معرفی کتاب «خاک کارخانه»؛ سرنوشت آخرین کارگران کارخانه چیت‌سازی بهشهر

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۵ دقیقه
کتاب خاک کارخانه

کتاب «خاک کارخانه» از مجموعه مستندنگاری کار در ایران است که توسط شیوا خادمی نگاشته شده و نشر اطراف آن را منتشر کرده است. برخلاف تصوری که ممکن است از عنوان این کتاب شکل بگیرد، «خاک کارخانه» مرثیه‌ای برای حقوق معوقۀ کارگران نیست. کتاب «خاک کارخانه» به تاریخ شفاهی شباهت دارد؛ تاریخ شفاهی کارگرانی که عاشق کار خود بوده‌اند و هر کدام با بازگویی خاطرات و دیدگاهشان به ما کمک می‌کنند تا تصویر بزرگ‌ترین کارخانۀ خاورمیانه در ایران را بازسازی کنیم.

درباره شیوا خادمی

شیوا خادمی دانش‌آموخته رشته عکاسی خبری است و بعد از فارغ‌التحصیلی‌اش در مطبوعات شروع به کار کرد. مجموعه عکس «دوپیکر» خادمی در سال ۲۰۲۰ مقام اول فستیوال عکس استراسبورگ و در سال ۲۰۱۸ مقام اول جشنواره بین‌المللی آندره استنین روسیه را کسب کرد. او عکاس تقدیرشده هفتاد و ششمین جشنواره بین‌المللی عکاسی POY آمریکا در سال ۲۰۱۸ و فینالیست جایزه عکس لوالوآی فرانسه در سال ۲۰۲۰ بود. عکس‌های مجموعه «خاک کارخانه» در نهمین دوره «ده روز با عکاسان» در خانه هنرمندان تهران، و در نمایشگاهی گروهی باعنوان «رویاهای سیمانی» در گالری فوتون اسلوونی به نمایش گذاشته شده‌اند. هم‌چنین، خادمی نویسندگی را در کلاس‌های کورش اسدی آموخته و از نثر کتاب می‌فهمیم که نویسنده‌ای ماهر و قابل‌توجه است.

ورودی کارخانه چیت‌سازی به‌شهر که در کتاب «خاک کارخانه» چاپ شده است.

نمایی از ورودی کارخانه چیت‌سازی بهشهر

درباره کتاب «خاک کارخانه»

«الان هم به امام رضا قسم هنوز خیلی شبا خواب کارخونه رو می‌بینم که پشت دستگاه جای همیشگیم وایسادم. یه بار خواب دیدم کارخونه سرپا شده، مثل روزایی که توش کار می‌کردم.»
«هنوز هم صدای دستگاه بافندگی رو بعضی شبا قبل از خواب می‌شنوم. اول فکر می‌کردم یه صدایی از بیرون میاد. شبیه صدای حیوون هم نبود. یه صدایی که فقط خودم می‌شنیدم.»

در واپسین شب‌های عمر در حالی که می‌دانم دیگر فرصت چندانی ندارم، چشمانم را می‌بندم و تصمیم می‌گیرم دست‌هایم را تا آرنج در مخزن حافظه‌ام فرو برم. صداها، تصاویر، بوها، و تمام چیزهایی که بخشی از هویتم را تشکیل می‌دهند کنار می‌زنم تا به ریشه‌‌ای برسم که در کامل‌ترین شکل به یاد می‌آورمش. ریشه‌ای که مرا شکل داده و اکنون، در آخرین روزها، باید به آن برگردم؛ در شکلی که تنها متعلق به من است و من آنطور حسش کرده‌ام. این ریشه برای کارگران کارخانه چیت‌سازی بهشهر، ساختمانی عظیم است که روزی بزرگ‌ترین کارخانه خاورمیانه بود. واپسین صدای ذهن این کارگران در سکوت تاریک‌‌ترین نقطه شب، صدای کرکننده دستگاه‌های بافندگی است. صدای سوت کارخانه است که صدای آغاز زندگی بود، آغاز زندگی مدرن و آغاز شکل‌گیری هویت‌های فردی.

کتاب خاک کارخانه اثر شیوا خادمی نشر اطراف

شیوا خادمی در این کتاب تصمیم می‌گیرد با کارگران باقی‌مانده چیت‌سازی بهشهر به مصاحبه بنشیند. مصاحبه‌هایی که در ابتدا، هدف از آن‌ها مشخص نیست، اما کم‌کم متن انسجام پیدا می‌کند و بن‌مایه‌هایی پدیدار می‌شوند که در صحبت‌های همه اعضای کارخانه مشترکند. هر بخش از کتاب به گفت‌وگوی نویسنده با یکی از کارگران کارخانه اختصاص دارد. خادمی به هر مصاحبه به مثابه تکه‌ای از یک پازل می‌نگرد. پازلی که درنهایت قرار است تصویر کارخانه را کامل کند.

ایده اصلی این کتاب از کاراکتر «عزیزجون» در ذهن نویسنده شکل گرفته است. عزیزجون ـ مادربزرگ خادمی ـ از کودکی کارگر کارخانه چیت‌سازی بوده و شوهرش، یعنی پدربزرگ نویسنده، هم در این کارخانه کار می‌کرده است. متاسفانه مصاحبه مبسوطی از عزیزجون در دست نیست. چراکه هیچ‌وقت حاضر به همکاری تمام و کمالی نبوده و همیشه از جواب دادن به سوالات شانه خالی می‌کرده است.

این عکس مادربزرگ شیوا خادمی است که در کتاب «خاک کارخانه» چاپ شده است.

تصویری از عزیزجون در میان زنان کارگر کارخانه چیت‌سازی بهشهر

کارخانه‌های عظیم در دوره پهلوی اول و دوم، اولین قدم‌های هویت‌سازی برای فرد، و به‌خصوص زن ایرانی بوده‌اند. کار کردن در جایی که حضور افراد معنی دارد و بدون آن‌ها کاری لنگ و ناتمام می‌ماند به فرد این باور را می‌دهد که مهم و متمایز است. علاوه‌بر این، کاری که با درآمد آن می‌توان یک زندگی را اداره کرد، خروجی خوبی دارد. فرد احساس می‌کند که کارش ثمره‌بخش است و با زندگی‌اش در ارتباط است. پیوستگی کار و زندگی برای کار معناآفرین است. کاری که معنا دارد و فرد می‌داند که با انجام دادن آن در زندگی شخصی خودش یا دیگری تاثیرگذار است، به نحوۀ متفاوتی انجام می‌شود و تاثیرات بلندمدتی بر زندگی او می‌گذارد.

شیوه‌ی خانم خادمی در ضبط و پیاده‌سازی مصاحبه‌ها شیوه آکادمیک و کاملا استانداردی نیست. اما مساله محوری در تمام این مصاحبه‌ها تعلق‌خاطر کارگران به کارخانه است. در میان تمام مصاحبه‌شوندگان تنها یک مرد از کارخانه به خوبی یاد نمی‌کند و از مصاحبه طفره می‌رود. کارگرانی هستند که زیر دستگاه پرس جراحات شدیدی برداشته‌اند یا سال‌ها از کارخانه اخراج شده‌اند، اما هم‌چنان عشقی تمام‌نشدنی به کارخانه را با خود حمل می‌کنند. بسیاری از کارگران در مصاحبه‌هایشان از در و دیوار کارخانه با صفت «مقدس» یاد می‌کنند و با دیدن ویرانه‌های آن گریه می‌کنند و اندوهگین می‌شوند. در طی سال‌های فعالیت کارخانۀ چیت‌سازی بهشهر، میان کارگران دوستی‌های عمیقی شکل گرفته که هنوز هم پابرجاست.

یکی از کارگران تعریف می‌کند که چگونه باعث شد دوستش ـ که او هم کارگر چیت‌سازی بود ـ پس از سال‌ها دخترش را ببیند و با هم دیدار کنند. قطعا فضای کارخانه چیت‌سازی بهشهر به شکل‌گیری این حس کمک شایانی کرده است. کارخانه برای کارگران و کارمندانش مجموعه‌های مسکونی می‌ساخته‌است. در بعضی از این مجموعه‌ها، فضاهایی مانند آشپزخانه و حیاط اشتراکی بوده و همین مساله به صمیمت و نزدیکی هرچه‌بیشتر کارگران می‌افزوده است. اشتراکات مذهبی مانند نذر دادن در محرم به صورت فعالیت‌های همگانی در این مجموعه‌ها انجام می‌شدند. درواقع فضاهای کاری و مسکونی کارخانه در شکل دادن به روابط صمیمی و عمری میان کارگران بسیار موثر بوده‌اند.

یکی از ایرادات کار شیوا خادمی در انجام مصاحبه‌ها این است که وقتی پای علل بسته شدن کارخانه و موضوعات سیاسی به میان می‌آید، اطلاعات بسیار ناچیزی در اختیار مخاطب قرار می‌دهد و از پرسیدن هر سوالی درمورد این موضوعات خودداری می‌کند. تمایل به حذف و مسکوت گذاشتن این مساله، کاملا در کتاب واضح است و برای خواننده آزاردهنده خواهد بود. چراکه یکی از بحث‌های اصلی و گره‌های ناگشوده هم‌چنان به صورت یک معما باقی می‌ماند و جواب داده نمی‌شود.

نگارش این کتاب پنج سال زمان برده و حالا، پس از دیدن نتیجه تلاش‌های پنج‌ساله نویسنده و نشر اطراف، می‌توان گفت که اثر ارزشمندی خلق شده است. کتاب «خاک کارخانه» تاریخ شفاهی ارزشمندی است که برای پژوهش‌گران تاریخ معاصر بسیار مفید خواهد بود و مخاطبان عادی و عمومی را هم به خود جذب می‌کند.

منبع: دیجی‌کالا مگ



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما