آیا «اسمورفها» کمونیست هستند؟
مدتی قبل، همزمان با خبر تولید نسخهی سینمایی لایواکشن جدید «اسمورفها» (Smurfs)، تئوری جالبی دربارهی این مجموعه -و موجودات دوست داشتنی آبیرنگ آن- مطرح شد که هم بامزه است و هم تفکربرانگیز. طبق این تئوری، اسمورفها که از سال ۱۹۵۸ تا به امروز همواره پرطرفدار بودهاند و به عنوان موجوداتی سرگرمکننده، مهربان و خانوادگی شناخته میشوند، کمونیستهایی هستند که در ملاءعام پنهان شدهاند اما واقعیت چیست؟
سال ۱۹۹۸، منتقد ادبی و خالق کتابهای کمیک، مارک اشمیت در مقالهای طنزآمیز، «اسمورفها» را به عنوان نمونهای شاخص از سوسیالیسم به سخره گرفت و تثیر آن بر فرهنگ عامه اروپا را بررسی کرد. و ده سال بعد، یوتیوبری به نام ایوان تاپهم (Evan Topham)، ویدیویی طنزآمیز منتشر کرد که تقریبا همسو با تئوریهای اشمیت بود؛ او در ویدیوی خود از این مسئله صحبت میکند که «اسمورفها» به عقاید و اصول کمونیستی وفادار هستند.
این تئوریها شاید در ظاهر شوخی به نظر برسند اما کارتونها دههها است که با پروپاگاندا، انگیزههای سیاسی مخفی و پیامهای ناخودآگاه پیوند خوردهاند؛ خصوصا وقتی که به دهههای قبل نگاه میاندازیم. برای مثال دیزنی را با آثار جذاب، و نوستالژیک به یاد میآوریم، با انیمیشنهای دوبعدی انقلابی دورهی رنسانس و آثار سهبعدی درخشانی که در چند دههی بعدی تولید کردند اما این شرکت بزرگ در دوران جنگ جهانی دوم در حوزهی تبلیغات سیاسی، جوسازی، شستشوی مغزی و عوامفریبی، کمکهای بزرگی به دولت وقت ایالات متحده کرد.
اکثر انیمیشنهای پروپاگاندایی و جنجالی دیزنی بعدها به کلی بایگانی شدند و این روزها کمتر به آنها اشاره میشود اما آیا در «اسمورفها» هم چنین عناصری وجود دارد؟ آیا در پشت پرده خبری است؟ خانوادهی پیر کولیفورد (Pierre Culliford)، خالق مجموعه، این تئوریها را رد کردهاند اما در هر صورت، در این مقاله به داستان پیدایش «اسمورفها» نگاه میاندازیم و تمایلات به اصطلاح کمونیستی آن را بررسی خواهیم کرد.
«اسمورفها» چگونه به وجود آمد؟
کمیک آرتیست سرشناس بلژیکی، پیر کولیفورد با نام مستعار پیو (Peyo)، «اسمورفها» را نخستین بار در سال ۱۹۵۸ معرفی کرد. کلمه «اسمورف» ترجمهی هلندی کلمه فرانسوی «شترومپف» (اشتروف – Schtroumpfs) است. طبق گفتهی پیو، او زمانی که سر میز شام نشسته بود و نمیتوانست کلمه «نمک» را به یاد بیاورد، به این کلمه رسید. پیو به جای نمک، از دوستش خواست تا «شترومپف» را به او بدهد و بدین ترتیب این کلمه متولد شد.
رونمایی از اسمورفها در سری کمیک «یوهان و پیویت» (Johann and Peewit) و در داستان «فلوتی با شش سوراخ» (The Flute with Six Holes) صورت گرفت، جایی که یک ساز موسیقی جادویی میسازند. همسر پیو، جنین کولیفورد، که وظیفه رنگآمیزی نقاشیها را برعهده داشت، رنگ آبی را برای این موجودات انتخاب کرد. کولیفورد در گفتگو با مجلهی کمیکس جورنال در این رابطه گفته است:
[دلیل انتخاب رنگ آبی] به خاطر فرایند حذف بود. رنگ سبز باعث میشد بین شاخ و برگها گم شوند؛ رنگ زرد باعث میشد بیمار به نظر برسند. اگر صورتی بودند، خجالتزده به نظر میرسیدند و اگر قرمز بودند، خوانندگان فکر میکردند عصبانی هستند.
با گسترش و افزایش محبوبیت اسمورفها در سینما، تلویزیون، کمیکها و بازیهای ویدیویی، رنگ آبی آنها هم مورد توجه طرفداران قرار گرفت. با این حال، چهار دهه پس از معرفی این شخصیتهای کارتونی، تئوریهای عجیبوغریبی میان طرفداران و تحلیلگران در مورد اسمورفها و ایدئولوژیهای سیاسی کمونیستی آنها مطرح شد که در کانون توجه قرار گرفتن دوبارهی این تئوریها با توجه به وضعیت سیاسی آمریکا و افزایش حساسیتها و محافظهکاریها چندان تعجبآور نیست.
حضور رسانهای پررنگ «اسمورفها»
پیش از آنکه شاهد فراگیری گستردهی اینترنت باشیم، جی مارک اشمیت سال ۱۹۹۸ با مقالهای طنزآمیز که اسمورفها را با سوسیالیستها مقایسه میکرد، مورد توجه قرار گرفت. اشمیت در این مقاله، بابا اسمورف (Papa Smurf) را به دلیل داشتن ریشهای بلند، با کارل مارکس برابر میداند. کارل مارکس را حتما میشناسید، او نویسندهی کتاب مشهور «مانیفست حزب کمونیست» (The Communist Manifesto) است، کتابی سیاسی که تلاش میکند کمونیسم را به عنوان یک ساختار اقتصادی-اجتماعی کارآمد، جا بیندازد. مقاله اشمیت همچنین اسمورف باهوش (Brainy Smurf) را با لئون تروتسکی (فیلسوف روس و نظریهپرداز مارکسیست) مقایسه میکند و شخصیت شرور گارگامل (Gargamel) را تجسم عینی طمع سرمایهداری میداند، ایدههایی که در سالهای بعد توسط افراد دیگری در رسانهها مطرح شد.
در سال ۲۰۱۱، آنتوان بوئنو (Antoine Bueno)، مدرس جامعهشناسی، در «کتاب آبی کوچک»، اسمورفها را به داشتن دیدگاههای نژادپرستانه و یهودیستیزانه متهم کرد. بوئنو همچنین گفت که این شخصیتها اگرچه در یک محیط سیاسی تمامیتخواه و سرکوبگر زندگی میکنند اما کلاه فریگی بر سر دارند که در دوران معاصر به عنوان «کلاه آزادی» شناخته میشود و نماد آزادی است.
آنتوان بوئنو در مجله فرانسوی اکسپرس، دربارهی تئوریهایش اینگونه توضیح میدهد:
اسمورفها، بچههای بازیگوش آبیرنگِ دوستداشتنی یا استالینیستهای وحشتناک، نژادپرست و یهودیستیز؟ … در یک نظام خودکامه، جامعهی اسمورفها جمعگراست (Collectivist) و توسط یک رهبر واحد و خداگونه، بابا اسمورف اداره میشود. آنها پیروان مضحکی از پاکدینی (Puritans) هستند.
نژادپرستی در نسخهی «اسمورفهای سیاه» آشکار است، جایی که [در قصه] خلوص نژادی حیاتی میشود … یا در نسخهی «گلنمک» (اسمورفت)، جایی که از زن بلوند آریایی (سفیدپوست غیریهودی) برداشتی آرمانی ارائه میشود. دشمن قسمخوردهی آنها، گارگامل هم یک چهرهی کاریکاتوری یهودیستیزانه دارد و نام گربهاش عزرائیل است.
نگاهی دقیقتر به این تئوری و پاسخ فرزند خالق مجموعه
در واکنش به نظریهی آنتوان بوئنو، تیری کولیفورد -پسر خالق «اسمورفها»- با رد این ادعاها، آنها را «مهوع و سبکسرانه» خواند.
با وجود رد نظریهی اصلی بوئنو و اشمیت توسط کولیفورد، برچسب «کمونیست» همچنان در رسانهها برای اسمورفها به کار میرفت. و همانطور که بالاتر هم اشاره شد، در سال ۲۰۰۸، ایوان تاپهم با انتشار ویدیویی که در آن دلایل کمونیستی بودن ارزشهای اسمورفها را توضیح میداد، جنجال به پا کرد. با اینکه تحلیل تاپهم تا حد زیادی طنزآمیز بود و او تاکید داشت که حرفهایش نباید جدی گرفته شود، اما با کنار هم قرار دادن زندگی روزمرهی اسمورفها و اصول اولیهی کمونیسم، طرفداران را به تفکر وادار کرد.
برای مثال، تاپهم به این نکته اشاره میکند که اسمورفها در یک جامعهی مبتنی بر کشاورزی شبیه به کیبوتص زندگی میکنند و به روشهای گوناگون خودکفایی در تولید و مصرف متکی هستند (کیبوتص، یک جامعه اشتراکی در اسرائیل است که بر اساس تفکرات کمونیستی بنا شده و با کشاورزی روزگار میگذراند). علاوه بر این، اسمورفها بدون استفاده از پول، با همدیگر به خوشی زندگی میکنند و برای منافع جمعی جامعه از خودگذشتگی نشان میدهند. ضمن اینکه رنگ مورد علاقهی بابا اسمورف قرمز است، رنگی که مدتها با «ترس سرخ » (Red Scare – وحشت جمعی از اوجگیری کمونیسم و چپهای رادیکال) در دوران جنگ سرد مرتبط بوده است. تاپهم حتی پیشنهاد میکند که «اسمورف» مخففِ «مردان کوچک تحت تسلط نیروهای سرخ» (S.M.U.R.F. = Small Men Under Red Forces) است که میخواهد بر ناخودآگاه کودکان تاثیر بگذارد و خطرات جنگ سرد را -در دههی ۱۹۶۰- به آنها آموزش دهد.
تاپهم همچنین گارگامل را نمادی برای نظام سرمایهداری میداند که تنها به فکر ثروتمند شدن خود به هر قیمتی، حتی به قیمت آسیب رساندن به دیگران است. او میگوید: «او [گارگامل] به وجود آمده تا به ما بگوید که چه اتفاقی میافتد وقتی فرد خود را از جامعهای که در آن زندگی میکند، مهمتر میداند.»
آیا اسمورفها کمونیست هستند؟
با اینکه در مورد این تئوریهای بحثبرانگیز سالهاست که گفتگو میشود، اما خانوادهی خالق اسمورفها در هر مقطعی آنها را رد کردهاند. مجلهی آتلانتیک مدتی قبل در مقالهای به دفاع از کولیفورد پرداخت و نوشت که اسمورفها هیچ ارتباطی با سیاست ندارند و خالق آنها نیز در زندگی شخصیاش علاقهی خاصی به سیاست نداشته است. در حالی که نمیدانیم در ذهن و قلب خالق «اسمورفها» در اواخر دههی ۵۰ میلادی چه چیزی گذشته و از چه چیزی برای خلق این شخصیتهای کارتونی محبوب الهام گرفته است اما با توجه به محبوبیت جهانی این مجموعه، منطقی است که این تئوریهای اجتماعی-سیاسی شکل بگیرند و حتی گاهی قانعکننده به نظر برسند.
طبق گزارش رویترز، «اسمورفها» در سال ۲۰۰۸ از مرز درآمد ۴ میلیارد دلار عبور کرده است و یکی از پردرآمدترین فرنچایزهای رسانهای تاریخ به حساب میآید. با اکران قریبالوقوع فیلم «اسمورفها» در سال ۲۰۲۵، این مجموعه آمادهی ورود مجدد به جریان اصلی و ادامهی موفقیت تجاری خود است. و بیتردید با با اکران فیلم جدید، «اسمورفها» احتمالا بازهم با تئوریهای کمونیستیای روبهرو خواهد شد که در ۲۵ سال گذشته آن را رها نکردهاند و احتمالا خانوادهی خالق «اسمورفها» بار دیگر مجبور میشود پاسخ این انتقادات را بدهد.
با این حال، حقیقت این است که با یک یا دو استدلال منطقی، نمیتوان با قطعیت گفت که آیا اسمورفها کمونیست هستند یا خیر. خالقان آن اصرار دارند که نیست، در حالی که بعضی از طرفداران و محققان با این موضوع مخالفت میکنند. اما اگر اسمورفها کمونیست هستند و تاکنون بیش از ۴ میلیارد دلار درآمد داشتهاند، شاید بهتر باشد در استراتژیهای اقتصادی خود بازنگری کنند!
منبع: movieweb