چرا فیلم‌های جیمز کامرون پرفروش می‌شوند؟

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۱ دقیقه

جیمز کامرون سال ۱۹۸۸ پس از برنده‌شدن اسکار بهترین کارگردانی برای فیلم «تایتانیک» ادعا کرد که پادشاه جهان است. همه‌ این اظهار نظر را به حساب هیجان‌زدگی‌ گذاشتند اما سیر اتفاقات آینده نشان داد که این ادعایی گزاف و از روی هیجان‌زدگی نبوده است. کامرون به لطف فیلم‌ «تایتانیک» (۱۹۹۷) و «آواتار» (۲۰۰۹) که روی هم رفته بیش از ۵ میلیارد دلار درآمدزایی داشته‌اند، تقریباً ۲۵ سال است که سلطان بلامنازع باکس آفیس جهانی است. آخرین فیلم او، «آواتار: راه آب»، تنها پس از سه هفته اکران وارد جمع ۱۰ فیلم پرفروش تمام دوران شد و عنوان‌ ششمین فیلمی که به سرعت از مرز ۱ میلیارد دلار عبور کرده را هم از آن خود کرد. اکنون این فیلم در رتبه‌ی سوم فهرست پرفروش‌ترین‌های تمام دوران قرار دارد، «تایتانیک» در رتبه‌ی چهارم و «آواتار» اصلی هم در رتبه‌ی اول. به این ترتیب کامرون تا به امروز سه فیلم از چهار فیلم پرفروش تمام دوران را کارگردانی کرده.

کامرون، تا قبل از اکران چهار فیلم آخرش که همه از گران‌ترین فیلم‌های تولیدشده‌ی تاریخ هستند، در دنیای سینما چندان مطرح نبود. از نظر منتقدان او ولخرج، بیش از حد جاه‌طلب و از مد افتاده بود. آن سخنرانی اسکار مربوط به «تایتانیک» هم چماقی شد بر سرش. موفقیت آواتار به گونه‌ای تلقی می‌شد که گویی نتیجه‌ی یک جنون آنی است که عموم مردم را گرفتار کرده و منتقدان مدام به عدم داشتن «جایگاه فرهنگی» فیلم اشاره می‌کردند.

با این اوصاف، طبیعتا کامرون در لیست فیلم‌ها و کارگردان‌های بزرگ هم جایگاهی ندارد. او در آخرین نظرسنجی صد فیلم برتر مجله سایت‌ اند ساوند فیلمی نداشت و فقط در سال ۲۰۰۸ در فهرست ۱۰۰ سال، ۱۰۰ فیلم مؤسسه فیلم آمریکا، با تایتانیک در رتبه‌ی ۸۳ قرار گرفت. به نظر می‌رسد این افراد جادوی او را درک نکرده‌اند و هیچکس، به خصوص در هالیوود، راز موفقیت او را نمی‌داند که اگر می‌دانستند بیشتر تلاش می‌کردند تا همان کار را انجام دهند.

اول از همه باید بدانید، جنس موفقیت فیلم‌های جیمز کامرون با دیگر بلاک‌باسترهای پرفروش فرق می‌کند. ما خیلی نمی‌بینیم که مردم برای هالووین تی‌شرت‌های تایتانیک بپوشند یا خودشان را به شکل و شمایل ناوی‌ها در بیاورند. که البته علتش قیمت بالای رنگ آبی برای سراسر بدن نیست. مسئله این است که «ردپای فرهنگی» آواتار شبیه فیلم‌های مارول یا سری فیلم‌های هری پاتر نیست. اما این به آن معنا نیست که اساسا چنین ردی وجود ندارد.

مسئله این است که طرفداران کامرون، یا بهتر است بگوییم طرفداران فیلم‌های کامرون، مثل طرفداران دی سی یا مارول نیستند که در اینترنت راجع به بتمن بحث ‌کنند یا درباره‌ی دکتر استرنج گمانه بزنند. در عوض، اگر به Learnnavi.org سر بزنید با جماعت پرشوری مواجه می‌شوید که روی زبان ناوی مطالعه می‌کنند. این زبان که توسط دکتر پل فرومر در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی ایجاد شده، اکنون بیش از ۵۰۰۰ کلمه دارد که حتی برای سرودن شعر و ترانه هم کافی است!

مارک میلر، مهندس شبکه و سازنده‌ی جلوه‌های ویژه که مدیر سایت نیز می‌باشد، می‌گوید: «بعضی از افراد فقط برای تمرینات آکادمیک می‌آیند. اما اکثر مردم به این دلیل می‌آیند که فیلم را دوست دارند. حالا که نمی‌توانیم به پاندورا [دنیای ناوی] برویم، چرا در جنبه‌هایی که می‌توانیم مشارکت نکنیم؟ کاربران ما لزوماً طرفداران دوآتشه یا گیک‌ها نیستند، آنها فقط می‌خواهند کمی هم که شده احساس کنند بخشی از دنیای آواتارند.»

در شش یا هفت سال پس از انتشار آواتار، جلسات سالانه‌ای هم برگزار می‌شد، درست مانند سایت عمومی‌تر طرفداران آواتار tree-of-souls.net، این جلسات تا سال ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ هم ادامه داشتند. اما وقتی هیچ خبری از دنباله‌‌ی آواتار نشد، گردهمایی‌های اینچنینی هم همانطور که انتظار می‌رفت لغو شدند.

برخی از هواداران هم از حد عضویت در سایت و جلسه فراتر رفتند؛ حدود ۶ سال پیش، ریموند نولز، نجار اهل ادمونتون کانادا، ۹۵ درصد از بدنش را با تتوهایی با تم آواتار پوشاند. سپس به طور جدی نام مستعار «آقای آواتار» را روی خودش گذاشت. نولز که چهار پرتره از نیتیری (زویی سالدانا) را در میان تتوهای خود دارد، تخمین می‌زند که ۳۵۰۰۰ دلار کانادا (۲۱۵۰۰ پوند) خرج تتوها و نگهداری آنها کرده و ۲۵۰۰۰ دلار دیگر هم خرج آواتاری کردن کامیونش!

نولز که از طرفداران قدیمی کامرون بود، فیلم را در شب افتتاحیه همراه با دخترش تماشا کرد: «مبهوت بودم! زبانم بند آمده بود! گریه می‌کردم می‌خندیدم مطلقا در حال خودم نبودم!» او در طول دو هفته‌ی بعدی هشت بار فیلم را دید و به گفته‌ی خودش این فیلم نگاه او را به زندگی تغییر داده.

نولز می‌گوید: «شباهت‌های زیادی با سیاره‌ی خودمان داشت. به خصوص پیام زیست محیطی‌اش. کامرون در مورد اینکه چگونه یک فرد عادی می‌تواند یک قهرمان باشد صحبت می‌کند. نیتیری هم از ابتدا ذهنم را درگیر کرد. او دروازه‌ی [ پاندورا] بود. از روز اول، همین بود. نمی‌گویم که عاشقش شدم. نسبت بهش وسواس پیدا کرده بودم؟ شاید.»

«تایتانیک» هم مثل «آواتار» است. طرفداران تتوهایی با مختصات SOS تایتانیک دارند، نوار VHS فیلم را حفظ کرده‌اند و گردنبند الماس قلب اقیانوس می‌بندند. آنها مدل‌هایی از کشتی ساخته‌اند، برای بازدید از موزه‌های تایتانیک به سراسر جهان سفر کرده‌اند (بلفاست، جایی که کشتی ساخته شد، نام کل منطقه را به محله‌ی تایتانیک تغییر داد) و رویداد‌های زندگی‌شان را هم به نوعی بر اساس این فیلم تنظیم کرده‌اند.

جس چپمن، یک نویسنده‌‌ی محتوا است، او در رستوران المپیک در White Swan در آلنویک، نورثامبرلند ازدواج کرد، محلی که با پوشش، شیشه و سقفی که زمانی کشتی خواهر تایتانیک یعنی المپیک به آن مزین بود. جس می‌گوید: «نمی‌دانم نه ساله بودم یا ده ساله که «تایتانیک» را دیدم و فوراً عاشقش شدم. با خواهرانم ادای شخصیت‌ها را درمی‌آوردیم: من رز بودم، خواهر بزرگترم جک و خواهر کوچکم کال بود. او هنوز هم دلخور است که ما نقش‌های اصلی را برای خودمان برداشته بودیم!»

«تایتانیک» موجی از شیفتگی نسبت به تاریخچه‌ی کشتی‌های غرق‌شده و عصر کشتی‌های اقیانوس‌پیما ایجاد کرد. از همین رو، چپمن قبل از نامزدی مکان برگزاری عروسی را مشخص کرده بود و خوشبختانه شوهرش هم با او همراه بود. او می‌گوید: «تایتانیک یک فیلم کامل است. از همه بیشتر از دقتی که در ساختش به خرج داده‌اند خوشم میاید، اما اکشن خاص جیمز کامرون را هم دوست دارم. این فیلم مهم‌ترین منبع شادی‌‌ زندگی‌ من بوده.»

کیتلین دورانته کمدین و نویسنده‌ی اهل لس آنجلس، تمام تابستان‌های کودکی حداقل یک بار در روز این فیلم را تماشا می‌کرده. او چندین تتوی تایتانیکی دارد و می‌گوید: «برخی از فیلم‌ها عاشقانه‌ی تاریخی هستند، برخی دیگر یک مصیبت‌ تمام‌عیارند. اما تایتانیک گفته که چرا هر دو نه؟ فیلمی نو، ویران‌گر و نمادین.»

پس واضح است که تفاوت رفتار هواداران به علت کم بودن اشتیاقشان نیست. البته متغیرهای جمعیت‌شناسی هم دخیل هستند و نقش مهمی دارند و لازم است بررسی شوند؛ بر خلاف بسیاری از فیلم‌های پرفروش هالیوود، طرفداری از فیلم‌های کامرون هرگز در انحصار پسران نوجوان نبوده‌… از سال ۱۹۷۵ و زمان «آرواره‌ها»، تمرکز استودیو‌ها عمدتاً بر روی مردان جوان ۱۶ تا ۲۵ ساله بوده، اما فیلم‌های اخیر کامرون هم برای زنان جوان و هم برای بزرگسالان، فارغ از جنسیت، جذابیت دارند. پس با این حساب شاید سکوت سنگین طرفداران در اینترنت، تابعی از موفقیت فییلم‌های او بوده و نه دلیلی بر عدم اقبال و نداشتن جایگاه فرهنگی. از قدیم کمیک‌ها، بازی‌های ویدیویی، و داستان‌های علمی تخیلی قلمروی نردها بوده و نمایش بیرونی هواداری، راهی برای کسب و نشان هویت، محسوب می‌شده. ولی در مورد آواتار این گونه نیست؛ چون مادرها هم پا به پای بچه‌ها به تماشا‌ی آن نشسته‌اند، امکان قبیله‌گرایی کمتر شده. تی‌شرت‌های تایتانیک قدرت تمایز ویژه‌ای ندارند و شما را خاص نشان نمی‌دهند. فقط می‌گویند که شما هم فیلم‌ را دیده‌اید… همانطور که همه دیده‌اند.

سئوال بعد این است که چگونه کامرون موفق شده توجه افرادی را که هر ده سال یک بار به سینما ‌می‌روند جلب کند؟ اسکات مندلسون، کارشناس باکس آفیس و روزنامه‌نگار سینمایی The Wrap، می‌گوید که یکی از عوامل مهم، تأکید کامرون بر یک مفهوم است و آن مفهوم چیزی نیست بجز «سینما»! او می‌گوید: «آواتار؛ راه آب» می‌فروشد چون به عنوان فیلمی که باید حداقل یک بار در سالن سینما، ترجیحاً سه بعدی یا ‌از آن بهتر به صورت ایمکس یا چیزی مثل آن دیده شود پذیرفته شده. این بخشی از قدرت آن است.»

حداقل از سال ۱۹۸۶ و از زمان «بیگانگان»، این نمایش حماسی جزئی از برند کامرون بوده. سنت او این است که از جلوه‌های ویژه‌‌ی پیشگامانه‌ای استفاده می‌کند. جلوه‌هایی که بزرگترین صفحه نمایش ممکن را برای تماشا می‌طلبند. او در فیلم‌هایی مانند «ورطه» و «نابودگر۲: روز داوری» پیشگام CGI بوده و در «تایتانیک» هم از جلوه‌های ویژه‌ی واقعی‌تری استفاده کرده.

پل فرانکلین کارگردان و ناظر جلوه‌های ویژه‌ی برنده‌ی اسکار به یاد می‌آورد که مدت کوتاهی پس از اکران «تایتانیک»، نسخه‌ی ۳۵ میلی‌متری آن را فریم به فریم با همکارانش بررسی کرده. آنها در آن زمان که صنعت در هنوز در مراحل ابتدایی قرار داشت روی جلوه‌های بصری کامپیوتری خود (VFX) کار می‌کردند. فرانکلین می‌گوید: «در سال ۱۹۹۸، هیچ‌کس انتظار نداشت که بینندگان هر فریم را همانطور که امروز می‌توانیم با وضوح بالا ببینیم ببینند، بنابراین در صورت لزوم می‌شد کار را از سر باز کرد. اما ما هیچ ایرادی پیدا نکردیم، حتی پس از موشکافی و بررسی دقیق جزئیات. ترکیب دقیق تصاویر، گرافیک کامپیوتری پیشرفته (برای آن زمان) و جلوه‌های فیزیکی چشمگیر، همه چیز بسیار عالی بود و فیلم حتی امروز هم همچنان بینندگان را مسحور می‌کند…»

کمال‌گرایی کامرون تا آنجا پیش می‌رود که اگر فناوری مورد نیازش موجود نباشد آن را اختراع می‌کند. این ویژگی او قابل توجه است هرچند منحصر به او نیست و کارگردانان نخبه عموما دست به چنین ابداعاتی زده‌اند. کامرون به خصوص در سال‌های اولیه‌ی کارش، در میان گروهش بسیار نامحبوب بود – «نمی‌توانی مرا بترسانی؛ من برای جیمز کامرون کار می‌کنم» جمله‌ای که روی تی‌شرت کارکنانش چاپ شده بود- گفته می‌شود تلفن‌های همراهی که در حین فیلمبرداری زنگ می‌خوردند را به دیوار می‌کوبیده. این جست و جوی وسواس‌گونه‌ی او برای رئالیسم و ​​توانایی‌ نظارت بر تمام جوانب تولید بخشی از جذابیت اوست.

فرانکلین می‌گوید: «دوستانی که از نزدیک با او کار کرده‌اند به من گفته‌اند که او یک رهبر بسیار کاریزماتیک است. ممکن است در نهایت از کار با او ذله شوند، اما مادامی که عضو تیم هستند، به نظر می‌رسد که در یک میدان تحریف واقعیت قرار دارند که افراد را تشویق می‌کند همه‌ی این محدودیت‌های معقول را کنار بزنند. دانش عمیق کامرون از جلوه‌های بصری همیشه به او کمک کرده تا داستان‌هایی تعریف کند که از توان سایر فیلمسازان خارج است. فیلم‌های او علی‌رغم اتکای شدید به VFX، ماندگاری فوق‌العاده‌ای دارند: «بیگانگان» و حتی «ترمیناتور» بسیار خوب از کار درآمده‌اند.»

تسلط فنی او باعث شده که طرفداران سرسخت «تایتانیک» و «آواتار» از ابعاد فنی فیلم و توانایی انتقال بیننده به سال ۱۹۱۲ یا ۲۱۵۴ صحبت کنند. دورانته درباره‌ی تایتانیک می‌گوید: «این فیلم مامن من است.» در همین حال، گزارش‌های متعدد از افسرده شدن طرفداران «آواتار» خبر می‌دهند؛ افسرده‌اند چون نمی‌توانند از پاندورا بازدید کنند!

بازنمایی زنان هم از جنبه‌های مهم آثارش است. فیلم‌های کامرون زنان را در متن قرار می‌دهند و نه در حاشیه. تعداد کمی از کارگردانان بزرگ معاصر چنین کاری می‌کنند. آنا اسمیت از پادکست The Girls on Film می‌گوید: «او همیشه زنان را در نقش‌های اساسی به کار گرفته. ما باید بازتاب خودمان را بر روی صفحه ببینیم، به خصوص در ژانر اکشن، که معمولاً در انحصار مردان قرار دارد.» اکنون فیلم‌ها صرفاً به خاطر داشتن یک شخصیت زن مرکزی متهم به «ووک» بودن می‌شوند، اما کامرون چهار دهه را صرف خلق و توسعه‌ی نقش‌های زنانه‌ی مهمی‌ کرده، از سارا کانر «ترمیناتور» و ریپلی «بیگانگان» گرفته تا رز «تایتانیک» و نیتیری «آواتار».

نگرش مثبت کامرون نسبت به زنان فقط منحصر به جلوی دوربین نیست. او بیش از هر کارگردان بزرگ ژانر علمی-تخیلی، دوست‌دار درام‌های خانوادگی یا عاشقانه‌های ساده‌‌‌ است. درام‌ها و عاشقانه‌هایی که اتفاقا محبوب تماشاگران زن هم هستند. مندلسون می‌گوید: «شما به او نگاه می‌کنید و فکر می‌کنید که او یک ماچو است. اما در باطن او اساساً یک هیپی است که فقط می‌خواهد همه همدیگر را دوست داشته باشند.» کامرون می‌گوید «تایتانیک» را دوباره به صورت سه‌بعدی منتشر کرده تا مردان با خیال راحت پشت عینک‌های سه بعدی اشک بریزند.

کامرون در ماه دسامبر به مجله امپایر گفت: «سعی می‌کنم برای شخصیت‌ها خطرات احساسی واقعی ایجاد کنم، اما بازهم در هر صورت عاشقانه می‌شوند.» و نه فقط داستان‌های عاشقانه‌ی معمولی، بلکه داستان‌های عاشقانه‌ای که می‌توان آنها را بار‌ها و بار‌ها با ولع دنبال کرد. غرق شدن کشتی تایتانیک و نابودی درخت آواتار چیزی نیست جز پس‌زمینه‌ی داستانی که در آن خیر، شر را شکست می‌دهد و عشق بر بدبینی پیروز می‌شود.

فیل دی سملین می‌گوید: «او استعداد بی‌نظیری دارد که می‌تواند بییندگان را غافلگیر کند، و مهم‌تر اینکه، آنها را وادار کند با اشتیاق بیشتری برگردند، چرا که شما برای موفقیت، نیاز دارید تماشاگران را به دنبال خودتان بکشانید.» نویسنده‌ی Time Out می‌گوید: «هیچ کس نمی‌گوید که داستان‌سرایی او نوآورانه است… راز او در زنده بودن داستان‌هایش نهفته است.»

در نهایت، ممکن است راز اصلی ترکیبی از کنش حماسی و صمیمیت خالصانه باشد. دستیابی به خلوص و تکرار آن احتمالا سخت‌ترین کار ممکن در هالیوود است. در زیر پوشش آن پیکسل‌ها و جزییات داستانی، یک گنج قدیمی مدفون شده. بدیهی است که این گنج مدفون همان چیزی است که مردم را به هوس می‌اندازد. تماشاگران می‌توانند نیاز به دیدن نبرد‌های بزرگ یا جلوه‌های ویژه‌ی پیشگامانه را با تماشای فرنچایز‌های دیگران هم ارضا کنند. اما آنچه کامرون ارائه می‌دهد ترکیبی بدیع و مخصوص به خودش است: معجونی از جهان‌های جدید و ماجرا‌های حماسی با چاشنی عشق‌های پر تب و تاب و آتشین.

منبع: the Guardian



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما