صعود و سقوط اورواچ؛ بلیزارد چگونه یکی از بزرگترین بازیهای آنلاین را نابود کرد؟
سفر اورواچ (Overwatch) از بلیزکان ۲۰۱۴ (Blizzcon 2014) شروع شد. البته اگر بخواهیم دقیقتر باشیم، بازی در ابتدا یک پروژهی لغوشده به نام تایتان (Titan) بود که کار روی آن در سال ۲۰۰۷ شروع شد، ولی در سال ۲۰۱۴ بود که برای اولین بار اثری از اورواچ دیدیم. در آن سال تریلر سینمایی و تریلری از گیمپلی بازی منتشر شد که مسیر دنیای گیم را برای همیشه عوض کردند.
یادتان باشد که در آن زمان بلیزارد به وضعیت امروزش دچار نشده بود. اساساً هر بازیای بلیزارد میساخت، طلای خالص بود. بازیها و مجموعههایی چون دنیای وارکرفت (World of Warcraft)، دیابلو (Diablo)، استارکرفت (Starcraft) و هارتاستون (Hearthstone) همه برای خودشان یک پدیده بودند.
در نظر مردم، اورواچ پاسخ بلیزارد به تیم فورترس ۲ (Team Fortress 2)، بازی اکشناولشخص چندنفرهی ولو (Valve) برای استیم بود.
ولی این وسط یک چیزی فرق داشت. اورواچ رنگارنگ و پرانرژی بود. قهرمانان بازی و قابلیتهایشان بسیار متنوع بودند و ترکیبشان منجر به سبکهای بازی جدید در بستر سبک اکشناولشخص شد که تاکنون نمونهیشان مشاهده نشده بود. حتی از تریلر گیمپلی بازی هم این مسئله مشخص بود.
هایپ ایجاد شده حول اورواچ دیوانهوار بود. طرفداران بازی بیصبرانه منتظر بلیزکان ۲۰۱۵ بودند. در آن سال قهرمانان بیشتری اعلام شدند و نسخهی بتای بازی منتشر شد. بتای بازی در سال ۲۰۱۵ پدیدهی بزرگی بود. هایپ بازی دیوانهوار بود و همه سعی داشتند آن را بازی کنند. ولی مشکل اینجا بود که همه نمیتوانستند آن را بازی کنند. استریمرهای پرطرفدار همه داشتند نسخهی بتای اورواچ را بازی میکردند، ولی هیچ تضمینی وجود نداشت که برای شما هم جای خالی وجود داشته باشد. این مسئله باعث ایجاد جنجال شد و حتی بعضی افراد به بازی لقب اونلیواچ (Onlywatch = فقط تماشا کن) را دادند.
سال ۲۰۱۶ فرا رسید و تاریخ انتشار بازی تعیین شد. یک هفته قبل از انتشار بازی، بلیزارد تریلر سینمایی اژدهایان (Dragons) را منتشر کرد. این تریلر آنقدر در دنیای گیم معروف شد که احتمالاً خودتان، دوستانتان و حتی والدینتان آن را تماشا کردهاید. این تریلر حاوی یکی از بهترین قصهگویی و دنیاسازیای بود که در دنیای گیم دیده بودیم.
هفتهی بعد بازی منتشر شد و همهی منتقدان نظری یکسان داشتند: بازی فوقالعاده است. اورواچ عملاً همهی جوایز دنیای گیم را نصیب خود کرد و حتی برندهی جایزهی بهترین بازی سال در گیم آواردز شد.
این دوران، دوران خوب بازی بود. همه داشتند اورواچ بازی میکردند. هر چند وقت یک بار هم تریلرهای سینمایی کوتاه برای هرکدام از شخصیتها منتشر میشد که در آنها پیشزمینهی داستانی شخصیتها و جهان اورواچ شرح داده میشد. ایونتهای فصلی در حال اضافه شدن به بازی بودند، یک عالمه اسکین جدید در حال ساخته شدن برای بازی بودند و ایونتهای تابستانی در راه بودند.
بعد با فرا رسیدن هالووین، موهبتی به نام انتقام جانکنستاین (Junkenstein’s Revenge) به مخاطبان عرضه شد. انتقام جانکنستاین اولین مینیگیم کوآپ «بازیکن در برابر دشمنان محیطی» (PVE) بود که به بازی اضافه شد. اضافه شدن انتقام جانکنستاین هیجانانگیز بود، چون این تصور را ایجاد کرد که بلیزارد قرار است بهطور پیوسته محتوای جدید به بازی اضافه کند.
دو قهرمان جدید – آنا (Ana) و سامبرا (Sombra) – به بازی اضافه شدند. خبر اضافه شدن سامبرا در قالب یک سری کد و پیام مخفی پنهان شده بود که کاربران اینترنت سعی کردند رمزگشایی کنند. بالاخره در بلیزکان ۲۰۱۶ او رسماً معرفی شد.
اگر طرفدار اورواچ باشید احتمالاً همهی این اتفاقات را یادتان میآید، چون همهیشان سر و صدای زیادی به پا کردند. بلیزکان ۲۰۱۶ نشان داد که آیندهی روشنی در انتظار اورواچ است. پس از رونمایی از سامبرا، از لیگ اورواچ پردهبرداری شد. اگر احیاناً انگیزه داشتید تا در بازی مهارت کسب کنید، میتوانستید عضو یکی از تیمهای حرفهای اورواچ شوید و حقوق دریافت کنید. هرکس که به بازیهای رقابتی اهمیت میداد، حسابی از این خبر هیجانزده شد.
این خبر بسیار مهم بود، چون رقابت تیمهای جهانی سر اورواچ نشان میداد که بازی قرار است حسابی بزرگ شود. احتمالاً این چیزی بود که سران بلیزارد پیش خود فکر میکردند: لیگ آو لجندز (League of Legends)، دوران تو و رشد طبیعیات به سر رسیده؛ اکنون وقت جوسازی مصنوعی است! (بعداً در این باره صحبت خواهیم کرد).
در سال ۲۰۱۶ همهی این خبرها عالی به نظر میرسیدند. همهچیز بسیار جدید به نظر میرسید. انگار که آینده در گروی اورواچ بود. بازی فروش فوقالعادهای داشت، تیم تولید محتوای بازی عملکردی عالی داشت، مردم داشتند صحنهی رقابتی بازی را جدی میگرفتند و تورنمنتهای اورواچ در حال برگزاری بودند. همهی این اتفاقات هم داشتند خیلی سریع میافتادند. بنابراین منطق حکم میکرد که بلیزارد زودتر از موعد دستبهکار شود و لیگ بازی را شروع کند، نه؟
یک سال گذشت و وارد سال ۲۰۱۷ شدیم. ۲۰۱۷ هم دوران خوبی بود. صحنهی رقابتی بازی همچنان مفرح بود، بعضی استریمرها داشتند بهخاطر استریم کردن اورواچ معروف میشدند، تریلرهای سینمایی همچنان در حال انتشار بودند، لیگ اورواچ داشت جان میگرفت و قهرمانان هم مرتباً در حال بهروز شدن بودند. بهطور کلی بازی در وضعیتی عالی قرار داشت.
همچنین بلیزارد ایونت آپرایزینگ (Uprising) را به بازی اضافه کرد که باز هم یک حالت کوآپ «بازیکن در برابر محیط» بود که عملاً یک ماموریت داستانی بود که میتوانستید با دوستان خود بازی کنید. این محتواها نوید آیندهی هیجانانگیزی را میدادند که در آن هر لحظه ممکن بود بلیزارد محتوای بزرگ بعدی را برای بازی منتشر کند و داستان بیشتری از جهان اورواچ را تعریف کند.
بهلطف الکترونیک آرتز (EA) و جنگ ستارگان: بتلفرانت ۲ (Star Wars: Battlefront 2)، ۲۰۱۷ سال جنجال لوتباکس (Lootbox) هم بود، در حدی که بعضی از دولتها شروع به بررسی این پدیده کردند تا اگر در نظرشان قمار بود، آن را غیرقانونی اعلام کنند. اورواچ هم بهخاطر لوتباکسهایش تحت تاثیر این جو منفی قرار گرفت.
بهشخصه با لوتباکسهای اورواچ مشکلی ندارم و بهنظرم سوءاستفادهگرانه نیستند. این لوتباکسها روی گیمپلی تاثیر نمیگذارند، فقط حاوی آیتمهای تزئینیاند و هر بار هم که ترازتان افزایش پیدا کند، یک لوتباکس رایگان دریافت میکنید. معنیاش این است که اگر بازی را زیاد بازی کنید، شاید اصلاً نیاز به خریدنشان پیدا نکنید.
در این سال بود که پابجی (PUBG) هم منتشر شد و انتشار این بازی مصادف شد با اولین باری که بسیاری از استریمرهای اورواچ بازیای جدید را استریم کردند. عمدتاً همه برای مدتی کوتاه از پابجی لذت بردند، ولی همچنان اورواچ را بهعنوان بازی اصلیشان حساب میکردند.
حال بیایید به مسئلهای بپردازیم که به ریشهی مشکلی اساسی برای اورواچ تبدیل شد.
در سال ۲۰۱۷ سه قهرمان جدید به بازی اضافه شدند: اوریسا (Orisa)، دومفیست (Doomfist) و مویرا (Moira).
گیمپلیای که این سه قهرمان فراهم میکردند، برای یک بازی اکشن اولشخص چندان سالم نبود، ولی در آن موقع ما هنوز این را نمیدانستیم. بزرگترین قهرمان مشکلساز اوریسا بود. اضافه شدن یک قهرمان سپرمحور جدید باعث شد که بازیکنها دیگر محدود به وینسنت (Vincent) و راینهارت (Reindhart) نباشند، ولی این دو جزو بهترین قهرمانهای طراحیشده در بازی بودند. با این حال، این قهرمانها در حدی بد نبودند که بازی را وارد وضعیتی بحرانی کنند.
در هالووین آن سال نیز حالت بازی انتقام جانکنشتاین بدون هیچ تغییری بازگشت. البته ما از بازی کردنش خوشحال بودیم، ولی امیدوار بودیم محتوای جدیدی عرضه شود.
با فرا رسیدن سال ۲۰۱۸ بازی ۲ ساله شد و لیگ اورواچ نیز آغاز شد. این دوران، دوران هیجانانگیزی برای عضویت در جامعهی هواداری اورواچ بود. بازیکنهای سرشناسی چون xQc، کارپه (Carpe)، سیگال (Seagull)، شورفور (Surefour)، iddqd، سیناترا (Sinatra) و شادوبرن (Shadowburn) قرار بود در آن شرکت کنند. بلیزارد و توییچ در ثانیهی آخر برای حقوق پخش لیگ با هم به توافق رسیدند. متاسفانه XQC برای مدت طولانی در لیگ باقی نماند و بهخاطر درامی سر استفاده از شکلک نژادپرستانه از لیگ خارج شد.
کل گیمرها نیز در حال بهتر شدن در بازی بودند و برای همین صحنهی رقابتی بازی بسیار هیجانانگیز شد. بهمرور زمان موازنهسازی یا بالانس بازی و منصفانه نگه داشتن جنبههای مختلف آن برای جامعهی هواداران اهمیت بیشتری پیدا کرد. برای همین شکایتهایی در این زمینه مطرح شدند.
با این حال، ۲۰۱۸ همچنان دوران خوش بازی بود. بعد یک قهرمان جدید به نام برگیت (Brigitte) معرفی شد. در اینجا بود که دوران بد شروع شد.
اگر از بیشتر طرفداران بازی بپرسید، آنها به شما خواهند گفت که در این زمان بود که روند افول بازی آغاز شد. بریگت معروف است به منفورترین قهرمان اورواچ. مشکل اصلی این بود که او یک قهرمان ساپورت بود که بیشازحد قوی بود. او یکتنه موازنهی گیمپلی اورواچ را به هم ریخت.
او سپری داشت که بهخوبی سپر تانکها بود، قابلیت شفابخشی او آنقدر قوی بود که همتیمیهایش و حتی خودش عملاً غیرقابلکشتن میشدند و قابلیت او برای دمج وارد کردن آنقدر شدید بود که اگر در نزدیکی او قرار داشتید، او میتوانست به اندازهی کلاس دمج بهتان آسیب وارد کند. از همه بدتر، یکی از مهمترین قابلیتهای او این بود که میتوانست شما را گیج/مختل (Stun) کند.
نیاز به گفتن نیست که این شخصیت باید هرچه سریعتر نرف (Nerf) میشد. ولی زمان زیادی گذشت و مردم هم شروع به شکایت از موازنهسازی ضعیف بازی کردند. این قضیه بسیار ناامیدکننده بود، چون بلیزارد بازخورد زیادی دریافت کرد، ولی هیچ اتفاقی نیفتاد. وضعیت طوری بود که بریگت در هر دست بازی همیشه برداشته میشد و هر تیمی هم بریگت داشت برنده میشد.
بالاخره او نرف شد، ولی یک بار نرف شدن کافی نبود. او باز هم نرف شد و نرف شد و نرف شد و نرف شد تا اینکه به وضعیت فعلیاش رسید. او هنوز هم اعصابخردکن است و بعد از این همه نرف شدن، قدرت فعلی او نشان میدهد که بههنگام انتشار چقدر قدرتمند بود.
انتشار بریگت باعث شد که یک ترکیب تیم جدید در بازی جا بیفتد که طرفداران آن را گوتس (GOATS) خطاب کردند. اگر اورواچ بازی نمیکنید، اجازه دهید آن را به شما توضیح دهم. در ترکیب تیم گوتس، بهجای اینکه بازیکنان هر سه نقش ۱. تانک ۲. دمج ۳. ساپورت را بازی کنند، فقط ۲ نقش را بازی میکردند: تانک و ساپورت. یعنی به جای ۲ تانک، ۲ دمج و ۲ ساپورت، بازیکنان ۳ تانک و ۳ ساپورت بازی میکردند.
این ترکیب تیم نوار سلامتی فوقالعاده زیاد و شفابخشی زیاد فراهم میکرد. بازیکنان دمجزن نمیتوانند با این همه نوار سلامتی و شفابخشی رقابت کنند، برای همین بهمدت یک سال اورواچ وارد حالتی شد که به متای گوتس (Goats Meta) معروف است. قهرمانهایی که در متای گوتس انتخاب میشدند بهمرور تغییر کردند، ولی بریگت پای ثابت متای گوتس باقی ماند و به همهی همتیمیهایش دوامی فوقالعاده بخشید.
در سال ۲۰۱۸ یک آرکایو ایونت (Archive Event) جدید به نام مجازات (Retribution) منتشر شد. مجازات محتوای جدید به حساب میآمد و تجربهی یکبارهی آن با دوستان لذتبخش بود، ولی ارزش تکرار نداشت. کاملاً مشخص بود که این محتوا یک جور تست فناوریمحور بود که در قالب یک ایونت به مخاطبان بازی عرضه شده بود. این ایونتها برای جامعهی هواداری اورواچ بسیار خوشایند بود و نشان میدادند که بلیزارد دوست دارد روی محتوای PVE برای بازی کار کند. ولی ما دنبال یک تجربهی کامل در این زمینه بودیم.
همچنان که اورواچ داشت با مشکل متای گوتس هم در بخش Ranked و هم در لیگ اورواچ دستوپنجه نرم میکرد، فورتنایت (Fortnite) داشت با سرعت سرسامآوری محبوبیت کسب میکرد. شاید انتظار نداشته باشید در داستان اورواچ به فورتنایت اشاره شود، ولی محبوبیت فورتنایت روی اورواچ تاثیر زیادی گذاشت. مردم هم زیاد دربارهی این تاثیر صحبت نمیکنند.
انتشار فورتنایت باعث شد که اولین کوچ دستهجمعی تولیدکنندههای محتوای اورواچ به یک بازی دیگر اتفاق بیفتد. برای اولین بار دیدیم که یک سری استریمر کلهگنده برای همیشه بازی را ترک کردند. از تعدادی از این تولیدکنندهها میتوان به اسامی زیر اشاره کرد:
- Loserfruit
- Tim TheTatman
- Bazza Gazza
- RiftyIsSpiffy
- AimbotCalvin
- Muselk
بسیاری از تولیدکنندههای محتوای موردعلاقهی من از اورواچ به فورتنایت کوچ کردند. این قماری بود که برای آنها جواب داد. توییچ گزینهی Prime Sub را به پلتفرمش اضافه کرد و طولی نکشید که نینجا (Ninja) را در حال فورتنایت بازی کردن با رپر معروف دریک (Drake) دیدیم.
فورتنایت یک بازی مجانی بود، ولی در مقایسه با اورواچ – یک بازی پولی که دو سال از عمرش گذشته بود – با نرخی سریعتر محتوای جدید منتشر میکرد. برای طرفداران سوال شد که آیا اصلاً صرف دارد اورواچ را بهعنوان بازی اصلی خود نگه دارند یا نه. اورواچ در برابر محبوبیت پابجی در سال ۲۰۱۷ دوام آورد، ولی اکنون جا برای نگرانی وجود داشت.
تیم تتمن (Tim TheTatman) بهخاطر بازیکنانی که عمداً باعث باخت همتیمیشان میشدند هر از گاهی بازی را رها میکرد. پروسهی بسیار کند بلیزارد برای رسیدگی به شکایات علیه بازیکنهای خرابکار هم کمکی به قضیه نمیکرد. حتی به گفتهی خود بلیزارد یکی از بازیکنهایی که بن کرده بود، بازی را برای «هزاران بازیکن» خراب کرده بود. چرا این بازیکن قبل از بن شدن موفق شد این همه بازی را خراب کند؟ در کنار بازیکنهای خرابکار، مشکل بالانس نبودن ذاتی بعضی قهرمانها را به معادله اضافه کنید تا متوجه شوید که چرا اورواچ دیگر برای بسیاری از بازیکنها سرگرمکننده نبود.
کدهای تولیدکنندهی محتوا (Content Creator Codes) فورتنایت در فروشگاه آیتمفروشی نیز انگیزهی بیشتری برای استریمرها و ویدئوسازها فراهم کرد تا از اورواچ دل بکنند و به فورتنایت کوچ کنند.
در این دورهی زمانی بسیاری از تولیدکنندههای محتوای اصلی اورواچ را از دست دادیم. برای همین این دوره برای بسیاری از طرفداران بازی دورهی پرتنشی بود.
باز هم هالووین فرا رسید و باز هم محتوایی که نصیبمان شد انتقام جانکنستاین بود. واقعاً؟ بلیزارد ایونتی یکسان را سه سال پشتسرهم عرضه کرد؟ یک چیزی سر جایش نبود.
قهرمانهای جدیدی مثل اش (Ashe) و رکینگ بال (Wrecking Ball) نیز به بازی اضافه شدند، ولی جامعهی هواداری بازی همچنان احساس میکرد جای یک چیزی خالی است. اضافه شدن قهرمانهای جدید به بازی موردانتظار بود، ولی به نظر نمیرسید برای رقابت با بازیهای دیگر کافی باشد. اورواچ به چیزی بیشتر نیاز داشت.
سرعت انتشار بهروزرسانیهای بازی کند بود و ارتباط بلیزارد با طرفدارانش نیز کندتر. در همین دوره بود که مایکل مورهایم (Michael Morhaime)، یکی از موسین بلیزارد، اعلام کرد که قصد دارد کمپانی را ترک کند.
با فرا رسیدن سال ۲۰۱۹، ایپکس لجندز (Apex Legends) با قدرت وارد بازار شد. انتشار ایپکس لجندز مصادف شد با کوچ دستهجمعی تعدادی از تولیدکنندههای محتوای دیگر. ایپکس لجندز هم یک بازی رایگان دیگر بود که مثل اورواچ شخصیتها و قابلیتهای متنوع داشت، ولی برخلاف اورواچ در سبک بتلرویال ساخته شده بود که در سال ۲۰۱۹ به محبوبترین ژانر دنیای گیم تبدیل شده بود.
این بازی برای گیمرها خیلی جذاب بود؛ عملاً انگار اورواچ بود، با این تفاوت که هم رایگان بود، هم بتلرویال! در تمام این مدت متای گوتس همچنان مشکلساز بود. بلیزارد پیش خود فکر کرد: چرا تیمها از سهتا تانک و سهتا ساپورت تشکیل شدهاند؟ آنها به جای رفع کردن مشکل تانکها و ساپورتهایی که این عدم توازن را ایجاد کردند، ایدهای متفاوت داشتند: اضافه کردن ساختار ۲-۲-۲ به تیمها. بهلطف این سیستم، تیمها مجبور بودند ۲ ساپورت، ۲ تانک و ۲ دمج بردارند و هیچ راهی برای دور زدن این محدودیت نبود.
طبق این سیستم جدید، شما باید نقشتان را انتخاب میکردید و بعد منتظر میماندید تا بازی همتیمیهایتان را انتخاب کند.
مشکل اینجا بود که زمان انتظار بیش از حد طولانی بود. این سیستم جدید نشان داد که کسی دلش نمیخواد در نقش تانک بازی کند، برای همین زمان انتظار برای شروع شدن یک بازی جدید فوقالعاده بالا رفت، خصوصاً در بخش Ranked. بازیکنان حرفهای کلاسهای دمجزن گاهی برای یک دست بازی باید یک ساعت در صف انتظار میماندند. مشخصاً این سیستم باید تغییر میکرد.
بلیزارد روی الگوریتمی کار کرد که بهلطف آن، زمان انتظار برای کلاس دمج به ۵ الی ۱۲ دقیقه رسید. ولی اگر کسی میخواست تانک بازی کند، در عرض ۱ الی ۳ دقیقه وارد بازی میشد.
سوال اینجاست که چرا بازیکنان اورواچ نمیخواستند در نقش تانک بازی کنند؟ دلیلش این بود که قهرمانانی که بعداً به بازی اضافه شدند زیاد با گیمپلی شخصیتهای کلاس تانک متناسب نبودند. هرکسی که تانک بازی میکرد دائماً در حال مختل شدن، پرت شدن به یک جای دیگر و بهطور کلی از دست دادن کنترل شخصیت خود بود. اساساً کسی که کلاس تانک بازی میکرد، باید نقش یک سپر گوشتی را ایفا میکرد و کورکورانه خودش را به داخل زمین مبارزه پرتاب میکرد، به این امید که همتیمیهایش بتوانند او را پیش از کشته شدن شفا دهند یا کلک دشمنان را بکنند، چون از دست خودش کار زیادی برنمیآمد.
بازیکنان اورواچ انتظار نداشتند برای یک دست بازی اینقدر منتظر بمانند. از طرف دیگر اگر فورتنایت یا ایپکس لجندز بازی میکردید، خیلی سریع وارد بازی میشدید. طبعاً احساسات منفی نسبت به بازی در حال شدت گرفتن بود.
در این میان اورواچ یک ایونت PVE دیگر به نام استورم رایزینگ (Storm Rising) معرفی کرد. این ایونت هم تجربهی مناسبی فراهم میکرد، ولی بسیار کوتاه بود.
بعد نوبت اعلام خبر بزرگ رسید: ساخته شدن یک دنباله برای بازی.
در بلیزکان ۲۰۱۹ اورواچ ۲ معرفی شد، بازیای که قرار بود هم روی PVP و هم PVE تمرکز سنگین داشته باشد. البته خبر ساخته شدن بازی یک هفته قبل از مراسم به بیرون درز کرده بود. با این حال، میتوانید هیجان حول خبر ساخت دنبالهی بازی را تصور کنید. دنبالهی بازی قرار بود محتوایی را عرضه کند که طرفداران بازی مدتها بود خواستارش بودند: ماموریتهای داستانی، مامویتهای قهرمانمحور، قابلیتهای PVP جدید. خبر ساخت اورواچ ۲، در کنار دیابلو ۴، بلیزکان خوبی را برای طرفداران رقم زد.
در بلیزکان ۲۰۱۹ امکان بازی کردن دموی اورواچ ۲ وجود داشت و من هم اقبال این را داشتم که در آنجا شخصاً حضور داشته باشم و آن را تست کنم. بخش PVP بازی مثل قبل بود و این مشکلی نداشت، چون من هم انتظار تغییر آنچنانی نداشتم. بخش PVE بازی هم در مقایسه با ایونتهای آرکایو قبلی بهمراتب هیجانانگیزتر بود.
بسیار خب، این شروع خوبی به نظر میرسید. همچنان امید برای بازی باقی بود. اما با شروع سال ۲۰۲۰ اوضاع بدجوری خراب شد. ۲۰۲۰ سالی بود که اورواچ آخرین محتوای خود را در قالب یک قهرمان جدید به نام اکو (Echo) دریافت کرد.
اکو آخرین قهرمان منتشرشده برای بازی بود، بلیزکان ۲۰۲۰ لغو شد، تاریخ انقضای قرارداد بستهشده با توییچ سر پخش اورواچ رو به پایان بود و یوتوب ۱۶۰ میلیون دلار پرداخت کرد تا حقوق پخش لیگ اورواچ و ندای وظیفه (Call of Duty) را بهطور انحصاری دریافت کند.
جامعهی هواداری اورواچ خیلی از این تصمیم خوشحال نشد، چون سرویس استریم یوتوب بهاندازهی توییچ صیقلیافته نبود. غیر از این، بزرگترین بازیکنان حرفهای اورواچ نیز در حال بازنشسته شدن بودند. بهطور کلی دلیل برای تماشای لیگ اورواچ داشت کمتر و کمتر میشد.
مایکل چو (Michael Chu)، نویسندهی ارشد اورواچ، پس از ۲۰ سال بلیزارد را ترک کرد. این خبر بزرگی بود و نشانهای از طوفان در پیشرو بود. در آن موقع ما چیزی دربارهی قضیه نمیدانستیم، ولی شرایط داخلی بلیزارد اصلاً خوب نبود و روزبهروز هم داشت بدتر میشد. استعدادهای درخشان پشت ساختهشدن اورواچ داشتند یکی پس از دیگری شرکت را ترک میکردند.
با انتشار هر بازی بزرگ جدید – مثل وارزون (Call of Duty Warzone) و والورانت (Valorant) – اورواچ تولیدکنندههای محتوای بیشتری را از دست میداد. وضعیت در حدی بد بود که بازیکن منتخب (MVP) اورواچ وسط فصل لیگ را ترک کرد تا بهجایش والورانت بازی کند. تا به حال شنیدهاید که بازیکن NFL وسط فصل لیگ را ترک کند و برود در MLB بازی کند؟
این اتفاق مثل سیلیای روی صورت لیگ اورواچ بود و برای بلیزارد مایهی آبروریزی شد. اورواچ داشت مخاطبانش را به بازیهای رایگانی که محتوای دائمی برایشان منتشر میشد از دست میداد و زمان انتظار برای شروع یک دست بازی جدید نیز داشت بیشتر و بیشتر میشد. ساختار ۲-۲-۲ اجباری بازی نیز وضعیت را بدتر کرده بود.
اورواچ ۴ سال عمر داشت و هنوز داشت فروخته میشد. بازیهای رایگان داشتند آن را له میکردند. این مسئله باعث به وجود آمدن یک ایدهی جدید شد: امتیاز ارجحیت (Priority Pass): این امتیاز به بازیکنانی که میخواستند پرمخاطبترین نقش بازی یعنی دمج را بازی کنند، اجازه میداد در صف انتظار کوتاهتری قرار بگیرند.
منتها مشکل اینجا بود که امتیاز ارجحیت در صورتی در اختیار شما قرار داده میشد که نقشهای دیگر – مثل ساپورت و تانک – را بازی کنید. بهعبارت دیگر، برای بازی کردن در نقشی که دوست داشتید، باید در نقشهایی بازی میکردید که دوست نداشتید!
این سیستم اصلاً مشکل را حل نمیکرد. اگر کسی دلش نمیخواست تانک بازی کند تا امتیاز ارجحیت بگیرد، باید ۱۳ دقیقه منتظر میماند تا بتواند ۹ دقیقه در نقش سرباز ۷۶ (Soldier 76) بازی کند.
۲۰۲۱ اولین سالی بود که بازی هیچ محتوایی دریافت نکرد (البته اگر از نقشهی دثمچ فاکتور بگیریم). در سال ۲۰۲۱ بلیزکان برگزار شد و در آن اطلاعات بیشتری دربارهی اورواچ ۲ منتشر شد. این اطلاعات به طرفداران اورواچ امید بخشید. بعد از یک سال سکوت کامل دربارهی بازی، این دقیقاً چیزی بود که به آن نیاز داشتیم.
همچنین اعلام شد که در اورواچ تعداد بازیکنان از دو تیم ۶ نفره به دو تیم ۵ نفره کاهش پیدا خواهد کرد: ۲ ساپورت، ۲ دمج و ۱ تانک.
در ماه آپریل بزرگترین ضربه به جامعهی هواداری اورواچ وارد شد. جف کپلن (Jeff Kaplan) خبر جدایی خود را از تیم اورواچ اعلام کرد و پس از ۲۰ سال سابقهی کاری فقط یک پاراگراف خداحافظی از خود به جا گذاشت.
این خداحافظی تکپاراگرافی در مقایسه با معرفینامهی تمامصفحهی آرون کلر (Aaron Keller) عجیب به نظر میرسید. مسلماً این وسط اتفاقی افتاده بود. ولی تا به امروز، نمیدانیم دقیقاً چه اتفاقی. دربارهی دلیل این موضوع گمانهزنیهایی شده است: برخی میگویند بهخاطر فشار اکتیویژن (Activision) بود، برخی میگویند این جدایی زیر سر بابی کوتیک (Bobby Kotick)، مدیرعامل اکتیویژن بلیزارد بود، برخی میگویند دلیل جدایی اختلافنظر جف با همتیمیهایش بود. بهطور کلی کسی مطمئن نیست. در هر صورت، این جدایی ضدحال اساسی برای طرفداران بود. جف کپلن جایگاه بالایی نزد طرفداران داشت و بهعنوان یکی از آخرین اعضای بلیزارد از روزهای طلایی گذشته به حساب میآمد.
ولی اوضاع بدتر شد.
اخبار فروپاشی بلیزارد چپ و راست به گوش میرسید. همهجا صحبت از جو کاری سمی بلیزارد بود و این شرکت به ترویج فرهنگ آزاررسانی، تبعیض جنسی، بیبندوباری، بیمسئولیتی و… متهم شد.
این اخبار ضربهی بزرگی به بلیزارد بودند. این شرکت از یکی از غولهای صنعت بازی که کارش ساختن بازیهای بزرگ و جریانساز بود، به شرکتی منفور تبدیل شده بود که حتی توان انتشار محتوا برای بازیهایش نداشت.
هر روز خبری جدید از جدایی یکی از اعضای قدیمی استودیو به گوش میرسید. تیمهای بازیسازی شرکت دستخوش تغییرات بزرگ شدند و عوض شدن دائمی رهبرهای پروژه باعث شد که ساختن محتوا سختتر شود. بابی کوتیک نیز به چهرهی منفوری که باعث خراب شدن بلیزارد شد، تبدیل شده بود.
این جنجال همچنان ادامه دارد و بلیزارد نیز از تمام حربهی تبلیغاتی و کنترل آسیب استفاده کرده تا آبروی خود را تا حد امکان حفظ کند. یکی از این حربهها عوض کردن اسم یکی از قهرمانهای اورواچ از نام مککری (McCree) به کسیدی (Cassidy) بود، چون او به افتخار یکی از اعضای بلیزارد نامگذاری شده بود که بعداً معلوم شد جزو آزارگران جنسی شرکت بوده است و سر اتهامات واردشده به او از شرکت اخراج شد.
در این مقطع لیگ اورواچ بسیار بیحال شده بود. دیگر هیجان خاصی حول بازیها وجود نداشت و بهخاطر مدیریت ضعیف اورواچ، تعداد تماشاچیان پایین آمده بود و حالوهوای کلی لیگ بسیار مصنوعی به نظر میرسید. انگار که بلیزارد سعی داشت رشد طبیعی و ارگانیک لیگ رقابتی بازیهای دیگر را بهطور مصنوعی شبیهسازی کند. ما بازیکنان تیمهایی را که مشغول بازی بودند نمیشناختیم و حتی تیمهای اورواچ نیز انگیزهی زیادی نداشتند این بازیکنان را ترغیب به تولید محتوا کنند. تمام اسپانسرهای لیگ غیبشان زد و دیگر هیچ لوگویی روی وبسایت دیده نمیشد. سوال اینجا بود که با این وضعیت لیگ چطور میتوانست ادامه دهد؟
جامعهی هواداری اورواچ بسیار کوچک شده بود و بازیکنان و تولیدکنندههای محتوای وفادار به بازی منتظر بودند که ببینند در ادامه قرار است چه تحولی صورت بگیرد تا بازی را از باتلاقی که در آن گرفتار شده بود نجات دهد.
در سال ۲۰۲۲ بارقههایی از امید مشاهده شد. در ابتدای سال مایکروسافت اعلام کرد که قرار است اکتیویژن بلیزارد را بخرد. از این خبر استقبال شد، چون فرض بسیاری از طرفداران این بود که مایکروسافت میتواند سیستم درونی بلیزارد را متحول کند.
در اوایل ۲۰۲۲ بتای اورواچ اعلام شد. این نسخهی بتا بلافاصله پس از تست آلفای مخفیانهای آغاز شد که تولیدکنندههای محتوا و بازیکنان حرفهای مشغول تست کردن آن بودند. تنها کاری که لازم بود انجام دهید این بود که برای نسخهی بتا ثبتنام کنید، امیدوار باشید که این وسط وبسایت کرش نکند و با صبر و حوصله منتظر بمانید.
در روز ۲۶ آپریل نسخهی بتا شروع شد. اگر ثبتنام نکرده بودید، میتوانستید ۴ ساعت استریم در توییچ تماشا کنید و بعد کلید نسخهی بتای بازی را دریافت کنید. این شرط در بالا بردن آمار توییچ بسیار موثر بود و ۱.۵ میلیون تماشاچی همزمان را رقم زد. از این آمار میشد فهمید که بازیکنان علاقه به امتحان کردن این بازی دارند.
بهطور کلی نسخهی بتا خوب پیش رفت. بازیکنان نسبت به تغییرات انجامشده واکنش خوبی نشان دادند و تولیدکنندههای محتوای محبوب نیز در مقایسه با بازی اول بیشتر از آن لذت بردند. ولی بازی عمدتاً تفاوت خاصی نسبت به نسخهی پیشین نداشت. تنها تفاوت این بود که یک تانک کمتر در هر تیم وجود داشت.
برخی از قهرمانان در راستای هماهنگسازی با نسخهی جدید تغییر کرده بودند. مثلاً:
- اوریسا دیگر سپر ندارد
- دومفیست از کلاس دمج به کلاس تانک تغییر ماهیت داده است
- مککری – آه ببخشید، کسیدی – دیگر فلشبنگ ندارد
بهشخصه نظر خاصی نسبت به این تغییرات ندارم، چون میدانم تا هنگام انتشار بازی تغییر خواهند کرد. ولی فقط این را میگویم که تریسر (Tracer) قبل از انتشار بازی نیاز به بازبینی دارد.
با توجه به اینکه حالت Ranked در کار نبود، استریمرهای پرطرفدار اورواچ بههنگام اجرای نسخهی بتای اورواچ ۲ سراغ اورواچ ۱ رفتند، ولی پس از پایان نسخهی بتا، لیگ اورواچ به اورواچ ۲ سوییچ کرد.
این اتفاقی عجیب بود، چون عموم مردم هنوز به اورواچ ۲ دسترسی ندارند، ولی در صحنهی رقابتی و حرفهای بازی اورواچ ۲ به بازی اصلی تبدیل شده است. چیزی که قضیه را بدتر میکند این است که حتی خود بازیکنان حرفهای – که دارند برای بازی کردن اورواچ ۲ پول دریافت میکنند – نمیتوانند در اوقات فراغتشان آن را بازی کنند.
در سال ۲۰۲۲ یکی از آخرین بازیکنان سرشناس اورواچ به نام سوپر (Super) بازنشست شد. اکنون اگر از یک بازیکن معمولی اورواچ بپرسید که چه بازیکنانی در لیگ اورواچ بازی میکنند، شاید بهزحمت بتوانند اسم دو نفر را بیاورند.
همچنان که این قضایا داشت اتفاق میافتاد، آمار تماشاچیان اورواچ در توییچ بهشدت پایین آمد. تست بتا به پایان رسید و تعداد تماشاچیان به کمتر از ۵۰۰۰ نفر کاهش پیدا کرد. تا همین چند هفته پیش این تعداد ۱.۵ میلیون نفر بود.
شاید دلیلش این بود که مردم به این نتیجه رسیدند که دیگر اورواچ ۱ برایشان مهم نیست و بهتر است تا انتشار اورواچ ۲ منتظر بمانند. در تمام این مدت هم منتظر اخباری برای دنبالهی واقعی بازی بودیم: یعنی محتوای PVE. اگر قرار باشد اورواچ رستگار شود، راهش همین است.
بهشخصه نسبت به اورواچ ۲ بدبین هستم، ولی سابقهی بلیزارد در زمینهی ساختن بازیهای PVE فوقالعاده است. شاید هنوز مقدار کافی از DNA قدیمی شرکت در آن باقی مانده باشد تا این بازی درست ساخته شود.
به نظر من اورواچ ۱ قبل از اضافه شدن این قهرمانان:
- Ana
- Sombra
- Oriana
- Doomfist
- Moira
- Brigitte
- Wrecking Ball
- Ashe
- Baptiste
- Sigma
بهترین بازی اکشن اولشخص تمام دوران بود. برای همین بهشخصه منتظرم تا ببینم طرفدارانی مثل خودم بعد از این انتظار طولانی قرار است چه بازیای دریافت کنند.
قبل از به پایان رساندن مقاله، لازم است به دو نکته اشاره کنم که در خط روایی مقاله فرصت اشاره بهشان پیش نیامد.
در جامعهی هواداری اورواچ کسی دربارهی این موضوع صحبت نمیکند، ولی در سال ۲۰۲۰ بهخاطر قانون کپیرایت هزارهی دیجیتال (DMCA) و مسائل حذف محتوای مربوط به توییچ، تولیدکنندههای محتوای اورواچ مجبور شدند بخش زیادی از تاریخچهی محتوای خود را حذف کنند.
عملاً همهی استریمرها کل ویدئوها و کلیپهای قدیمیشان را پاک کردند تا مبادا کانالشان حذف شود. عملاً اکنون تنها چیزی که از محتوای قدیمی اورواچ باقی مانده، محتوایی است که در یوتوب آپلود شده است. در طی این پروسه هزاران کلیپ بهیادماندنی – متعلق به کانال همهی استریمرهای بزرگ – حذف شدند. این اتفاق مثل این بود که یکشبه بخش زیادی از تاریخچهمان را از دست بدهیم. حال تنها چیزی که از آن دوران در اختیار داریم، محتوایی است که روی یوتوب آپلود شد.
یک مسئلهی دیگر که میخواستم به آن اشاره کنم، کل نقشههایی بود که در طول سالها به بازی اضافه شدند. نقشههای جدید نیز مثل قهرمانان جدید جزو محتواهای رایجی بودند که به بازی اضافه میشدند و صحبت کردن دربارهیشان زیاد هیجانانگیز نیست، ولی لازم به ذکر است که بعضی نقشهها که بلیزارد به بازی اضافه کرد – مثل پاریس (Paris) کلونی قمری هورایزن (Horizon Lunar Colony) – آنقدر مورد تنفر هواداران واقع شدند که بلیزارد آنها را از بازی حذف کرد. این واقعاً مایهی آبروریزی بلیزارد بود که حذف محتوا از بازیاش داشت آن را بهتر میکرد.
اخیراً اعلام شد که در تاریخ ۲ اکتبر ۲۰۲۲ سرورهای اورواچ ۱ برای همیشه قطع خواهند شد و بازی با اورواچ ۲ جایگزین خواهد شد. شاید این اتفاق عجیب به نظر برسد، چون انگار اورواچ ۱ هم از بین میرود، هم به حیات خود ادامه میدهد. به امید اینکه اورواچ ۱ و خاطراتی که با آن داشتیم فراموش نشوند. ولی خب با این همه تاریخچهای که اورواچ سر هیچ و پوچ از دست داد، شاید نتوان خیلی خوشبین بود.
منبع: Nateson
فربد به تو مدیونم و میدونم بیشتر ازا وت مقالات تخصصی از جنس بازی های مهم با تم جنگی ۳بلا میزاشتی بررسی میکردی بزار
فربد با تشکر از شما
بلیزارد بعد از خراب کردن سری WOW باید کلا تعطیل میشد و بازی ها رو به شرکت های دیگه وا گذار میکرد