چگونه فیلم قدرت سگ از فضای وسترن برای موشکافی هویت انسانی استفاده میکند؟
وقتی یک فیلم وسترن آغاز میشود بیشتر مخاطبان انتظار دارند با تعقیب و گریزهای طولانی، سرقتهای خشن و درگیریهای مسلحانه روبهرو شوند اما «قدرت سگ» (The Power of the Dog) تریلر روانشناختی جین کمپیون این قواعد رایج را میشکند و با استفاده از فضای حاکم بر فیلمهای وسترن، نگاه موشکافانهای به هویت انسانها دارد. فیلم بدون بهرهگیری از تکنیکهای عجیب و غریب مخاطب را تا آخرین لحظه تشنهی کشف حقیقت نگه میدارد.
قدرت سگ روایتگر زندگی خانوادهای متمول است که سال ۱۹۲۵ در مونتانا زندگی میکنند. آمریکا در آن دوران در حال پوستاندازی است و تغییرات تکنولوژیک و انقلاب صنعتی، گاوچرانی که شغل اصلی خانواده است را از رونق انداخته شده است. قدرت سگ دیدگاه فردی اعضای خانواده و نحوهی ارتباطشان با محیط اطراف را بررسی میکند و به صورت خاص بر نقشهای جنسیتی، تحول نسلها و گرایشهای جنسی متمرکز است.
جامعه در بستر تغییرات تکنولوژیک و اجتماعی، پوست میاندازد و دگرگون میشود. در هر صورت این تحول ناگزیر است و در فواصل زمانی مختلف به وقوع میپیوندد. جین کمپیون با دستمایه قرار دادن تحولات اجتماعی و فرهنگی دههی ۲۰ میلادی، گریزی زده به پیچیدگیهایی که در عصر حاضر با آنها دست به گریبانیم.
قدرت سگ با ۱۲ نامزدی، رکورددار اسکار امسال است و احتمالا بیشتر جوایز اصلی را از آن خود کند. اما این فیلم چگونه از تحولات اجتماعی و المانهای وسترن برای کنکاش در هویت شخصیتهایش استفاده کرده است؟
- فیلم قدرت سگ؛ احساسات سرکوبشدهی مردان خشن
- ۷ فیلم مانند «قدرت سگ» که داستانی زیبا دربارهی افراد غریبه دارند
داستان در دورهی تحولات بزرگ تکنولوژیک و اجتماعی به وقوع میپیوندد
داستان فیلم در مونتانای سال ۱۹۲۵ اتفاق میافتد. آمریکا در این دوره وارد جریان انقلاب صنعتی شده و لولهکشی منازل، برق و اتومبیل میان اقشار مختلف جامعه از محبوبیت زیادی برخوردار است. به نظر میرسد این پیشرفتها پایانی بر دوران گاوچرانهای گردنکلفت است و همین موضوع هم زمینهی دلخوری و ناراحتی یکی از شخصیتهای اصلی به نام فیل بربنک (بندیکت کامبربچ) را فراهم کرده است. او و برادرش جورج (جسی پلمونس) در کنار سوارکار افسانهای برونکو هنری در روزهای اوج دامداری به ثروت زیادی رسیدهاند.
جورج از ثروتش در راستای زندگی مدرنتر استفاده میکند؛ او لباسهای خوب میپوشد، در خانه حمام میکند، اتومبیل دارد و دیگر لزومی به انجام کارهای بدنی سنگین نمیبیند. در سمت مقابل برادرش فیل را داریم که به خاطر پشت کردن به شیوهی سنتی زندگی که هنوز هم بخش مهمی از شغلش را تشکیل میدهد، دلزده و ناراحت است. او احساس میکند با این کار به برونکو هنری فقید بیاحترامی میکند و در نتیجه تمام قد مقابل مدرنیته میایستد.
نشانههای مقابله با این تحول در رفتار نفرتانگیز فیل با پسر نوجوانی مثل پیتر (کدی اسمیت- مکفی) که در عصر مدرن بزرگ شده، کاملا آشکار است. پیتر را اولین بار در حالی میبینیم که مشغول درست کردن گلهای ظریف از کاغذهای باطله است، گلهایی که خیلی زود زینتبخش میزهای رستوران مادرش میشوند. پیتر از انجام دادن وظایفی مثل سرو غذا یا جمع و جور کردن ظروف که به صورت سنتی نقشهای زنانه تلقی میشوند، واهمهای ندارد.
فیل که از تماشای این تغییرات و فضای آرام رستوران ناراحت است، بلافاصله سراغ دست انداختن پیتر میرود و نحوهی لباس پوشیدن و فعالیتهای به زعم او زنانهی پسر نوجوان را به سخره میگیرد، سپس با آتش زدن گل کاغذی آخرین ضربه را به پیتر میزند و در تحقیر کردن سنگ تمام میگذارد. مخاطب از همین سکانس درگیر ارتباط میان تحولات غرب در دوران قدیم و داستان فیلم میشود.
شخصیتها بهعنوان نمونههایی از نقشها و هویتهای مختلف تلقی میشوند
همانطور که پیشتر هم توضیح دادیم فیل مردانگی سمی را بروز میدهد و در کنترل احساساتش مشکل دارد. وقتی جورج با رز (کریستین دانست) صاحب رستوران و مادر پیتر ازدواج میکند، فیل از عصبانیت به نقطهی جوش میرسد. فیلم هیچ وقت به گرایش جنسی فیل اشارهای نمیکند اما مخاطب کمکم از رفتارهای او به این واقعیت پی میبرد. البته او تمام تلاشش را میکند که احتمالا با استفاده از سبک و سیاق برونکو هنری این تفاوت را پنهان کند. با این اوصاف در مواجهه با چالشی مثل ازدواج برادرش علاوه بر اینکه احساس میکند یکی از مهمترین آدمهای زندگیاش را با شخص سومی تقسیم کرده، به صورت آشکار به روابط عاطفی جورج و شریک زندگیاش حسادت میکند. فیل این ضربات عاطفی را طریق توهین، تحقیر و بازیهای روانی با اعضای جدید خانواده بروز میدهد.
در سمت دیگر رز قرار گرفته که مخاطب را با دیدگاه جالبی دربارهی هویت درگیر میکند. او در ابتدای فیلم رستوران خودش را اداره میکند و در کنار این وظیفهی نسبتا مدرن، نقشهای زنانهای مثل آشپزی، سرو غذا، نظافت و… را هم انجام میدهد. او انسان قدرتمندی است و به خودش افتخار میکند. با این حال وقتی با جورج ازدواج میکند، تمام این وظایف از بین میرود؛ دیگر نه رستورانی دارد که مدیریتش را بر عهده بگیرد، نه خدمتکاران میگذارند به وظایف خانه رسیدگی کند. او دیگر در طول روز با هیچ مشتری معاشرت نمیکند و مجبور است تمام اوقاتش را به سر و کله زدن با برادر شوهر لجوج و شوهر بیتوجهش بگذراند.
جورج حتی او را نمیبیند و به نظر میرسد از رز بهعنوان ابزاری برای تحت تأثیر قرار دادن آدمهای پرنفوذ شهر استفاده میکند. در نتیجه او دیگر هیچ کاری ندارد و وظایف سنتی زنانهاش مصنوعی و اغلب بیاهمیت هستند؛ بنابراین در انزوای کامل خانه به نوشیدن الکل روی میآورد و به سرعت از کنترل خارج میشود.
اگرچه شخصیت رز و فیل تفاوتهای فاحشی با یکدیگر دارند اما به نظر میرسد گاوچران لجوج و سرسخت داستان بهتر از هر کسی خطر و رنج تمدن را درک میکند. در حقیقت هر کدام از آنها با خود واقعی و تصور دیگران از آنچه باید باشند، درگیر هستند.
تجزیهوتحلیل نقشها و هویتها با قرار دادن شخصیتها در موقعیتهای اجتماعی پیچیده
جین کمپیون در قدرت سگ شخصیتهای کاملا متفاوت را در یک عمارت بزرگ منزوی از تمام جهان قرار میدهد. تعامل آنها با یکدیگر و افراد خارج از محیط خانه احساسات واقعیشان را مشخص میکند. مخاطب متوجه میشود که درک شخصیتها از خود واقعی و جایگاه اجتماعیشان تا چه اندازه متفاوت است. آنها عمدتا به دلیل آن چه «وظیفه» تعریف میشود در یک هویت یا نقش خاص فرورفتهاند.
مثلا شخصیت رز اثربخشی و استقلالش را با یکی از تعهدات اجتماعی آن دوره عوض کرده، پیتر به خاطر این که به سبک و سیاق خودش رفتار میکند از سوی جامعه پسزده میشود و با تمسخر اطرافیان رو به رو میشود و فیل مجبور است هویت واقعیاش را زیر نقاب گاوچرانی سرسخت پنهان کند. البته نتیجهی همهی آنها یکسان است و در درازمدت به نوعی طغیانگری منجر میشود حالا چه در رفتار تحقیرآمیز فیل با اطرافیان، چه در دائمالخمر بودن رز و چه در انتقام ترسناک پیتر.
منبع: movieweb
فیلم قدرت سگ خیلی فیلم زیبا و جذابی بود و بازی بندیکت کامبربچ محشر بود امیدوارم در جشنواره اسکار را از آن خود کنند