نگهبان شب؛ عدالت اجتماعی یعنی این فیلمها را نسازید! (جشنواره فیلم فجر)
آخرین اثر رضا میرکریمی از دو جهت فیلم عصبانیکنندهای است. چه به لحاظ فرامتنی آن را بررسی کنید و چه به لحاظ تکنیکی در هر دو صورت فیلم نمرهی قبولی نمیگیرد و از فیلمهایی که میرکریمی در ابتدای کارنامهاش ساخته به مراتب عقبماندهتر است و یک عقبگرد بزرگ برای او به شمار میرود. اگر ساخته شدن فیلمهایی مثل «زیر نور ماه» یا «خیلی دور، خیلی نزدیک» نوید فیلمسازی را میداد که به چیزی اعتقاد داشت و میتوانست در راستای اعتقاداتش فیلمهایی صادقانه با کارگردانی خوب بسازد، «نگهبان شب» فیلمی است که حتی نمیتوانید کشف کنید کارگردانش به چه چیزی معتقد است.
در سطح تکنیک و متن سینمایی که شعارزدگی از همان ابتدا از سر و روی فیلم میبارد. مهندسی کارگر جوانی را سوار کرده و سر ساختمان نیمهکارهای میبرد که یک پوستر انتخاباتی بزرگ از آن آویزان است. کنایه به ماجراهای انتخابات از همینجا شروع میشود. رسول کارگر قصه از فرط سادهدلی به بلاهت میزند. شب در پارک خوابیده و موبایلش را گم کرده و حالا هم آمده سر کاری که همان اول سفته صد میلیونی امضا میکند. جالب است که میرکریمی همان نگاهی را به شخصیت اول فیلمش دارد که فرهادی در فیلم «قهرمان» داشت. هر دو نفر کرامت انسانی قهرمان مثلا اخلاقگرا ولی درواقع احمقشان را زیر سوال میبرند. قهرمانهایی که مثلا چوب سادگی و اخلاقگراییشان را میخورند و جامعهی درنده آنها را استثمار میکند غافل از اینکه اتفاقا جامعهای که هر دو فیلم تصویر میکنند زیست طبیعی دارند. قهرمان هر دو فیلم پهلو به پهلوی «آقای هالو» میزنند که اواخر دههی ۴۰ ساخته شده بود. در سالی که نه تلفن همراه و نه ماهواره و نه اینترنت و نه حتی تلویزیون برای همه وجود نداشت.
پوستری که از ساختمان آویزان شده دربارهی مبارزه با فساد است و البته همان اول هم معلوم میشود که مهندس سالهاست این ساختمان نیمه کاره را قرار است برای فرهنگیان بسازد و حالا هم دنبال وام است. آدم بدها و آدم خوبهای فیلم خیلی سریع روبهروی هم قرار میگیرند. آقا رسول کارگر آدم خوب است که به درخت آب میدهد و نمیگذارد خشک بشود. احتمالا تصور بر این است که مهندس کلاهبردار باید آدم بد باشد ولی اینجای کار است که کارگردان نمیدانیم چرا ولی به ما رودست میزند چون از قضای روزگار مهندس کلاهبردار علیرغم اینکه پول فرهنگیان را خورده آدم بامعرفتی هم از کار درمیآید. لااقل برای رسول قصه که همه جور منفعتی دارد.
چهل دقیقه از شروع فیلم میگذرد و شما هنوز نمیدانید قصه قرار است کی شروع شود. اصلا قصه چیست. اگر قصه رسول است باید منتظر چه اتفاقی باشیم. اگر قصهی مهندس و ساختمان است که چرا انقدر در حاشیه هستند. یا قصهی دایی سرکارگر است که حواسپرتی و آلزایمر دارد؟ این چهل دقیقه با ریتم کند و کشنده پیش میرود چون میرکریمی که خودش تدوینگر فیلم است دلش نیامده یک کات بدهد یا کمی از راشهایش را دور بریزد. سکانسهای بیمعنی، پرسه زدنهای بیمعنیتر رسول و ناگهان سر و کلهی یک داستان عاشقانه هم پیدا میشود و با یک فیداین و نه کات رسول و دختر دایی در روز انتخابات عروسی میکنند تا مهندس از عروسیشان استفادهی تبلیغاتی کند. این عشق و عاشقی رسول، کارش در ساختمان نیمهکاره، رابطهاش با دایی همه در منتهای لوسی روایت میشود. دریغ از یک دیالوگ یا سکانسی که خون داشته باشد و تاثیری ایجاد کند. همه چیز در نهایت بیمزگی پیش میرود و فقط زمان فیلم میگذرد.
گوشه و کنایههای میرکریمی به ماجرای انتخابات و کلاهبرداری از فرهنگیان و نمایش یک صحنه از دادگاه در تلویزیون آنقدر دست به عصاست که حقیقتا خیلی هم معلوم نیست موضعش نسبت به هر کدام از اینها چیست. به خصوص که کلاهبردار قصه تا آخر کار معرفتهایی از خودش نشان میدهد که لزومی هم ندارد.
محوریت درام که مشخص نباشد و انسجام روایی نداشته باشد هر چیزی را میشود وسط کار به آن اضافه کرد مثل ماجرای پسر دایی و پرشهایش با چتر که تبدیل به آن پایان عافیتطلبانهی رسول بشود.
آدمهای فیلم میرکریمی چه آنهایی که مثلا خوب و اخلاقگرا هستند و اهل کار و ازدواج و چه کلاهبردارهایی که مهمانی مجلل با حضور حیوانات درنده میروند و روابط نامعلومی با هم دارند همهشان نچسب و نفرتانگیزند و نگاه کارگردان به هیچکدام با کرامت انسانی توام نیست. اوج این نگاه تحقیرآمیز را میخواهید به آن سکانس زن و شوهر جوان نگاه کنید که زن به رسول میگوید پدرش از او خواسته بوده تا حواسش سر جایش است شوهر کند و بعد هم میپرسد که تو دلت برای من سوخت و رسول هم جواب میدهد من فکر کردم شما دلت برای من سوخته! همه چیز «نگهبان شب» در حد همین دلسوزی به جای همدردی و محبت و شفقت سطح پایین و رقتانگیز است و تندترین بخش فیلم واکنشی است که در تماشاگری ایجاد میشود که دنبال سینماست یا لااقل پی موضعگیری که شفاف نشان بدهد کارگردان این همه شعار و هوایی را به چه کسی زده است.
امتیاز نویسنده: 0.۵ از ۵
شخصیت اصلی این فیلم از شخصیت آقا صمد ساده تر و پخمه تر است و شخصیت های دیگر هم به همان نحو از شخصیت های فیلم های دهه های پیش الگو گرفته اند و در نهایت فیلمی در سرازیری خفت ساخته شده.
البته من با انتظار بیشتری وارد سالن شدم شاید هم به خاطر کارهای قبلی که از آقای میرکریمی دیدم انتظارم بالا بود. در مجموع فیلم سعی کرده به ارزشهای انسانی بپردازه ولی خیلی نتونست عمیق بشه ولی کمی آشفته بود. اینکه دغدغه عدالت اجتماعی رو مطرح کرده بودند نیز جالب بود از موسیقی برای تاثیر بیشتر استفاده نشده بود افراد جدیدی که معرفی شده بودند خوب بودند.همچنان منتظر کارهای زیباتر از ایشون هستیم.
من هم فیلم رو دیدم ولی نظر کارشناسی و استادنه شما اصلا قابل درک نیست خیلی سطحی و عوام فریبانه نوشتید
برو دکتر خانم منتقد
مثل اینکه یزید به امام حسین بگه برو نماز بخون…
فیلم رو ندیدم ولی امیدوارم به این بدی که مننتقد گرامی میکه نباشه چون میرکریمی با فیلم یه حبه قند نشون داد که چقدر فیامساز خوبیه و چقدر درک درستی از زیبایی شناسی داره .
انسان هرچقدر سنش بیشتر میشه پخته تر میشه و عقایدش عمیق تر و برای دیگران پیچیده تر میشه
نگهبان شب به نسبت آثار اولیه میر کریمی ممکنه ضعیف تر باشه ولی به خودی خود اثر خوبیه و هم اهدافی که کارگردان میخواد برای بیننده قابل درکه و کافیه کمی از این اصطلاحات و الفاظ تخصصی بیاید بیرون و فیلم رو با احساس درک کنید
منتقد باید با انصاف و با توجه به شرایط سینمای فیلم مذکور نقد کنه و نقدش سازنده و حامی باشه نه تخریبگر و منفی
ما خیلی وقته داریم نقد می شنویم نقد هایی که کوچکترین کمکی به پیشرفت نکرده و برعکس تخریبگر هم بوده است
دیقا یکی این سایت یکی زومجی فقط هیترن و هیچ فیلمی چ ایرانی چ خارجیو نقد مثبت نمیکنن همیشه میکوبن و فک میکنن اگ این کارو کنن خیلی خفنن هع