۶ سکانس ماندگار فیلمهای اصغر فرهادی از بدترین تا بهترین
گاهی بعضی از سکانسهای فیلمهای سینمایی به شناسنامهی آن فیلم تبدیل میشوند. این صحنههای ماندگار چنان در ذهن تماشاگران حک میشوند که با یادآوری نام فیلم نخست آن تصویری جاودانه در ذهن مرور میشود. این جادوی سینماست که میتواند تصاویر را اینچنین ماندگار در ذهن بینندگانش ثبت کند.
بیشتر فیلمهای کالت تاریخ سینما صحنههایی ماندگار از این دست دارند. صحنههایی که تماشاگر تمام جزئیات آن سکانس را با وضوح به یاد میآورد و میداند آن سکانس طلایی و جذاب بار فیلم را بر دوش میکشد. در میان فیلمهای ایرانی نیز چنین صحنههای ماندگاری بیشمارند.
سکانس طبل زدن باشو در فیلم جاودان «باشو غریبه کوچک» بهرام بیضایی یا نصیحتهای مادر پیش از مرگ در شاهکار علی حاتمی به نام «مادر» و یا دویدن امیرو در فیلم «دونده» امیر نادری نمونههایی از صحنههای ماندگار در تاریخ سینمای ایران هستند.
اصغر فرهادی به عنوان پرآوازهترین کارگردان سینمای ایران در این سالها، دقت و حساسیت زیادی در دکوپاژ و میزانسن صحنه فیلمهایش دارد و سعی میکند با توجه به جزئیترین نکات فیلمهایش را بسازد. در هر فیلم فرهادی میتوان صحنهای که برای همیشه در اذهان مانده باشد را پیدا کرد. فرهادی با دوربینش قدرت مبهوت کردن مخاطب فیلمش و تاثیرگذاری بر او را دارد.
فرهادی به خوبی حس لحظات حساس و دلهرهآور را به مخاطبش منتقل میکند. دوربین او میتواند حس ناراحتی و غم، بحران و اضطراب و همچنین همدلی و همراهی از طریق فیلمش را به تماشاگرش بدهد. سکانسهای فیلمهای فرهادی گاهی قابلیت غمگین کردن مخاطب و گاهی قابلیت به وجد آوردن مخاطبان را دارد.
به مناسبت اکران «قهرمان»، بازروایتی از سکانسهای ماندگار فیلمهای فرهادی داریم که همچنان پررنگ در ذهنهایمان میدرخشند.
۶. ملاقات مرتضی و سیمین
- بازیگران: حمید فرخنژاد، پانتهآ بهرام
- فیلم: چهارشنبه سوری
اصلیترین چالش در فیلم «چهارشنبه سوری» تقلاهای مژده برای فهمیدن خیانت شوهرش است. مژده به مرتضی و ارتباطش با زن همسایه شک دارد و هیچ دلیل محکم و مستندی برای اثبات حرفهایش ندارد. مژده از فکر خیانت شوهرش رنج میکشد و این رنجها را در خود میریزد. مشکلات زندگی زناشویی این زوج، از مژده زنی عصبی و شکاک ساخته است.
ما تا نیمههای اول فیلم، همچون مژده اطلاعی از خیانت مرتضی نداریم. رفتارهای پرخاشگرایانهی مژده و حرفهای حق به جانب مرتضی تماشاگر را به این نتیجه میرساند که زن از مشکلات روانی رنج میبرد و از اختلال پارانوئید رنج میبرد. بازی خوب فرخنژاد و اصرارش بر بیگناهیاش، باز این فکر را به ذهن میآورد که خیانتی در کار نیست. در یکی از صحنهها و در میان درگیری زن و مرد، مرتضی را دیوانه و مریض خطاب میکند.
واکنشهای تهاجمی مژده و تعقیب کردنهایش بیشتر ما را به این واقعیت نزدیک میکند که او از مشکلات روانی رنج میدهد. او زندگیاش را رها کرده و دنبال یافتن سرنخی از خیانت شوهرش است و هیچ سند محکمی هم برای ادعایش ندارد. حتی حرفها و دخالتهای دختر خدمتکار نیز، بیشتر تماشاگر را قانع میکند که مرتضی بیگناه است.
در برداشت اول، ما مژده را زنی روانپریش میبینیم که بدون دلیل به همسرش شک برده است. از آن طرف، مرتضی را مردی میبینیم که برای آرامش همسرش، سفر به دوبی را تدارک دیده و به دنبال آرامش و آسایش خانوادهاش است. از آن طرف، با دیدن شمایی از شخصیت سیمین، این فکر به ذهنمان میآید که بعید است میان مرتضی و سیمین خبری باشد.
وقتی مرتضی جان تنها فرزندش را قسم میخورد که مژده و زندگیاش را دوست دارد، مطمئن میشویم که تمام این بحثها ساخته و پرداختهی ذهن بیمار مژده است. درست در جایی که میخواهیم حق را تمام و کمال به مرتضی بدهیم، شوک اصلی به تماشاگر داده میشود و حقیقت به شکلی عریان خودش را نشان میدهد.
مرتضی خودرویش را کوچهای خلوت پارک میکند و به خواب میرود. ناگهان با صدای باز شدن در ماشین از خواب بیدار میشود و ما سیمین را کنار او در ماشین میبینیم. راحتی صحبتهای مرتضی و سیمین حاکی از رابطه طولانی مدتشان دارد. مرتضی پس از دلبری کردن برای سیمین، از حل شدن اختلافش با مژده میگوید.
سیمین در دیدارش با مرتضی خواهان پایان یافتن رابطهشان است و در این میان مرتضی اصرار بر با هم بودن دارد. مرتضی با گریه و اشک، ناراحتیاش را از رفتن سیمین نشان میدهد و تمام اینها حاکی از عمق رابطهشان دارد. سیمین از ماشین پیاده میشود و وقتی خودش را تنها در خیابان میبیند، به سوی مرتضی برمیگردد ولی او دیگر در کوچه نیست.
۵. خروش رحیم و درگیری با کارمند زندان
- بازیگر: امیر جدیدی
- فیلم: قهرمان
«قهرمان» به عنوان آخرین ساختهی فرهادی چند موقعیت دراماتیک را در خودش دارد. فرهادی با استفاده از لکنت پسر رحیم سعی کرده بار احساسی فیلم را روی سکانسهایی که بچه در آن حضوری فعال دارد گذاشته است. لکنت پسر رحیم در فیلم کارکردی دراماتیک دارد و کارگردان از این نقص به عنوان پیشدرآمد یکی از حساسترین لحظات فیلم استفاده کرده است.
پسر رحیم در چند صحنه از فیلم، در تلاش برای روایت قهرمانیاش پدرش برمیآید ولی لکنت زبانش موجب میشود تا نتوانند منظورش را سرراست و درست بیان کند. تلاش پسر برای صحبت در میان جمع، تلاشی کلافهکننده و آزاردهنده نشان داده میشود. پسر در نهایت سادگی و معصومیت، میخواهد روایتگر کار درست و صادقانه پدرش باشد ولی گیر کردن زبانش، مانعی بزرگ برای گفتن حقیقت است. پسر در یکی از سکانسهای فیلم با تلاش زیادی در جمع نیکوکاران میگوید که پدرش دروغ نمیگوید و گفتن همین چند کلمه با تلاش بسیاری از سوی او همراه میشود.
فرهادی با استفاده از همین نقص مادرزادی، یکی از بهترین سکانسهای فیلم را کارگردانی کرده است. رحیم از قضاوتهای مردم در فضای مجازی خسته شده و مسئولان زندان در تلاشند تا او را از اتهام دروغ مبرا کنند. در یکی از سکانسهای پایانی فیلم، کارمند زندان به خانهی خواهر رحیم میآید تا با فیلمبرداری از پسر رحیم و سوءاستفاده از احساس پاک بچه، افکار عمومی شهر را به سود رحیم برگرداند.
کارمند زندان با دوربینی روشن روبروی پسر نشسته و کلماتی را به دیکته میکند. پسر با توصیههای مرد تلاش میکرد در شکلی طبیعی، جلوی دوربین از کار بزرگش پدرش بگوید ولی لکنت زبانش مانع از صحبت درستش میشود. حتی کارمند سعی میکند از همین لکنت زبان برای گرفتن حس دلسوزی مردم هم استفاده کند.
اینجا دیگر رحیم، نمیتواند همانند قبل ساکت بنشیند. رفتار کارمند زندان او را به خروش میآورد و او با عصبانیت تمام، مقابل کارمند زندان میایستد و از او میخواهد که فیلم گرفتن را تمام کند. رحیم با کارمند زندان گلاویز میشود و با اینکه میداند این کار چه تبعات سنگینی برایش دارد، ولی نمیخواهد پسرش بازیچهی این بازی کثیف باشد.
ایستادگی و خروش رحیم مقابل کارمندان زندان، اوج کنشگری رحیم در طول فیلم است. او برای اولین بار مقابل افرادی که زندگیاش را دستخوش تحول کردهاند میایستد و تمام هزینههایش را نیز به جان میخرد. رحیم با مشاهدهی تلاش مامور زندان برای حرف کشیدن از پسرش و رنجی که فرزندش میکشد، از انفعال خارج میشود و به کنشگری میرسد. در این سکانس نهایت کنش و ایستادگی رحیم را در طول فیلم میبینیم.
۴. شستن بدن پدر در حمام توسط نادر
- بازیگر: پیمان معادی
- فیلم: جدایی نادر از سیمین
نادر و دخترش ترمه، به خانه میآیند و خبری از زن خدمتکار و دخترش نمیبینند. این دو وقتی داخل خانه میشوند با صحنهای ناراحتکننده روبرو میشوند. پدر نادر، در حالیکه دستش به تخت بسته شده، به صورت بیهوش روی زمین افتاده و مشخص نیست که زنده هست یا مرده.
دیدن بدن بیجان پدر بر روی زمین، نادر و دخترش را شوکه میکند. نادر به سرعت علائم حیاتی پدر را چک میکند و میفهمد که پدرش نفس میکشد. پس از مدتی، راضیه به عنوان زن خدمتکار به خانه میآید و نادر با عصبانیت دلیل نبودنش را جویا میشود. پس از توضیح زن، نادر انگ دزدی به راضیه میزند و او را از خانه بیرون میکند.
فشار عصبی زیادی روی نادر است. دیدن وضعیت آشفتهی پدرش او را بهم ریخته و عصبی کرده است. نادر پس از اتفاقی که برای پدرش افتاده، تصمیم میگیرد او را به حمام ببرد. نادر، پدر را که همچون گوشتی بیجان روی ویلچر نشسته به حمام میبرد. پدر ساکن و بیحرکت پشت به دوربین نشسته و بدون اینکه هیچ واکنشی نادر مشغول شستن بدنش میشود.
نادر نگران از اینکه مبادا بدن پدرش زخم یا کبودی برداشته باشد، به دقت دست و کمر پدرش را میبیند. به نظر میرسد جای چند کوفتگی در بدن پدر را مشاهده میکند. نادر همینطور که بدن پدرش را میشورد و دوش آب را بر رویش گرفته، از شدت اتفاقاتی که پشت سر گذاشته، سر بر روی شانهی پدر میگذارد و شروع به گریه میکند.
گریههای نادر اوج استیصال و درماندگیاش را نشان میدهد. او تک و تنها باید بار این زندگی را به دوش بکشد و انگار برای انجام تمام این کارها کم آورده است. هق هق نادر در حمام یکی از احساسیترین صحنههای فیلم «جدایی نادر از سیمین» است. قطعا با دیدن چنین صحنهای بسیاری از تماشاگران فیلم، چنین آیندهای را برای خودشان متصور شدهاند یا روزی چنین خاطرهای را از سر گذراندهاند که در حال شستن بدن پدر پیر و ناتوانشان بودهاند.
همانطوری که در پشت صحنهی فیلم هم دیدیم، تصویربرداری این سکانس با واکنش عوامل پشت صحنه همراه شد. محمود کلاری به عنوان فیلمبردار اشک از چشمانش جاری میشود و با اشک و آه این صحنه را فیلمبرداری میکند.
۳. غرق شدن پسربچه در دریا
- بازیگران: پیمان معادی، شهاب حسینی، احمد مهرانفر، مانی حقیقی
- فیلم: دربارهی الی
لحظاتی قبل از بروز حادثه همه خوشحال در حال والیبال بازی کردن هستند. هیچ نشانی از آشفتگی در کسی دیده نمیشود و همه در حال شوخی و خنده هستند. در فلسفهی شرقی معمولا گریهها پس از خندهها و اتفاقات بد پس از خوشیها رخ میدهند. اینجا هم دقیقا همین اتفاق میافتد. دوستان شادِ بدون دغدغه، که با هم به سفر آمدهاند ناگهان با اتفاقات ناگوار و موجی از حوادث شوم مواجه میشوند.
نحوهی کارگردانی فرهادی در این صحنه به خوبی حالت نگران شخصیتها را نشان میدهد. مردان در حال بازی والیبال هستند و یکی از دختر بچهها، به شکلی سراسیمه خودش را به آنها میرساند و با گریه نام آرش را صدا میزند. در لحظهی اول کسی متوجه منظور دختر بچه نمیشود تا اینکه دختر بعدی با گریهای شدیدتر خودش را به مردان میرساند و میگوید که اتفاق بدی برای آرش افتاده است.
دوربین فرهادی این بار وقایع را از پشت ثبت میکند و به تعقیب شخصیتها میپردازد. همانطوری که شخصیتها در حال دویدن به سمت دریا هستند، فیلمبردار نیز با دوربین روی دستش، به دنبال آنها میدود و آشفتگی قاب دوربین به خوبی استرس و هیجان را به مخاطب منتقل میکند.
خبری از آرش نیست. همه به دنبال آرش به آب زدهاند و دوربین هم هراسان به دنبالشان داخل آب میرود. در نهایت پسر بچه پیدا میشود ولی خبری از الی نیست. فرهادی به خوبی توانسته حس اضطراب و ترس این موقعیت را به مخاطبش منتقل کند. گم شدن آرش و جستجوی بقیه به دنبالش یکی از لحظات حساس فیلم است و داستان را از اینجا به بعد وارد فاز دیگری میکند. فرهادی به همراه فیلمبرداری استادانهی حسین جعفریان، این لحظه را به درستی کارگردانی کرده و یکی از ماندگارترین سکانسهای فیلمهای فرهادی را به یادگار گذاشته است.
۲. زدن سیلی به گوش مرد متجاوز توسط عماد
- بازیگران: شهاب حسینی، فرید سجادحسینی
- فیلم: فروشنده
حادثهی تعرض به رعنا، زندگی مشترک او و عماد را تحتتاثیر قرار داده است. آنها دیگر آن زوج خوشحال و سرحال اول فیلم نیستند و زندگیشان دستخوش تغییر شده است. عماد با پیدا کردن نشانههایی از شخص متجاوز، به دنبال یافتن اوست و پیدا کردن آن شخص به یکی از دغدغههای جدی عماد تبدیل شده است.
عماد با جستجوی بسیار شخص مورد نظر را پیدا میکند و او را به بهانهی جابجا کردن بار به خانهی قبلیاش میکشاند. تقابل عماد و مرد یک سوم انتهایی فیلم را شامل میشود و قرار است اتفاقات فیلم در این دقایق رازگشایی شود. مرد میانسال چند بار به عماد میگوید که مشکل قبلی دارد و در حال گوشزد کردن وضعیت جسمانیاش است.
فرهادی در این صحنهها تقابل دو شخص را به خوبی نشان دهد. یکی در جایگاه مجرم نشسته و دیگری خودش را محق میداند تا مجرم را مجازات کند. سکانس داخل آپارتمان اوج داستان و هیجانانگیزترین بخش ماجراست که با بازی خوب شهاب حسینی و فرید سجادحسینی به خوبی درآمده است.
عماد پس از اینکه مطمئن میشود، مرد میانسان همان شخص متجاوز است، تصمیم میگیرد تا خودش مرد را مجازات کند. او از مرد میخواهد تا از همسرش بخواهد که به خانه بیاید و ماجرا را به او بگوید. مرد چند باری میگوید که حالش بد است و خواهش میکند با آبروی او جلوی خانوادهاش بازی نکنند.
اصرارهای مرد مبنی بر بخشش اثری ندارد و عماد جز انتقام به چیز دیگری فکر نمیکند. رعنا حاضر به بخشش میشود ولی این عماد است که نمیخواهد ماجرا با بخشش فیصله پیدا کند. پس از اینکه مرد به حالت بیهوش روی زمین میافتد، خانوادهاش به خانه میآیند و به نظر میرسد عماد با دیدن حال نزار مرد، او را بخشیده است.
اما عماد به این سادگی آرام نمیگیرد. زمانی که حال مرد کمی بهتر میشود و میخواهد خانه را ترک کند، عماد از او میخواهد که به اتاق برود و وسایلش را بگیرد. عماد در اتاق را میبندد، وسایل مرد را داخل کیسهای میکند و پس از اینکه کیسه را به مرد میدهد، سیلی محکم به گوش مرد میزند.
گیجی و بهت مرد پس از خوردن سیلی و راه رفتن گنگ و منگش، نشانی از تحقیر و نابودی یک انسان دارد. نگاه سرد و بیحس و حال مرد، حاکی از فروپاشی غرور یک انسان به خاطر یک اشتباه بزرگ است. مرد از شدت شوکه شدن و فشاری که تحمل کرده، بیجان بر کف راهروها میافتد و دامادش در حال احیای قلبی اوست. انتقام کور عماد به از دست رفتن جان مرد میانجامد.
۱. خودزنی حجت
- بازیگر: شهاب حسینی
- فیلم: جدایی نادر از سیمین
پس از کش و قوسهای فراوان سیمین به این نتیجه میرسد با دادن پولی به حجت، قضیهی درگیری همسرش و نادر را فیصله دهد. حجت چند طلبکار دارد و این پول گرهای از مشکلاتش باز میکند. با اصرارهای زیاد سیمین، حجت قبول میکند این پول را بگیرد و از شکایتش صرفنظر کند.
اما در این میان یک مشکل وجود دارد. روز قبل از دعوای راضیه و نادر، راضیه تصادفی با ماشین داشته و همان شب درد زیادی را در شکمش احساس کرده است. او این موضوع را از دادگاه و شوهرش پنهان کرده و حالا که بحث دادن پول به میان آمده، راضیه نگران از حرام بودن پول، حادثه را به سیمین میگوید و میخواهد که از دادن پول صرفنظر کنند.
زمانی که نادر به همراه خانوادهاش به خانه حجت برای دادن پول میرود، به راضیه میگوید قبل از دادن چک، راضیه دست روی قرآن بگذارد که نادر عامل مرگ بچهاش بوده است. راضیه که رازی بزرگ در سینه دارد از این درخواست سرباز میزند و حاضر نمیشود دست روی قرآن بگذارد.
راضیه به آشپزخانهی خانهاش میرود و با اصرارهای حجت حاضر به قسم خوردن نمیشود. حجت از همسرش، دلیل امتناع او را میپرسد که راضیه ماجرای تصادف را بازگو میکند. حجت شوکه شده و عصبانی، مانده که چه کاری باید انجام دهد. با این حال به راضیه میگوید که تو قسم بخور و گناهش پای من. این پول برای حجت مهم است و با آن میتواند طلبش را بدهد.
با وجود اصرارهای حجت، راضیه نگران از ورود پول حرام به زندگیاش و تاثیر آن بر دخترش حاضر به قسم خوردن نمیشود. زمانی که اصرارهای حجت برای راضی کردن همسرش نتیجه نمیدهد، او از شدت عصبانیت، شروع به زدن خودش میکند. حجت در آستانهی در آشپزخانه، با دست بر سر و صورت خودش میزند و در آخر خانه را ترک میکند.
صحنهی خودزنی حجت، یکی از تاثیرگذارترین سکانسهای فیلم است. این خودزنی اوج بدبختی، استیصال و درماندگی یک مرد را نشان میدهد. حجت میداند بدون این پول وضع زندگیاش مثل سابق خواهد بود و تغییری در آن ایجاد نخواهد شد. حالا امیدهایش ناامید شده و او چارهی دیگری جز زدن خودش به ذهنش نرسیده است.
در میان سکانسهای فیلمهای فرهادی، سکانس خودزنی حجت بیش از همه در میان مردم معروف شد و در فضای مجازی بازتاب داشت. تماشای این صحنه در طول فیلم، هنوز تاثیرگذاری خودش را دارد و تماشاگر را با موجی از احساس و اندوه روبهرو میکند.