۱۰ تناقض دنیای سینمایی مارول؛ جزیی اما آزاردهنده

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۵ دقیقه

وقتی از دنیای سینمایی مارول (MCU) حرف می‌زنیم، به یک مجموعه بزرگ که با حساب‌ و کتاب ساخته شده اشاره داریم. شاید مهم‌ترین ویژگی استودیو مارول و دنیای ابرقهرمانانش انسجام باشد. دنیای سینمایی مارول چتری است که ده‌ها فرنچایز کوچک‌تر و متفاوت زیرش قرار دارند. حفظ انسجام در هرکدام از این فرنچایزهای مارول به خودی خود کار دشواری است، حالا فکرش را بکنید که وقتی تمام این‌ها مجبور باشند یک انسجام خارجی (با یکدیگر) داشته باشند چقدر سخت است!

این در حالی است که برادران وارنر بارها سعی کرده یک دنیای سینمایی برای ابرقهرمانان دی‌سی خلق کند و اگر به همین فیلم‌های اخیر نگاه کنید، می‌بینید که در حفظ انسجام شکست خورده است. اما استودیو مارول با برنامه‌ریزی دقیق و پنج شش قدم جلوتر بودن دقیق بودن خودش را به اثبات رسانده و نشان داده در همه جنبه‌ها دنیایی هماهنگ خلق کرده. اما این دنیا بی‌نقص نیست. مارول موفق شده از جزئیات کوچک فیلم‌ها استفاده کند و بعدها به‌وسیله همان‌ها مخاطب را شگفت‌زده کند، اما در طی این سال‌ها و این‌همه فیلم و سریال که مارول ساخته، سوتی‌هایی هم بوده؛ چیزهایی که از زیر دست نویسنده‌ها و کارگردان‌های مارول در رفته و به انسجام کلی فرنچایز آسیب زده است.

در این لیست با ۱۰ تناقض جزئی اما بزرگ دنیای مارول همراه شما هستیم. عناوین این لیست شاید به‌طور کلی روایت داستان را تغییر ندهند یا سوتی‌هایی نباشند که کل فیلم را بی‌ارزش و مضحک کنند، اما برای طرفداران دوآتشه‌ی مارول حتما آزاردهنده خواهند بود.

۱۰. شکل حقیقی لوکی

از سال ۲۰۱۱ در اولین فیلم ثور (Thor) تام هیدلسون (Tom Hiddleston) با بازی بی‌نظیرش به شخصیت جذاب و کاریزماتیک لوکی جان بخشید و در فیلم‌های بعدی، خصوصاً انتقام‌جویان (The Avengers) این شخصیت را محبوب و نمادین کرد. حالا دیگر همه از قصه‌ی این شاهزاده‌ی شرور خبر دارند؛ لوکی پسر واقعی اودین نبوده و درواقع یک غول یخی است که پادشاه مقتدر آسگارد، اودین، دلش برایش سوخته و بزرگش کرده.

از همان ابتدا لوکی از جادو استفاده کرد تا شکل حقیقی خودش را پنهان کند و شبیه آسگاردی‌ها شود (چون همان‌طور که می‌دانید رابطه‌ی آسگاردی‌ها با غول‌های یخی بسیار بد و کینه‌توزانه است). نخستین بار شکل حقیقی لوکی را در فیلم ثور، وقتی به تابوت زمستان‌های باستانی (Ancient Winters) دست زد دیدیم و همین اخیراً در سریال چه می‌شد اگر؟ (WHAT IF?) هم شکل درست‌تر او را شاهد بودیم.

هرچند که انتظار می‌رفت در سریال اختصاصی این شخصیت، لوکی، که اخیراً از شبکه‌ی دیزنی‌پلاس (Disney plus) پخش شد، بیشتر به این مسئله بپردازند. این هویت از دست رفته، این هویت پنهانی لوکی مسئله‌ی کم‌اهمیتی نیست که در شخصیت‌پردازی‌ تأثیری نداشته باشد، اما در سریال ما هیچ اشاره‌ای به این غول یخی بودن لوکی نمی‌بینیم و حتی سریال طوری رفتار می‌کند انگار فراموش کرده لوکی در اصل غول یخی است! یعنی هیچ‌کدام از ده‌ها همزاد لوکی شکل حقیقی خودش را به رخ دیگران نمی‌کشد؟ توجه داشته باشید که ما در این سریال لوکیِ تمساح داریم، اما لوکی غول یخی نداریم.

اما این بیشتر کم‌کاری و بی‌توجهی است، نه سوتی. سوتی می‌شود آنجای کار که وقتی لوکی به‌دست سازمان TVA دستگیر می‌شود و قدرت‌های جادویی‌اش مسدود می‌شوند (و می‌بینیم که دیگر نمی‌تواند از جادو برای فریب دادن مأمورهای سازمان و فرار کردن استفاده کند)، او همچنان چهره سابقش را دارد و چهره‌ی حقیقی‌اش ظاهر نمی‌شود. منطق حفظ چهره آسگاردی لوکی کجاست؟ اگر تمام قدرت‌های جادویی لوکی مسدود شده، پس چطور هنوز (با جادو) توانسته چهره‌ قلابی‌اش را نگه دارد؟ اگر همان‌طور که گفتند جادو در TVA مجاز نبود، پس لوکی باید به‌محض ورود به آنجا به غول یخی تبدیل می‌شد و ظاهر تام هیدلسون را از دست می‌داد.

بدیهی است که نه مخاطب‌ها و نه سازنده‌ها (به‌خاطر هزینه بیشتر جلوه‌های ویژه) خوش‌شان نمی‌آمد در تمام سریال یک لوکی آبی و یخی ببینند و از جاذبه‌های چهره‌ی تام هیدلسون محروم باشند، اما می‌توان با خیال آسوده گفت که اگر نویسنده‌های سریال زحمت می‌کشیدند و توجیهی منطقی برای ظاهر لوکی پیدا می‌کردند، همه‌مان خوشحال‌تر بودیم.

‌۹. کلاهخود ثور

ثور چهارمین ابرقهرمانی است که در دنیای سینمایی مارول معرفی شد، از اعضای اصلی انتقام‌جویان است و از قوی‌ترین‌ها. بدون شک ثور یکی از نمادین‌ترین و محبوب‌ترین شخصیت‌های مارول است و نقش مهمی را تا اینجا ایفا کرده.  اولین صحنه ثور در دنیای سینمایی مارول صحنه‌ مراسم تاج‌گذاری او بود. ثور قرار بود پادشاه آسگارد شود و همان‌طور که شایسته چنین مراسم مهمی بود، بهترین لباس‌های خودش را به تن داشت. یکی از چشم‌گیرترین بخش ظاهرش هم کلاه‌خود جنگی‌اش بود که در کمیک‌ها از مشخصه‌های اصلی این ابرقهرمان به حساب می‌آید و نقش مهمی در زیبایی‌شناسی ظاهرش دارد.

اگر دقت کرده باشید خودتان خوب می‌دانید که ثور دیگر هرگز این کلاه‌خود را در فیلم‌های مارول روی سرش نگذاشت. اما شش سال بعد، در فیلم «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» (Spiderman: Homecoming) این کلاهخود دیده شد. در صحنه‌ای که تعدادی سارق سعی دارند از بانک دزدی کنند و نقاب‌های اعضای انتقام‌جویان را پوشیده‌اند، نقاب ثور همین کلاه‌خود را به تصویر می‌کشد.

حالا مشکل کجاست؟ مشکل این است که هیچ انسانی تا به حال ثور را با این کلاه‌خود ندیده است! تا به اینجا (یعنی در زمان آن فیلم مرد عنکبوتی) ثور چهار بار به سیاره زمین آمده. بار اول وقتی بود که با ویرانگر (The Destroyer) جنگید، بعد همراه انتقام‌جویان برادرش لوکی را شکست داد، بعد در لندن بود و پس از آن در نبرد با اولترون دوستانش را همراهی کرد. در هیچ‌کدام این موقعیت‌ها ثور کلاه‌خود به سر نداشت. پس کسانی که آن نقاب را تولید کرده‌اند از کجا کلاه‌خودش را دیده‌اند؟ نکند سارقان بانک و تولیدکنندگان نقاب در آسگارد بروبیایی دارند؟

۸. موهای ثور

اگر فکر کردید کلاهخودد ثور تنها چیزی است که به این خدای آسگاردی مربوط می‌شود و به انسجام دنیای سینمایی مارول آسیب زده، اشتباه فکر کرده‌اید. گیس‌های بلندی که همه ثور را (تا پیش از ثور: راگناروک) با آن‌ها می‌شناختند هم مشکل ایجاد کرده‌اند.

در فیلم انتقام‌جویان: جنگ بی‌نهایت (Avengers: Infinity War) ثور همراه با راکت (Rocket)، گروت (Groot) راهی سفری شد برای پیدا کردن سلاحی که برای ساختن سلاحی که می‌تواند تانوس (Thanos) را بکشد. با این حال وقتی به مقصد رسیدند، فهمیدند ستاره سوخته است و دیگر نمی‌توان به ساخت سلاح امید داشت. دیگر انرژی ستاره را برای ساختن طوفان‌شکن (Stormbreaker) نداشتند.

باز کردن حلقه‌ها و تحمل انرژی کامل یک ستاره، نمایش بی‌نظیری از قدرت بدنی و استقامت ثور را نشان‌مان داد و البته مشکل‌شان را در فیلم حل کرد، هرچند صورت ثور سوخت و… حدس بزنید چه، موهایش سالم ماند!

پس اگر موهای ثور با انرژی باورنکردنی یک ستاره آسیب نمی‌بیند، یعنی با هیچ‌ چیز دیگری هم تخریب نمی‌شود، درست است؟ اگر این‌طور بود، آرایشگر عجیب‌وغریبی که در فیلم رگناروک دیدیم (که درواقع استن لی بود) چگونه موهای این خدای آسگاردی را برخلاف میلش کوتاه کرد؟ یعنی قیچی‌های یک آرایشگر دیوانه (حالا از هر جنسی که می‌خواست باشد) از آن انرژی بی‌اندازه تواناتر است؟ این به‌هیچ‌وجه منطقی نیست.

۷. نام بردن از استیون استرنج

با اطمینان می‌شود گفت که فیلم کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان (Captain America: The Winter Soldier) از قوی‌ترین فیلم‌های فاز دوم دنیای سینمایی مارول است. این فیلم ما را با باکیِ سرباز زمستان، سم ویلسون (sam wilson) که جلوتر فالکون (falcon) می‌شود آشنا کرد و همچنین برای بار اول به استیون استرنج (Stephen Strange) در همین فیلم اشاره شده است.

دو سال قبل از نخستین حضور دکتر استرنج در دنیای سینمایی مارول، در فیلم سرباز زمستان نامش آورده شد. جاسپر سیتول (Jasper Sitwell) در پروژه چشم‌انداز (Insight) مشغول حذف کسانی بود که برای هایدرا (HYDRA) تهدید به حساب می‌آمدند. از چند نامی که آنجا آورده شد (مثل خود استیو راجرز و بروس بنر) استیون استرنج به احتمال زیاد بیش از همه توجه‌ها را جلب کرده است.

متوجه مشکل شدید؟ در آن زمان به‌خصوص استیون استرنج کسی نبود جز یک پزشک کار درست و مشهور و البته مغرور. حالا چطور می‌شود که یک جراح، هرچقدر هم مشهور، برای سازمان مخوفی مثل هایدرا خطرناک می‌شود؟ و چطور است که این پزشک جراح تهدیدی به‌اندازه هالک تلقی می‌شود و نامش کنار نام بروس بنر می‌آید؟!

وقتی استرنج هنوز حتی از جادو و هنرهای عرفانی بی‌اطلاع است و سرش با بیمارستان و بیمارهایش گرم است، چطور ممکن است یکی از اولین نام‌هایی باشد که سیتول به زبان می‌آورد؟ یعنی تونی استارک یا هنک پیم آن‌قدر برای هایدرا بی‌اهمیت بودند که به‌جای آن‌ها از یک پزشک نام برده شد؟

۶. لوکی همان دی.بی کوپر است

سریال لوکی وعده اثری متفاوت را می‌داد. از همان اول می‌گفتند لوکی با کل فرنچایز فرق خواهد داشت. دروغ هم نگفتند، خدای حیله‌گری و شرارت در سریال اختصاصی خودش خوب درخشید و هم شخصیت‌پردازی‌اش متفاوت بود و به سمت و سوی جدیدی رفت، هم داستان و ایده‌ها گیرا بودند. یکی از جاذبه‌های سریال هم همزادهای متفاوت لوکی بودند که هرکدام به نوعی توجه‌مان را جلب کردند.

اما آن لوکی مو کوتاه با عینک آفتابی که در هواپیما دیدیم خود لوکی بود؛ همزاد نبود. در سریال تأیید شد که لوکی همان د. ب کوپر (D.B Cooper) دزد بدنام و مشهوری است که همراه با پول‌هایی که دزدید، غیبش زد و هیچ اثری ازش به جا نماند. این نکته درنهایت هیچ تأثیری روی داستان ندارد، یک نکته جالب و جذاب است که ممکن است برای برخی مخاطب‌ها هیجان‌انگیز باشد، همین.

اما می‌بینیم که در مکالمه لوکی و موبیوس (Mobius)، موبیوس از این حقیقت بسیار خرسند است و برعکس، برخلاف انتظار، لوکی بابت آن دزدی شرمسار است. لوکی گفت در آن زمان جوان بوده و شرط را به ثور باخته بوده و علت انجام آن دزدی را این‌گونه بیان کرد. که هیچ معنایی ندارد!

بیاید تاریخ‌ها را مرور کنیم. دزد مذکور، د. ب کوپر، در سال ۱۹۷۱ ناپدید شد. ۴۰ سال قبل از نبرد نیویورک. از آنجایی که آسگاردی‌ها کمابیش ۵۰۰۰سال عمر کرده‌اند، درواقع لوکی دارد می‌گوید ۴۰ سال پیش جوانی جاهل بوده و کار احمقانه‌اش را به سن کمش ربط می‌دهد. در صورتی که برای یک شخص ۵۰۰۰ ساله ۴۰ سال مدت زمان زیادی نیست. مثل این می‌ماند که یک انسان عادی ادعا کند یک هفته پیش خیلی جوان بوده و اگر کار اشتباهی ازش سر زده، به‌خاطر بچگی‌اش بوده. این منطقی است؟

۵. شکل و شمایل یکسان شخصیت‌های متفاوت

تیمی که پشت انتخاب بازیگران دنیای سینمایی مارول است در اغلب اوقات کار فوق‌العاده‌ای انجام داده است. کیست که بتواند مرد آهنی را با چهره‌ای جز چهره‌ رابرت داونی جونیور تصور کند؟ یا کاپیتان آمریکا را با چهره بازیگری جز کریس ایوانز؟ باید این امتیاز را به استودیو مارول بدهیم که برخی بازیگرها به‌راستی برای نقشی که ایفا می‌کنند مناسب‌ترین هستند و در انتخاب‌شان نهایت دقت خرج شده است. اما این برای همه بازیگرهای مارول صدق می‌کند؟

برخی بازیگرها هستند که خارج از دنیای سینمایی مارول هم نقش شخصیت‌های مارول را بازی کرده‌اند. مثل خود کریس ایوانز (در چهار شگفت‌انگیز) و جاش برولین (در ددپول). و همچنین برخی بازیگرها هستند که در یک فرنچایز، دو نقش متفاوت بازی کرده‌اند و این از آن سوتی‌هاست که ما نمی‌توانیم ازشان بگذریم!

با اطمینان می‌توان گفت یکی از اصلی‌ترین و البته جدیدترین بازیگرهایی که شامل این مورد می‌شوند، جما چان (Gemma Chan) است. جما چان در فیلم کاپیتان مارول نقش یکی از رقبای کاپیتان مارول را بازی می‌کرد. اما بعد فیلم ابدی‌ها (Eternals) منتشر شد و دیدیم همان بازیگر نقش اصلی این فیلم را بازی می‌کند و شده بازیگر یکی از ابدی‌ها به نام سرسی (Sersi).

سریال لوک کیج (Luke Cage) خاطرتان هست؟ این سریال در این مورد سهم بزرگی دارد. ابتدا آلفری وودارد (Alfre Woodard) را داریم که در لوک کیج نقش ماریا دیلارد (Mariah Dillard) را بازی می‌کرد و همچنین در فیلم کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی (Civil War) هم نقش داشت و با تونی استارک حرف زد. درواقع همین زن بود که تونی استارک را تشویق کرد مطابق تعهد‌نامه‌ی سوکوویا (the Sokovia Accords) انتقام‌جویان را رهبری کند.

و البته ماهرشالا علی (Mahershala Ali) که از ستاره‌های سریال لوک کیج به حساب می‌آید و یکی از بهترین شخصیت‌های شرور سریال‌های نت‌فلیکس شد. با این حال همین ماهرشالا علی توانا که برنده اسکار هم شده، قرار است نقش بلید (Blade) را در دنیای سینمایی مارول بازی کند و ما خوب می‌دانیم که سریال لوک کیج هم بخشی از همین دنیاست. حالا اگر لوک کیج و بلید در فیلمی به هم برخورد کنند چه می‌شود؟ این مسئله مسخره نیست؟

۴. شخصیت‌هایی که ظاهرشان تغییر کرده

برعکس مورد قبلی، اینجا با شخصیت‌هایی سروکار داریم که دو یا سه بازیگر، نقش‌شان را بازی کرده‌اند. این تغییر بازیگر برای برخی شخصیت‌ها می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد، هرچند بازیگری که آخر کار آمده و مانده، معمولا محبوب‌تر شده و بازخورد بهتری گرفته.

اولین نمونه شخصیت ماشین جنگی (war machine) است. این روزها سخت می‌شود بازیگر دیگری را در نقش رودی (Rhodey) تصور کرد، اما در گذشته ترنس هاوارد (Terrence Howard) به‌جای دان چیدل (Don Cheadle) این نقش را (در مرد آهنی ۱) بازی می‌کرد. مارول همین داستان را با اد نورتون (Ed Norton) دارد. مشهور است که کار کردن با اد نورتون سخت است و همیشه بازیگر بدقلقی بوده. درنهایت کار کردن با نورتون آن‌قدر دشوار شد که عوامل نتوانستند تحمل کنند و او را با مارک رافالو (Mark Ruffalo) عوض کردند و بدین ترتیب هالک چهره جدیدی پیدا کرد. حالا دیگر کسی نورتون را یادش نمی‌آید و هرکسی مارک رافالو را در خیابان می‌بیند، با اشاره بهش می‌گوید هالک! هالک!

با اینکه درنهایت این تغییرها خوب از آب درآمدند، اما اگر از همان اول فکر این چیزها را می‌کردند و بازیگرهای مناسب‌تری برای این نقش‌ها انتخاب می‌کردند، مجبور نبودند کسی را جایگزین کنند و البته چهره شخصیت‌ها را برای مخاطب تغییر بدهند، که چه خوب چه بد، آزاردهنده است.

یکی از مواردی که به طور کامل غیرمنطقی و آزاردهنده است، کیسی لنگ (Cassie Lang) است. شخصیتی که پیش‌تر در فیلم‌های مردمورچه‌ای (Ant-Man) به ما معرفی شده بود و دیدیم که در فیلم انتقام‌جویان: پایان بازی (ٍEnd game) بزرگ شده و نقشش را اما فاهرمن (Emma Fuhrmann) بازی می‌کند. هرچند که اعلام کرده‌اند از این به بعد و در فیلم سوم مردموچه‌ای، قرار است کاترین نیوتون (Kathryn Newton) نقشش را بازی کند. چه منطقی پشت این تغییر است؟ بازیگر اول پس از یک حضور کوتاه در فیلم انتقام‌جویان بلافاصله با یک بازیگر دیگر جایگزین می‌شود. آیا نمی‌شد از همان اول بازیگر مناسب را پیدا کرد؟

۳. فقط یک کلمه…

در سال ۲۰۱۵ واندا (Wanda) و پیترو ماکسیموف (Pietro Maximoff) در دومین فیلم انتقام‌جویان معرفی شدند و در ابتدا دشمن به حساب می‌آمدند. آن‌ها بخشی از آزمایش‌های استراکر (Strucker) با سنگ ذهن بودند که در ادامه متحد اولترون شدند تا قوی‌ترین ابرقهرمانان سیاره زمین را به زانو دربیاورند. در عصر اولترون (Age of Ultron) لحظه‌ای بود که در آن دوران کودکی بسیار غم‌انگیز این خواهر و برادر شرح داده می‌شود. سوکوویای جنگ‌زده را می‌بینیم و خانه ماکسیموف‌ها که موشک خورده و تخریب شده. ماکسیموف‌ها روزها انتظار این را می‌کشیدند تا بالأخره آوار خانه‌شان روی سرشان فرو بریزد و جان‌شان را بگیرد، اگرچه این‌طور نشد و آن‌ دو زنده ماندند، اما تمام مدت داشتند به بدنه‌ی موشک نگاه می‌کردند، فقط و فقط به یک کلمه که روی موشک درشت و خوانا نقش بسته بود: استارک.

در فیلم رفتار پیترو و واندا به طور واضحی نفرت‌شان از مرد آهنی را نشان می‌دهد. اما شش سال بعد در سریال وانداویژن (WandaVision) این نفرت زیر سؤال رفت و یک تناقض ایجاد شد. این مربوط می‌شود به وقتی که آگاتا (Agatha) واندا را از گذشته‌ خود عبور می‌داد و صحنه‌های متفاوتی از زندگی‌اش را برای مخاطب به نمایش می‌گذاشت. موشک همانجایی بود که می‌بایست، اما آن‌طور که شش سال قبل تأیید شده بود، فقط یک کلمه روی موشک وجود نداشت. حالا دیگر به جای «استارک» نوشته شده بود «صنایع استارک» که هرکسی می‌تواند تأیید کند، این دو کلمه است، نه یک کلمه. این‌طور نیست که پیترو فراموش کرده باشد یا اشتباه یادش مانده باشد، وقتی در آن شرایط اسفناک برای چند روز به طور مداوم به چیزی زل می‌زنی، حتما در ذهنت حک می‌شود. در کمال تأسف این یک سوتی تمام عیار است که در سریال وانداویژن با یک ذره بی‌دقتی کار را خراب کرده. سریال می‌بایست به توصیف آن لحظه پایبند می‌بود.

۲. سیاره گامورا

فیلم نگهبانان کهکشان (Guardians of the Galaxy) در سال ۲۰۱۴ دنیای سینمایی مارول را برای اولین بار به کهکشان برد و پای انواع و اقسام سیاره‌ها و موجودات فضایی را به این دنیای پر زرق و برق باز کرد. هرچند که فیلم‌های ثور از قبل ما را به جهان‌های دیگری برده بود، اما رنگارنگ بودن و متفاوت بودن نگهبانان کهکشان و البته شخصیت‌های اصلی‌اش تأثیر بسیار بیشتری گذاشت.

هر یک از پنج نگهبان کهکشان منحصر به فرد است و البته از یک سیاره متفاوت. وقتی نگهبانان در زاندار (xandar) دستگیر شدند، پایگاه اطلاعات سپاه نوا (nova corps)  اطلاعات‌شان را درآورد. بخشی از این اطلاعات این بود که گامورا (gamora) اهل سیاره‌ای به نام Zen-Whoberi است و آخرین بازمانده از نژاد خودش. آن موقع تردیدی در این اطلاعات وجود نداشت و اینکه گامورا آخرین بازمانده باشد خیلی به ابهتش می‌افزود، اما این حقیقت در فیلم دیگری نقص شد.

در فیلم انتقام‌جویان: جنگ بی‌نهایت خود تانوس، تایتان دیوانه و قدرتمند این موضوع را زیر سؤال برد. تانوس برای اینکه به گامورا نشان بدهد شیوه‌های او مؤثر است، به او توضیح داد که وقتی نصف جمعیت سیاره مادری‌اش را سلاخی کرده، باعث رشد تمدن‌شان شده. پس چه شد، آخر گامورا آخرین بازمانده است یا نصف جمعیت سیاره‌اش همچنان دارند به زندگی ادامه می‌دهند؟

شاید فکر کنید تانوس دروغ گفته، که غیرممکن است، شاید هم بگویید اطلاعات سپاه نوا اشتباه بوده، که آن هم بسیار بعید است. واقعیت این است که در جزئیات بی‌دقت بوده‌اند و یادشان نبوده در فیلم نگهبانان کهکشان درباره سیاره مادری گامورا چه گفته‌اند.

۱.‌ ظاهر تانوس

رسیدیم به مهم‌ترین مورد که به احتمال زیاد همه متوجه‌اش شده‌اند و فقط به روی خودشان نیاورده‌اند. ظاهر بزرگ‌ترین ابرشرور مارول تا اینجا.

دنیای سینمایی مارول بزرگ‌ترین فرنچایز تاریخ است. تعداد فیلم‌ها، ابرقهرمانان و شخصیت‌های شرورش بی‌سابقه است و حالا به لطف دیزنی‌پلاس با سریال‌های متفاوت قرار است گسترده‌تر هم بشود.

تانوس یکی از مهم‌ترین و بهترین شخصیت‌های این دنیای گسترده بود، درست مثل مرد آهنی، کاپیتان آمریکا و ثور. جنگ بی‌نهایت فیلمی بود که تانوس را درست و حسابی به ما نشان داد و از او یک شرور به یاد ماندنی و جذاب ساخت. اما قبل از جنگ بی‌نهایت تانوس مدام تغییر می‌کرد و ظاهرش عوض می‌شد. این هم شامل چهره‌اش می‌شود، هم رنگ پوستش.

نخستین بار دامیون پواتیه (Damion Poitier) در انتهای اولین فیلم انتقام‌جویان در هیبت تانوس ظاهر شد. آنجا پوست تانوس بنفش تیره بود و به سرخی می‌زد. بعدتر در فیلم نگهبانان کهکشان تانوس را در مفصل‌تر دیدیم، آنجا ظاهرش تغییرات واضحی کرده بود و رنگ پوستش آبی شده بود. حالا دیگر جاش برولین نقش تانوس را بازی می‌کرد و چهره‌اش هم تمام و کمال عوض شده بود.

اما این پایان تغییرات تانوس نبود. تانوس دوباره وقتی در جنگ بی‌نهایت ظاهر شد متفاوت بود و حالا دیگر رنگ پوستش بنفش روشن‌تری به خود گرفته بود. سؤال اینجاست که چرا مارول سر ظاهر تانوس با خودش به توافق نمی‌رسید؟ از همان ابتدا مارول برنامه ریخته بود تانوس را به بزرگ‌ترین و اصلی‌ترین شرورش تبدیل کند، پس چرا از همان نخستین حضور این شخصیت ننشستند و تصمیم نگرفتند ظاهرش چطوری باشد؟ چرا رنگ پوست یک شخصیت مهم مدام باید تغییر کند، آن هم از قرمز به آبی و بعد دوباره به بنفش؟!

منبع: whatculture



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۲۷ دیدگاه
  1. فرشاد

    دوست عزیز که این مقاله رو نوشتی احتمالا فقط دنبال بازدید و تبلیغات سایتت هستی و هیچ کدوم از فیلم و سریال های مارول رو نگا نکردی اولین مورد همین گذینه ۷ که هایدرا از استرنج خبر داشت چون اون پروژه درست شده بود ک بر اساس گذشته افراد آینده شون رو پیشبینی کنه به همین خاطر خبر داشتند استرنج قراره استاد هنر های عرفانی بشه. و گذینه ۶ در مورد سن و جوانی لوکی اشاره کردید درسته که آزگاردی ها ۵۰۰۰ سال عمر می‌کنن ولی این اولین هستش که ۵۰۰۰ سال سن داره نه لوکی و لوکی سن همچین زیادی نداره پس با عقل جور در میاد که در ۴۰ سال پیش کم سن تر و خام تر بوده باشه

  2. یاس

    لطفا این صحفه رو حذف کنید بیشتر مطالبی که نوشتید اشتباه هستش

  3. ...

    ببین اینی که درباره ی ظاهر لوک۳ی گفتی کاملا اشتباه و احمقانه است. اگه فیلمو دیده باشی توی ظاهر لوکی اصن جادویی وجود نداره. بلکه اودین ظاهرش رو کاملا بوجود میار و اونو از خوش بوجود میاره و بهش قدرت میده‌. و این از بین نمیره تا زمانی که به یکی از عول های یخی یا اون تابوت زمستوی دست بزنه. درواقع اون زمانی که اودین لوکی رو پیدا میکنه یه نوزاد کوچیکع. اونموقع چطوری لوکی با جادو خودشو عوض کرده؟ اصن لوکی اونموقع جادو نداشه. پس جادویی در کار نبوده. و در ضمن توی سریال لوکی هم این قصیه فراموش نمیشه چون وقتی موبیوس از لوکی پرسید کی تورو بوجود اورده اون گفت یه غول یخی. این ایراداتی هم که گرفتین خیلی ریز و مسخرن.جواب بقیه ایراداتتون رو هم دوستان دادن. یکم بیشتر مطالعه کنین.

  4. Mehramers

    اگه درست فیلم رو دیده باشی و یک کمیک فن و تحلیلگر حرفه ای باشی می فهمی که تو مورد پنجم هایدرا به یه دانشی رسیده بود که می تونست آینده افراد رو پیش بینی کنه و فهمیده بود که استرنج در آینده باعث دردسر هایدرا میشه
    پس باید حذفش می کردن

    من خودم با چند سال سابقه تحلیل به خودم جرئت نوشتن مقاله نمیدم ولی دیجی کالا مگ که هیچ دانش و اطلاعی از کمیک و مارول نداره همش میاد مقاله های اشتباه منتشر می کنه

    ولی در کل خوب بود و بحث برانگیز، چه بهتر که بیشتر مطالعه و تحقیق کنید
    موفق باشید

  5. iron

    فیلم ها رو نگاه نکردین و فقط ایراد گرفتید
    مثلا در موضوع هشت کلاه خود تور اگه قسمت اول فیلم رو دیده بودید میدونستید افسانه تور به شکل کتاب در کتابخانه های زمین موجود بود وحتی دکتر فکر میکرد تور داره از رو کتاب نقش بازی میکنه و در اون کتاب تور درکنار پدرش کلاه خود سرش داشت
    مورد بعدی موضوع هفت که در رابطه با دکتر استرنج نوشته بودید خب اگه فیلم رو نگاه کرده بودید میدونستین که داره میگه این برنامه دکتر زولا حتی خطرهای آینده که قراره برای هایدرا مشکل ساز بشه رو از پا دربیاره و یجور میتونست اون برنامه خطرهای احتمالی آینده رو هم نابود بکنه

  6. Hamid78

    این تناقضات و اشتباه هایی که از دنیایی به بزرگی مارول گرفتید اینقدر جزئی هستش که اصلا به چشم نمیاد حالا بماند که اصلا چند موردش مثل قضیه لوکی و تانوس اصلا درست نیست که تناقض گرفته بشه..در کل چیزی از شاهکار بودن فیلم هاش کم نمیکنه!

  7. یه نفر

    سلام سلطان
    ببین درباره ی مورد آخری باید بگم که با پیشرفت تکنولوژی و این چیزا خوب بایدم در جزئات یا حتی کلیات بعضی چیز ها دست کاری بشه
    مثلاً جلوه ای ویژه ی سال ۲۰۱۰رو با الان مقایسه میکنید

  8. فربد چنگیزی

    چند نکته دیگه هم هست.چرا سرباز زمستان که توی فیلم اولش یعنی کاپیتان آمریکا اینقدر قدرتمند بود و کاپیتان آمریکا پلنگ سیاه و ناتاشا حریفش نمی‌شدم.ولی توی فیلمای بعد مثل جنگ ابدیت و پایان بازی تبدیل شد به اسلحه بدست اونم همراه یه حیوون که هیچ کاری نکرد فقط تیراندازی.توی پایان بازی برای گرفتن سنگ روح باید یه عزیزت رو قربانی میکردی مثله کاری که تانوس کرد و دخترشو کشت ولی ناتاشا خودکشی کرد چطور سنگ روح رو بهشون دادن.اون ماده ای که برای سفر در زمان بود که تانوس از دخترش گرفت موقع برگشتن برای برگشتن به نفر بود چطور تانوس باهاش سفینه اورد و باید توی همون دستگاه وارد میشدن نه تو آسمون.و خیلی چیزای دیگه

    1. پدرت

      اسکل کلینت دست ناتاشا رو گرفته بود و وقتی ولش کرد یعنی قربانیش کرد

  9. امیرحسین

    شما کجای کارین طرف میلیون ها دلار زده به جیب رفته شما بعد این همه وقت چسبیدن به سوتی های فیلم های مارول

  10. علیرضا

    جالب بود ولی فوقش یکی دو موردش واقعا سوتی بود و درست هم بود
    عوض شدن نقش بازیگر سر این که با استودیو به توافق نرسیدن سوتی نیست ک
    دیه چی کار کنن خب

  11. رضائی

    کلاهخود ثور شاید تو فیلم ها نباشه ولی کتاب ها و افسانه های تو فیلم قطعا اونو داشتن و از رو اونا ساختن چون من چند مورد تو فیلم ثور دیدم که به این افسانه ها و کتاب ها اشاره کنن و نشونشون بدن

  12. مهدی

    چرت بود

  • 1
  • 2
loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X