معرفی کتاب «دفترچه خاطرات شانزده زن ایرانی»؛ سرگذشت نسل دوم زنان تحصیل‌کرده

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۰ دقیقه
کتاب دفترچه خاطرات شانزده زن ایرانی

کتاب «دفترچه خاطرات شانزده زن ایرانی» از معدود آثار منتشرشده نوشین احمدی خراسانی است که تنها یک جلد آن به چاپ رسیده است. این کتاب نوعی تاریخ شفاهی غیر آکادمیک از زندگی زنانی است که نسل دوم تحصیل‌کرده‌های ایرانی به شمار می‌آیند و در حال بازگو کردن خاطرات خود هستند. مصاحبه‌های  این شانزده زن به‌صورت کامل در کتاب چاپ نشده و نویسنده تصمیم گرفته چند موضوع را تعیین کند و خاطرات زنان را به صورت گزیده ذیل این موضوعات مطرح نماید. این کتاب، از معدود آثار مربوط به تاریخ شفاهی زنان است و اطلاعات تاریخی ارزشمندی دارد.

درباره نوشین احمدی خراسانی

نوشین احمدی خراسانی

نوشین احمدی خراسانی در سال ۱۳۴۸ به دنیا آمد. تحصیلات کارشناسی او ربطی به فعالیت‌های کنونی‌اش ندارد، اما در مقطع کارشناسی ارشد به تحصیل در رشته مطالعات زنان پرداخت. احمدی خراسانی تاکنون تألیف و ترجمه‌های متعددی در زمینه زنان و مسائل مربوط به آنان داشته و این نشان‌دهنده دغدغه‌مندی او در این حوزه است. از آثار شاخص او می‌توان به کتاب «سناتور، فعالیت‌های مهرانگیز منوچهریان بر بستر مبارزات حقوقی زنان در ایران»، «فرهنگ نظریه‌های فمینیستی»، «زنستان» (مترجم اثر) و … اشاره کرد. احمدی خراسانی مقالات کوتاه زیادی هم در زمینه مطالبات زنان نوشته است. او کتاب حاضر را با همکاری نشر روشنگران و مطالعات زنان منتشر کرده است. این نشر متعلق به خانم شهلا لاهیجی بود که اولین زن ناشر در ایران به حساب می‌آمد. البته خود احمدی خراسانی هم صاحب نشر است و نشر توسعه کتاب را همراه با همسرش، یعنی جواد موسوی خوزستانی، اداره می‌کند. او در کنار این‌ها فعال مدنی نیز هست و از جمله چهره‌های شاخص در زمینه مطالبات حقوق زنان به شمار می‌آید.

درباره کتاب «دفترچه خاطرات شانزده زن ایرانی»

نوشین احمدی خراسانی در سال ۱۳۷۷ و پس از مواجهه با مقاله‌ای درباره تاریخ شفاهی که توسط مهناز افخمی در نشریه «نیمه دیگر» منتشر شده بود، تصمیم می‌گیرد به جمع‌آوری تاریخی شفاهی درباره زنان تحصیل‌کرده دوره پهلوی بپردازد. این زنان تا سال ۷۷ دیگر به زنانی سالخورده تبدیل شده بودند که خاطرات محوی از آن سال‌ها داشتند. احمدی خراسانی موفق می‌شود با ۲۵ زن که اکثراً از خانواده‌های معروف بودند، مصاحبه کند و سپس سالنامه زنان ایرانی را منتشر می‌کند. در این سالنامه متن خام مصاحبه‌های ۲۵ زن درج شده‌ است. متاسفانه این سالنامه در دسترس نیست و نتوانستیم اثری از آن پیدا کنیم. احمدی خراسانی سپس به پیاده‌سازی تدریجی متن خام مصاحبه‌ها در فصلنامه خود، یعنی فصلنامه «جنس دوم» می‌پردازد و در هر شماره تعدادی از این مصاحبه‌ها را منتشر می‌کند.

اما در سال ۱۳۸۸ تصمیم می‌گیرد این مصاحبه‌ها را نه به صورت خام، بلکه به صورت موضوعی و گزیده در دو جلد منتشر کند. جلد اول خاطرات شانزده زنی را در بر می‌گیرد که از خانواده‌های مهم و سرشناس بودند و به نوعی با دولت وقت در ارتباط بودند، این خانواده‌ها از تمکن مالی برخوردار بودند و اکثراً در معرض فرهنگ دیگر کشورها قرار داشتند. جلد دوم قرار است به ۹ زن دیگر بپردازد. احمدی جلد اول را تحت‌عنوان «دفترچه خاطرات شانزده زن ایرانی» منتشر کرد، اما از سال ۱۳۸۸ تاکنون جلد دوم این اثر به چاپ نرسیده است. نویسنده خود اذعان می‌کند که روش او در جمع‌آوری این تاریخ شفاهی روشی کاملاً آکادمبک نیست و سعی داشته تا مخاطب عمومی‌تر هم با اثر ارتباط برقرار کند. به‌خاطر همین به فهرست‌بندی و تعریف موضوع برای مصاحبه‌ها پرداخته است.

این موضوعات شامل: آموزش زنان، زندگی زناشویی، سیاست، تجربه معلمی و مدرسه‌سازی، فرآیند زنانه شدن جامعه ایران، و … است. هر فصل به یک موضوع اختصاص داده شده و صحبت‌های زنان مصاحبه‌شونده درباره آن موضوع در هر فصل ذکر شده است. از زنانی که نویسنده با آن‌ها مصاحبه کرده می‌توان به لعل فیروزگر، خدیجه مقدم، اقدس نیرومندزاده، عذرا ارشدی، پوراندخت شجیعی و … اشاره کرد. وجه مشترک این زنان این است که تحصیل‌کرده‌اند و در فضای اجتماعی به فعالیت و کار پرداخته‌اند. این زنان دیدی سازش‌گرایانه با محیط دارند و سعی کرده‌اند با وجود ناملایمات و اتفاقاتی بدی که برایشان افتاده (مثل مصادره شدن زمین‌های ارثی‌شان، بدرفتاری‌های افراطیون با آن‌ها، موانع موجود در راه تحصیل، و …) هم‌چنان به سرزمینشان خدمت کنند و خود را جزوی از ملت ایران ببینند که در برابر کشورشان مسئول هستند.

در فصل اول کتاب تحت‌عنوان «خاطرات کودکی» زنان از ساختار خانواده ایرانی سخن می‌گویند. یکی از وجوه مشترک صحبت‌های زنان مذکور در این فصل این است که موارد جالبی را به عنوان نشانه‌های متجدد بودن تلقی می‌کنند. برای مثال عذرا ارشدی درباره پدر خود می‌گوید: «بابام خیلی متجدد بود. وقتی که می‌آمد منزل، چون شاهنامه را خیلی دوست داشت به من می‌گفت بیا سه صفحه شاهنامه بخوان بعد برو درست را بخوان.»

زنان دیگر خواندن آثار حافظ و سعدی را هم نشانه متجدد بودن پدرانشان می‌دانند. از دیگر ویژگی‌های خانواده مدرن و متجدد در نظر بعضی از این زنان، ازدواج عاشقانه والدینشان است. استفاده از وسایل مدرن، رفت‌وآمد با خارجیان، و … نشانه‌های دیگر تجدد است که در خاطرات زنان دیده می‌شود.

فصل دوم مختص به خاطرات این زنان از واقعه کشف حجاب در ۱۷ دی ۱۳۱۴ است. آن‌طور که از مصاحبه‌ها بر می‌آید مادران و مادربزرگ‌های این زنان با واقعه کشف حجاب کنار نیامدند و بسیاری از آن‌ها از این پیشامد ناراحت بودند. برای مثال ماهرخ گوهرشناس از زنان تجددطلبی بوده که مدرسه دخترانه ترقی بنات را تأسیس کرده بود و در زمان خود زنی پیشرو محسوب می‌شده است. قدسیه عماد ـ نوه ماهرخ گوهرشناس ـ در مصاحبه خود بیان می‌کند که با وجود این، خانم گوهرشناس از امریه کشف حجاب بسیار متأثر شد و پسر ایشان هم به خاطر این امریه از ریاست شهربانی استعفا داد.

فصل سوم شامل خاطرات این زنان از آموزش زنان و تاثیرات تحصیل زنان در آینده آن‌ها است. هم‌چنین زنان در این فصل به سنگ‌اندازی‌های برخی از افراطیون در راه تحصیل زنان اشاره می‌کنند و فضای آموزشی آن دوران را به تفصیل شرح می‌دهند.

فصل چهارم کتاب «دفترچه خاطرات شانزده زن ایرانی» شخصی‌تر است و زنان به فضای زندگی زناشویی و ازدواج می‌پردازند. در میان این زنان سن ازدواج نسبت‌به نسل‌های پیش افزایش پیدا کرده بود که در نظر خودشان امری طبیعی بوده است. از ملاک‌های این زنان برای ازدواج تحصیل‌کرده بودن همسر آینده‌شان بوده و بر این قضیه بسیار تأکید داشته‌اند.

فصل پنجم مربوط به دسترسی زنان به مؤسسات آموزش عالی است. تا سال ۱۳۱۵، بسیاری از زنان مجبور بودند به دلیل نبود مؤسسه‌ای، از ادامه تحصیل صرف نظر کنند یا در خارج از کشور به تحصیل بپردازند. مشخص است که دسترسی به گزینه دوم برای بسیاری غیرممکن بوده است. این فصل به شکستن این دیوار و دست‌یابی زنان به حق آموزش برابر با مردان می‌پردازد.

فصل ششم روایت زنان از کار در مدارس و دانشگاه است. زنان در اوایل ورود به حوزه‌های اجتماعی انتخاب‌های شغلی فراوانی نداشتند و «معلمی» تقریباً تنها گزینه ممکن به نظر می‌آمد. تجربه‌های آنان از معلمی و مدیری در مدارس تا استادی در دانشگاه بسیار شنیدنی است. بعضی از این زنان پس از ازدواج و به دلیل شرایط گوناگون، مجبور شده‌اند دست از کار کردن بکشند. اما در مجموع حضور آنان در سیستم آموزشی دوره پهلوی بسیار محسوس است. در این فصل اطلاعات خوبی از فضای مدارس دخترانه و ارتباط میان این مدارس داده می‌شود.

فصل هفتم به ثبت تجربه‌های زنانی اختصاص دارد که در محیط‌هایی غیر از محیط آموزشی کار کرده‌اند. برای مثال خانم مصاحب از اولین زنان جراح در ایران بود که خاطراتش از محل کار در این فصل بسیار قابل‌توجه است. اعظم سپهر خادم در این سال‌ها به روزنامه‌نگاری می‌پرداخته و مجله اجتماعی «پست ایران» را منتشر می‌کرده و بتول منجیلیان نیز کارمند اداره پاستور و بعدها کارمند اداره بهداشت بوده است.

فصل هشتم به فعالیت‌های صنفی و عام‌المنفعه این زنان اختصاص دارد. تمام زنان مصاحبه‌شونده در دوره‌ای چنین فعالیت‌هایی داشته‌اند و به کارهای صنفی پرداخته‌اند. از دلایل این امر می‌تواند تأکید زیاد این زنان بر وطن‌پرستی باشد. در هنگام مصاحبه بسیاری از این زنان عنوان می‌کنند که هدف اصلی تمام زندگی‌شان خدمت به وطن و مردم بوده است. خانم مصاحب اشاره می‌کند که سالی دو بار به خارج از کشور می‌رفت تا چیزهای جدید یاد بگیرد و برگردد و بتواند بهتر به مردمش خدمت کند. یا لعل فیروزگر تعریف می‌کند که در بیمارستان پدرش همیشه به صورت رایگان کار می‌کرده و تنها پولی که دریافت می‌نموده، هزینه دارو و تجهیزات بوده است. این تأکید بر وطن‌پرستی میراث مشروطه‌طلبان بود که به نسل‌های بعدی رسیده بود. چراکه در دوره مشروطه، برا اولین بار، «وطن» به معنای یک مرز جغرافیایی مشخص با ملتی مشخص تعریف شد.

فصل نهم کتاب «دفترچه خاطرات شانزده زن ایرانی» به ارتباط زنان مصاحبه‌شونده با سیاست اختصاص دارد. این زنان عمدتاً اصرار دارند که هیچ گرایش سیاسی‌ای ندارند و حتی از وقایع مهمی مثل ملی شدن صنعت نفت یا انقلاب ۱۳۵۷ در مصاحبه‌های خود سخن نمی‌گویند. احمدی خراسانی سعی می‌کند دلایل گوشه‌گیری این زنان از سیاست را در این فصل تحلیل و ارزیابی کند. او معتقد است که یکی از این دلایل، عدم احساس امنیت زنان از بیان مواضع خود است. بسیاری از این زنان اموال ارثی‌شان را بعد از یک‌سری تحولات اجتماعی و سیاسی از دست داده‌اند و حالا حاضر نیستند با بیان مواضع سیاسی خود، دوباره در معرض خطر قرار گیرند.

فصل دهم به فرآیند زنان شدن جامعه ایرانی می‌پردازد. این‌که زنان چگونه توانستند با تحصیل و کار در جامعه مرئی شوند و به عنوان عضوی از ملت مدرن پذیرفته شوند. در جامعه‌ای که زنان شهروند محسوب نمی‌شدند و ملت جمعیتی مردانه بود که باید از زنان به‌عنوان موجوداتی در ردیف دیوانگان و کودکان محافظت می‌کرد، زنانی مانند لعل فیروزگر، خدیجه مقدم، قدسیه عماد، و … سعی کردند تا جزئی از ملت شوند و با عملی کردن و نشان دادن وطن‌پرستی‌شان، به ملتی که تا آن زمان مردانه بود، نشان دهند سزاواری در ردیف ملت قرار گرفتن را دارند.

کتاب دفترچه خاطرات شانزده زن ایرانی اثر نوشین احمدی خراسانی انتشارات روشنگران و مطالعات زنان

خانواده‌های این زنان و به‌خصوص پدرانشان، اکثراً با خارجیان در ارتباط بودند. این ارتباط می‌توانست برای مقاصد تجاری یا سیاسی باشد. نویسنده اثر، این ارتباط را یکی از فاکتورهای مهم برای میسر شدن تحصیل این زنان قلمداد می‌کند. پدران روشنفکر این زنان می‌خواستند دخترانشان تحصیل کنند و حتی بعضی از پدران اصرار داشتند که دخترانشان را برای ادامه تحصیل به حارج از کشور بفرستند. مادران این زنان اکثراً سواد مختصری برای خواندن قرآن داشته‌اند ولی مانع تحصیل دخترانشان نشده‌اند. یکی دیگر از ویژگی‌های خانواده‌های زنان مذکور این است که پدران تمامی آن‌ها مشاغل دولتی داشتند یا مشاغلی داشتند که به نحوی با دولت ارتباط پیدا می‌کرد.

یکی از اثرات جانبی این اتفاق این است که در زمان امریه کشف حجاب، یکی از قشرهایی که مجبور به کشف حجاب شدند، خانواده‌های کارمندان و مأموران دولتی بود. اداره‌ها و حتی مجلس شورای ملی، بعد از فرمان کشف حجاب، مهمانی‌هایی برگزار می‌کردند و مردان کارمند خود را مجبور می‌کردند همراه با همسرانشان به این مهمانی‌ها بیایند. بدیهی است که همسران و دختران باید بدون حجاب در مهمانی‌ها حاضر می‌شدند. در صورت تخلف و عدم حضور، مردان این خانواده‌ها از اداره و سازمان اخراج می‌شدند. بنابراین زنان در این خانواده‌ها اگر به کشف حجاب تمایلی هم نداشتند، مجبور به فرمان‌بری بودند.

نسل اول زنان تحصیل‌کرده شامل افرادی چون صدیقه دولت‌آبادی، مستوره افشار، بی‌بی‌ خانم استرآبادی، طوبی آزموده، مریم عمید سمنانی، هاجر تربیت، و … می‌شد. این زنان عمدتاً تحصیل زنان را درجهت تربیت فرزندانی وطن‌پرست تلقی می‌کردند. بنابر مقالات زنان در سال‌های پس از انقلاب مشروطه، آن‌ها معتقد بودند که دامن مادر اولین مهد تربیت فرزند است و به همین دلیل زن ایرانی باید درس بخواند تا فرزندان شایسته‌ای را به ملت ـ که جمعیتی مردانه تلقی می‌شد ـ تحویل دهد.

یکی از ایرادات کتاب «دفترچه خاطرات شانزده زن ایرانی»  این است که خواننده در هنگام مطالعه اثر ممکن است نتواند روایت‌ شخصیت‌های متعدد را به خاطر بسپارد. این مسئله به این دلیل است که روایات به صورت گزیده نقل شده‌اند و روایت یک فرد به صورت کامل و پشت سرهم پیاده‌سازی نشده است. فصل «آغاز سخن» هم فصلی طولانی است که دربردارنده تحلیل‌های احمدی خراسانی از مصاحبه‌های زنان مذکور است. بهتر بود این تحلیل‌ها در لابه‌لای مصاحبه‌ها ذکر می‌شد و ازحجم آن‌ها نیز کاسته می‌شد. ویرایش این اثر هم توسط همسر نویسنده، یعنی جواد موسوی خوزستانی، انجام گرفته که نتیجه نهایی آن بسیار بد است و تعدادی از جملات در وهله اول ناخوانا هستند. ویرایش صوری و زبانی قدمی مهم و اساسی در چاپ کتاب است که غالباً توسط ناشران نادیده گرفته می‌شود.

منبع: دیجی‌کالا مگ



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما