سندرم رقابت چیست و چه ارتباطی با عمکرد پایینتر از حد انتظار دارد؟
در طول تاریخ، تعریف مفهوم موفقیت دستخوش تغییرهای بسیاری شده است. دلیل این تغییر این است که معیارهای سنجش میزان موفقیت کاملا وابسته به ارزشهای حاکم در جامعه هستند و این ارزشها مدام عوض میشوند و اعضای جامعه را با خود تغییر میدهند. ابتلا به سندرم رقابت، یکی از پیامدهای این تغییرها است.
طبق تحقیقهای میدانی صورت گرفته روی شاخص رضایت از زندگی افراد بالای ۶۵ سال، افراد بسیاری از مسیرهایی که در زندگی پیش گرفتهاند، صرف نظر از موفقیتآمیز بودن یا نبودن آنها، پشیمان هستند. این پشیمانی بسته به نحوهی زندگی هر شخص میتواند دلیلها متفاوتی داشته باشد. به اعتقاد «کِن دایتوالد» (Ken Dychtwald)، روانشناس و محقق آمریکایی، این پشیمانی از عدم هماهنگی واقعیت کنونی زندگی با توقعهای آرمانگرایانهای که هر فرد در رابطه با موفقیت در زندگی در ذهن میپروراند نشأت میگیرد.
در این مقاله از دیجیکالا مگ، به بررسی فلسفهی تمایل به بهترین و موفقترین بودن در انسان میپردازیم. در همین رابطه، سندرم رقابت، که ریشه در احساس شکستخوردگی کردن در روند موفقیت دارد، را هم معرفی میکنیم و ارتباط آن را با تمایل به پایینتر از حد انتظار عمل کردن شرح میدهیم. با ما همراه باشید.
«سندرم رقابت» چیست؟
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که پس از گذراندن مدت زمانی نسبتا طولانی در یک شغل، مکان یا حالت روحی خاص به خود بیایید و متوجه شوید که صرف کردن آن همه انرژی و زمان ارزشش را نداشته است. این تجربه برای هر انسانی میتواند بسیار دردناک باشد، چرا که احساس شکست خوردگی و بازندگی را القا میکند. اگر در دلایل به وجود آمدن این احساسهای منفی دقیقتر شوید، درمییابید که تا حد زیادی وابسته به ماهیت تغییرپذیر تعاریف موجود از مفهوم «موفقیت» در جامعه هستند.
انسانها در کودکی و جوانی موفقیت را بر اساس معیارهای تضمینکننده جایگاه اجتماعی مناسب، ثروت و قدرت تعریف میکنند. اکثر آنها در دوران میانسالی و سالمندی متوجه میشوند که مباحث بسیار مهمتری، همچون خانواده، عشق و دوستی واقعی، را فدای دستیابی به ارزشهای مورد تکریم جامعه کردهاند. در این موقعیت که گذر زمان فرصت جبران را تقریبا ناممکن کرده است، به زانو درآمدن در برابر غول شکست اجتنابناپذیر و قابل درک است.
شکستپذیر شدن پیامدهای منفی بسیاری را به همراه دارد. یکی از مهمترین و بارزترین آنها در دام سندرم رقابت افتادن است. اَبی اِلین، روزنامهنگار و نویسندهی آمریکایی، این سندرم را نوعی پاسخ روانی به حس ناخوشایند ناکافی بودن تعریف میکند. این سندرم زمانی خود را بروز میدهد که فرد در زمینهی کسب رشد شخصی ایدئال، داشتن روابط دوستانه و عاشقانهی سالم، شاد زیستن، داشتن هدف و احساس سودمندی کردن با شکست مواجه شود.
به دست آوردن و حفظ کردن تمام ارزشهای یاد شده، به شدت طاقتفرسا و در مواقعی ناممکن است، اما ذهن عدم توانایی برای دستیابی به آنها را نوعی شکست تلقی کرده و به شخص القا میکند که میتوانسته بسیار بهتر از آنچه که از خود نشان داده عمل کند و این کار را نکرده است. این احساس شکست زمانی دردناکتر میشود که شخص لیست دستاوردهای خود را با دستاوردهای دیگران مقایسه میکند و بیشتر به حس بازندگی خود دامن میزند.
سندرم رقابت بههیچوجه مختص به گروه خاصی از افراد نیست. واقعیت این است که میل ذاتی انسان به کسب کمال و بهترینها باعث میشود که هرگز از داشتههای خود راضی نباشد و مدام در جستجوی چیزهای بهتر به سر ببرد. مهمترین عامل بروز این سندرم، مقایسههایی است که با ورود به عصر فناوری نسبت به قبل بسیار جدیتر و شدیدتر صورت میگیرند. گذری کوتاه به شبکههای اجتماعی برای ناامید شدن از شرایط کنونی زندگی و حقیر شمردن دستاوردهایمان کافی است.
به علاوه، رفتارهای به ظاهر بیآزاری هم وجود دارند که میتوانند به بروز این سندرم دامن بزنند. یکی از مرسومترین و در عین حال مخربترین این رفتارها، پررنگ کردن موفقیتها و تواناییهای خود یا دیگران و ابراز امیدواری و مثبتاندیشی مفرط برای ادامهدار بودن آنها در آینده است. یافتههای علمی و مشاهدههای اجتماعی نشان دادهاند که در اغلب مواقع، احاطه شدن توسط افرادی که بدین شکل آرزوی موفقیت میکنند، بیشتر از آنکه موهبت باشد، مایهی تأسف است.
هنگامی که فرد به صورت مداوم در معرض استانداردهای جورواجور قرار میگیرد، تمام انرژی خود را صرف ناامید نکردن کسانی که آن استانداردها را ایجاد کردهاند میکند و از زندگی هیچ لذتی نمیبرد. به علاوه، حتی زمانی که آن افراد حضور ندارند هم بار سنگین توقعهایشان را احساس میکند و از اینکه نمیتواند بهترین وجههی خودش را به نمایش بگذارد سرخورده و افسرده میشود. این مسئله، شالودهی سندرم رقابت را تشکیل میدهد.
ارتباط موجود میان سندرم رقابت و پایینتر از حد انتظار عمل کردن
گاهی ابتلا به این سندرم به طور کامل وابسته به توقعهای غیرواقعگرایانهای که دیگران از ما دارند نیست. برهههایی خاص از زندگی با نوعی کمکاری یا پایینتر از حد انتظار عمل کردن در حیطههای مختلف تعریف میشوند. در چنین شرایطی، معمولا بیانگیزگی یا خستگی مفرط باعث میشوند که در حد تواناییهایمان ظاهر نشویم و مدام احساس شکستخوردگی داشته باشیم. در ادامه چند تا از علائمی که گویای پایینتر از حد انتظار عمل کردن هستند و باعث بروز سندرم رقابت میشوند را معرفی میکنیم.
۱. کیفیت انجام کارهایتان فقط در حدی است که به دردسر نیفتید
میتوان گفت تجربه کردن این مورد به قدری مرسوم است که نیازی به توضیح چندانی ندارد! هنگامی که کارهایتان را با کیفیتی نسبی انجام میدهید تا فقط آنها را انجام داده باشید و اهمیتی به بهتر کردن عملکرد خود نمیدهید، احتمالا در دام بیانگیزگی افتادهاید. این حالت فقط در عملکرد شغلی یا تحصیلی مشهود نیست، بلکه میتواند خود را در زمینههای جدیتری از زندگی، همچون حفظ سلامتی و ارتباط مؤثر با اطرافیان، بروز دهد. در چنین شرایطی، فقط به «بقا» اهمیت میدهید و از دیدگاهتان سایر مسائل بیمورد جلوه میکنند.
۲. کارهایتان را مدام به تعویق میاندازید
حتما برای شما هم پیش آمده که در شرایطی که باید نگارش مقالهای را به اتمام برسانید، برای امتحانی مهم و سرنوشتساز مطالعه کنید یا روی پروژهای جدی تمرکز کنید، بخواهید انجام همه را به تعویق بیندازید و زمان خود را صرف کارهای غیرضروری دیگر، همچون سریال دیدن یا سر زدن به شبکههای اجتماعی، کنید. مهمترین شعار افرادی که میل به تعویق انداختن کارها تا دقیقهی نود دارند، «از فردا شروع میکنم» است، اما انگار این «فردا» هیچوقت فرانمیرسد!
در نهایت مجبور میشوید برای از دست ندادن فرصت تحویل کار، همه چیز را یکجا و با کیفیت بسیار پایین انجام دهید. شاید در این روند نتیجهی خوبی هم کسب کنید، اما همیشه صدایی پس ذهنتان به شما یادآوری میکند که اگر برنامهریزی داشتید، میتوانستید بسیار بهتر از این عمل کنید. سندرم رقابت از همین خودسرزنشگریها نشأت میگیرد.
۳. مهارتهای مدیریتی و برنامهریزی شما به شدت ضعیف هستند
گاهی بهترین عملکرد خود را به نمایش میگذارید، اما نتیجهی دلخواه حاصل نمیشود. در این مواقع، بهتر است گذری به کیفیت مهارتهای مدیریتی و برنامهریزی خود بزنید و در کارآمد بودن آنها تجدیدنظر کنید. واقعیت این است که حتی اگر باهوشترین و ثروتمندترین فرد میان اطرافیانتان باشید، وقتی قادر به مدیریت زمان و برنامهریزی برای آینده نیستید، نمیتوانید آنطور که از خودتان انتظار دارید عمل کنید و اسیر سندرم رقابت میشوید.
داشتن لیستی ساده از کارهایی که قصد انجام دادنشان را دارید قدمی کوچک و در عین حال بسیار مؤثر برای بهبود این مهارتها است. از طرفی، خط زدن کارهایی که از این لیست انجام دادهاید، به شما حس سودمند واقع شدن و موفق بودن را القا میکند. همین باعث میشود تا برای ادامهی برنامهریزی و داشتن عملکردی بهینهتر انگیزه پیدا کنید و برنامهریزی را در تمام جنبههای زندگی به کار بگیرید.
۴. همیشه به دنبال بهانهتراشی هستید
اگر شخصی هستید که مدام پایینتر از حد انتظار عمل میکند، حتما دلیلهای بسیاری برای ارائهی بهانههای ریز و درشت دارید! مهمترین مسئله در رابطه با بهانهتراشی این است که خود شخص از پوچ بودن دلایلی که برای شکست خوردن ارائه میکند آگاه است، اما راه دیگری پیش پای خود نمیبیند. دست برداشتن از بهانهتراشی بسیار دشوار است، زیرا برای انجام دادن آن باید در وهلهی اول به نادرست بودن رویهای که پیش گرفتهاید اعتراف کنید و این مورد پسند هیچکس نیست. به خاطر داشته باشید که یک بار به جان خریدن این دشواری، به عمری عملکرد صحیح و بهینه داشتن میارزد.
۵. اغلب برای از زیر کار در رفتن چربزبانی میکنید
پایینتر از حد انتظار عمل کردن اگر یک مزیت داشته باشد، این است که فرد را وادار به فراگیری راهکارهای خلاقانهی بسیاری برای توجیه عملکرد ضعیف خود میکند! یکی از مرسومترین این راهکارها، چربزبانی برای از زیر کار در رفتن است. با چربزبانی میتوان دیگران را قانع کرد و کارهای خود را روی دوش آنها انداخت. البته فراموش نکنید که این شگرد همیشه هم کارساز نیست و معمولا زمانی فرا میرسد که دیگران دست شما را میخوانند و شما را با سندرم رقابت تنها میگذارند!
دلایل اصلی پایینتر از حد انتظار عمل کردن
حالا که چند تا از بارزترین علائمی که گویای پایینتر از حد انتظار عمل کردن هستند را معرفی کردهایم، لازم است تعدادی از دلایل اصلی بروز این تمایل را هم بررسی کنیم. در ادامه ۶ تا از مرسومترین دلایل مسؤول برای داشتن میل به کمکاری شرح داده شدهاند.
۱. از پیامدهای شکست و حتی موفقیت هراس دارید
شکست خوردن، با وجود هموار کردن مسیر برای تلاش بیشتر، هیچوقت دلخواه بشر نبوده است. اساسا، شکست باعث محدود کردن فضای امن میشود و این محدودیت، ترسی را در وجود ما نهادینه میکند که مدام خود را به شکل یک زنگ هشدار نمایش میدهد. در همین راستا، موفقیت هم میتواند عملکردی مشابه داشته باشد. کسب موفقیت به معنای سنگینتر شدن بار مسؤولیت است و گهگاه ترس از ناتوانی در حمل این بار، ما را از کسب موفقیتهای بیشتر بازمیدارد.
هر دوی این احساسها باعث میشوند بخواهید در جایی که هستید باقی بمانید و آرامش ناشی از سکون را فدای دردسر حاصل از ریسکپذیری نکنید. در این شرایط، تمایل شدیدی به گذر از مرزهای سختگیرانهای که برای خود تعریف کردهاید پیدا میکنید، اما توانایی نابود کردن توهماتی که جلوی راهتان را گرفتهاند را ندارید.
۲. از افسردگی یا سایر اختلالهای روحی و روانی رنج میبرید
اگر سابقهی تجربه کردن افسردگی یا اختلالهای روحی و روانی دیگری، همچون اختلال اضطراب یا حواسپرتی، را داشته باشید، حتما میدانید که چقدر از انرژی و وقت شما تغذیه میکنند. اصولا، افسردگی با کاهش میزان انرژی و تمرکز همراه است و همین باعث میشود تا کیفیت عملکرد شخص در حیطههای مختلف به شدت کاهش پیدا کند. از طرفی، داروهایی که برای درمان افسردگی یا سایر اختلالها تجویز میشوند، حس و حال شخص را کرخت کرده و او را بیانگیزه میکنند.
۳. با متعهد بودن مشکل اساسی دارید
موفقیت یک شبه اتفاق نمیفتد، بلکه روندی طولانی مدت و پیوسته است که تعهد و تلاش بسیار زیادی میطلبد. از طرفی، برای موفق شدن باید با افراد زیادی در خانه، محل کار یا محل تحصیل، ارتباط برقرار کرد و حفظ این ارتباطها انرژی بسیاری میطلبد. با این اوصاف، اگر در برقراری ارتباط و داشتن میزان تعهد لازم برای حفظ این ارتباطها مشکل دارید، به احتمال زیاد در مسیر موفقیت با موانع بسیاری مواجه خواهید شد. بنابراین، مراجعه به روانشناس و پیدا کردن منشأ ضعف در تعهد، بهترین کاری است که میتوانید در حق خود انجام دهید.
۴. شخصیت توافقپذیری ندارید
به تعاریف دیگران از شخصیت خود توجه کنید. آیا آنها شما را شخصی منتقد اما انتقادناپذیر، منفیگرا یا طلبکار توصیف میکنند؟ اگر اینچنین است، بهتر است در رویهای که پیش گرفتهاید تجدیدنظر کنید. همانطور که قبلا اشاره کردیم، یک بعد کلیدی از موفقیت، داشتن توانایی برقراری ارتباط مؤثر با کسانی است که میتوانند در مسیر کسب موفقیت شما را یاری کنند. بنابراین، اگر شخصیت توافقپذیری نداشته باشید و مدام بخواهید با دیگران درگیر شوید، به سختی میتوانید رؤیای موفق شدن را در سر بپرورانید و زودتر به سندرم رقابت مبتلا میشوید.
۵. تمرکز ندارید
اگر مدام حواستان از کاری که در حال انجام دادنش هستید پرت میشود و حتی نمیتوانید سادهترین کارها را به درستی انجام دهید، به احتمال زیاد در جستجوی موفقیت، مسیر دشواری را پیش رو خواهید داشت. به خاطر داشته باشید که عدم تمرکز میتواند ریشه در بال و پر دادن به عادتهای اشتباه و مخرب یا اختلالهای مغزی داشته باشد. بنابراین، اگر با فعالیتهایی مثل یوگا بهبودی در میزان تمرکز خود احساس نکردید، بهتر است به یک روانپزشک مراجعه کنید.
۶. شیوههای تربیتی مخرب والدین، تغییر را دشوار کرده است
شاید به صورت خودآگاه متوجه نباشید که شیوههای تربیتی مخرب والدین چقدر میتوانند روی شکلگیری شخصیت در بزرگسالی تأثیر بگذارند. والدین معمولا تلاش میکنند که افکار فرزندانشان را به گونهای شکل بدهند که کسب موفقیت به عنوان محصول نهایی اجتنابناپذیر باشد، اما گهگاه در این مسیر خطاهایی مرتکب میشوند که حتی نزدیک شدن به موفقیت را هم ناممکن میکنند. در ادامه ۴ الگوی مخرب تربیتی که میتوانند به پایینتر از حد انتظار عمل کردن فرزندان در بزرگسالی دامن بزنند آورده شده است.
۱. توقعهای نجومی داشتن: علاقهی بسیار والدین به فرزندان معمولا خود را در ظاهر میل شدید به سرآمد کردن آنها در حیطههای تحصیلی، شغلی، ورزشی و … نشان میدهد. این نوع طرز فکر با رفتارهای سختگیرانهای همراه است که معمولا برای تضمین موفقیت فرزندان انجام میشوند و آنها را به ابزاری برای کسب موفقیت برای والدین تبدیل میکنند. اگر در چنین محیطی بزرگ شده باشید، به احتمال زیاد در دوران بزرگسالی میل چندانی به کسب موفقیت ندارید، چراکه از این نوع زندگی خسته و کلافه شدهاید.
۲. توقعهای بسیار پیشپاافتاده داشتن: مخرب بودن داشتن توقعهای نجومی از فرزندان بدین معنا نیست که برعکس عمل کردن میتواند نتایج بسیار درخشانی به همراه داشته باشد! واقعیت این است که داشتن توقعهای بسیار پیشپاافتاده باعث میشود فرزندان از کودکی بیاموزند که دیگران انتظار چندانی از آنها ندارند و عادت مخرب پایینتر از حد انتظار عمل کردن را به گونهای در خود بپرورانند که تصحیحش در بزرگسالی عملا ناممکن شود.
۳. کمتوجهی یا بیتوجهی به فعالیتهای فرزندان: هنگامی که فرزند متوجه میشود والدینش به دلیل داشتن مشغلهها و دغدغههای بسیار، ارزشی برای آنچه که او دستاوردی مهم تلقی میکند قائل نیستند، به خود گوشزد میکند که آن همه تلاش ارزشش را ندارد. بنابراین، او میآموزد که پایینتر از حد انتظار عمل کند و این عادت را در بزرگسالی هم کنار نخواهد گذاشت.
۴. بیش از حد حساس بودن: والدینی که روی تمام جنبهای زندگی فرزندانشان حساسیت بسیار به خرج میدهند، معمولا افرادی را تحویل جامعه میدهند که همیشه در حبابی به دور از گزندها و آسیبهای زندگی اجتماعی بزرگ شدهاند. این افراد در بزرگسالی درمییابند که به اندازهی کافی احساسهایی همچون ناامیدی و شکست را تجربه نکردهاند و شناخت چندانی از نحوهی کنار آمدن با آنها ندارند. بنابراین، تصمیم میگیرند با مشکلهای زندگی مواجه نشوند و عملکردی پایینتر از حد انتظار داشته باشند.
مرور کلی
مهمترین قدم در جهت بهبود یافتن از سندرم رقابت، ریشهیابی و پیدا کردن دلایلی است که باعث بروز آن شده است. این دلایل عموما در دو دسته قرار میگیرند. دستهی اول مربوط به توقعهای غیرواقعگرایانهی جامعه و فشاری است که برای ابرقهرمان ظاهر شدن به ما وارد میکنند. دستهی دوم به طور مستقیم با عملکرد شخصی ما در زندگی و تمایل یا عدم تمایل به پایینتر از حد انتظار عمل کردن در ارتباط است.
به خاطر داشته باشید که معیارهایی که جامعه برای موفقیت تعریف میکند بسته به زمان و مکان متفاوت هستند و شما هیچوقت قرار نیست طبق تمام این معیارها شخص موفقی محسوب شوید. از طرف دیگر، فراموش نکنید که پایینتر از حد انتظار عمل کردن میتواند نقش بسیار پررنگی در ابتلا به سندرم رقابت ایفا کند. بنابراین، هوشیار باشید و مسیر زندگی خود را هوشمندانه انتخاب کنید.
منابع: Psychologytoday, Creativitymesh