۱۰ لحظهی مهم و برتر لست آو آس (ده سال با لست آو آس)
بازی آخرین ما (The Last of Us) حدود ۱۰ سال پیش عرضه شد و تغییر زیادی در دنیای گیمینگ ایجاد کرد. این بازی به دنیا نشان داد که داستان یک فاکتور بسیار مهم در دنیای سرگرمی بوده و میتواند بر بقیه قسمتهای بازی اولویت داشته باشد. آخرین ما فقط دارای داستان خوب نبود. بلکه تمامی فاکتورهای بازی از طراحی کرکترها، دنیای بازی و حتی گرافیک آن همگی دست به دست هم دادند تا این بازی یکی از بهترین عناوین ساخته شده در تاریخ بازیهای ویدئویی باشد.
قبل از اینکه ناتی داگ بازی آخرین ما قسمت اول را برای کامپیوتر عرضه کند، این بازی به صورت انحصاری برای کنسولهای پلیاستیشن وجود داشت. اگر از عرضه بسیار بد نسخه کامپیوتر این بازی بگذریم، آخرین ما یکی از مهمترین عناوین سونی بوده و به همین دلیل است که به هیچ عنوان حاضر نیست آن را به راحتی برای پلتفرمهای دیگر عرضه کند.
همانطور که گفتیم داستان بازی فاکتور اصلی برتری آخرین ما نسبت به عناوین دیگر است. ارتباط میان جوئل و الی چیزی است که پایه بازی را بنا کرده و فاکتورهای دیگر همگی حول آن میگردند. حال اگر شما تا به حال این بازی را تجربه نکردهاید، به شما پیشنهاد میدهیم به سرعت این کار را انجام دهید. همینطور اینکه این متن مناسب شما نیست.
برای اینکه داستان یک محتوا خوب باشد قطعاً نیاز به نقاط کلیدی دارد. یک داستان خطی اکثر اوقات کاربر را خسته کرده و باعث میشوند روند یک بازی نیز بدون هیجان باشد. آخرین ما قطعاً یک بازی خطی نبود. این بازی پر از فراز و نشیب مختلف بوده و چالشهای بسیار زیادی را به کاربر ارائه میداد.
درست است که در این بازی شما توانایی انتخاب نداشتید اما داستان بازی به شکلی طراحی شده بود که آزادی عمل امکان داشت تأثیر خوبی روی آن نداشته باشد. بازی آخرین ما شما را با صحنههایی روبرو میکند که احساساتتان را درگیر میکند. از لحظات شیرین و بچگانه الی گرفته تا دنیای بی رحم و خشنی که در آن وجود دارند. از کارهای غیرانسانیای که جوئل برای زنده ماندن باید انجام دهد تا ارتباط خاص میان این دو شخصیت همگی باعث شدهاند که آخرین ما یک سفر زیبا و به یادماندنی باشد.
حال با ۱۰ لحظه به یادماندنی از بازی آخرین ما با ما همراه باشید. به یاد داشته باشید که جزئیات زیادی در این متن وجود دارد و اگر دوست دارید این بازی را تجربه کنید، بهتر است از آن گذر کنید.
۱۰. رایلی و الی آلوده میشوند
این اتفاق در اصل در بازی اصلی وجود ندارد و در بسته الحاقی اصلی بازی آخرین ما وجود دارد. این بسته الحاقی روی روند آلوده شدن الی تمرکز داشته و نشان میدهد که چرا این اتفاق میافتد. این بسته الحاقی بین دو بازه زمانی جابجا میشود. یک بازه زمانی، در مورد قبل از آشنایی الی با جوئل بوده و آلوده شدن او را نشان میدهد. بازه بعدی زمانی است که جوئل بیمار شده و الی از او مراقبت میکند.
در این بسته الحاقی ما رفتار متفاوتی از الی را مشاهده میکنیم. دراینجا الی از چیزی نترسیده و بسیار آزادانهتر عمل میکند. رایلی الی را به یک شهر بازی برده و در آنجا کارهای مختلف انجام میدهند. اینجا تنها زمانی است که الی واقعاً مثل یک کودک رفتار کرده و یک نوجوان کامل است. همین باعث شیرین شدن این داستان و بسته الحاقی میشود.
در میان این لحظه خوشایند به طور ناگهانی الی و رایلی با تعدادی فرد آلوده روبرو میشوند. این افراد دنبال الی و رایلی کرده و هر دو را گاز میگیرند. به همین دلیل هم الی و هم رایلی آلوده میشوند. اینجاست که هر دو نفر تصمیم میگیرند تا صبر کرده و باهم دیوانه شوند. الی در آن زمان نمیدانست که نسبت به این ویروس در قارچ موجود در دنیای آخرین ما مقاوم است.
در بازی نشان داده نمیشود که چه اتفاقی میافتد ولی هرچه میشود اثر ابدی روی الی گذاشته و به حدی است که چندین بار در طور بازی الی از آن یاد میکند. این اتفاق برای داستان و روند کرکتر الی بسیار مهم بوده و یک داستان بسیار جذاب است. از طرفی این بسته الحاقی نشان میدهد که با وجود تمام این سختیها الی همچنان یک نوجوان بوده که نیاز به محبت دارد. این موضوع باعث میشود تا بازیکن ارتباط خاصی با الی برقرار کند.
۹. مکالمه بین جوئل و الی در ماشین
این مورد شاید به اندازه موارد دیگر در این لیست اکشن نداشته باشد. این صحنه از بازی خیلی ساده ارتباط میان دو انسان را نشان میدهد. اینکه رابطه دو نفر پس از فراز و نشیب بسیار چگونه شده و همچنان ما شاهد رفتارهای بچه گانه از الی هستیم. پس از اتمام مراحل با بیل (Bill) الی یک کمیک بوک از بیل برمیدارد. همینطور اینکه در کنار آن یک نوار کاست پیدا کرده که در ماشین گذاشته و برای چند لحظه این دو کرکتر اصلی بازی آرامش را تجربه میکنند.
شما در اینجای متوجه خواهید شد که جوئل حس پدرانه نسبت به الی پیدا کرده و در تلاش است تا از او مراقبت کند. این حس نشان میدهد که رابطه میان این دو نفر تا چه حد پیش رفته است. هر دو شخصیت بازی همچنان با گذشته خود درگیر بوده و ترسهای بسیاری در خود دارند. با این حال هر دو برای چند دقیقه آرام شده و به مکالمه میپردازند. این قسمت از بازی تنها چند دقیقه طول داشته و چندان زیاد نیست. با این حال به حدی روی ارتباط این دو شخصیت اثر دارد و شیرین است که همیشه در یاد کاربر خواهد ماند.
۸. به جای الی بازی کردن و مراقبت از جوئل
از نظر من بهترین قسمت از بازی آخرین ما همینجا است. در اصل اگر شما میخواهید پیشرفت الی را به عنوان یک کرکتر و یک دختر بچه در این دنیای خشن ببینید، این قسمت از بازی بهترین ارائه از این موضوع است. الی و جوئل باهم به گشتن در یک دانشگاه برای منابع میروند. سپس در آنجا چند راهزن به آنها حمله کرده که باعث میشود جوئل زخمی شود. از طرفی فصل زمستان نزدیک است و این باعث میشود چالش الی چندین برابر شود.
جذابیت این قسمت اینجاست که کرکترها جابجا میشوند. در اصل از لحاظ تکنیکال این کار چندان صحیح نیست. اینکه شما به طور ناگهانی تغییر زیادی در گیمپلی ایجاد کنید چیزی نیست که همیشه و در همه بازیها وجود داشته باشد. البته ناتی داگ به بهترین نحو این کار را انجام داده است. شما اینجا میبینید که نقش این دو کرکتر جابجا شده است. حال الی باید از جوئل مراقبت کند. زمانی که الی در جست و جو برای منابع مختلف است، با یک گروه روبرو میشود که به نظر میرسد با مبادله مشکلی ندارند. با این حال ماجرای بعد از این آشنایی است که این بخش از بازی را زیبا میکند.
تعویض کرکتر اصلی بازی تأثیر زیادی روی گیمپلی بازی دارد. زمانی که شما نزدیک به نصف بازی را به جوئل طی کرده و به کنترل کردن او عادت کردهاید، به طور ناگهانی با یک شخصیت جدید روبرو شده که از لحاظ گیمپلی تفاوت زیادی با شخصیت دیگر دارد. الی سریع است، کوچک بوده و قدرت زیادی ندارد. به همین دلیل شما باید بیسر و صدا مبارزه کرده و مراقبت حرکات خود باشید. از طرفی اینکه شما ببینید الی تا چه حد به جوئل اهمیت داده و در تلاش است تا زخمهای او را خوب کند بسیار دلگرم کننده و زیبا است.
۷. بحث میان جوئل و الی
در طول بازی ما شاهد بحثهای زیادی بین جوئل و الی هستیم. با این حال این بحث برای روند بازی اهمیت زیادی دارد. زمانی که جوئل و الی به دنبال گروه فایرفلای (Firefly) هستند، در میانه راه برادر جوئل، تامی (Tommy) را پیدا میکنند. تامی در یک روستای کوچک و امن زندگی کرده که امکانات خوبی دارد. به همین دلیل جوئل تصمیم گرفته که الی را آنجا گذاشته و خودش به دنبال فایرفلایها برود. زمانی که الی متوجه این تصمیم جوئل میشود، یک اسب برداشته و به یک خانه در دوردست فرار میکند. سپس جوئل او را پیدا کرده و یکی از زیباترین بحثها در تاریخ بازیهای ویدئویی آنجا شکل میگیرد.
تا اینجای بازی جوئل و الی مدت زیادی با هم سفر کردهاند و یک وابستگی خاصی میان این دو بوجود آمده است. از آنجایی که الی هرکسی که دوست داشته را از دست داده است، ترس از دست دادن جوئل باعث پرخاشگری او میشود. مکالمه بین دو کرکتر در عین ناراحت کننده بودن بسیار زیبا بوده و همین موضوع برای رشد کرکترها لازم است. رفتار سرد جوئل در این مدت نسبت به الی تغییر کرده و حال او نیز به الی حس وابستگی دارد. در اینجا مشخص میشود که جوئل به این دلیل از نزدیکی به الی میترسد که او هم هرکسی که دوست داشته را از دست داده است.
عملکرد هر دو صداگذار در این صحنه واقعاً بینظیر است. دیالوگها بسیار دقیق و زیبا بوده و از طرفی هر دو فرد از این دنیای خشن خسته شدهاند. هر دو نفر به یکدیگر وابسته بوده و در عین حال از نزدیکی به هم میترسند. این حس عجیب باعث شده تا این بحث از تمام گفت و گوهای دیگر بازی جذابتر بوده و بسیار عمیق باشد. زیباترین جمله در این بحث جایی است که الی میگوید: هرکسی را که دوست داشتم یا مرا ترک کرده و یا مرده است. جملهای که تاریک بودن دنیای بازی آخرین ما را کامل به کاربر نشان میدهد.
۶. آلودگی سم و خودکشی هنری
پس از ورود به پیتسبورگ (Pittsburgh) جوئل و الی با دو برادر به نام هنری و سم روبرو میشوند. این دو نفر به جوئل و الی برای فرار از این شهر کمک کرده و راه را به آنها نشان میدهند. در این مراحل ما همکاری بسیار زیادی میان این چند نفر میبینیم. هنری و جوئل نقش رهبران گروه را داشته و به الی و سم یاد میدهند که چگونه از خود دفاع کنند. از طرفی این دو نفر در تلاش هستند تا از کسانی که دوست دارند حفاظت کنند. به همین دلیل است که روابط میان این ۴ نفر بسیار جالب است.
زمانی که این گروه ۴ نفره به ثبات مناسبی میرسد، سم متوجه میشود که توسط یک فرد آلوده گاز گرفته شده است. با این حال او تصمیم میگیرد که این اتفاق را با کسی در میان نگذارد. صبح روز فردا سم که آلوده شده به طور ناگهانی به الی حمله کرده و حال هنری که برادر بزرگتر او است باید تصمیم بگیرد که چه کاری انجام دهد. هنری در اصل جان الی را نجات داده و برادر کوچکتر خود را میکشد. پس از آن هنری نمیتوانید این غم را تحمل کرده و خودش را نیز از بین میبرد.
جایگذاری این صحنه در شماره ۶ کار چندان راحتی نیست. به دلیل اینکه این صحنه یکی از فاجعهبارترین لحظات بازی آخرین ما بوده که باعث میشود ما به عمق این بازی پی ببریم. در این قسمت هم نکته اصلی روی بازیگری و صداگذاری بسیار زیبا میگردد. به شکلی که در یک قسمت هنری اسلحه را به سمت جوئل گرفته و مدام تکرار میکند “همش تقصیر توئه همش تقصیر توئه” در صورتی که منظور او جوئل نیست بلکه خودش است. همه این موارد باعث شده تا این صحنه یکی از به یادماندنیترین لحظات بازی آخرین ما باشد.
۵. زرافهها
نزدیک به انتهای بازی در فصل بهار جوئل و الی وارد سالت لیک (Salt Lake) میشوند. جایی که مقر فایرفلایها بوده و مقصد این دو نفر است. زمانی که شما در شهر میگردید با تعداد زرافه روبرو میشوید. چیزی که باعث میشود این موجودات تا این حد خاص باشند، تضادی است که با دنیای آخرین ما دارند. تا اینجای بازی جوئل و الی به حدی صحنههای وحشتناک دیدهاند که انسانیت خود را از دست بدهند. زمانی که شما دقت کنید متوجه خواهید شد الی کمتر از اوایل بازی صحبت میکند و بسیار ساکت شده است. با این حال این زرافهها باعث میشوند تا الی دوباره حس کودکی خود را برای مدت کوتاهی بدست بیاورد.
دنیای بازی آخرین ما پس از کوردیسپس (Cordyceps) از بین رفته است. با این حال از بین رفتن انسانها باعث شده تا دنیا سرسبز شده و به نوعی طبیعت بیشتر گستردش پیدا کند. حضور این زرافهها نیز یک نشان کامل از این موضوع است. به شکلی که شما شاهد این هستید که موجودات دیگر با این ویروس مشکلی نداشته و به همین دلیل است که توانستهاند تکثیر پیدا کنند. این صحنه لطافت روح الی را نشان میدهد. کودکی که در این دنیای خشن به دنیا آمده اما همچنان یک بچه است. به همین دلیل است که این لحظه اهمیت بسیار زیادی در داستان بازی دارد.
۴. تصمیم جوئل
وقتی جوئل و الی به مقر فایرفلایها میرسند، ماجرا آنطوری که انتظار دارند پیش نمیرود. به این شکل که هر دو نزدیک است که غرق شوند و به طور ناگهانی نجات پیدا میکنند. زمانی که هر دو کرکتر نجات پیدا میکنند، به هوش نبوده و همین باعث میشود الی از دست جوئل خارج شود. مارلین، رئیس فایرفلایها، به جوئل توضیح میدهد که برای ساخت یک واکسن علیه کوردیسپس باید این ماده از مغز الی خارج شود. به همین دلیل الی در این پروسه کشته میشود. مارلین و تیم فایرفلایها مشکلی با مرگ الی ندارند. الی نیز به هوش نیست که این تصمیم را بگیرد. به همین دلیل به جای او جوئل تصمیم میگیرد.
جوئل به دلیل وابستگی که به الی پیدا کرده است، او را نجات میدهد. مشکل اینجاست که جوئل دیگر خودش نیست و بسیار عصبانی است. به همین دلیل در تلاش است تا به الی برسد. در میانه راه نیز هرکسی که جلوی او را بگیرد از بین میبرد. دقت کنید که در اینجا دشمنان جوئل لزوماً انسانهای بدی نیستند. بلکه در تلاش هستند تا بشریت را نجات دهند. همین باعث میشود تا این قسمت از بازی بسیار دشوار باشد. به دلیل اینکه شما انسانهای بیگناه را از بین میبرید و این موضوع بسیار عجیب است.
جوئل سپس الی را با خود به سمت یک ماشین برده و در انتهای راه به مارلین برخورد میکند. مارلین در تلاش است تا به صورت منطقی با او برخورد کند اما جوئل منطق خود را از دست داده است. او میخواهد که الی را نجات دهد. پس هیچ چیز نمیتواند مانع او شود. جوئل تنها راه ارتباطی الی با مادرش یعنی مارلین را از بین میبرد. نکته اینجاست که جوئل نیز در اینجا گناهکار نیست. او نیز بسیار به الی وابسته شده و مانند دختر خود او را دوست دارد. به همین دلیل این تصمیم ناگهانی او از روی احساسات بوده در وضعیت او چندان تصمیم عجیبی به نظر نمیرسد.
۳. الی دیوید را میکشد
در اینجا باید کمی به عقب بازگردیم. به فصل زمستان، جایی که جوئل همچنان بیمار بوده ولی رو به بهبودی است. از طرفی همانطور که گفتیم الی با یک گروه روبرو میشود که رهبر آن دیوید (David) است. در ابتدای کار دیوید به نظر انسان معقولی میرسد. کسی که حاضر است برای دارو با الی مبادله کند. با توجه به چیزی که ما از دنیای آخرین ما انتظار داریم چنین چیزی در این دنیا رایج نیست. به همین دلیل پس از درگیری الی متوجه میشود که گروه دیوید افرادی بسیار وحشی بوده که برای زنده ماندن دست به هرکاری میزنند. منظور از هرکاری حتی آدم خواری است! الی به طور ناگهانی از این زندان کوچک فرار کرده و وارد یک رستوران میشود.
در این رستوران دیوید او را پیدا کرده و حال شما باید با این فرد بجنگید. چیزی که دیوید را بیش از حد ترسناک میکند این است که او یک شخصیت منفی عادی در بازی نیست. بلکه یک شخصیت منفی است که امکان دارد در زندگی واقعی هم وجود داشته باشد. همین موضوع او را بسیار ترسناکتر میکند. پس از یک مبارزه طولانی دیوید بر الی پیروز میشود و او را گیر میاندازد. با این حال الی به چاقوی بزرگی دست پیدا کرده و با آن به دیوید ضربه میزند. سپس همچنان به ضربه زدن ادامه داده و خون به صورت او میپاشد اما گریه کرده و همچنان ادامه میدهد.
همزمان با این اتفاقات جوئل نیز بهبود یافته و به سمت او میشتابد. پس از اینکه الی را پیدا میکند، او را بغل کرده و به او میگوید “دخترکم” اصطلاحی که جوئل در هنگام مرگ فرزندش از آن استفاده کرده بود. فاکتورهای بسیار در زیبا شدن این صحنه مؤثر هستند. از واکنش الی تا بازیگری بسیار خوب نولان نورث (Nolan North) در نقش دیوید که باعث شده بود این صحنه به بهترین نحو خود پیاده شود. از طرفی بازگشت جوئل که زیبایی آن را چندین برابر کرده بود.
ستاره این بخش الی است. یک دخترک ۱۴ ساله که در دنیایی بسیار خشن به دنیا آمده است. او بدترین اتفاقات انسانی را مشاهده کرده و حال در این دنیای عجیب تنها راه نجات الی است. او به طور دائم به عنوان یک بار خطاب شده و حال با چیزهایی که دیده واکنش او در این صحنه کاملاً منطقی است. این چیزی است که از یک نوجوان ۱۴ ساله با همه این مشکلات انتظار میرود. همین باعث میشود که بازیکنان ارتباط خاصی با این صحنه و با الی برقرار کنند.
۲. جوئل به الی دروغ میگوید
صحنه آخر بازی به این شکل است که الی و جوئل به مقر تامی بازگشته تا آنجا به زندگی خود ادامه دهند. جوئل وضعیت بسیار خوبی دارد و از کاری که کرده خرسند است. مشکل الی است. او مشخصاً با اتفاقی که افتاده مشکل دارد و به همین دلیل حرف جوئل را باور نکرده است. الی ماجرای خودش و رایلی را برای جوئل تعریف میکند. همینطور اینکه میگوید که قرار بود باهم آلوده شوند و حال او نیز منتظر است که آلوده شود. او در ادامه مثال افراد دیگر را زد و گفت همیشه با این موضوعات کنار میآمده به دلیل اینکه مرگ این افراد یک دلیل داشته است. امیدی برای آیندهای بهتر که با ساخت واکسن از الی میشد.
الی از جوئل این سؤال را میپرسد که قسم بخورد حقیقت را میگوید. جوئل نیز با وجود اینکه میداند هر چیزی که بگوید دروغ است، بازهم میگوید که قسم میخورد حقیقت را میگوید. زمانی که شما صورت الی را ببینید متوجه خواهید شد که او حرف جوئل را باور نکرده است. کاری که جوئل کرد قابل فهم بود ولی اصلاً منطقی نبود. به همین دلیل الی به هر شکلی نمیتواند حرف او را باور کند که باعث ماجراهای قسمت دوم آخرین ما میشود.
صحنه آخر بازی آخرین ما هیچ درس آموزندهای ندارد. از طرفی هر دو کرکتر از سفر بینتیجه خود خسته بوده و اتفاقات زیادی را دیدهاند. با مشکلات زیادی روبرو شده و از موانع بسیار عبور کردهاند. به همین دلیل در انتها ما شاهد یک گفت و گوی بسیار ساده بین دو شخصیت دوست داشتنی بازی هستیم که قرار است تا ابد در یادمان باقی بماند.
۱. مرگ سارا در روز شیوع
بازی آخرین ما یکی از بهترین و در عین حال غم انگیزترین شروعها را در تاریخ بازیهای ویدئویی دارد. چالش تیم سازنده اینجا بود که باید یک داستان جذابی را طراحی میکردند که کاربر را درگیر کند. همینطور اینکه این شروع باید بازیکنان را مشتاق به دنیای آخرین ما میکرد. شروع آخرین ما با سارا دختر جوئل است. ما شیوع سریع کوردیسپس را از چشم سارا میبینیم و متوجه میشویم که دنیای بازی چگونه در چشم به هم زدنی نابود میشود.
سارا در ابتدای بازی یک هدیه به جوئل برای تولدش میدهد. سپس روی کاناپه خوابش برده و جوئل او را به تختش میبرد. وقتی سارا بیدار میشود، عمویش (تامی) با او تماس میگیرد. سارا دائم در اینجا به دنبال پدر خود میگردد و تک تک اتاقهای خانه را بررسی میکند. سارا به طور دائم بیشتر از شرایط ترسیده و وضعیت نیز بدتر میشود. زمانی که شما از پنجره بیرون را نگاه کنید میبینید که ساختمانها منفجر شده و دنیا در حال نابودی است. این موضوع زحمتی که ناتی داگ برای شروع این بازی کشیده است را نشان میدهد.
بازی خیلی سریع اوج گرفته و ما جوئل را به طور ناگهانی میبینیم. سپس یکی از همسایهها به شیشه برخورد کرده و اولین فرد آلودهای است که کاربر ملاقات میکند. سارا و جوئل سوار ماشین تامی شده تا از شهر فرار کنند و با موانع بسیار زیادی روبرو میشوند. وضعیت شهر نیز به طور دائم بدتر شده و افراد آلوده به سمت ماشین حمله ور میشوند. شما در نقش سارا پشت ماشین نشسته و نابودی دنیا را تماشا میکنید. چیزی که برای یک کودک بسیار سنگین است.
پس از مدتی حرکت ماشین به طور ناگهانی تصادف کرده و پای سارا میشکند. اینجا جوئل باید او را با خود به سمت مکان امن ببرد. تقریباً مشابه چیزی که ما با الی شاهد آن بودیم. جوئل و سارا با هم به سمت پل حرکت کرده و از تامی جدا میشوند. سپس با یک سرباز روبرو شده که این سرباز دستور میگیرد به این دو نفر شلیک کند. پس از شلیک تیر سارا زخمی شده و جوئل نیز نمیتواند او را نجات دهد. صحنه بیش از حد دردناک بوده و کاربر را با دنیای بسیار خشنی که با آن روبرو است آشنا میکند.
در این مدت بسیار کوتاه، ناتی داگ توانست یک کرکتر بسیار دوست داشتنی به نام سارا را ساخته و خیلی سریع او را از ما بگیرد. با این حال سارا زمینه ساز الی بود و باعث شد ارتباط خاص میان الی و جوئل شکل بگیرد. در کنار همه این موارد موسیقی بسیار زیبایی که در طول شروع بازی جریان داشت، باعث شد یکی از بهترین آغازها در تاریخ بازیهای ویدئویی باشد.
یادداشت نویسنده: بازی آخرین ما برای من یک عنوان بسیار مهم بود. این بازی باعث شد که من به دنیای گیمینگ علاقهمند شوم و اولین عنوانی بود که روی کنسول پلیاستیشن ۴ تجربه کردم. من این بازی را غالب بر ۴ بار تمام کردم و هردفعه بیشتر از قبل آن را دوست داشتم. بازی آخرین ما شاید گیمپلی پیچیدهای نداشته باشد ولی داستان آن نکته اصلی بازی است. داستانی که شما را دائماً درگیر کرده و کرکترهای به یادماندنی را به جای میگذارد. این بازی به راحتی یکی از بهترین عناوین داستان محور تاریخ بازیهای ویدئویی بوده و عنوانی است که ناتی داگ با عشق طراحی کرده است.
منبع: Goombastomp
واقعا بازی معرکه ای بود و هم جذاب و هم دردناک و ناراحت کننده من با جایی که حال کردم دیدن زرافه ها توی بازی بود و درد ناک ترین لحظه بخش اول یعنی پارت یک مرگ سارا بود