چرا جان ویک بهترین نمایش سینما از بازیهای ویدیویی است؟
هالیوود در سال ۲۰۲۳ با آثاری نظیر اقتباسهای تلویزیونی لست آو آس، Twisted Metal و فیلمهای برادران ماریو و تترس برای طرفداران بازیهای ویدیویی حسابی پر سر و صدا بوده است. با این حال، تعداد کمی از این اقتباسها، راههای عجیب و غریب و خاص دنیای بازیهای ویدیویی که با دنیای ما متفاوت هستند یا اینکه چگونه روانشناسی بازی کردن یک داستان با تماشای آن متفاوت است، را به نمایش گذاشتهاند. برای درک این موضوعات، اغلب باید به فیلمهایی نگاه کنید که مبتنی بر بازی ویدیویی خاصی نیستند، اما از فرم یا زیباییشناسی آنها الهام گرفته شدهاند.
این الهام ممکن است مانند پیکسلها یا پاورآپهای فیلم Scott Pilgrim vs. the World آشکار باشد یا مانند لوپهای عجیب Edge of Tomorrow غیرمستقیم باشد. از آنجایی که نسلهایی که با بازیها به عنوان بخشی از رژیم روایی معمول خود بزرگ شدهاند، تبدیل به فیلمساز میشوند، تأثیر بازیهای ویدیویی آنقدر فراگیر میشود که حتی ممکن است یک تصمیم خلاقانهی آگاهانه از سوی سازندگان نباشد. درک کولستاد (Derek Kolstad)، فیلمنامهنویس جان ویک، در ویدیوهایی از پشت صحنهی فیلمهایش، تمایل خود را برای ساختن یک دنیای کمیک بوکی متشکل از گنگسترها و قاتلان توصیف کرده است. خواه قصدش را داشته یا نه، چیزی که در واقع خلق کرده، عالیترین نمایش سینما از دنیای بازیهای ویدیویی است؛ فضایی سورئال که توسط مجموعهای از قوانین واضح و اغلب ناگفته اداره میشود.
سری فیلمهای جان ویک، ماجرای قاتلی با همین نام و با بازی کیانو ریوز را دنبال میکنند که با قتل بیمعنای سگ محبوبش که هدیهای از همسر فقیدش هلن است، از دوران بازنشستگی خود خارج میشود. جان خود مانند یک شخصیت در یک بازی ویدیویی است؛ مردی کم حرف و با احساسات عاطفی کم، اما مهارت فوقالعاده و فوقانسانی در مبارزه و ظاهری باابهت. هنگامی که جان دوباره وارد دنیای مخفی قاتلان بینالمللی میشود، نه او و نه تماشاگران دیگر هرگز از آن خارج نمیشوند. این دنیا اقتصاد و ساختارهای اجتماعی خاص خود را دارد که در کنار دنیای واقعی وجود دارد اما اساسا با آن تعامل خاصی ندارند. انتقامجوییها و مبارزات سیاسی بر سر قدرت که در این دنیا اتفاق میافتند، عواقب شدیدی بر آن دارند، اما به نظر میرسد که هیچ تأثیر قابلتوجهی بر هیچ فردی خارج از آن ندارند.
به غیر از هلن که تنها در خاطرات جان ظاهر میشود، تقریبا هر شخصیت با یک نام یا یک خط دیالوگ در هر چهار فیلم جان ویک، بخشی از این انجمن مخفی هستند. مانند آواتار در یک بازی نقشآفرینی، جان فقط با افرادی که بخشی از بازی هستند تعامل دارد. خیابانها مملو از مردمی است که روزهای خود را میگذرانند، اما همانطور که در جریان فرار دیوانهوار جان از شهر در اولین پردهی فیلم سوم مشاهده شد، تقریبا از هر پنج نیویورکی، یک نفر مخفیانه یک قاتل است. بقیه نیز به سختی خشونتی را که در اطرافشان اتفاق میافتد تصدیق میکنند و همانطور که در همه بازیهای تیراندازی به جز بیرحمانهترین بازیها وجود دارد، تماشاگران هرگز گلولهای را دریافت نمیکنند.
جان ویک نمیتواند به یک غیرنظامی غیرمسلح آسیب برساند. داستان اینطوری کار نمیکند. از طرفی علیرغم اینکه سهام و تجارت آنها احتمالا قتل سیاستمداران، رهبران تجاری دنیا و سایر افراد غیر مبارز است که برخی از احزاب برای دیدن مردهی آنها هزینههای گزافی میپردازند، هرگز در چهار فیلم ساخته شده از این سری نمیبینیم و حتی نمیشنویم که کسی برای کشتن یک نفر در خارج از جامعهی جنایتکار خودشان دستمزد دریافت کند. در واقع تا جایی که به مخاطب مربوط میشود، خسارت جانبی در زیر نظیر High Table صفر است.
کسانی که زیر نظر High Table خدمت میکنند، واحد پول خود را دارند که مدالهای طلای سه اینچی هستند که معمولا به آنها سکه میگویند. سکهها ارزش پولی مستقیم یا ثابتی ندارند. ممکن است یک سکه برای شما یک شب اقامت در The Continental یا همان هتلهای زنجیرهای قاتلان که در هر شهر بزرگی وجود دارد را فراهم کند یا تنها به یک نوشیدنی منجر شود.
در فیلم سوم، برادا به عنوان خزانهدار High Table توضیح میدهد که این سکه نشاندهندهی «تجارت روابط» است. مانند بسیاری از ارزهای درون بازیهای ویدیویی، نمیتوانید به سادگی یک کیسه سکهی طلا بخرید. بلکه شما باید آن را از طریق تعامل با افراد مهم و انجام وظایف خاص بدست آورید. همچنین این تنها ارزی است که در طول سری شاهد آن هستیم. قتلهای قراردادی یک ارزش پولی خاص در دنیای واقعی دارند که احتمالا دلیلی بر این است که قاتلان چگونه خانه، ماشین و لباسهای غیر تاکتیکی خود را میخرند، اما به نظر می رسد که این پولها هیچ استفادهای در داخل جامعهی خود ندارند.
در این میان همتایان جان ویک نیز در دنیای بیرون کاربرد زیادی ندارند. در واقع آنها بیشتر در خانهی خود در داخل دیوارهای The Continental حضور دارند؛ جایی که انجام تجارت به دلیل مجازات ممنوع است. از نظر منظر بازیهای ویدیویی، The Continental یک اتاق امن است، یعنی جایی که آواتار به طور خودکار سلامتی خود را بدست آورده، سطح خود را بالا میبرد، تجهیزات خود را جمع کرده و ماموریت بعدی خود را مشخص میکند. همانطور که حرکات رزمی و تیراندازی معمولا در این نوع فضاها غیرفعال میشوند، لحظهای که جان پای خود را در هتلهای ذکر شده قرار میدهد، اکشن به حاشیه میرود. حالا وقت آن است که او یک نوشیدنی تازه بنوشد و اطلاعات یا تجهیزات جدیدی را از شارون یا استادش وینستون بگیرد.
در فیلم دوم، جان از خیاط داخلی کانتیننتال رم یعنی تیلور و سوملیه استفاده میکند تا با جدیدترین سلاحها و زرهها تجهیز شود. اینجاست که جان لباس خاص خود را بدست میآورد که به او اجازه میدهد تا بدون اینکه براق بودن کت و شلوارش خراب شود، تیراندازی کند. این مانند زمانی است که یک شخصیت در بازی زرهای قدرتمند را بدست میآورد و آن را ارتقا میدهد، اما از نظر ظاهری تغییر خاصی پیدا نمیکند.
دشمنان جان ویک نیز در طول سری به تدریج با تجهیزات جدیدی که برای افزایش سختی مبارزه معرفی شدهاند، سطح بالاتری دارند. اندکی پس از اینکه جان لباس تاکتیکی خود را دریافت کرد، شاهد استفادهی شخصیتهای دیگر از آن هستیم و این بی شباهت به بازیها نیست. در قسمت سوم، زمانی که جان خشم High Table را برانگیخت، سربازان پیادهی آن، زرههای سنگینی میپوشند که در همه جا به جز گردن ضد گلوله است. به طور کلی قسمتهای سوم و چهارم هر دو به نوعی نقطهی اوج بازیها را نشان میدهند که در آن جان باید با دشمنان خود در چندین سطح مبارزه کند تا به بالای یک ساختار دانکی کونگ مانند یعنی جایی که رئیس نهایی وجود دارد برسد و بازی را به نوعی به اتمام برساند.
شاید سری جان ویک با هدف تقلید از ساختار یا فضای بازیهای ویدیویی شروع نشده باشد، اما این مقایسه غیر قابل انکار است. چاد استاهلسکی (Chad Stahelski)، کارگردان این مجموعه، بازی تیراندازی The Hong Kong Massacre را به عنوان منبع الهام مستقیم سکانسی مشابه در جان ویک ۴ ذکر میکند. در این میان استاهلسکی قرار است فیلم گوست آو سوشیما را اقتباس کند. این در حالی است که کولستاد در حال توسعهی اقتباسهایی از Sifu و Streets of Rage است.
با این حال تصور اینکه هر یک از این پروژهها تعادل کاملی بین ساختار بازیهای ویدیویی و داستانسرایی سینمایی ایجاد کنند، دشوار است. در هر صورت بخشی از دلیل اینکه قوانین بازیهای ویدیویی جان ویک کار میکنند، این است که آنها به تدریج و در طول فیلمهای متعدد، از پیشفرض خارج شدند. یک فیلم اوریجینال که بی سر و صدا از بازیهای ویدیویی تقلید میکند، بدیع و نوین است اما یک فیلم اقتباسی با تلاش بیشتر برای شبیه شدن به یک بازی ویدیویی، هیچ لطفی به خود نمیکند. جان ویک میتواند با استفاده از همین عناصر ویدیو گیمی کار خود را انجام دهد، زیرا اکثر مخاطبان به دنبال تشخیص آنها نیستند. در واقع مانند افراد معمولی در فیلم، ما راضی هستیم که خیلی دقیق به جزئیات نگاه نکنیم و اجازه دهیم که مردی که لباسی از خون پوشیده، به کارش بپردازد.
منبع: Polygon