نقد فیلم «بازیهای گرسنگی: تصنیف پرندگان آوازخوان و مارها»؛ دور از ریشهها
سهگانهی اصلی «بازیهای گرسنگی» هدف مشخصی داشت: اینکه به ما بگوید جنگ برای همه کابوس است، حتی اگر ضروری باشد، و تنها راه خروج از آن این است که بدن و روح خود را فدا کنید. سوزان کالینز از این ایدهی ضدجنگ و ضدخشونت، رمانهای درخشانی نوشت و فیلمهای اقتباسی با بازی جنیفر لارنس هم این مضامین مهم پیرامون تمامیتخواهی و انقلاب را به بهترین شکل به تصویر کشیدند. فیلم «بازیهای گرسنگی: تصنیف پرندگان آوازخوان و مارها» (The Hunger Games: The Ballad of Songbirds & Snakes) که ما را بار دیگر به کشور پانم بازمیگرداند، پرزرقوبرق است و تیم بازیگری پرستارهای دارد اما به اندازهی فیلمهای پیشین تاثیرگذار نیست و نقد آن را باید با بررسی این مشکل آغاز کنیم.
هشدار: در نقد فیلم «بازیهای گرسنگی: تصنیف پرندگان آوازخوان و مارها» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
تصنیف پرندگان آوازخوان و مارها در نگاه اول همهچیز دارد. وایولا دیویس در نقش برگزارکنندهی بازیها و مغز متفکر پشت آن راضیکننده است. جیسون شوارتزمن در نقش مجری تلویزیونی دورهی دهم مسابقات هم همینطور، او از اینکه به شام رزرو شدهاش نرسیده -زیرا سرگرم قتلعام کودکان بوده- ناراحت است. سکانسهای اکشن نیز قابلقبول هستند، اگرچه در مقایسه با نسخههای قبلی در ابعاد کوچکتری عرضه شدهاند. اما همانطور که بالاتر هم اشاره شد، نقطهضعف فیلم این است که شفافیت اخلاقی سهگانهی اصلی را ندارد و پیامی به مخاطب منتقل نمیکند. به عبارت دیگر، جدیدترین ساختهی فرانسیس لارنس از نظر درونمایه مغشوش است و آن را باید یک عقبگرد ۱۵۷ دقیقهای بدانیم که اهمیتی به درونمایهی سیاسی مجموعه نمیدهد.
اقتباسی از کتابی به همین نام که سوزان کالینز در سال ۲۰۲۰ منتشر کرد؛ قصه حدود ۷۰ سال به عقب میرود و بر دوران جوانی کوریولانوس اسنو (تام بلیث) تمرکز دارد. در رمانهای اصلی، کوریولانوس یک دیکتاتور بیرحم کهنسال بود که کشور پانم را به مرز نابودی کشانده است. در تصنیف پرندگان آوازخوان و مارها اما تنها یک دهه از آغاز بازیهای گرسنگی میگذرد و او یک تازهجوان است. فیلم حدود یک سال از زندگی اسنو را روایت میکند که برای فرانسیس لارنس و نویسندگان، مایکل لسلی و مایکل آرندت مشکلساز شده است زیرا چنین بازهی کوتاهی کافی نیست تا آنها بتوانند پرترهی دقیق و کاملی از اسنو ارائه دهند و به ما بگویند او چگونه آدمی است. ما از ابتدا میدانیم که او در آینده به یک دیکتاتور تبدیل خواهد شد اما تصنیف پرندگان آوازخوان و مارها اهمیتی نمیدهد که ما را قانع کند او میتوانست به مسیر دیگری برود یا در آینده آدم بهتری باشد.
تصنیف پرندگان آوازخوان و مارها گاهی این احساس را میدهد که اقتباسی از رمانهای عاشقانهی بیش از حد احساسیِ نیکلاس اسپارکس درباره عشق نامتعارفِ یک دختر جنوبی و یک مرد نظامی سنتی و سختگیر است. در زمانهای دیگر، فیلم دربارهی شکست خوردن ایدئولوژی «تغییر از درون آغاز میشود» است، دربارهی فقر و فشار ناشی از پس دادن بدهکاریها، و دربارهی خطرات پیدا کردن دوستان جدید! این سوژهها تقریبا آشنا و برای بسیاری از تماشاگران قابل درک هستند زیرا با این هدف در فیلم قرار گرفتهاند که توجه مخاطب نوجوان را جلب کنند. اما مشکل این است که اکثر این ایدهها با یکدیگر همخوانی ندارند و همهی آنها یک خط فکری مشخص را دنبال نمیکنند. اینکه قصه پیرامون یک شرور اتفاق بیفتد، فینفسه اشتباه و غلط نیست اما تصنیف پرندگان زمان خود را بیهوده صرف توضیحات بیمعنا میکند و هرگز آنطور که باید به کوریولانوس اسنو نزدیک نمیشود، و حتی برداشت مناسبی از تاثیرگذاری او بر کشور پانم ارائه نمیدهد.
اینها تعدادی از پیش داستانهای فیلم است: اسنو فرزند یک ژنرال قابل احترام است که در جریان اولین شورش کشته شد. اسنو آخرین سال خود در آکادمی کاپیتول را میگذراند، خانوادهاش فقیر است، به همین دلیل میخواهد به دانشآموز برتر آکادمی تبدیل شود تا کمک هزینه تحصیلی (جایزه Plinth Prize) دریافت کند. در این مسیر اما دو نفر مقابل او ایستادهاند: کاسکا هایباتم (پیتر دینکلیج) که از اسنو نفرت دارد -و دلیل این نفرت خیلی دیر مشخص میشود- و دکتر گول (وایولا دیویس)، که قوانین دستیابی به جایزه را تغییر میدهد. برای نخستین بار، برای افزایش تعداد مخاطبان بازیهای گرسنگی، ۲۴ عضو آکادمی در کنار ۲۴ شرکتکننده از ۱۲ منطقهی مختلف قرار میگیرند.
فیلم انتظار دارد که شما دانش مناسبی از مجموعه بازیهای گرسنگی داشته باشید اما گاهی به واسطهی شخصیت کاسکا هایباتم، اطلاعاتی را هم در اختیار مخاطب قرار میدهد که البته کافی نیستند تا کسی که با بازیهای گرسنگی آشنایی ندارد را تفهیم کنند. دانشآموز برتر جایزه را خواهد برد اما دلیل نمیشود که یار او -که از میان ۱۲ ایالت انتخاب شده است- هم پیروز شود. دکتر گول به دنبال یک برنامهی هیجانانگیز است، نه یک برنامه دربارهی بازماندگان. بنابراین وقتی که لوسی گری بیرد (ریچل زگلر) به عنوان یار اسنو انتخاب میشود، پسرک خوشبین است که لوسی با لباسهای رنگارنگ و صدای طنینافکنش بتواند او را به پیروزی و اهدافش نزدیک کند.
اما عشق، عشق اسنو را با چالش روبهرو میکند، البته اگر آن را باور کنید! ما اینجا عشقِ اسنو به کشورش را داریم که از دوران کودکی توسط مادربزرگ وطنپرست و پسرعمویش تیگریس به او تزریق شده است، کسی که انتظار دارد اسنو جا پای پدر بگذارد و در قامت یک رهبر ظاهر شود. در سوی مقابل، عشق اسنو به بهترین دوست و همکلاسیاش، سجانوس (جاش آندرس ریورا) را داریم که از منطقه ۲ به کاپیتول آمده است (خانوادهاش با تولید و فروش سلاح در دورهی شورش اول ثروتمند شدند). سجانوس تنها دانشآموز آکادمی است که با برگزاری بازیهای گرسنگی مخالفت میکند و شجاعت او از نگاه اسنو تحسینبرانگیز است. و البته برای اسنو جوان سخت است که عاشق لوسی هم نشود، شخصیتی که فیلم او را شبیه ستارگان پاپ عرضه میکند! دخترکی دوستداشتنی که همیشه آماده است تا روی صحنه برود.
این روابط، اسنو را به مسیرهای مختلفی سوق میدهند، و همچنین فیلم را؛ گاهی احساس میکنید که تعداد زیادی از دیالوگهای فیلم حذف شده است و احتمالا این دیالوگها انگیزه و تفکرات اسنو را بهتر به نمایش میگذاشتند (سازندگان فرصتهای زیادی را در باب پرداخت شخصیتها از دست دادهاند، فیلم بیتردید میتوانست رویکرد شجاعانهتری نسبت به انگیزههای اسنو داشته باشد). سهگانهی اصلی بازیهای گرسنگی درک درستی از سازوکارهای پروپاگاندا داشت، اینکه چگونه آدمها را تحتتاثیر قرار میدهد و برخی دیگر را منزجر میکند. تصنیف پرندگان آوازخوان و مارها میخواهد در این رابطه صحبت کند که کشور پانم چگونه جدایی اسنو و لوسی را رقم میزند اما تام بلیث و ریچل زگلر هر چه قدر هم بازیگران خوبی باشند، داستان عاشقانهی آنها باید باورپذیر باشد تا ما به رابطهی این شخصیتها اهمیت بدهیم.
مشکل دیگر فیلم تکراری بودن آن است و حرف تازهای هم برای گفتن ندارد. سازندگان بعضی از عناصر نسخههای پیشین را بار دیگر استفاده کردهاند تا احساسات طرفداران را برانگیزند و آنها را به اصطلاح فریب دهند. همانند ترانهی «درختِ دار» که اینجا نسخهی خوانده شده توسط زگلر چند بار به عنوان موسیقی متن -و همچین عنصر داستانی- استفاده میشود. یا کشته شدن یکی از شخصیتها که مشابه آن را در نسخههای پیشین هم دیده بودیم و آنجا متاثر شدیم اما اینجا چندان دراماتیک نیست. بازیهای گرسنگی: تصنیف پرندگان آوازخوان و مارها البته لحظات خوبی هم دارد و گاهی از نظر بصری چشمگیر است، مثل سکانس گم شدن اسنو در جنگل یا جایی که لوسی وارد میدان میشود؛ تنها در این دقایق است که فیلم در حدواندازهی نام بازیهای گرسنگی ظاهر میشود و خاطرات خوب گذشته را زنده میکند.
شناسنامه فیلم «بازیهای گرسنگی: تصنیف پرندگان آوازخوان و مارها» (The Hunger Games: The Ballad of Songbirds and Snakes)
کارگردان: فرانسیس لارنس
نویسندگان: مایکل لسلی، مایکل آرندت
بازیگران: تام بلیث، ریچل زگلر، هانتر شیفر، جاش آندرس، ریورا پیتر، دینکلیج جیسون شوارتزمن، وایولا دیویس
محصول: ۲۰۲۳، آمریکا
امتیاز سایت راتن تومیتوز به فیلم: ۶۴٪
امتیاز متاکریتیک به فیلم: ۵۴٪
امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
خلاصه داستان: کوریولانوس اسنو یکی از دانشآموزان آکادمی کاپیتول، برای رسیدن به جایزهی کمکهزینهی تحصیلی تلاش میکند تا خانوادهاش را از فقر نجات دهد اما با تغییر قوانین، وارد ماجراهای پیچیدهای میشود…
منبع: Vulture