نقد فیلم «دست خدا»؛ دلنشینترین مدعی اسکار ۲۰۲۲
پائولو سورنتینو بارها گفته است که «دست خدا» (The Hand of God) شخصیترین فیلم کارنامهی اوست. تقریبا در کارنامهی هر فیلمساز ایتالیایی معتبری میتوان چنین اثری پیدا کرد، فیلمی شخصی که به مرور خاطرات دوران نوجوانی فیلمساز و سرزمین مادریاش میپردازد. گویی فیلمساز لابهلای این خاطرات دنبال چیزی میگردد که در زندگی پرزرق و برق فعلی پیدا نمیشود. از «سینما پارادیزو» جوزبه تورناتوره گرفته تا «آمارکورد» فلینی، میتوان ردپای چنین نگاهی را پیدا کرد. اما نمیتوان «دست خدا» را تنها کندوکاو شخصی سورنتینو در زندگی خودش در نظر گرفت. این فیلمساز چیرهدست ایتالیایی، لابهلای این بازگوییها، نگاهی موشکافانه و دقیق به زندگی یک نسل در دههی ۱۹۸۰ دارد و دست روی مسائل عمیقتری میگذارد.
فیلم داستان فابیتو (فیلیپو اسکاتی) و خانوادهی او را در دههی ۱۹۸۰ زندگی میکند. همچون تمام خانوادههای ایتالیایی، فابیتو هم خانوادهای شلوغ و پرجمعیت دارد، و زندگیشان پر از شوخی و خنده و دورهمیهای دوستداشتنی است. نوستالژی در تار و پود فیلم تنیده شده است. کاملا مشخص است تمام آن مهمانیها، شوخی و خندهها، ناهارهای دورهم، آن شبهای سرد کنار بندر، بخشی از خاطرات شخصی خود سورنتینو هستند. او روایت میکند و میکاود و تلاش میکند همان ناپل زیبا و شلوغی که خودش تجربه کرده است را پیش چشم ما بگشاید. انصافا هم در این زمینه موفق عمل میکند. «شهر خدا» پر از شخصیتهای دوستداشتنی و صحنههای ماندگار است.
یکی از جنبههای مهم «دست خدا»، شخصیت دیگو مارادونا است. با توجه به این که تازه یک سال از مرگ مارادونا گذشته، میتوان گفت که شاید اصلا مرگ او باعث کلید خوردن این پروژه شده است. فیلم سورنیتنو بهخوبی نشان میدهد که چرا باید مارادونا را باید متفاوت از هر فوتبالیست و ورزشکار دیگری در نظر گرفت و باید پذیرفت که باید دههها بگذرد تا ورزشکاری با تأثیرگذاری مارادونا دوباره وارد این جهان شود. حتی لیونل مسی هم با تمام سروصدایی که به پا کرده، هرگز نمیتواند جا پای مارادونا بگذارد. سورنتینو در فیلم خود خیلی خوب دلیل این مسأله را توضیح میدهد.
مارادونا در تکتک بخشهای زندگی فابیتو و کل مردم شهر ناپل وجود دارد. در بخشهای ابتدایی فیلم که بیشتر بحثها بر سر این است که آیا باشگاه ناپولی بالاخره با مارادونا قرارداد میبندد یا خیر. حتی لابهلای نظراتی که هرکدام از شخصیتها دربارهی این خبر دارند، میتوان به درکی تازه از آنها رسید. مثلا ساویرو (تونی سرویلو)، پدر فابیتو، این احتمال را غیرممکن میداند و تصور میکند مارادونا عمرا وارد باشگاه کوچکی مثل ناپولی شود. این نگاه بیخیال و قانع را در تمام زندگی ساویرو میتوان مشاهده کرد. او به همان چیزهایی که دارد راضی است. تنها یک بار ناپرهیزی میکند و خانهای رویایی برای خود و همسرش ماریا (ترسا ساپونانجلو) میخرد و همان بلای جانش میشود. یا آلفردو (رناتو کارپنتیری)، از همان ابتدا معتقد است این معجزه رخ خواهد داد و مارادونا به ناپولی خواهد آمد. تصور او این است که مارادونا آن معجزهای است که میتواند این شهر رخوتناک و این مردم جا مانده را به رویاهای خود برساند.
در تمام اتفاقات فیلم، سایهی مارادونا حس میشود. گویی او واقعا دست خدا است که بر سر مردم این شهر کشیده است. وقتی پدر و مادر فابیتو میخواهند به خانهی جدید بروند، فابیتو در همان خانهی قدیمی میماند، چرا که ناپولی فردا با امپولی بازی دارد و به قول خودش، مارادونا منتظرش است. همین باعث میشود به شکل معجزهآسایی از آن اتفاق تلخ جان سالم ببرد. یا یکی از بحثهای کلیدی بین فابیتو و برادرش مارچینو (مارلون جوبرت) هنگام تماشای تمرینهای مارادونا رخ میدهد. مارچینو با تحلیل تمرینهای مارادونا جهانبینی خودش را برای برادرش بازگویی میکند. مارادونا، حتی اگر خودش هم نخواهد، در تاروپود زندگی این مردم تنیده شده است. او ناجی آنهاست، همان امید و انگیزهای که برای پیش رفتن به آن نیاز دارند.
بعد از تمام اتفاقات تلخ و شیرنی که برای فابیتو پیش میآید، مهمترین اتفاق فیلم در اواخر آن رخ میدهد. جایی که او با آنتونیو کاپوئانو، فیلمساز مطرح ایتالیایی آشنا میشود. فابیتو در نهایت به این نتیجه میرسد که باید فیلمساز شود. گفتگو با کاپوئانو او را در مورد این تصمیم مصممتر میکند. او متوجه میشود که باید راهی برای تخلیهی تمام این فشارهای روحی و بارهای احساسی داشته باشد. کاپوئانو به او میگوید که فقط زمانی میتوانی فیلمساز شوی که حرفی برای گفتن داشته باشی، آیا حرفی برای گفتن داری؟ فابیتو پاسخ مثبت میدهد.
چنین چیزی را میتوان در تمام فیلمسازان تاریخ مشاهده کرد. گویا سینما برای تمام آنها ابزاری بوده است برای ابراز وجود، برای صحبت از دردها و رنجها، دغدغهها و نگرانیهای مردم و زادگاهشان. باید خوشحال باشیم که سورنتینو هم فیلمسازی را بهعنوان مسیر شغلی خود انتخاب کرده است. اگر او فیلمساز نمیشد چه کسی میخواست ما را با فابیتو و خانوادهاش در ناپل دههی ۸۰ آشنا کند، چه کسی میخواست دربارهی جایگاه خدایگونهی مارادونا برای کل دنیا بگوید؟ مارادونا یکی از بهترین فیلمسازهای حال حاضر دنیا را به سینما هدیه داده است، چه معجزهای از این بالاتر؟
شناسنامهی فیلم «دست خدا»
کارگردان: پائولو سورنتینو
نویسنده: پائولو سورنتینو
بازیگران: فیلپو اسکاتی، تونی سرویلو، ترسا ساپونانجلو، لوئیزا رانیری، رناتو کارپنتیری
خلاصهی داستان: در دههی ۱۹۸۰ ناپل، فابیتوی جوان همچنان عشق خود را به فوتبال دنبال می کند. تا اینکه یک اتفاق تلخ خانوادگی رخ می دهد و آینده نامشخص اما امیدوار کننده او بهعنوان یک فیلمساز را شکل می دهد.
امتیاز IMDB به فیلم: ۷٫۵ از ۱۰
امتیاز راتن تمیتوز به فیلم: ۸۲ از ۱۰۰
سال: ۲۰۲۱
عالی