۵ قرار کاری مهم (و شرمآور) هالیوود؛ از ناهار ستارهها با نخستوزیر شوروی تا کامرون و آرنولد
از اولین وعدهی کاری جیمز کامرون با آرنولد شوارتزنگر برای ساخت فیلم «نابودگر» تا قرار ملاقات بعدازظهر نیکیتا خورشف با ستارگان هالیوود، تا دیدارهای کمتر نتیجهبار، روایتهایی که در ادامه میخوانید گواهی است بر قدرت و البته یک سری مسائل فرعی قرارهای کاری که در هالیوود معمولاً بر سر یک وعده ناهار اتفاق میافتد؛ قرارهای بسیار سرنوشتساز که مسیر زندگی افراد و هالیوود را بهکل تغییر داده است.
۱. آشنایی با «نابودگر» (The Terminator)، روایت دیدار جیمز کامرون و آرنولد شوارتزنگر
شاید امروز باورش سخت باشد اما در گذشته زمانی بود که یک استودیو میتوانست جیمز کامرون را مجبور کند با کسی ناهار بخورد. سال ۱۹۸۲، مدیران استودیوی حامی فیلم «نابودگر»، استودیو همدیل و اوریون (Hemdale and Orion)، یک وعدهی کاری ناهار، بین کارگردان جوان فیلم و یک بازیگر اروپایی نوظهور، آرنولد شوارتزنگر ترتیب دادند. آنها بر این باور بودند که شوارتزنگر شاید این پتانسیل را داشته باشید که فروش جهانی فیلم علمی-تخیلی شش میلیون دلاری آنها را افزایش دهد.
از سویی، مدیر برنامههای شوارتزنگر هم میخواست او، که در حال گذار از حرفهی بدنسازی به بازیگری بود، برای نقش کایل ریس، مبارز شجاعی که از آینده میآید، در نظر گرفته شود؛ که در نهایت هم آن نقش به مایکل بین داده شد. کامرون فکر میکرد این ایده، با توجه به جثهی بدنی و سابقهی کاری شوارتزنگر، غیرمعقول و احمقانه است. در نتیجه تصمیم گرفت به قرار ناهار برود و مدیران استودیوها را راضی نگه دارد اما با دعوا راه انداختن با شوارتزنگر کل ماجرا را به هم بزند.
در عوض، آن ناهار، آغاز رفاقتی برادرانه برای دهههای متمادی بین آن دو مرد شد که مسیر شغلی هر دوی آنها را تغییر داد. شوارتزنگر کامرون را با خوشصحبتی و اشتیاقش به فیلمنامه مجذوب کرد و در حالی که قرار بود برای به دست آوردن نقش قهرمان تلاش کند، نتوانست دست از صحبت کردن دربارهی شخصیت شرور فیلم بردارد.
وقتی کامرون با شوارتزنگر برای نوشتن کتابش «آیندهنگر: زندگی و فیلمهای جیمز کامرون» (The Futurist: The Life and Films of James Cameron) گفتوگو کردم، به او گفت: «من با شور و شوق بسیاری دربارهی شخصیت نابودگر صحبت میکردم، دربارهی اینکه او چگونه باید با سلاحها کار کند یا اینکه چطور مثل یک ماشین رفتار کند.» و گویا همانطور که شوارتزنگر صحبت میکرد، کامرون شروع کرد به کشیدن طرحی از چهرهی او بر دفترچه یادداشتی که با خود آورده بود. او در طراحیاش متوجهی زاویهفک تیز و استخوانی او شد. در طول آن قرار ناهار آن دو متوجه شدند که اشتراکهای زیادی با هم دارند. اینکه هر دو مهاجر هستند، کامرون از کانادا و شوارتزنگر از اتریش میآمد. هر دو موتور دوست داشتند و هر دو، به شکل غیرمعقولی به میزان تواناییهای خود در ذهنشان اعتماد داشتند.
به گزارش ربکا کیگان از هالیوود ریپورتر، قرار بود یکی از مدیران استودیو همدیل هزینهی ناهار را حساب کند، اما کارت اعتباری او کار نکرد و کامرون هم پولی نداشت؛ بنابراین شوارتزنگر در نهایت هزینه را پرداخت کرد. پس از اینکه خداحافظی کردند، کامرون با استودیو تماس گرفت و به آنها گفت که ایدهی بازی شوارتزنگر در نقش کایل ریس را فراموش کنند. کامرون گفت: «آن ایده کار نمیکند. اما پسر، او یک نابودگر فوقالعاده خواهد شد!» بدین ترتیب روز بعد استودیو باشوارتزنگر قرارداد بست.
۲. روایت الکس گیبنی (مستندساز) از قرار کاری مهم در هالیوود
من در نیوپورت بیچ کالیفرنیا با مردی قرار ناهار داشتم که حامی مالی کمپانی محل کارم، آفلاین پروداکشنز، تهیهکنندهی فیلمهای «اسلم» (Slam)، «وایتبویز» (Whiteboyz) و «شکارچیزن» (Huntress)، بود. فردی از طبقهی مرفه جامعه که گفته میشد در کارخانهی شرابسازی Chateau Mouton Rothschild هم سهام دارد. او قول داده بود که به من و به شریک و رئیسم، مارک لوین، راهی به سوی آیندهای پرسود نشان دهد. او خانمی به نام نانسی را به ما معرفی کرد که شاید با ما شریک شود و به حل همهی مشکلاتمان کمک کند.
نانسی به ما گفت که دختر لاکی لوسیانو (گانگستر معروف) و از سمت مادرش هم از نوادگان مستقیم مسیح است. همانطور که به چشمان او خیره شدم و او دربارهی اینکه چطور پاپ انگشترش را بوسید پشت سر هم حرف میزد، احساس کردم از بدنم جدا شدهام و تمام آیندهام را هم پشت سر خودم جا گذاشتم. وقتی به سمت گورستان فیلمها شناور بودم و با حسرت به سالاد روی میز که زیر پاهایم کوچک و کوچکتر میشد نگاه میکردم، یادم میآید که سرمایهگذار گفت: «خب من دیگر میروم تا شما ترتیب کارها را بدهید».
۳. روایت الکس گولدستون، یکی از شرکای کمپانی Anonymous content
وقتی هنوز اوایل کار مدیریتم بود، از سوی یک تهیهکنندهی فیلم مستقل بسیار موفق برای ناهار دعوت شدم. حین خوردن غذا، او مدام نوشیدنی سفارش میداد. خیلی زود چنان دیواری از لیوانهای خالی دور تا دورش را گرفته بود که پیشخدمت جایی برای گذاشتن صورتحساب، مگر درست مقابل من، نداشت. بعدها متوجه شدم که این روش کار معمول او بود، برای اینکه بتواند یک ناهار مجانی به جیب بزند.
۴. روایت الکس یاروش، از شرکا و رئیس دپارتمان استعداد درخشان مؤسسهی استعدادیابی «گرش» (Gersh)
من و یکی از مدیران یک استودیو داشتیم تلفنی با هم صحبت میکردیم. من داشتم از حمایتهای آنها از یک مشتری که توانسته بود نقش اول را در یک مجموعهفیلم بزرگ به دست آورد، تشکر میکردم. آنها کل فرایند را به دست گرفته و از مشتری ما در جنبههای مختلف، از گرفتن کار تا شنا در خلاف جهت و مخالفت با دیدگاه کارگردان، حمایت کردند. واقعاً توانسته بودند این کار را عملی کنند.
به او گفتم: «خیلی خوب میشود اگر یک بار قراری بگذاریم و با هم ناهار بخوریم، نمیدانم چطور از شما بابت کاری که کردید تشکر کنم». او به شوخی جواب داد: «خودت هم حتماً باید باشی؟» من هم گفتم: «خب، نه واقعاً. من میتوانم برایت کارت هدیه بفرستم و تو بدون من بروی.» او گفت: «باشه، عالیه.» بدین ترتیب، من هم یک کارت هدیه برای او فرستادم و او که دید گفتهام را عملی کردم از کار من خجالتزده شد. البته ما چند ماه بعد با هم ناهار خوردیم اما همان ماجرای اولیه به یک دوستی طولانی و پربار منجر شد.
۵. دیدار نخستوزیر شوروی با ستارههای هالیوود، حماسیترین قرار ناهار تمام دوران
در تاریخ هالیوود هرگز یک قرار ناهار به اندازهی زمانی که نیکیتا خروشچف در نوزدهم سپتامبر ۱۹۵۹، نزدیک به اوج جنگ سرد، چهار روز پس از ملاقات با رئیسجمهور وقت امریکا، آیزنهاور در کمپ دیوید، به لس آنجلس آمد، مورد توجه قرار نگرفته است. احمقانه است؛ شهری که تا آن حد تحت تأثیر «ترس سرخ» (Red Scare) قرار داشت و فهرست سیاه هالیوود همچنان در حال اجرا بود، حال این چنین برای ناهار خوردن با نخستوزیر شوروی دست و پا میزد. کسی که تنها سه سال پیش از آن دربارهی کشورهای وابسته به نظام سرمایهداری گفته بود: «ما شما را دفن خواهیم کرد!»
با این حال زمانی که خروشچف به دیدار از هالیوود علاقه نشان داد، وزارت امور خارجه با اسپیروس اسکوراس، رئیس کمپانی فاکس قرن بیستم، هماهنگ کرد تا او از استودیو دیدن کند (البته خود اسکوراس ماه قبل در جشنوارهی فیلم شوروی در مسکو شرکت کرده بود). وضعیتی که نیویورک تایمز آن را «یکی از ناخوشایندترین المشنگههای اجتماعی در تاریخ بیبندوبار و رنگارنگ هالیوود» توصیف کرد. دعوتنامهها در نهایت از سوی انجمن هنرهای سینمایی تنظیم شد تا از حضور برابر همهی استودیوهای فیلم بزرگ اطمینان حاصل شود.
به گفتهی اسکات فاینبرگ، وبسایت هالیوود ریپورتر آن گردهمایی بعدازظهر شنبه را در کافه د پاریس (Café de Paris)، رستوران استودیو فاکس، «بزرگترین نمایشی که تا به حال در یک استودیوی فیلسازی روی صحنه رفته است» توصیف کرد. نزدیک به سیصد نفر از شخصیتهای برجستهی سینما هیئت صد نفرهی خروشچف را احاطه کرده بودند. مرلین مونرو با هواپیما از نیویورک به آنجا برده و به او گفته شد که تنگترین لباسش را بپوشد. گوشت کبوتر، برنج وحشی، سیبزمینی پاریسی و نخود فرنگی با پیاز مرواریدی سرو شد. اسکوراس و خروشچف هر دو سخنرانی کردند.
خروشچف که ورودش با تشویق ایستادهی حضار مورد استقبال گرمی قرار گرفته بود، چهل و پنج دقیقه تمام دربارهی موضوعات مختلف صحبت کرد. همچنین در سخنرانیاش از اینکه مأموران امنیتی به او توصیه کرده بودند از دیزنیلند بازدید نکند، ابراز ناامیدی کرد. بعد او را برای تماشای فیلمبرداری نوعی رقص اروتیک (Risque dance) برای فیلم موزیکال «کن-کن» (Can-Can) به یک استودیوی ضبط بردند. استودیو فاکس معمولاً آخرهفتهها فیلمبرداری نمیکرد اما دستمزد اضافهای پرداخت تا آن روز صرفاً برای خروشچف اجرا کنند. تصاویر فیلمهای خبری آن زمان، او را نشان میدهند که رقص را با لذت تماشا میکند، درحالی که بعدها به مطبوعات گفت به نظرش اجرا «بسیار بی ذوق و سلیقه» آمده بود.
منبع: hollywoodreporter