ال فانینگ و نیکولاس هولت از فصل دوم سریال کمدی فانتزی «کبیر» میگویند
در فصل دوم سریال اختصاصی هولو، با عنوان «کبیر» به کارگردانی تونی مک نامارا، شاهد موفقیت کاترین (ال فانینگ) در کودتای خود علیه پیتر (نیکولاس هولت) هستیم و او تاج و تخت روسیه را به دست میگیرد اما قطعا این پایان نبرد نیست، زیرا او خود را در برابر دربار، تیمش و حتی مادرش (گیلیان اندرسون) میبیند و باید تصمیم بگیرد که آیا واقعا میتواند شوهری را که زندانی شده است دوست داشته باشد، شوهری که پدر فرزندش نیز هست.
هشدار: در این متن، داستان فصل ۲ سریال لو میرود
- اگر سریال گامبی وزیر را دوست دارید این ۱۵ سریال را هم باید ببینید
- ۹ سریال شبیه «دانتون ابی» با داستان تاریخی درباره روابط عاشقانه و خانوادگی
- ۱۲ سریال تاریخی که علاقهمندان «تاج» باید ببینند
در این مصاحبه که آن را خواهید خواند، ال فانینگ و هولت درباره تجربه خود از بازی در «کبیر»، دلتنگی خود برای بازی کردن نقشهایشان، تمام سیلیهای رد و بدل شده، افراد بدل و مشابه پیتر در سر صحنه فیلمبرداری، شباهت بازیگری به ورزش و کنجکاوی خود درباره داستان فصل ۳ صحبت کردند.
- تماشای شخصیتهای شما همیشه بسیار سرگرم کننده است. آیا پیش از این، تصور میکردید که در یک کار چندین بار از کلمه «مرحبا» استفاده کنید و آیا کسی بود که تعداد دفعاتی که شما این کلمه را میگفتید بشمرد؟
ال فانینگ: ای کاش کسی آنجا بود که بشمرد.
نیکولاس هولت: واقعا دوست داشتی که یک نفر آنجا با یک تخته گچی در گوشه استودیو میایستاد و «مرحبا»ها را میشمرد؟
فانینگ: آره، به نظرم جالب میشد. دیگر فکر نمیکنم که واقعا هرگز بتوانم رویای نقشی به این بزرگی یا شغلی به این شگفتانگیزی با فیلمنامهای مثل این داشته باشم. در واقع از ظرفیت رویاپردازی من خارج است. چنین چیزهایی فقط گاهی اوقات اتفاق میافتند و من فکر میکنم که حکمتی دارند. شما خیلی کم با چنین فرصتهایی روبهرو میشوید. همه چیز این پروژه بسیار هماهنگ و درست است. ما همدیگر را خیلی دوست داریم. همه در مقابل دوربین و پشت دوربین، بسیار با استعداد هستند. «کبیر» سرگرمکنندهترین سریال ممکن است. من فکر میکنم که از بین تمام سریالها، ما بهترین مجموعه را داریم و واقعا به این قضیه ایمان دارم. حتی حاضرم شرط ببندم.
- این شخصیتها بسیار بزرگ، جسور و فوقالعاده هستند. آیا بین فصل ۱ و ۲ دلتان برای بازی کردن آنها تنگ میشد یا این که خوشحال میشوید که کار به پایان برسد و کمی استراحت کنید؟
هولت: در مجموع واقعا بسیار سرگرم کننده است، چرا که این کاراکترها بسیار خوب نوشته شدهاند و بازی کردن آنها بسیار لذت بخش است. بدیهی است که مواقعی وجود دارد که کار سخت میشود و زمان زیادی را میطلبد اما حتی این مسئله نیز واقعا سرگرم کننده و لذت بخش است و بله، باید بگویم که دلم برای این نقش تنگ میشود.
فانینگ: دل من هم برای شخصیتم تنگ شده است.
هولت: دلم برای آن فرآیند و محیط تنگ شده است. من نمیگویم که میخواهم همیشه شبیه شخصیتم در سریال باشم اما آن دنیا، مکان فوقالعادهای برای اجرا و بازی در قالب یک شخصیت است.
فانینگ: دلم برای آزادی که داریم تنگ شده است. ما میتوانیم محدودیتها را پشت سر بگذاریم و هر کاری که بخواهیم انجام میدهیم و این ویژگی بسیار نادر و کمیاب است. من چنین احساسی دارم. من فکر میکنم که در فصل دوم، همه واقعا این مسئله را درک کرده بودند و آنجا حاضر بودند تا بهترین خود را بروز دهند. این موضوع خیلی جالب است. سرگرمی کلمهای خسته کننده برای توصیف سریالی مانند «کبیر» به نظر میرسد اما به هر حال بگذریم. دلم برای کار در آن محیط تنگ شده. من الان سر کار دیگری هستم که آن هم پروژهای عالی است.
هولت: تو از آن کار متنفری، چون مثل «کبیر» نیست و من هم آنجا نیستم.
فانینگ: نه! این کار خیلی متفاوت است. دلم برای کاترین تنگ شده. من هرگز چنین تجربهای را با یک شخصیت نداشتم. من به طور معمول، هر کاری را به فال نیک میگیرم و آن را تجربهای خوب میدانم اما واقعا دلم برای کاترین تنگ شده است و اغلب به طرز عجیبی به چیزهایی فکر میکنم که میتوانم در نقش او در سریال انجام دهم و با خودم میگویم که باید این کار را در فصل آینده انجام دهم.
- به نظر میرسد که صحنههای سیلی زدن در این فصل، واقعی هستند. اجرای صحنهای که در آن، باید به خودتان سیلی بزنید چگونه است؟ در این فصل باید چندین سیلی به خودتان بزنید و در عین حال، به دیگران نیز سیلی میزنید و خودتان هم سیلی میخورید. اجرای این صحنهها چگونه است؟
فانینگ: میدانم. یه جورایی دوستش داشتم. یک مدیر بدلکاری سر این صحنهها بود. کاترین هر بار که احساساتی میشود و در افکار خود غرق میگردد، به خودش سیلی و مشت میزند. او وقتی به لئو فکر میکند، احساساتش را خفه می کند. من هم فقط حلقههایم را از دستم خارج میکردم و با مشت به صورت خودم میزدم. بعد از این صحنهها مدیر بدلکاری گفت: «اوه، خدای من، تو نباید این کار را انجام دهی. باید وانمود کنی که داری به خودت مشت میزنی، نه این که واقعا این کار را انجام دهی» و من میگفتم: «اتفافا نباید وانمود کنم، باید طبیعی به نظر برسد.» ما همیشه اگر بخواهیم به فرد دیگری سیلی بزنیم سعی میکنیم که آن را به صورت واقعی انجام دهیم. مثلا در اوایل سریال، من به طور تصادفی یک سیلی به نیکولاس زدم اما ما هرگز چنین کاری را بارها و بارها پشت سر هم انجام نمیدهیم.
هولت: حداقل یک یا دو بار، باید آن را واقعا اجرا کنیم.
فانینگ: بلیندا برومیلو همیشه میگفت: «لطفا به من سیلی بزنید. زود باشید!» ما چند بار این کار را انجام میدهیم تا حداقل یک صحنه خوب از آب دربیاید.
- نیکولاس، بدلهای زیادی شبیه تو سر صحنه فیلمبرداری بودند.
هولت: یکی از آنها واقعا شبیه من بود که خیلی عجیب است. واقعا جالب است و داستان سریال در واقع به طرز عجیبی بر اساس حقیقت روایت میشود. این مرد، پوگاچف، در واقع سعی کرد تاج و تخت را از کاترین بگیرد، زیرا تا حدودی شبیه پیتر بود و از این قضیه استفاده کرد و گفت: «آره، من خودش هستم.» و سپس طرفدارانی پیدا کرد و سعی کرد همه جا را تصرف کند و به دست بگیرد. جالب به نظر میرسید، زیرا این داستان بر اساس حقیقت بود.
فانینگ: مردان قد بلند و درشت زیادی آنجا بودند.
هولت: مردان جسور زیادی آنجا بودند. البته من هم در نوع خود همینگونه بودم. شخصیت من فکر میکرد که بالاخره موفق شده است. او فکر میکرد که کاترین هرگز او را نخواهد کشت که به وضوح فکری نادرست بود. او یکی از افراد شبیه خود را به بیرون میفرستد و آنها به او تیراندازی میکنند.
فانینگ: شخصیت من میدانست که آن فرد بدل تو بود.
- شخصیتهای شما در پایان فصل، شرایط بسیار جالبی دارند. درباره وضعیت روحی آنها و چگونگی تاثیرگذاری آن بر روی فصل ۳ چه نظری دارید؟
فانینگ: جالب خواهد بود. خیلی چیزها هست که نمیتوانیم بگوییم. من واقعا دوست دارم از برنامه تونی آگاه شوم. هر اتفاقی ممکن است پیش بیاید.
هولت: هر دوی شخصیتها جایی قرار دارند که هیچ کدام نمیدانند چگونه به جلو حرکت کنند. من فکر میکنم بسیاری از روابط عادی ما در جامعه نیز نیز اینگونه هستند. آنقدر اتفاقات مختلفی در طول تاریخ و زندگی رخ داده که پیشبینی آینده بسیار دشوار است. کاترین و پیتر نیز همینگونه هستند. در طول دو فصل اول، عشق و تحسین و چیزهای شگفت انگیز و البته موارد وحشتناک زیادی نیز بین آنها وجود دارد. آنها اکنون پدر و مادر یک نوزاد هستند اما حقایق بسیاری در پشت پرده رابطه آنها وجود دارد که نمیتوانید به سادگی از آنها بگذرید.
فانینگ: کاترین نظرش را نسبت به شخصیت مقابلش تغییر داده و در واقع، به نوعی او را بخشیده است.
- من عاشق لحظههای کوچک و خاص بین شما دو نفر هستم، مخصوصا در قسمت ۵، جایی که شما بدون موسیقی، با هم در اتاق خواب میرقصید. آن سکانس بسیار شیرین بود و مثل بقیه صحنهها، در آن، خود واقعیتان بودید. خودتان چه فکر میکنید؟
فانینگ: واقعا خوب بود. من عاشق رقصیدن در سریال هستم، زیرا دوست دارم که رقصهای عجیب و غریب بیشتری یاد بگیریم. معمولا در پایان روزهای طولانی فیلمبرداری، آنها میگویند: «میتوانی به یکی از مجموعهها بروی و این رقص را خیلی سریع یاد بگیری؟» و ما باید آن را سریع یاد بگیریم و انجامش دهیم. آن صحنه، در پایان آن قسمت و در اواسط فصل است. من فکر میکنم این سکانس، نقطه عطف شخصیتپردازی کاترین است. او در واقع، گیج شده است و با خود میگوید: «واقعا چه احساسی نسبت به این مرد دارم؟ فکر میکردم از او متنفرم اما دوست دارم با او برقصم، پس یعنی چه؟» تجربهای شیرین بود. خیلی خوب است که صحنههایی داشته باشیم که در آنها مجبور نباشیم چیزی بگوییم یا دیالوگی را حفظ کنیم.
هولت: لحظات آرام خوب هستند. فیلمنامهها و سریالها همیشه دیالوگهای سنگینی دارند. لحظات آرام یا لحظاتی که شخصیتها فقط کنار هم هستند و از همراهی یکدیگر لذت میبرند، جایی است که وجهه دیگر ماجرا نمود پیدا میکند.
- به نظر میرسد که در این سریال، اگر دیالوگی را فراموش کنید، میتوانید به جایش ناسزا بگویید.
فانینگ: میدانم. این موضوع خیلی خاص است. تونی این کلمات را در لحظات بسیار خاصی قرار میدهد و ظرافت خاصی در پشت پرده این موضوع نقش بسته است و همه چیز کاملا در نظر گرفته میشود.
- ال، تو در این فصل سریال، شکستهای عاطفی متعددی را تجربه کردی. آن صحنهها چگونه هستند؟ آیا آمادگی یا ترفند خاصی برای اجرای اینگونه سکانسها داری؟
فانینگ: نمیدانم. خانواده من خیلی اهل ورزش هستند. بنابراین من بازیگری را شبیه به یک ورزش میدانم. شما باید در هر شرایطی که هستید کار خود را انجام دهید و همیشه آماده باشید و حتی از اضطراب یا اعصاب خود نیز استفاده کنید. من آن احساس را دوست دارم. چیزی خاص در این حس وجود دارد. توصیف چنین چیزهای عجیب و غریبی، سخت است اما به هر حال، این موضوع برای من بسیار جذاب به نظر میرسد. من فکر میکنم این سریال بسیار خوب و سرگرمکننده است و البته مضمون جالبی دارد که توجه مردم را جلب میکند.
منبع: collider