۱۰ نقل قول ماندگار فیلم «پدرخوانده»
«پدرخوانده» یکی از بهترین فیلمهایی به حساب میآید که تا به حال ساخته شده و در سراسر جهان به عنوان یکی از نمادهای اصلی سینما شناخته میشود. فرانسیس فورد کاپولا این فیلم را بر اساس رمانی به همین نام، نوشتهی ماریو پوزو ساخته. این فیلم کاندیدای بخشهای متفاوتی در جشنوارهی اسکار شد و یکی از آنها، بخش برترین فیلمنامهی سینمایی بود. در حالی که فیلم پدرخوانده کاراکترهایی فراموشنشدنی و بازیهای خیرهکننده دارد، نقل قولهای ماندگار آن را هم نباید فراموش کرد.
بدون هیچ شکی، مجموعهی پدرخوانده در میان فیلمهای ژانر گنگستری، یکی از پرارجاعترین فیلمها به دیالوگهای برترش است. فیلمها و سریالهای بسیاری هستند که به این فیلم ارجاع دادهاند. از میان آنها میتوان به «سوپرانوز» و «گنگستر آمریکایی» اشاره کرد. برخی از دیالوگهای برتر این مجموعه، از دیگر دیالوگهای آن محبوبتر و بهیادماندنیترند. اما از میان دهها دیالوگ برتر آن، ۱۰ تایشان به ترتیبْ رتبهبندی شدهاند.
۱۰- «مردی که با خانوادهاش وقت نمیگذرونه، هیچوقت یه مرد واقعی نمیشه.»
ویتو کورلئونه
در حین مراسم عروسی کانی، ویتو با پسرخواندهاش جان فانتین که یک خوانندهی مشهور است دیدار میکند. فانتین از پدرخواندهاش میخواهد که برای او نقشی در یک فیلم جور کند تا بتواند دوباره توجهها را به خودش جلب کند. ویتو نالههای پسرخواندهاش را میشنود و بهخاطر گریهوزاریکردن، بر سر او فریاد میزند. در همین حین، پسر بزرگش سانی وارد اتاق میشود. ویتو که میداند سانی چندان مرد خانوادهدوستی نیست و در توجه به خانوادهاش کمکاری میکند، از فانتین میپرسد که آیا او به اندازهی کافی با خانوادهاش وقت میگذراند یا نه. در اصل او به در میگوید تا دیوار متوجه نکتهاش بشود.
دیالوگ ویتو دربارهی چیزی که یک مرد واقعی را تعریف میکند، دیدگاههای او را دربارهی اخلاقیات و ارزشها بازتاب میدهد و همچنین، ارجاعی به وضعیت میدهد که سانی در آن گیر کرده و از این حیث، یکی از برترین دیالوگهای فیلم است. پرسش از فانتین پرسیده میشود اما در حقیقت سانی را مورد خطاب قرار میدهد که اخیراً در حال خوشگذرانی با معشوقهاش(مستخدمهی کانی) بوده. ویتو علیرغم اینکه پسرش را دوست دارد، از روابط خارجازازدواج او عاصی شده و احساس خجالت میکند که پسرش وظایف خود را به عنوان یک همسر و یک پدر، به خوبی انجام نمیدهد. به همین دلیل با گفتن این جمله، تلاش میکند چیزی را به پسرش بفهماند.
۹- «من از خشونت خوشم نمیآد تام. من یه تاجرم؛ و بهای خونریزی خیلی زیاده.»
ویرجیل سولتوزوی ترک
هنگامی که ویتو از چند شلیک گلوله جان سالم به در میبرد، ویرجیل سولتوزوی ترک مردانش را وا میدارد که تام هیگن را پیشش ببرند با این امید که بتواند سانی را آرام کند و میان ۵ خانواده صلح برقرار کند. او سعی میکند با افشای نیت واقعی خود برای یافتن راهحل، به جای توسل به خشونت و در عین حال با اعمال نوعی تهدید ضمنی، نظر هیگن را تغییر دهد.
دیالوگ سولتوزو یکی از بهترین نقل قولهای فیلم پدرخوانده است و سویهی دیپلماتیک گویندهاش را عیان میکند و همزمان به مثابهی یک هشدار عمل میکند و نشان میدهد که او آمادهاست تا اگر لازم شد، دوباره به سراغ ویتو و خانواده کورلئونه برود. او کسی نیست که بخواهد به خشونت متوسل بشود. چرا که خشونت برایش هزینهی بسیاری دارد. اما اگر همهی نقشههای دیگر شکست بخورند، او حاضر است از این گزینه هم استفاده کند.
۸- «در سیسیل، زنها از شاتگان هم خطرناکترن.»
کالو
پس از آنکه سولتوزو و کاپیتان مککلاسکی کشته شدند، مایکل برای حفظ جانش به سیسیل فرستاده میشود و در آنجا پنهان میشود تا آبها از آسیاب بیفتند و شرایط برای بازگشت دوبارهاش امن شود. در حالی که مایکل هنوز به کِی(با بازی دایان کیتون) فکر میکند و در حالی که کی هم تلاش کرده با او ارتباط بگیرد، یک زن سیسیلی جذاب به نام آپولونیا را میبیند و بهنظر میرسد که هردویشان نسبت به هم احساسات خوبی دارند. در حالی که مایکل نمیتواند چشم از آپولونیا بگیرد، دوستش کالو به او یک نصیحت مهم میکند.
دیالوگ کالو در مورد زنان سیسیلی، درواقع اشاره به تعصب شدید پدران و همسران زنهای سیسیل بر آنها دارد. تعصبی که نزدیکشدن هر مرد غریبهای منجمله مایکل را بر نمیتابد. مایکل پس از اینکه متوجه این نکته میشود، به آپولونیا نزدیک نمیشود و در عوض با مشورت پدرش، تصمیم میگیرد زیر نظر خانوادهی آپولونیا و با اجازهی پدر او، با او شروع به ملاقات کند و با این رفتارش، شرافت خود را نشان میدهد.
۷- «آقای کورلئونه هرگز از کسی که یک بار به درخواستشون جواب رد داده، درخواست جدیدی نمیکنن. متوجه شدید؟»
تام هیگن
بعد از مراسم عروسی کانی، ویتو تام هیگن را به کالیفورنیا میفرستد تا با جک ولتز، کارگردان فیلمی که فونتین میخواهد در آن نقشی داشته باشد، دیدار کند. دیدار ابتدایی هیگن و ولتز چندان خوب پیش نمیرود، اما وقتی ولتز متوجه میشود که هیگن فرستادهی چه کسی است، خیلی سریع لحن صدایش را تغییر میدهد و از او دعوت میکند که برای شام پیشش برود. ولتز قبول نمیکند که به فونتین در فیلم پیشرویش نقشی بدهد اما میگوید که حاضر است هر خواستهی دیگری که دون کورلوئنه داشته باشد را اجابت ببخشد.
هیگن به طور معمول یک شخص آرام، خوشرفتار و متین و یکی از باهوشترین شخصیتهای «پدرخوانده» است. اما وقتی ولتز پیشنهاد میدهد که کار دیگری برای ویتو انجام دهد، هیگن تغییری در رفتارش ایجاد میکند و به ولتز یادآوری میکند که در حال ردکردن درخواست چه کسی است و به این ترتیب، یکی از دیالوگهای برتر فیلم پدرخوانده را رقم میزند. دیالوگ او همچنین هشداری به ولتز هم هست. که در صورتی که تصمیمش را بگیرد، دیگر راه برگشتی نخواهد داشت و ارجوقرب ویتو به او اجازه نمیدهد که درخواست دیگری از او بکند.
۶- «من نیاز دارم یه آدم معتمد، یه آدم خیلی خیلی معتمد اون تفنگ رو جاساز کنه. نمیخوام داداشم در حالی بیاد بیرون که دستهاش خالیه.»
سانتینو سانی کورلئونه
وقتی که ویتو در حال طیکردن دوران نقاهتش در بیمارستان است، مایکل پی میبرد که سولتوزو همچنان قصد دارد او را به قتل برساند. او و برادرش سانی و دیگران کنار هم مینشینند و تلاش میکنند که نقشهای طرح بریزند. آنها به این نتیجه میرسند که مایکل به درخواست دیدار سولتوزو و کاپیتان مککلاسکی جواب مثبت بدهد و بهوسیلهی اسلحهای که قبل از حضور آنها، در دستشویی رستوران جاساز میشود، آنها را به قتل برساند. وقتی که آنها مشغول کار روی جزئیات نقشه هستند، سانی متوجه خطری میشود که در صورت انجام حتی یک اشتباه، برادر کوچکش را تهدید میکند.
دیالوگ سانی همزمان خندهدار و بهیادماندنیست. چرا که نشاندهندهی نگرانیهای سانی نسبت به برادر کوچکش است، در حالی که تلاش میکند چندان ضعیف و احساساتی صحبت نکند. او میداند که مایکل میتواند کار را به درستی مدیریت کند. اما این تنها در صورتی است که همه چیز مطابق نقشه پیش برود. و هر کسی که اسلحه را جاساز میکند، باید به خوبی بداند که چه کار حساسی دارد و مطمئن باشد که هیچ چیزی اشتباه پیش نمیرود.
۵- «دیگه هیچوقت به کسی خارج از خانواده نگو که برنامهت چیه.»
ویتو کورلئونه
وقتی سولوتزو با ویتو و خانوادهی کورلئونه دیدار میکند، بابت اینکه ویتو پیشنهادش را رد کرده احساس بدی میگیرد. ویتو سعی میکند با او بحث کند که ناگهان سانی توی حرفش میپرد. ویتو دستش را بالا میبرد و سانی متوجه میشود که خیلی زود ساکت میشود. بعد از دیدار، ویتو پسرش را با یکی از دیالوگهای برتر فیلم پدرخوانده سرزنش میکند.
ویتو یکی از بهترین گنگسترهاست و با پنهاننگاهداشتن رازهایش به این مرحله رسیده. در سوی دیگر اما، سانی به هیجانیبودن مشهور است.گرچه قصد و نیات او همیشه خوبند، اما پدرش به نکتهی مهمی اشاره میکند و به او یاد میدهد که هیچگاه برنامههای شخصی و اطلاعاتش را به رقیبش ندهد. ویژگیای که سانی دارد و یکی از دلایل اصلی سقوطش هم میشود.
۴- «دیگه هرگز طرف کسی رو نگیر که دشمن خانوادهی ماست.»
مایکل کورلئونه
مایکل کورلئونه که حالا تبدیل به رئیس خانواده شده، به لاس وگاس سفر میکند تا با مو گرین ملاقات کند. مو گرین کسیست که یک کازینو راه انداخته و دست برادر بزرگتر مایکل یعنی فرودو را هم در کازینو بند کرده. مایکل با برادر خوشحالش و مو گرین خوشاخلاق دیدار میکند و پس از اینکه پیشنهاد خرید تشکیلات گرین را به او میدهد، باعث رنجش و عصبانیت او میشود و بحث میانشان بالا میگیرد. حین این دعوا، فرودو طرف گرین را میگیرد. این طرفداری تغییری در نظر مایکل ایجاد نمیکند و تنها باعث عصبانیت بیشترش میشود.
پس از واکنش طوفانی گرین، مایکل با خونسردی رو به برادرش میکند و جملهای میگوید که به نوعی پیشگویی بزرگترین اشتباه فرودو در قسمت دوم مجموعهی پدرخوانده هم هست. این جملهی او تبدیل به یکی از نقل قولهای ماندگار فیلم پدرخوانده میشود. ویتو همیشه به اتحاد میان اعضای خانواده تاکید داشت و مایکل هم این درس مهم را به برادرش یادآوری کرد. خانواده باید خود را به عنوان یک نیروی متحد نشان دهد. چرا که اگر اعضای خانواده درگیر مشاجره شوند، خانواده دست بالا را از دست میدهد.
۳- «مسئله شخصی نیست. کاملاً مربوط به تجارته.»
مایکل کورلئونه
بعد از اینکه ویتو در خیابان مورد اصابت گلوله قرار میگیرد و به طرز معجزهآسایی زنده میماند، سولتوزو درخواست دیدار با مایکل را میدهد که بالافاصله با مخالفت سانی مواجه میشود. در حالی که سانی بر این باور است که باید به جنگ آنها برود، تام پیشنهاد میدهد که ابتدا حرفهای آنها را بشنوند و بعد تصمیم بگیرند، چرا که این مسئله به تجارت ربط دارد و یک مسئلهی شخصی نیست. در حالی که دو برادر مشغول دعوا هستند، مایکل با نظر تام موافقت میکند و میپذیرد که به دیدار سولتوزو برود و در آنجا سولتوزو و مککلاسکی را به قتل برساند.
تام درست میگوید که این اتفاق بهخاطر دلایل مربوط به تجارت رخ داده، اما سانی هم برحق است. چرا که سولتوزو به سراغ پدر آنها و بزرگ خاندان رفته و با این کارش شعلهی این بحران را برافروخته. پاسخ مایکل به سانی، نظر ابتدایی تام را انعکاس میدهد و یکی از برترین دیالوگهای فیلم محسوب میشود. مایکل از تصمیم سانی برای کشتن سولتوزو استقبال میکند اما نه بخاطر سوءقصدی که کرده، بلکه بخاطر خطری که برای تجارت خانوادگیشان دارد.
۲- «تفنگ رو ول کن. کانولی رو بردار.»
پیتر کلمنزا
وقتی که خانواده متوجه میشود که پائولین به خانواده پشت کرده، سانی از پیتر کلمنزا میخواهد که در اسرع وقت، به این مسئله رسیدگی کند. وقتی که پائولین و روکو برای برداشتن کلمنزا میروند، همسر کلمنزا به او میگوید که فراموش نکند در راه برگشت با خودش شیرینی کانولی بیاورد. در راه برگشت، کلمنزا از پائولین میخواهد که ماشین را نگه دارد و روکو با اسلحه پائولین را میکشد. وقتی که کلمنزا به ماشین بر میگردد، یکی از برترین دیالوگهای تاریخ سینما را میگوید.
این دیالوگ بدون شک یکی از بهترین دیالوگهای فیلم «پدرخوانده» است و به مدت چند دهه در اذهان باقی مانده و در فیلمها و سریالهای زیادی به آن اشاره شده. این دیالوگ به روکو میگوید که همه چیز را، منجمله اسلحه و ماشین و این صحنهی وحشتناک، رها کند اما فراموش نکند کانولیهایی که همسر کلمنزا از او خواسته را همراه بیاورد. کلمنزا مرد عاقلیست و ترجیح میدهد با پلیس درگیر شود اما مجبور نباشد به همسرش جواب پس دهد.
۱- «بهش یه پیشنهادی میدم که نتونه رد کنه.»
ویتو کورلئونه
حین مراسم عروسی کانی، مایکل یک داستان دربارهی پدرش میگوید. پدرش به فونتین کمک کرده که از یک قرارداد بیرون بیاید و توضیح میدهد که به سرپرست گروه موسیقی پیشنهادی داده که نتواند رد کند. او توضیح میدهد که این پیشنهاد به این شرح بوده؛ یک اسلحه روی سر سرپرست گروه و دو گزینه. گزینهی اول این بوده که قرارداد فونتین را باطل کند و گزینهی دوم این بوده که یک گلوله به سرش شلیک شود. بعدتر، ویتو قبول میکند به فونتین کمک کند که نقشی در فیلمی که میخواهد به دست بیاورد و به پسرخواندهاش اطمینان میدهد که نیازی به نگرانی نیست، چرا که قرار است پیشنهادی بدهد که کارگردان فیلم نتواند رد کند. جملهای مشابه آن چیزی که به سرپرست گروه موسیقی گفته بود.
هیچ جای شکی نیست که این جملهی ویتو، در میان نقل قولهای فیلم پدرخوانده، برترین دیالوگ است. در سال ۲۰۰۵، امریکنفیلماینستیتیو (American Film Institute) این دیالوگ را به عنوان دومین دیالوگ برتر کل تاریخ انتخاب کرد. این دیالوگ یک تهدید در خود پنهان دارد و به مخاطب نشان میدهد که خانوادهی کورلئونه چه قدرتی دارد و هرکسی که پیشنهادات آنها را رد کرده، زنده نمانده.
منبع: Collider