دختری که در زمان پرش می‌کرد (انیمه‌ی منتخب)

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۵ دقیقه

«دختری که در زمان پرش می‌کرد» رمانی قدیمی از یاسوتاکا سوتسوی است که در سال ۱۹۶۷ منتشر شده است. این رمان محبوبیت زیادی در ژاپن دارد و تا به‌حال پنج بار مورد اقتباس قرار گفته است. اما به جرئت می‌توان گفت اقتباس انیمه‌ای سال ۲۰۰۶ مامورو هوسودا، زیرکانه‌ترین و بهترین اقتباسی است که تا به‌حال از این داستان یاسوتاکا سوتسوی صورت گرفته است.

مشخصات انیمه‌ی دختری که در زمان پرش می‌کرد

  • کارگردان: مامورو هوسودا
  • نویسنده: ساتوکو اوکودرا
  • تولید کننده: مدهاوس
  • سال: ۲۰۰۶

دلیل زیرکانه‌ بودن اقتباس هوسودا این است که او و ساتوکو اوکودرای نویسنده، روش جالبی را برای اقتباس در نظر گرفته‌اند. آن‌ها قهرمان اصلی رمان و ماجراهای او را به حاشیه برده‌اند و در همان بستر کتاب، شخصیت‌ها و ماجراهای تازه‌ای را در نظر گرفته‌اند. کازوکو یوشیاما، قهرمان اصلی رمان، در انیمه‌ی هوسودا تنها به عنوان خاله‌ی قهرمان داستان، یک نقش حاشیه‌ اما مهم بر عهده دارد.  او برای ماکوتو، بیشتر در نقش یک راهنما و مرشد عمل می‌کند.

داستان این انیمه درباره دختری هفده ساله به نام ماکوتو کوننو است که با رفقای صمیمی‌اش در دبیرستان خوش می‌گذراند. تا این‌که یک روز در مدرسه با یک شی‌ء مرموز آشنا می‌شود و همین باعث می‌شود توانایی سفر در زمان پیدا کند. او ابتدا از این قابلیت برای تغییرات کوچکی چون بهبود درس‌ها و موفقیت در امتحانات استفاده می‌کند. اما در اواخر داستان با یک دورراهی کلیدی مواجه می‌شود و پای مرگ و زندگی به داستان کشیده می‌شود. این‌جاست که ماکوتو باید یک تصمیم حیاتی بگیرد.

همچون دیگر انیمه‌های هوسودا (مثل «فرزندان گرگ»)، او در «دختری که در زمان پرش می‌کرد» هم تلاش زیادی می‌کند که یک داستان غیرمعمول و جادویی را وارد داستان زندگی روزمره و واقعی ما انسان‌ها کند. یک حرکت هوشمندانه هوسودا برای افزایش این شکاف و تاثیرگذارتر کردن داستان خود این است که او شدیدا روی میزان واقع‌گرایی انیمه‌های خود تاکید می‌کند. او تلاش زیادی می‌کند که اتفاقات، ماجراها، دیالوگ‌ها و حتی حرکات شخصیت‌های داستان به دشت ملموس و قابل باور و آشنا باشند. به این ترتیب، وقتی آن اتفاق جادویی غیرواقعی رخ می‌دهد، این تفاوت بین این دو دنیا بیشتر به چشم می‌آید. ما هم این فضا را بیشتر درک می‌کنیم. گویی که اگر چنین اتفاقی در دنیای خودمان هم رخ می‌داد، مسیر به همین سمت می‌رفت. هوسودا در «بل»، آخرین اثر خود، این ویژگی را به اوج خود رسانده است و آن‌جا هم به  خوبی به نتیجه‌ی مد نظر خود می‌رسد، حتی با وجود این که در «بل» برخلاف آثار پیشین او، این‌بار با دو جهان متفاوت و جدا از هم طرف هستیم.

همچون خیلی از داستان‌های مرتبط با ایده‌ی سفر در زمان، در «دختری که در زمان پرش کرد» هم ماکوتو ابتدا به همان رویاهای پنهان و شرورانه‌ی مخاطبان خود جامه‌ی عمل می‌پوشاند و از این توانایی برای پیش بردن دشواری‌های خود در زندگی (مثل قبول شدن در امتحانات و کلک زدن به دوستان) استفاده می‌کند. ولی باز هم همچون دیگر داستان‌های این‌چنینی، ماکوتو هم در انتها با یک چالش سخت مواجه می‌شود و متوجه می‌شود که باید از این ویژگی، به شکل هوشمندانه‌تر و انسانی‌تری استفاده کند. همین چالش او را به درک عمیق‌تری از زندگی و روابط خود با عزیزانش می‌رساند.

شاید یکی از ایراداتی که می‌توان به «دختری که در زمان پرش می‌کرد» گرفت، مربوط به اواخر داستان باشد. این که شخصی از آینده از راه برسد و این ویژگی را به صورت اتفاقی در اختیار ماکوتو قرار دهد، آن‌چنان که باید با فضای داستان نمی‌خواند. درست است که کلا با یک فیلم علمی-تخیلی طرف هستیم، ولی باز هم این پیچ داستانی تند شاید برای خیلی از مخاطبان قابل باور نباشد. همان‌طور که پیشتر اشاره شد، هوسودا همیشه تلاش می‌کند کمی جادو و خیال به عنوان چاشنی به دنیای واقعی اضافه کند. ولی در بخش‌های پایانی این انیمه، به یک‌باره همه‌چیز تخیلی می‌شود. میزان اطلاعاتی که ارائه می‌شود هم بسیار زیاد است و مخاطب مجبور است به یک باره، حجم عظیمی از روایت‌ها و داستان‌های جدید را هضم کند. البته این پیچش در کتاب منبع اقتباس هم وجود دارد. ولی در یک رمان، نویسنده دستش بازتر است و فرصت بیشتری برای گسترش ابعاد اثر خود دارد و خیلی راحت می‌تواند هر اتفاق غیرمنطقی را به مخاطب بقبولاند. در یک فیلم ۹۸ دقیقه‌ای، رسیدن به چنین تغییری با چنین سرعتی، میسر نیست. کما این‌که در کتاب این بخش داستانی با حوصله بیشتری روایت شده است. مثلا در کتاب، قهرمان داستان با این شخصیت تازه که از آینده آمده است یک ماه در تماس است. ولی در فیلم انیمه، این آشنایی و جدایی در مدت زمان خیلی کوتاه‌تری صورت می‌گیرد.

با وجود این‌ها، «دختری که در زمان پرش می‌کرد» یک اثر گرم و ماندگار و دوست داشتنی است. این دومین تجربه‌ی هوسودا در زمینه‌ی کارگردانی یک انیمه‌ی سینمایی است و او با تمام کم‌تجربگی‌ها و تازه‌کار بودنش، کاملا سربلند از این آزمون بیرون می‌آید. هوسودا مدتی در استودیو جیبلی کار می‌کرد و خیلی‌ها او را جانشین هایائو میازاکی در نظر می‌گرفتند. حتی برای مدتی کوتاه هم وظیفه‌ی کارگردانی «قلعه‌ی متحرک هاول» به او سپرده شد. خوشبختانه یا متاسفانه، این همکاری به جایی نرسید و هوسودا مجبور به ترک استودیو جیبلی شد. باید گفت خوشبختانه، چون همین جدایی باعث شد او به سراغ کارهای شخصی خودش برود و انیمه‌هایی درجه یک بسازد که سبک و تفکرات خاص او را در خود دارند.

فیلم ابتدا اکران محدودی داشت و خیلی روی موفقیتش حساب نمی‌شد. ولی هواداران زیادی عاشق آن شدند و روز به روز به تعداد مخاطبانش افزوده شد. همین باعث شد که توزیع کنندگان اثر، تعداد سالن‌های آن را افزایش دهند و برای اکران آن در غرب هم برنامه‌ریزی کنند. فیلم‌ در کشورهای مختلفی مثل کره جنوبی و آمریکا اکران شد و فروش خوبی هم داشت. اما در فصل جوائز بود که «دختری که در زمان پرش می‌کرد» قدرت خود را به رخ کشید و در جشنواره‌ها و مراسم‌های معتبری چون جشنواره فیلم سیتخس، جوایز آکادمی فیلم ژاپن و جوایز  انیمه‌ی توکیو برنده جوایز مهمی شد. «دختری که در زمان پرش می‌کرد» در حال حاضر در وبسایت آی‌ام‌دی‌بی امتیاز ۷.۷ از ۱۰، و در وبسایت راتن تمیتوز امتیاز ۸۳ از ۱۰۰ را دارد.



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۳ دیدگاه
  1. مهدی

    اون نقاشی…رو می تونی در آینده ببینی

    – اون نه ناپدید شده نه سوخته

    – اون باید هنوزم در جهان تو باشه…

    نقاشی درون داستان کل داستان انیمه را در بر می گیره و نشان می ده که لازم نیست که برای پیدا کردن چیزی به گذشته سفر بلکه باید آن چیز را در زمان حال و دنیای خود پیدا کنیم.

  2. پدرام.ی

    اگر با کارتونهای ژاپنی مشکلی ندارید توصیه‌اش می‌کنم. کمی پیچیدگی و ابهام دارد ولی حرفش را متوجه می‌شوید.

    1. Azrael.on60Hz

      داداش هر وقت متوجه تفاوت کارتون و انیمه شدی بیا کامنت بزار ابهام داره واسه بقیه 🙂

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X