نقد کتاب «قمارباز» داستایوسکی؛ سرانجام تیره اعتیاد
در رمان کوتاه تاریک و جذاب«قمارباز»، داستایوفسکی داستان آلکسی ایوانوویچ را روایت میکند. معلمی جوان که در خانه یک ژنرال روسی خودکامه کار میکند. آلکسی در تلاش است تا از دیوار نظم مستقر در روسیه عبور کند، اما در عوض، در چرخهی بیپایان قمار و شکست گرفتار میشود. اعتیاد شدید و غیرقابل گریز رابطه او با پولینا، خواهرزاده بیرحم اما فریبنده و زیرک ژنرال، تشدید میشود. در نقد کتاب «قمارباز»، به این نکته پرداختهایم که داستایوفسکی به اوج درام میرسد و تصویرپردازی روانشناختی خیرهکنندهای را ارائه میدهد.
معرفی فیودور داستایوفسکی؛ نویسنده داستان قمارباز
فیودور داستایوفسکی نویسندهای است که نیاز به معرفی ندارد. او یکی از بزرگترین زندگیهای ادبی تمام دوران را داشته و برخی از مشهورترین و جذابترین متون نوشته شده را خلق نموده است.
تبعید به سیبری، ورشکستگی مالی، التماس برای خردهنان و حتی اعتیاد شدید به قمار که تا پایان عمر همراه او بود؛ داستایوفسکی تمام طیف تجربیات انسانی را از سر گذراند و این دامنه وسیع تجربیات بود که به او اجازه داد تا بیش از هر نویسنده دیگری به ذات واقعی روح انسانی و سازوکارهای درونی روانشناسی ما نزدیک شود.
داستایوفسکی تحت شرایط فوقالعادهای این داستان را نوشت. وی خود را در سلسله بدهیهای سنگین یافته و با ناشری به نام اف.تی. استلوفسکی قراردادی یکطرفه امضا کرد.
بر اساس این قرارداد، اگر او ظرف یک ماه رمانی به طول دستکم ۱۲ امضا (یک واحد اندازهگیری رایج برای طول متون در آن زمان) را تحویل نمیداد، تمام حقوق نشر خود را برای نه سال آینده به استلوفسکی واگذار میکرد. نه تنها برای این اثر جدید، بلکه برای تمام کتابهای داستایوفسکی.
شرایط این رمان برای داستایوفسکی مشابه شرایط شخصیتهایش است. هر عملی مسئلهی مرگ و زندگی است؛ خبری از لحظات بیاهمیت وجود نداشت.
حین نوشتن رمان، زمانهایی وجود داشت که به نظر میرسید داستایوفسکی نمیتواند در موعد مقرر کار را به اتمام برساند، اما خوشبختانه، او کمک آنا گریگوئوونا جوان، یکی از اولین استنوگرافهای روسیه را داشت.
طبیعت عجولانه وی در انتشار احتمالاً دلیل اصلی است که «قمارباز» به عنوان یکی از آثار کمتر شناختهشده داستایوفسکی در نظر گرفته میشود، اما استدلال میشود که اعتیاد واقعی زندگی او به متن نفوذ کرده و آن را تقویت میکند. البته این رمان به اندازه کتاب «شبهای روشن»، «جنایت و مکافات» یا «برادران کارامازوف» پرداخته یا عمیق نیست، اما دقیقاً به همین علت است که مؤثر واقع شده است.
نقد و بررسی کتاب قمارباز
زندگی یک معتاد سرشار از افراط و تفریط است. «قمارباز» نیز همینطور است.
راوی، آلکسی ایوانوویچ، کاملاً به شیوهای داستایوفسکیوار، باهوش اما آشفته است. او به عنوان معلم خصوصی برای یک خانواده روسی که در یک هتل تفریحی مجلل در شهر رولتنبورگ آلمان اقامت دارند، کار میکند. البته، انتخاب نام آن کمی بیپرده است، اما او فقط ۲۶ روز وقت داشت.
ما به سرعت میآموزیم که مرد خانواده، که به او «ژنرال» میگویند، به یک فرانسوی به نام دو گریو بدهکار است و برای جبران بدهیهایش، برخی از املاک خود در روسیه را وثیقه گذاشته است. ژنرال یک عمه ثروتمند به نام «مادربزرگ» دارد که در مسکو بیمار است و او مرتباً تلگرافهایی به مسکو میفرستد تا شاید خبر مرگ او را بشنود تا بتواند بدهیهایش را پرداخت کند و با دوشیزه زیبایی به نام بلانش دو کومینگ ازدواج کند.
این فقط آغاز ماجرای پیچیده و زیبای قمارباز است. آلکسی به شدتی وسواسی عاشق دخترخوانده ژنرال، پولینا، است؛ تا حدی که حاضر است برای بردن دل یا جلب توجه او دست به هر کاری بزند.
وسواس آلکسی در عواطف گاهی کمیک است. اما عمیقاً تراژیک و تقریباً ناراحتکننده در طول رمان، هر ده یا بیست صفحه یکبار در قالب گفتگوی غیرمستقیم یا حکایتی سبکسرانه، ظاهر میشود.
در واقع زیبایی این رمان در نحوه توصیف اعتیاد نهفته است. برخی از بخشهای قمارباز، اعتیاد را به گونهای زیبا و در عین حال دلخراش واکاوی و توصیف میکنند که، هرگز بر امکانپذیری آن نمیتوان تصور کرد. این توصیفات همزمان نفسگیر، زیبا و دهشتناک هستند.
داستایوفسکی تقریباً تمام توجه خود را بر روی یک ایده مرکزی، یعنی اعتیاد، متمرکز نموده و از صفحات کتاب برای حمله به این مفهوم از زوایا و دیدگاههای مختلف استفاده میکند. تقریباً همه در داستان به نوعی به چیزی معتاد هستند، خواه عشق باشد یا قمار، سلطه یا ترکیبی از همه اینها.
ما ابتدا آلکسی را میبینیم که به قمار و پولینا معتاد است، کاراکتر ژنرال نیز به مقام و جایگاه، مادربزرگ به قمار، دوشیزه بلانش به مقام و… این فهرست ادامه دارد. هیچ سنگی روی سنگ بند نمیماند؛ مفهوم اعتیاد در طول متن به طور کامل بررسی شده و مورد پرسش قرار میگیرد.
ما فریدریش دور دوم را هم باختیم؛ سومی را هم روی میز گذاشتیم. مادربزرگ نمیتوانست آرام بنشیند، چشمهای سوزانش مستقیماً روی توپ بود که روی شیارها چرخ چرخان میپرید. سومی را هم باختیم. مادربزرگ عصبانی شده بود، نمیتوانست آرام بنشیند، حتی وقتی به جای صفر، کروپیه سی و شش را اعلام کرد، مشتش را روی میز کوبید.
فکر نمیکنم هرگز اثری خوانده باشم که اعتیاد را به این شیوه جذاب و صادقانه، اما ظریف، توصیف کند. داستایوفسکی توانایی منحصر به فردی دارد که زجرهای این بیماری بیرحم را زیبا جلوه دهد.
او طبیعت ویرانگر و همهجانبه اعتیاد را بدون تکیه بر خشونت، هرج و مرج و تخریب که بسیاری از نویسندگان به آن متوسل میشوند، نشان میدهد. این به این معنا نیست که روشهای دیگر بد هستند، به هیچ وجه. اما قمارباز منحصر به فرد و متفاوت است و از بهترین آثار فیودور داستایوفسکی است و ارزش خواندن دارد.
منبع: Medium