داستان فیلم ترسناک «اولین طالع نحس» در کجای این فرنچایز میگنجد؟
«اولین طالع نحس» (The First Omen)، همانطور که احتمالا از نامش حدس زدهاید، در فرنچایز قدیمی و محبوب «طالع نحس» جای میگیرد و پیشدرآمدی بر فیلم ۱۹۷۶ میلادی است. البته اغلب فیلمهایی که برچسب پیشدرآمد بر آنها میخورد چیز خوبی از آب درنمیآیند و تنها یک داستان غیرضروری را به فیلم شاهکاری میچسبانند و میخواهند هواداران را بهخاطر حس نوستالژی پای فیلم بکشانند. با این حال، هر چند وقت یکبار ققنوسی از خاکستر برمیخیزد و همه را شگفتزده میکند.
«اولین طالع نحس» به کارگردانی آرکاشا استیونسن در دستهی دوم قرار میگیرد که بااینکه پیشدرآمدی بر فیلم «طالع نحس» ۱۹۷۶ به حساب میآید، به تمام عناصری که فیلم اصلی را ماندگار کرده احترام میگذارد و درعینحال، هویت مستقل خودش را هم دارد. «طالع نحس» ریچارد دانر به عنوان یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین فیلمهای ترسناک دههی هفتاد در نظر گرفته میشود؛ اما سه دنبالهی ضعیف و یک بازسازی بد از «طالع نحس»، که سال ۲۰۰۶ میلادی منتشر شد، دیگر امید طرفداران برای احیای این فرنچایز را از بین بردند.
اما «اولین طالع نحس»نشان میدهد که هنوز میتوان داستانهای دیگری در دل این فیلم پیدا کرد که ارزش گفتن دارند. احساس درماندگی و اضطرابی که با فرنچایز «طالع نحس» گره خورده است در فیلم استیونسن نیز پیدا میشود، اما آن چیزی که این فیلم را برجسته میکند، قهرمان زن، شخصیتهای فرعی آن و ایدههای تازهای هستند که به داستان اصلی میآورد.
«اولین طالع نحس»، خلاف فیلم اصلی که بیشتر بر عناصر ماورای طبیعی تکیه داشت و اینکه چگونه اعتقاد به شر ممکن است برای جلوگیری از حملهی آن به مؤمنان کافی نباشد، شرارت را در قالب بشری آن جستجو میکند و به جای آنکه راه دور برود، از ظرفیت انسانهایی میگوید که میتوانند در همین دنیا دست به کارهایی پلید بزنند.
هشدار؛ در ادامه داستان فیلم «اولین طالع نحس» لو میرود
ماجراهای «اولین طالع نحس» تنها چند ماه قبل از داستان فیلم ۱۹۷۶ اتفاق میافتند که در آن داستان خانوادهی یک دیپلمات امریکایی به نام رابرت ثورن (گرگوری پک) را میبینیم که همراه با همسر و پسرخواندهاش در رم زندگی کرده و به تدریج رابرت به پسرش شک میکند. این فیلم با صحنهای در بیمارستان شروع میشود که در آن نوزاد خانوادهی ثورن مرده به دنیا میآید، اما یک کشیش به ظاهر معمولی به نام پدر اسپیلتو از ثورن میخواهد سرپرستی یک نوزاد پسر یتیم، که میشود همان دیمین را بپذیرد.
رابرت بدون اطلاع کاترین (لی رمیک)، همسر رابرت، پیشنهاد کشیش را میپذیرد و دیمین را به عنوان پسر بیولوژیکی خود معرفی میکند. اما به مرور متوجه میشود دیمین از مادری انسانی به دنیا نیامده؛ بلکه از یک شغال متولد شده و قرار است نقش مهمی در آیندهی بشر، یا حتی نابودی آن، داشته باشد.
رابرت در سفارت آمریکا در لندن با پدر برنن (پاتریک تراتون) ملاقات میکند که اصل و نسب دیمین را میداند؛ زیرا خودش در زمان تولد پسرک حضور داشته است. رابرت سرانجام تصمیم میگیرد دربارهی دیمین تحقیق کند و این تحقیقات او را به رم میکشاند؛ جایی که دوباره در آن پدر اسپیلتو را میبیند.
کشیش اسپیلتو که در بستر مرگ است به رابرت میگوید برای کشف حقیقت باید به قبرستانی در همان نزدیکی برود و رابرت در آنجا بقایای پسر بیولوژیکی کشته شدهاش و شغالی که ظاهرا مادر دیمین است را پیدا میکند. فیلمنامهی «اولین طالع نحس» داستان خود را بر همین چارچوب اصلی بنا کرده و نویسندگان آن، یعنی استیونسن، تیم اسمیت و کیت توماس به همراه داستانی از بن جاکوبی، نیمنگاهی به فیلمهای گذشته داشتهاند و همین باعث شده پیشدرآمد «طالع نحس» یک اثر تازه و واقعا ترسناک شده باشد.
داستان «اولین طالع نحس» از آنجا شروع میشود که مارگارت (نل تایگرفری) یک راهب تازهکار امریکایی است که در سال ۱۹۷۱ میلادی در یتیمخانهای به مدیریت کلیسای روم کار میکند؛ اما به مرور میفهمد که دستهای پشت پردهای نقشههایی شوم در سر دارند؛ از آنجا که جوانان دیگر سروکلهاشان میجنبد و خداوپیغمبر یادشان رفته است، کلیسای کاتولیک میکوشد با روشی افراطی مردم را دوباره به سمت کلیسا بکشاند: با تولد پسر شیطان!
پدر برنن (رالف اینسون) میخواهد این نقشه را متوقف کند. او به مارگارت هشدار میدهد که ممکن است از دختری در یتیمخانه به نام کارلیتا (نیکول سوراس) برای تولد آنتیکرایست استفاده شود و از مارگارت میخواهد پروندهی این دختر را پیدا کند. مارگارت پس از خواندن پروندهی کارلیتا متوجه میشود که او یکی از چندین دختری است که شانا نام دارد؛ اما نه فقط کارلیتا، که خودش هم پنجمین نوزادی است که شانا نامگذاری و توسط کلیسا دستکاری شده تا فرزند شیطان، یا آنتیکرایست، را به دنیا بیاورد.
درواقع، کلیسا مدتهاست که میخواهد تولد پسر شیطان را رقم بزند؛ اما هر بار که بچهای به دنیا میآید دختر است. پس کلیسا روش خود را تغییر داده و میکوشد این بار از همین دختران استفاده کرده و نطفهی شیطان را درونشان کار بگذارد تا بلکه پسری به دنیا بیاورند؛ بلکه با تولد آنتیکرایست شر جهان را فراگرفته و مردم از ترسشان به کلیسا برگردند و این رسالتی است که کسانی مثل خواهر سیلویا و کاردینال لاورنس زندگیاشان را صرفش کردهاند.
در این میان مارگارت ناگهان به یاد میآورد که شبی که با هماتاقیاش لوز (ماریا کابالرو) به مهمانی رفته بوده مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. از آنجا که تلاشها قبلی برای تولد فرزند شیطان جواب نداده، آدمبدها تصمیم گرفتهاند از یکی از شاناها برای ظهور او استفاده کنند.
از این طریق، فیلم ارتباط مهمی با دیمین، شرور اصلی فیلم اول فرنچایز، پیدا میکند که با توجه به چرخشی که به داستان اضافه کرده میتواند زمینهساز ساخت فیلمهای بعدی در این سری شود. دیمین ثورن حتی حالا هم به عنوان یکی از نمادینترین شخصیتهای شرور فیلمهای ترسناک شناخته میشود و منطقی است که کسی بخواهد پیشدرآمدی بر چگونگی تولد او بسازد. با این حال، آرکاشا استیونسن با «اولین طالع نحس» تنها تولد این شرور را در مرکزیت قرار نداده؛ بلکه ایدههای اساسی و چالشیتری به میدان آورده و یک شخصیت زن را در محوریت داستان قرار داده است.
«اولین طالع نحس» مادر بیولوژیکی دیمین را در مقام نقش اصلی قرار داده و نقش کلیسا در تولد دیمین را نشان میدهد. البته پیش از آنکه فیلم را ببینید نمیتوانید حدس بزنید که قرار است در آخر کار شرور اصلی ماجرا به دنیا بیاید؛ چراکه داستان با یک راهبهی جوان و ازهمهجابیخبر امریکایی که در یتیمخانهای در ایتالیا کار میکند، آغاز میشود.
فیلم «اولین طالع نحس» مادر دیمین را معرفی میکند
مارگارت در ابتدا گمان میکرد کلیسا کارلیتا را از طرق غیرمشروع به دنیا آورده تا مادر فرزند شیطان شود؛ اما شخصیت تایگرفری کشف میکند که نه تنها، کارلیتا، که خودش هم فرزند شیطان است و کلیسا مدتهاست میکوشد با حامله کردن فرزندان شیطان، یک نوزاد مذکر به دنیا بیاورد که همان آنتیکرایست خواهد بود.
درحالی که «طالع نحس» (۱۹۷۶) تأیید کرده بود که دیمین یک مادر بیولوژیک داشته است، اما هویت واقعی این مادر هرگز برای مخاطبان فاش نشده بود. «اولین طالع نحس» داستان را به روزهای قبل از تولد این کودک شیطانی بازمیگرداند و دشواریهایی که مادر دیمین متحمل شده نشان میدهد. البته با اینکه خود مارگارت هم تحت شرایط غیرطبیعی به دنیا آمده است، او هیچ قدرت یا تفاوت خاصی با انسانهای عادی ندارد؛ تا اینکه متوجه میشود زخمی روی سرش حک شده که نماد شیطان است.
فاش شدن مارگارت به عنوان مادر دیمین، به ویژه با توجه به پایان فیلم، میتواند سرنوشت فرنچایز را تغییر دهد. پیش از این تصور میشد که مادر و منشأ دیمین یک شغال ماده بوده است؛ اما شاید بقایای جسد سوختهی شغالی که در فیلم ۱۹۷۶ نشان داده شده به یک شغال نر اشاره داشته و نه ماده؛ چراکه اسکلتهای یک شغال در قبر مادر دیمین پیدا میشود، که در «طالع نحس» (۱۹۷۶) ماریا شانا نام داشت.
«اولین طالع نحس» با ارجاع به فیلم «تسخیر» (Possession) ساختهی آندرژی ژووافسکی، مارگارت را نشان میدهد که در تاریخ شش ژوئن و پیش از آنکه برای زایمان به کلیسا برده شود، اسپاسمهای وحشتناکی را تحمل کرده و جیغ میکشد؛ انگار که موجودی شیطانی درونش شروع به بیدارشدن میکند. استیونسن توضیح داده که این میتواند نشاندهندهی از دست رفتن کنترل زن بر بدن باشد. پس از این سکانس طولانی از پاره شدن کیسه آب مارگارت، اعضای کلیسا او را برای تولد آنتیکرایست آماده میکنند.
مارگارت در ابتدای فیلم با بالا آمدن از پلهها قدم به درون نوری خیرهکننده میگذارد که تداعیکنندهی بهشت است، در پایان «اولین طالع نحس» اما به تختی بسته و شکنجه میشود و در شعلههای آتش گیر افتاده است که به معنی واقعی کلمه آدم را یاد جهنم میاندازد.
طی این زایمان جهنمی البته مارگارت نه یک نوزاد، که دوقلو به دنیا میآورد؛ یکی دختر و یکی پسر. اعضای کلیسا که بالاخره موفق شدهاند تولد پسر شیطان را ببینند شادی کرده و نوزاد را برای تحقق اهداف بعدیاشان برمیدارند. مارگارت به کاردینال حمله میکند و نوزاد را هم برمیدارد، اما دلرحمیاش نمیگذارد پسرک را بکشد. در مقابل، لوز، هماتاقی خیانتکار مارگارت، به او چاقو زده و در آتش رهایش میکند تا خودش و دخترش بمیرند.
دربارهی پدر این فرزند شیطانی فیلم «اولین طالع نحس» در تصاویر رویامانندی که مارگارت میبیند نشان میدهد که شغالی بالای سرش ظاهر میشود که احتمالا همانی است که مارگارت فرزند او را به دنیا میآورد. استیونسن دربارهی ارجاع به ایدهی شغال توضیح داده که هر سه زن، مارگارت، کارلیتا و نوزاد بینامی که مارگارت همزمان با پسر اهریمنی به دنیا میآورد، نیمهشغال هستند و در همهی آنها وجهی شیطانی وجود دارد.
در پایان فیلم «اولین طالع نحس» مادر دیمین زنده میماند
فیلم اصلی ۱۹۷۶ اینطور نشان داده بود که مادر دیمین مرده است؛ اما در پایانبندی «اولین طالع نحس» میبینیم که مارگارت از آتشی که کلیسا به جان خودش و نوزاد دخترش انداخت جان سالم به در برده و چندین سال بعد از حوادث وحشتناکی که بر سرش آمد و پس از تولد دیمین، همراه با کارلیتا و این نوزاد دختر در کلبهای در انزوا زندگی میکند.
پدر برنن که پیش از این به مارگارت هشدار داده بود که کارلیتا قرار است به عنوان مادر آنتیکرایست استفاده شود و در وقایع منجر به تولد این کودک به مارگارت کمک کرده بود به هویت خود پی ببرد، پنج سال بعد دوباره سراغ مارگارت آمده و به او هشدار میدهد که کلیسا از زنده بودنش مطلع است و به نفع مارگارت است که فرار میکند؛ به ویژه که کلیسا دنبال دختربچهی او خواهد آمد. برنن به مارگارت میگوید که پسرش زنده است و همانطور که حدس میزدید، نامش را دیمین گذاشتهاند.
پدر برنن در «طالع نحس» ریچارد دانر هم میخواست دیمین را متوقف کند. اگر فیلم اصلی را دیده باشید میدانید که پدر برنن در حوالی همین موقعها سراغ رابرت رفته و دربارهی پسرک به او هشدار میدهد؛ که البته نتیجهی وحشتناکی برای خودش و رابرت به بار میآورد.
با در نظر گرفتن این موضوع، این امکان وجود دارد که مارگارت در طول رویدادهای فیلم اول فرنچایز زنده باشد؛ یعنی بااینکه داستان توضیح میدهد که مادر آنتیکرایست مرده، شاید این دروغی باشد که کلیسا در مورد سرنوشت مارگارت به دیگران گفته است. یک احتمال دیگر نیز وجود دارد و آن این است که ویزاردلی پیش از حوادث «طالع نحس» (۱۹۷۶) مارگارت را پیدا کرده و او را به قتل رسانده است.
با توجه به اینکه ویزاردلی میتوانست مارگارت را در پایان فیلم «اولین طالع نحس» بکشد و این کار را نکرد، شاید زنده ماندن او برای آیندهی فرنچایز معنی خاصی داشته باشد. داستان مادر دیمین به پایان نرسیده و این امکان وجود دارد که بخواهند از او به عنوان قهرمان فیلمهای احتمالی بعدی استفاده کنند.
اما سوال اصلی اینجاست که آیا مارگارت هرگز با دیمین ملاقات خواهد کرد؟ اگر دیمین بفهمد مادر بیولوژیکیاش هنوز زنده است چه واکنشی نشان خواهد داد؟ اینها سوالاتی هستند که حداقل یک فیلم دیگر لازم دارند تا به طور کامل بتوان به آنها پاسخ داد و در نتیجهاش، داستان مارگارت میتواند به شکلی بزرگتر به داستان دیمین متصل و دایرهی داستان او و پسر شیطانی کامل شود. مارگارت، با اینکه میدانست چه سرنوشتی در انتظار نوزاد پسری است که به دنیا آورده، باز نتوانست از شرش خلاص شود و میتوان تصور کرد که او در مورد پسرش کنجکاو شده و دنبالش خواهد رفت.
«اولین طالع نحس» خواهر دیمین را معرفی میکند
یکی از بزرگترین غافلگیریهای «اولین طالع نحس» در پایان فیلم و در صحنهی اوج داستان اتفاق میافتد. مارگارت زایمان میکند، اما به جای یکی، دو فرزند به دنیا میآورد: یکی پسر و یکی دختر. کلیسا که فقط برای پسرش نقشههای بزرگی در سر میپروراند میکوشد بدون آنکه مدرکی باقی بگذارد با آتش زدن مارگارت و نوزاد دخترش (و حتی هیولای شغالمانند) یکباره از شر آنها خلاص شود؛ اما کارلیتا به کمک مارگارت و دخترش میآید و آنها نجات پیدا میکنند.
مسئله اینجاست که تابهحال در هیچ یک از فیلمهای «طالع نحس» چیزی دربارهی خواهر دیمین نشنیده بودیم؛ اما حالا که در «اولین طالع نحس» به زنده ماندن این نوزاد دختر اشاره شده، حتما برنامههای دیگری برای استفاده از این کاراکتر، احتمالا در نقش قهرمان، یا کسی که علیه پسر شیطان برمیخیزد، وجود دارد. آنطور که فیلم نشان داد این خواهر دقیقا همسن دیمین است و با اینکه نام او فاش نشده اما ایدهاش در داستان فرنچایز میگنجد؛ چراکه ویزاردلی هم این خواهر را به رسمیت نخواهد شناخت.
این امکان هم وجود دارد که کلیسا تا سالها از زنده ماندن مارگارت و دخترش خبر نداشته و فکر میکرده قضیه در آتشسوزی سال ۱۹۷۱ تمام شده است. مارگارت نیز به احتمال زیاد چیزی از این آتشسوزی و تولد آنتیکرایست به دخترش نخواهد گفت.
زمینهسازی برای فیلمهای بعدی وجود دارد، اما چگونه؟
در آخر فیلم نشان داده میشود که اعضای کلیسا (مشخصا لوز) دیمین را در خانوادهی رابرت ثورن، یک سیاستمدار قدرتمند، میگذارند تا بتواند در ناز و نعمت بزرگ شده و دیگر هیچچیز جلودارش نباشد. با اینکه این پایان شومی است، اما کسانی که فیلم اصلی را دیدهاند از این قضیه متعجب نخواهند شد. البته حضور رابرت ثورن تنها در حد یک عکس است؛ اما همین نکته کافی بود تا کل داستان «اولین طالع نحس» را به فیلم اول متصل کند.
با اینکه «اولین طالع نحس» ششمین فیلم در فرنچایز است و پیشدرآمدی بر فیلم اول محسوب میشود، اما با توجه به این پایانبندی و زمینهسازیهایی که با زنده ماندن مادر و خواهر دیمین، شرور اصلی سری، انجام میدهد، میتواند فیلمهای دیگری در پی داشته باشد که داستان خود را بر تنها حریف واقعی دیمین متمرکز میکنند.
با این احتمال که خواهر دوقلوی دیمین نیز همان قدرتهایی را داردکه پسرک، دنبالهای بر «اولین طالع نحس» میتواند داستان این خواهر دوقلو را نشان دهد. علاوه بر این، با اطلاع کلیسا از زنده ماندن مارگارت و دختربچهاش، این امکان وجود دارد که داستانی در پی این فیلم ببینیم که مادر و فرزند همراه با کارلیتا مخفیگاه خود را رها کرده و از دست کلیسا فرار میکنند. همانطور که در فیلم دیدیم، کسانی که مارگارت را مجبور کردند پسر شیطان را به دنیا بیاورد آدمهای بیرحمی هستند و بنابراین اکنون که میدانند مارگارت زنده است، از جستجوی مارگارت دست برنمیدارند.
از همه مهمتر، کلیسا ممکن است خواهر دوقلوی دیمین را تهدیدی بالقوه برای ظهور و قدرت او بداند. شکی نیست که آنها می خواهند قبل از اینکه دیمین از وجود این خواهر مطلع شود، از شر دختربچه خلاص شوند. بنابراین، اگر فیلم بعدی بخواهد داستان «اولین طالع نحس» را دنبال کند میتواند محدودهی زمانی خود را حوالی همان فیلم اصلی (۱۹۷۶) قرار دهد و منطقی به نظر میرسد که مارگارت بخواهد با دیمین روبرو شود یا حداقل تلاش کند شرایط تولد او را فاش کند؛ مخصوصا که خود دیمین هم تا فیلم دوم، «دیمین: طالع نحس ۲» (Damien – Omen II) از سرنوشت شیطانی خود بیخبر است. این امکان هم وجود دارد که پایان فیلم «اولین طالع نحس» را به اول فیلم اصلی بچسبانند و مارگارت با خانوادهی تازهی دیمین ملاقات کند.
سه فیلم اصلی «طالع نحس»، که در فاصلهی سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۱ اکران شدند، زندگی دیمین را از بدو تولد تا آخروعاقبتش نشان میدهند و یک سریال هم تحت عنوان «دیمین» (Damien) در سال ۲۰۱۶ میلادی دربارهی این کاراکتر ساخته شده است. اما با این پیشدرآمد ادامه دادن داستان کمی سخت میشود؛ مگر اینکه داستان دنبالهی «اولین طالع نحس» یک خط زمانی موازی یا فرضی را نشان دهد که در آن دیمین با خواهر و مادرش مواجه میشود.
البته میزان استقبال طرفداران از یک بازسازی دیگر برای «طالع نحس» کمی در سایهی ابهام قرار دارد. به ویژه با بازسازی بد جان مور که انگار میخواسته تاریخ انتشار ۶/۶/۶ را برای فیلمش از دست ندهد و واقعا هیچ ایدهای برای بازسازی درستودرمان «طالع نحس» نداشته است. همچنین، از آن زمان تا حالا دیگر ایدهی بچههای شیطانی در فیلمهای ترسناک به یک کلیشهی تکراری تبدیل شده که نمیدانیم آیا ژانر ترسناک پتانسیل یک فیلم دیگر با همین ایده را دارد یا نه.
اگر به فرنچایز رجوع کنیم تنها در فاصلهی بین فیلمهای دوم و سوم «طالع نحس» میتوان برهههای زمانی یافت که قابلیت بررسی دارند و هنوز در هیچکدام از فیلمها یا سریال «طالع نحس» به آنها پرداخته نشده است. در هر صورت، از نظر اینکه داستان فیلم بعدی چگونه قضیهی زنده بودن خواهر و مادر دیمین را بسط میدهد احتمالات زیاد وجود دارد و هر دو آرکاشا استیونسن و نل تایگرفری هم نسبت به ساخت فیلمهای بعدی در این فرنچایز اظهار آمادگی کردهاند.
با اینکه تبلیغات زیادی برای «اولین طالع نحس» نشده بود، این فیلم ثابت کرد که فیلم ترسناک هم میتواند مضامین سنگینتری را مطرح کند، مثل کاری که فیلم «معصوم» انجام داد، که برای یک اثری که مخاطبان عام را هدف قرار میدهد چیز تازهای است. مدتها پیش از آنکه مارگارت بخواهد به اهداف واقعی کلیسا پی ببرد، با خودش کلنجار میرود که آیا اصلا میخواهد عضوی از سیستمی باشد که یک جای کارش میلنگد. از دست رفتن ایمان مارگارت مسیری رو به تاریکی آغاز میکند که شبیه همان بلایی است که سر پدر کاراس (جیسون میلر) در فیلم «جنگیر» (The Exorcist) آمد.
اما یک نکتهی مهم که «اولین طالع نحس» بر آن دست میگذارد، ذات ناشناختهی دیمین است. در فیلم متوجه میشویم که سه زن اصلی داستان، یعنی مارگارت، دخترش و کارلیتا، یک وجه شیطانی دارند که به خاطر شغال مذکری است که ذکرش رفت و دیمین هم از همین نطفه است. اما این سوال مطرح میشود که اگر این سه نفر میتوانند مثل آدمهای عادی زندگی کنند، آیا دیمین هم میتواند به سمت نور بازگردد؟ اگر بتوان وجهی انسانی حتی در آنتیکرایست یافت دیگر «شر» چه معنی میتواند داشته باشد؟
نکتهی اصلی اینجاست که «اولین طالع نحس» نه تنها داستان فیلم اصلی را با ایدههای غیرمنطقی خراب نکرده و خطوط زمانی فرنچایز را زیر سوال نمیبرد، بلکه راههای تازهای برای ارائهی داستانهای بیشتر در قالب شخصیتهای آشنا باز کرده و نشان میدهد هنوز حرفهای زیادی برای گفتن در سری «طالع نحس» باقی مانده است.
منبع: Screenrant