فیلمهای مجموعه «جنگیر» از بهترین تا بدترین
«جنگیر» (۱۹۷۳) یکی از مهمترین فیلمهای ترسناک تاریخ است که استانداردهای تازهای به این ژانر اضافه و آن را متحول کرد. اثر ساختارشکن ویلیام فریدکین نهتنها بر فرهنگ عامه تاثیری مادامالعمر گذاشت بلکه از نظر مضمونی هم جلوتر از زمانهاش بود؛ فیلمی که برداشت متفاوتی از تقابل خیر و شر ارائه میدهد، به شک و ایمان و کشمکشهای روانی آدمها میپردازد و برای رستگاری و فداکاری آدمی مرثیه میخواند. با موفقیت تجاری باورنکردنی فیلم، بدیهی بود که جنگیر به یک مجموعهی سینمایی تبدیل شود اما متاسفانه فیلمهای بعدی فاصلهی معناداری با نسخهی اصلی دارند.
از فیلمهای جنگیر انتظار میرود که امضاهای مشابه داشته باشند و حداقل سعی کنند تا به ساختهی ویلیام فریدکین نزدیک شوند اما در حقیقت چنین نیست. قسمت دوم بیشتر میخواهد یک فیلم هیجانانگیز ماجراجویی باشد، قسمت سوم وارد حوزهی آثار جنایی-پلیسی میشود، نسخهی چهارم در بهترین حالت یک اثر دلهرهآور نصفهنیمه و نسخهی پنجم یک فیلم ترسناک خونین درجهسه است که ویلیام پیتر بلتی (نویسندهی رمان جنگیر و تهیهکنندهی قسمت اصلی) آن را یکی از «تحقیرآمیزترین تجربههای سینمایی» زندگی خود توصیف کرد. جدیدترین نسخه هم که اخیرا روی پرده رفت، متاسفانه حرفی برای گفتن ندارد و شاید ناامیدکنندهترین نسخهی مجموعه باشد زیرا طرفداران باور کرده بودند که دیوید گوردون گرین (فیلمساز) میتواند این مجموعه را احیا کند.
۶- جنگیر ۲: مرتد (Exorcist II: The Heretic)
- سال انتشار: ۱۹۷۷
- کارگردان: جان بورمن
- بازیگران: لیندا بلر، ریچارد برتون، لوئیز فلچر، مکس فون سیدو، کیتی وین، پل هنری، جیمز ارل جونز
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۳.۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۱ از ۱۰۰
با اینکه به جز نسخهی اصلی، تقریبا همهی دنبالههای این مجموعه ناموفق و ضعیف در نظر گرفته میشوند اما «جنگیر ۲: مرتد» وضعیت به مراتب فاجعهآمیزتری دارد و یکی از بدترین فیلمهای ترسناک تاریخ سینما است. قصه چند سال پس از رویدادهای قسمت اول رخ میدهد. ریگن مکنیل (لیندا بلر) که از جنگیری اول رها شد و توانست خود را از اسارت موجودی شیطانی به نام پازوزو رها کند، حالا در یک مرکز روانپزشکی به مدیریت دکتر جین تاسکین (لوئیز فلچر) زندگی میکند و اوضاع خوبی دارد. وضعیت اما از جایی پیچیده میشود که کلیسای کاتولیک به پدر فیلیپ لامونت (ریچارد برتون) دستور میدهد تا دلایل مرگ پدر مرین (مکس فون سیدو) – که در قسمت اول جان خود را از دست داد – بررسی کند.
مصاحبهی پدر لامونت با ریگن مکنیل، به زنجیرهای از اتفاقات احمقانه و مضحک ختم میشود و قصه را به قارهی آفریقا میبرد، علاوهبر ملخهای پرنده، پایانبندی فیلم و تشریفات مذهبی نهایی با حضور جیمز ارل جونز هم شما را شکنجه خواهد داد. اکثر منتقدان پس از تماشای مرتد، به این نکته اشاره داشتند که یکی از بدترین فیلمهایی است که در عمر خود تماشا کردهاند و حتی خالق نسخهی اصلی، ویلیام فریدکین فقید هم بعدها گفت که بخشهایی از آن را تماشا کرده است و «بدترین چهل دقیقهی زندگی من بود». فریدکین از ابتدا با ساخت این فیلم مخالفت کرد زیرا آن را غیرضروری میدانست و شاید بهتر بود استودیوی سازنده حرفهای او را جدی بگیرد و ایدهی ساخت دنباله را کنار بگذارد.
جنگیر ۲: مرتد فیلم کاملا متفاوتی است، اگر قسمت اول را یک درام خانوادگی نامتعارف بدانیم، نسخهی دوم یک فیلم حماسی اکشن-ماجراجویی است که از سکانسهای اکشن غیرمنطقی و تصویرسازیهای سورئال بیمعنا بهره میبرد. البته کارگردان فیلم، جان بورمن را نباید دستکم گرفت، او یک فیلمساز آماتور نیست و در حقیقت فیلمهای تحسینشدهای همچون «شلیک به هدف» (۱۹۶۷) و «بازماندگان» (۱۹۷۲) را در کارنامه دارد که دومی نامزد جایزهی اسکار بهترین فیلم هم شد. واقعیت این است که بورمن تلاش خود را کرده است و هنر او را در بعضی از لحظات فیلم احساس میکنید اما این داستان احمقانه را هیچکس نمیتوانست به اثر سینمایی قابلقبولی تبدیل کند.
این پروژه از همان ابتدا محکوم به شکست بود زیرا نه فریدکین و نه ویلیام پیتر بلتی به ساخت قسمت دوم علاقهای نداشتند. اما فروش باورنکردنی جنگیر هر استودیویی را وسوسه میکرد. بنابراین یک تهیهکنندهی دیگر، ریچارد لِدرر وارد میدان شد تا یک دنبالهی کمخرج تولید کند. هدف اولیه این بود که همان فیلم اول را دوباره تکرار کنند که شاید اگر همین کار را میکردند، نتیجهی نهایی تا این اندازه افتضاح نمیشد. این فیلم تابهحدی بد بود که باعث شد ویلیام پیتر بلتی تصمیم بگیرد قسمت سوم را خودش کارگردانی کند.
۵- جنگیر: آغاز (Exorcist: The Beginning)
- سال انتشار: ۲۰۰۴
- کارگردان: رنی هارلین
- بازیگران: استلان اسکاشگورد، ایزابلا اسکروپو، جیمز دارسی، رالف برون، بن کراس، دیوید بردلی
- امتیاز کاربران IMDb به فیل م: ۵.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۱ از ۱۰۰
«جنگیر: آغاز» و دیگر فیلم این فهرست، «قلمرو: پیشدرآمدی بر جنگیر» (به کارگردانی پل شریدر)، هر دو قربانی حماقتهای شرکت برادران وارنر هستند. وارنر که از نسخهی شریدر رضایت نداشت و آن را ترسناک نمیدانست (در ادامه به جزئیات آن خواهیم پرداخت)، در ابتدا قصد داشت تا یک فیلمساز دیگر را به پروژه بیاورد، کسی که سکانسهای جدیدی به فیلم اضافه کند تا شاید وحشتناکتر شد. در نهایت اما وارنر تصمیم گرفت این پروژه را بهکلی کنار بگذارد و یک فیلم دیگر بسازد! رنی هارلین که «بوسه طولانی شببخیر» (۱۹۹۶) و «دریای آبی عمیق» (۱۹۹۹) در کارنامه داشت، از کسانی بود که ایدههایش مورد توجه تهیهکنندگان قرار گرفت. برنامهی هارلین این بود که فیلمنامه بازنویسی و سکانسهای اکشن به فیلم اضافه شود و بازیگران را هم جایگزین کنند.
از تیم بازیگری اصلی، تنها استلان اسکاشگورد باقی ماند و سایر بازیگران کنار رفتند. پروژه در سه ماه و با بودجهای ۵۰ میلیون دلاری ساخته شد (استودیو ۳۵ میلیون دلار هم برای پروژهی پل شریدر هزینه کرده بود، در حقیقت آنها حدود ۹۰ میلیون دلار برای این دو فیلم خرج کردند). هر دو فیلم شریدر و هارلین، دلایل حضور پدر مرین در آفریقا را بررسی میکنند اما از زوایای متفاوتی به آن نزدیک میشوند. در نسخهی هارلین، مرین کلیسای کاتولیک را ترک کرده است تا به علاقهمندی دیگرش یعنی باستانشناسی بپردازد و تحتتاثیر تراژدیهای دوران جنگ جهانی دوم قرار دارد. او در مسیر ماجراجوییهایش در آفریقا و در روزهایی که با بحران ایمان دستوپنجه نرم میکند، به منطقهای کهن میرسد که محل زندگی روح خبیث شیطانی، پازوزو است.
او در نهایت با این شیطان بزرگ روبهرو میشود که بدن یکی از آدمها را تسخیر کرده است، پدر مرین سعی میکند که مراحل جنگیری را انجام و پازوزو را شکست دهد. نکات مثبتی هم در اثر به چشم میخورد، همانند بازی خوب استلان اسکاشگورد اما فیلم در ایجاد ترس ضعفهای اساسی دارد و شخصیتهای فرعی را هم به حال خود رها کرده است. جنگیر: آغاز به یک شکست تجاری بزرگ تبدیل شد، منتقدان و مخاطبان به آن واکنش مثبتی نشان ندادند و بخش جنگیری پایانی هم نهتنها شباهتی به نسخهی اصلی ندارد بلکه هیجان خاصی هم به بیننده منتقل نمیکند.
۴- جنگیر: مومن (The Exorcist: Believer)
- سال انتشار: ۲۰۲۳
- کارگردان: دیوید گوردون گرین
- بازیگران: لسلی اودم جونیور، آن داود، جنیفر ندلز، نوربرت لئو بوتس، لیدیا جیوت، اولیویا مارکوم، الن برستین
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۲۲ از ۱۰۰
«جنگیر: مومن» بازگشت این مجموعه پس از ۱۵ سال را رقم زد و منتقدان و طرفداران امیدوار بودند که از فیلمهای اخیر وضعیت بهتری داشته باشد اما چنین نشد. دیوید گوردون گرین که پنج سال قبل، مجموعهی «هالووین» را احیا کرد، اینجا کار سختتری در پیش داشت. او نهتنها باید فیلمی میساخت که وقایع چهار یا پنج فیلم اخیر را به رسمیت میشناسد بلکه باید اثری خلق میکرد که متفاوت است و خود را از دهها فیلم تقلیدی پنج دههی اخیر متمایز میکند (تا به امروز حداقل ۴۹ فیلم داریم که مستقیما از نام جنگیر در عنوان خود استفاده کردهاند). گرین در وهلهی اول، همان روش هالووین را پیادهسازی کرده است، یعنی نادیده گرفتن همهی دنبالهها و ساخت یک دنبالهی مستقیم برای قسمت اصلی. بنابراین او شانس ساخت یک اثر قابلقبول را داشت اما نتیجهی نهایی بههیچوجه خوب نیست.
ساختهی گرین چنان آشفته، سهلانگارانه، کمهیجان و آزاردهنده است که جنگیر ویلیام فریدکین به کنار، حتی توانایی رقابت با فیلمهای تقلیدی را هم ندارد. مومن حرفی برای گفتن ندارد، در حالی که ساختهی فریدکین هنوز هم قابل اعتنا است (قصهای تفکربرانگیز دربارهی جایگاه ایمان و باور در یک جهان سکولار). جنگیر یک فیلم آرام، وهمانگیز و بزرگسالانه بود که مخاطب خود را به تعمق وادار میکرد و سکانس جنگیری پایانیاش در ذهن چندین نسل حک شده است و نمیتوان آن را فراموش کرد. گرین در مومن میخواهد پیام متفاوتی را مخابره کند، اینکه آدمهایی که دین و مذهبی متفاوتی دارند یا حتی بیدین هستند هم میتوانند به کمک قهرمان قصه بشتابند. این ایده فینفسه جالب است اما در اقیانوسی از کلیشهها غرق میشود و کمتر کسی متوجه آن خواهد شد.
دیوید گوردون گرین یک فیلم خنثی و شلخته ساخته که همانند دیگر تریلرهای رایج جنگیری، به جامپاِسکر تکیه کرده است و کاری با احساسات یا ترس زیرپوستی ندارد. فیلم حداقل میتوانست سرگرمکننده باشد اما حتی در این زمینه هم ناموفق عمل میکند. این بار، نه یک دختر بلکه دو دختر ۱۳ ساله توسط یک نیروی شیطانی تسخیر شدهاند. لسلی اودم جونیور نقش ویکتور را بازی میکند، عکاسی که پس از مرگ همسرش، حالا مجبور است دخترش آنجلا (لیدیا جیوت) را بهتنهایی بزرگ کند. آنجلا که آرزوی ملاقات دوباره با مادر را دارد، همراه با دوستش کاترین (اولیویا اونیل) به جنگل میرود تا از طریق تشریفاتِ احتمالا مذهبی مادر را ببیند که جواب نمیدهد. دو دختر نگونبخت ناپدید میشوند و چند روز بعد بازمیگردند اما تغییر کردهاند. همهی تماشاگران از همان ابتدا متوجه میشوند که آنها تسخیر شدهاند و به جنگیری نیاز دارند.
ویکتور از طریق یک کتاب که توسط کریس مکنیل (از شخصیتهای کلیدی نسخهی اصلی) نوشته است، دربارهی جنگیری اطلاعات تازهای بهدست میآورد. در ادامه با الن برستین در سن ۹۰ سالگی ملاقات میکنیم که به ویکتور مشاوره میدهد و ما را از سازوکارهای جنگیری آگاه میکند. سپس برستین کنار میرود و شخصیتهای فرعی دیگر جایگزین اون میشوند. و مطابق انتظار، همهچیز به سکانس جنگیری نهایی ختم میشود که آنهم ناامیدکننده از آب درآمده است. هنگامی که فیلم جنگیر اکران شد، ایدههای ویلیام پیتر بلتی ما را میترساند زیرا نمیدانستیم یک جنگیری باید چگونه باشد اما حالا در طول سالها آنقدر این پروسه را در آثار مختلف تماشا کردهایم که دیگر عنصر غافلگیری معنایی ندارد. جنگیر: مومن فارغ از اینکه کلیشهای است، از نظر فنی هم فیلم قابلقبولی نیست و اگرچه از آثار فوق وضعیت بهتری دارد اما نوید روزهای بهتری را برای این مجموعه نمیدهد.
۳- قلمرو: پیشدرآمدی بر جنگیر (Dominion: Prequel to the Exorcist)
- سال انتشار: ۲۰۰۵
- کارگردان: پل شریدر
- بازیگران: استلان اسکاشگورد، گابریل مان، کلارا بلار، بیلی کرفرد، جولین وادهام، رالف برون، ایزرائیل ادورامو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۳۰ از ۱۰۰
پس از اینکه جنگیر: آغاز بار دیگر این مجموعه را نابود کرد، برادران وارنر تصمیم گرفت تا نسخهی «قلمرو: پیشدرآمدی بر جنگیر» را هم بهصورت محدود اکران کند (به هر حال، آنها چیزی برای از دست دادن نداشتند). نکتهی غمانگیز دربارهی فیلم اما این است که پتانسیل تبدیل شدن به یک فیلم خوب را داشت. تهیهکننده، جیمز جی رابینسون توسعهی یک پیشدرآمد برای جنگیر را از سال ۱۹۹۷ آغاز کرد و سال ۲۰۰۱، فیلمساز کهنهکار، جان فرانکنهایمر – خالق «کاندیدای منچوری» (۱۹۶۲) و «تعمیرکار» (۱۹۶۸) – برای ساخت آن انتخاب شد و قرار بود لیام نیسن نقش اصلی را بازی کند. با تاخیر خوردن پروژه، فرانکنهایمر به دلیل کهولت سن و بیماری کنار رفت تا پل شریدر – نویسندهی «راننده تاکسی» (۱۹۷۶) و «گاو خشمگین» (۱۹۸۰) – جایگزین او شود.
در ادامه لیام نیسن هم کنار رفت تا استلان اسکاشگورد نقش اصلی را برعهده بگیرد. پروسهی ساخت فیلم چندان خوب پیش نرفت، بودجهی ساخت آن تقریبا دو برابر شد (وارنر امیدوار بود که با ۱۵ میلیون دلار بتواند آن بسازد) و شش نویسنده در نگارش فیلمنامه نقش داشتند. نسخهی اولیهی ۱۳۰ دقیقهای فیلم اوایل سال ۲۰۰۳ برای تهیهکنندگان به نمایش گذاشته شد و بازخوردهای منفی دریافت کرد، آنها نسبت به خشونت جزئی و سکانسهای ترسناک معدود فیلم انتقاد داشتند و از شریدر درخواست کردند تا آن را دوباره تدوین کند که او نپذیرفت. سپس قرار شد تا سکانسهای جدید فیلمبرداری شود که به گفتهی شریدر رفتهرفته «بیشتر و بیشتر» شدند. شریدر همچنین ادعا میکرد که برداشتی وفادارانه از فیلمنامه ارائه داده است اما استودیوی سازنده بهکلی «پشیمان» شده بود. شریدر در نهایت دو بار فیلم را با تدوینهای مختلف به استودیو نشان داد که بازهم آنها را راضی نکرد.
اعضای وارنر در نهایت تصمیم گرفتند تا بدون دخالت شریدر، تدوینگر سرشناس، شلدون کان را استخدام کنند تا فیلم را بار دیگر تدوین کند که این حرکت باعث خشم شریدر شد و او درخواست کرد که شلدون کان هرچه سریعتر کنار گذاشته شود. برادران وارنر اما در این برهه دیگر اعتقادی به این فیلمساز نداشت و تصمیم گرفت تا شریدر را اخراج کند و همانطور که بالاتر هم اشاره کردیم، در نهایت رنی هارلین جایگزین او شد. شریدر پس از تماشای نسخهی رنی هارلین در کنار ویلیام پیتر بلتی، گفت :«افتضاح است، اگر است همینطور افتضاح باقی بماند، شرط میبندم که احتمالا نسخهی من هم احیا خواهد شد». این اتفاق رخ داد اما نه به آن شکلی که شریدر انتظار داشت. استودیو، تیم سیلانو (تدوینگر) را استخدام کرد تا فیلم را شبیه به نسخهی اصلی مورد نظر شریدر تدوین کند. سیلانو اصرار داشت که خود پل شریدر باید این کار را انجام دهد که استودیو در نهایت قانع شد اما فرصت و بودجهی کافی در اختیار شریدر قرار نگرفت تا فیلم ضمن ایرادهای فنی (بهویژه در زمینهی تنظیم رنگ)، حتی موسیقی متن کاملی هم نداشته باشد!
۲- جنگیر ۳ (The Exorcist III)
- سال انتشار: ۱۹۹۰
- کارگردان: ویلیام پیتر بلتی
- بازیگران: جورج سی. اسکات، اد فلاندر، براد دوریف، اسکات ویلسون، جیسون میلر، ویوسا لیندفورش، نیکول ویلیامسون
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۹ از ۱۰۰
«جنگیر ۳» شاید تنها دنبالهی این مجموعه باشد که میتوانیم آن را قابلقبول توصیف کنیم. فیلم اگرچه در ژانر ترسناک قرار میگیرد اما حالوهوای جنایی دارد. ویلیام پیتر بلتی قصد نداشت تا دنبالهای برای رمان جنگیر بنویس تا اینکه به ایدهی «لژیون» رسید، یک قصهی متفاوت که ستوان ویلیام اف کندرمن چهرهی اصلی آن است (کندرمن در رمان اصلی هم حضور پررنگی داشت اما در فیلم جنگیر به او چندان پرداخته نشد). بلتی همچنین ویلیام فریدکین را راضی کرده بود تا کارگردانی این نسخه را برعهده بگیرد؛ برادران وارنر هم علیرغم عملکرد ناامیدکنندهی قسمت دوم، آمادهی ساخت این دنباله بود. بلتی در این رابطه گفته است: «همه جنگیر ۳ را میخواستند. من هنوز فیلمنامه را ننوشته بودم اما یک داستان در ذهن داشتم و بیلی [فریدکین] عاشق آن بود». با این حال، برخلاف ادعای بلتی، این دو، ایدههای مختلفی در ذهن داشتند و در نهایت فریدکین تصمیم گرفت تا از کارگردانی اثر انصراف دهد.
با کنار رفتن فریدکین، توسعهی فیلم با مشکل روبهرو شد و بلتی ایدهاش را در قالب رمان لژیون منتشر کرد که به یکی از پرفروشترین کتابهای سال ۱۹۸۳ تبدیل شد. بلتی در ادامه کتاب را به فیلمنامه تبدیل کرد و با تلاشهای فراوان موفق شد تا اجازهی کارگردانی اقتباس سینمایی آن را دریافت کند. بلتی در همین برهه، کارگردانی فیلم را به جان کارپنتر نیز پیشنهاد داد که او ابتدا پذیرفت اما همانند فریدیکن، ایدههای دیگری داشت و او هم کنار رفت. کارپنتر بعدا گفت مشکل اصلیاش این بود که «فیلمنامه اصلا بخش جنگیری نداشت». او به بلتی پیشنهاد داد که به بخش پایانی قصه یک جنگیری اضافه کند که او نپذیرفت. بلتی در نهایت روی صندلی کارگردانی نشست و فیلم را با بودجهی ۱۱ میلیون دلاری جلوی دوربین برد. بلتی فیلم را در هشت هفته (اوایل سال ۱۹۸۹) تکمیل کرد و از نتیجهی کار راضی بود اما تهیهکنندهی پروژه، مورگان کریک چهار ماه بعد به او خبر داد که باید یک پایان جدید برای جنگیر ۳ فیلمبرداری کند.
مشکل آنها همان چیزی بود که جان کارپنتر گفته بود: «فیلم هیچ ارتباطی با جنگیر ویلیام فریدکین ندارد، باید در فیلم حداقل یک جنگیری وجود داشته باشد». تهیهکنندگان ۴ میلیون دلار دیگر هزینه کردند تا یک سکانس جنگیری به فیلم اضافه شود (با حضور پدر مورنینگ، شخصیتی که تنها در بخش پایانی فیلم حضور دارد). بلتی بعدها گفت که «[این سکانس جنگیری] خوب است اما غیرضروری بود». البته او آن روزها به اجبار، حرفهای دیگری به رسانهها میزد، از جمله اینکه از نتیجهی نهایی راضی و خشنود است. او همچنین بعدها به این نکته اشاره کرد که راهی نداشته است: «آنها میتوانستند بروند و هر کاری که میخواهند با فیلم انجام دهند. بنابراین تصمیم گرفتم که بهتر است خودم این کار را انجام دهم. بهطور احمقانهای با خود فکر کردم میتوانم یک سکانس جنگیری خوب بسازم».
همانطور که بالاتر هم اشاره شد، برخلاف دیگر فیلمهای مجموعه، جنگیر ۳ گرایش زیادی به ژانر جنایی دارد: دو نفر که میخواهند یک پروندهی قتلهای زنجیرهای را حل کنند. پدر دامین کاراس (جیسون میلر)، کشیش مشهور نسخهی اصلی هم در فیلم حضور دارد و مشخص میشود که او در حقیقت در سکانس پایانی جنگیر کشته نشده است. جنگیر ۳، اتفاقات قسمت دوم را هم نادیده میگیرد که رویکرد هوشمندانهای بود زیرا هیچکس علاقهای نداشت که این فیلم ارتباطی با آن نسخهی ضعیف داشته باشد. به این ساختهی ویلیام پیتر بلتی انتقادات زیادی وارد است اما اگر آن را با نسخهی اصلی مقایسه نکنیم، اثر سینمایی چندان بدی نیست، جنگیر ۳ یک سکانس جامپاِسکر فراموشنشدنی هم دارد و شاید تنها فیلمی باشد که میتوانیم ادعا کنیم به میراث ویلیام فریدکین توهین نکرد.
۱- جنگیر (The Exorcist)
- سال انتشار: ۱۹۷۳
- کارگردان: ویلیام فریدکین
- بازیگران: الن برستین، ماکس فون سیدو، جیسون میلر، لی جی کاب، لیندا بلر، آیلین دیتز، کیتی وین، جک مکگوران
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۸ از ۱۰۰
از جنگیر چه میتوان گفت؟ برای شروع، شاید همین نکته کافی باشد که اولین فیلم ترسناک تاریخ بود که نامزد جایزهی اسکار بهترین فیلم شد. قصه در عراق آغاز میشود، جایی که پدر لنکستر مرین (ماکس فون سیدو) یک یادگارهی باستانی از پازوزو را در حین حفاری باستانشناسی پیدا کرده است. سپس به محلهی جرجتاون کالیفرنیا میرویم و با بازیگر مشهوری به نام کریس مکنیل (الن برستین) آشنا میشویم که در پروسهی فیلمبرداری اثر سینمایی جدید خود، همراه با دختر ۱۲ سالهاش ریگن (لیندا بلر) در یک خانهی ظاهرا عادی بهصورت موقت زندگی میکنند. مشکل اما این است که آنها شبها صداهای عجیبی از زیرشیروانی میشنوند.
اوضاع زمانی عجیبتر میشود که ریگن یک تختهی مخصوص احضار ارواح پیدا و مدتی بعد، دربارهی دوست جدیدش با مادر صحبت میکند. هنگامی که ریگن رفتارهای نامتعارفی از خود نشان میدهد، کریس او را نزد دکترهای مختلف میبرد تا مشکل را پیدا کند اما به نتیجهای نمیرسد. در سوی دیگر، پدر دامین کاراس (جیسون میلر) را داریم، کشیشی که با بحران ایمان روبهرو است و از مادر مهاجر مریض خود نگهداری میکند. پس از مرگ مادر، کاراس که به غم فقدان دچار شده است، تصمیم میگیرد تا به پروندهی کریس و ریگن نگاهی بیندازد و پس از اینکه ریگنِ تسخیرشده دربارهی مادر از دنیا رفتهی او صحبت میکند، شوکه میشود.
اولین برگ برندهی جنگیر این است که سه شخصیت اصلی آن فاصلهی زیادی با نمونههای مشابه دارند. دامین کاراس شاید کشیش باشد اما نسبت به باورهای خود تردید دارد و باورهای خود را به چالش میکشد. او از آن آدمهای با اعتمادبهنفسی نیست که زیروبم جنگیری را بداند. او شبیه انسانها عادی است و دغدغههای انسانی دارد، در نتیجه با او ارتباط برقرار میکنید. به همین منوال، شخصیتهای دیگر هم انسانی هستند و ویژگی منحصربهفردی ندارند. افزون بر این، جنگیر رابطهی ایمان و علم را به بهترین شکل موشکافی میکند. ما میدانیم که کریس و ریگن آدمهای مذهبی نیستند و تسخیر شیطانی، ایدهای نیست که حتی کریس بخواهد به آن فکر کند. در واقع بیشتر مدت زمان فیلم صرف آزمایشهای علمی مختلف میشود و حتی وقت پزشکان به او میگویند که دخترک مشکلی ندارد، کریس احتمال میدهد که شاید فرزندش از یک بیماری نادر مغزی رنج ببرد.
تنها زمانی که رفتارهای ریگن با علم قابل توضیح نیست، به کریس پیشنهاد داده میشود که شاید باید جنگیری را امتحان کند، اما نه به دلایل معنوی یا ترس از خالق، بلکه به دلایل روانشناختی. و همین تلفیق عناصر فراطبیعی و علمی است که جنگیر را به مراتب وحشتناکتر میکند. اکثر فیلمهای ترسناک مدرن، وظیفهی اصلی خود را بهدرستی انجام میدهند و با تشکر از جامپاِسکرها، همیشه این احتمال وجود دارد که غافلگیر شوید اما اکثر این آثار ماندگار نیستند. جنگیر اما از آن فیلمهایی است – که حتی با گذشت پنج دهه – ترس آن پس از پخش تیتراژ پایانی هم تا مدتها با شما باقی خواهد ماند و از نظر فرمی هم تقریبا بینقص است، از موسیقی متن جک نیچه و گریمها تا کارگردانی شاهکار ویلیام فریدکین. شاید بیش از این نیاز نباشد که دربارهی جنگیر صحبت کنیم، فیلمی که ژانر ترسناک را برای همیشه تغییر داد و جایگاه آن در تاریخ سینما محفوظ است.
منبع: MovieWeb