نقد فیلم شیطان تماموقت؛ مواجههای کلیشهای با شرارت
فیلم سینمایی «شیطان تماموقت» (The Devil All the Time) تریلری روان شناختی ساخته آنتونیو کامپوس است که اواخر شهریور سال جاری از شبکه نتفلیکس پخش شد اما چندان توجه منتقدان را به خود جلب نکرد.
شیطان تماموقت اقتباسی است از رمانی به همین نام نوشته «دونالد ری پولاک» و داستان آن از پایان جنگ جهانی دوم تا شروع جنگ ویتنام در ایالت اوهایو در طول دو دهه زمانی در جریان است.
شخصیت اصلی داستان فیلم آروین راسل است که از کودکی تا بزرگسالی در معرض وقایعی ناخوشایند قرار دارد اما تلاش میکند در مقابل این رویدادهای تلخ و شیطانی واکنش نشان دهد.
یک گوتیک جنوبی متوسط
شیطان تماموقت را میتوان در یک تقسیمبندی دیگر میان آثار «گوتیک جنوبی» (Southern Gothic) قرار داد؛ مجموعه مشخصی از محصولات ادبی و سینمایی که در جنوب آمریکا جریان دارند و شخصیتهایی را نمایش میدهند که در شرایطی عجیب و غریب قرار گرفتهاند، وقایعی شیطانی را تجربه میکنند یا درگیر خشونت و جنایت شدهاند. این آثار در بستر فرهنگ مناطق جنوبی آمریکا پس از جنگ داخلی شکل گرفتند. فقر و کشمکشهای تلخی که در زمینه بردهداری در این مناطق رخ داد به تشدید نژادپرستی، افزایش خشونت و افراطیگریهای مذهبی منجر شد.
وقتی در ابتدا الن گلاسکو یکی از زنان نویسنده مشهور آمریکایی از عبارت گوتیک جنوبی استفاده کرد به نویسندگان دیگری همچون ارسکین کالدول و ویلیام فاکنر اشاره داشت؛ نویسندگانی که آثارشان از نظر او به این مکتب تعلق داشتند و با نوعی خشونت بیهدف و کابوسهای وحشتناک همراه بودند.
عبارت گوتیک جنوبی در ابتدا بار منفی داشت اما در سالهای بعد بهعنوان یک گونه از آثار ادبی و سینمایی در آمریکا شناخته شد. چنان که اشاره شد عموما در این آثار با وقایعی عجیب، ارزشهای فرهنگی مناطق جنوبی آمریکا برجسته میشوند اما برخلاف ژانر گوتیک، استفاده از عناصر گوتیک در این گونه، تنها برای ایجاد تعلیق نیست بلکه به دنبال بیان مسائل اجتماعی و آشکارکردن ویژگیهای فرهنگی به کار میرود.
شاید این نقطه بهترین جا برای ورود به بحث درباره فیلم سینمایی شیطان تماموقت باشد؛ اثری که از عناصر وحشتزا و مرموز بهره میبرد اما در بیان مسائل بزرگتری که به دنبال آن است چندان موفق به نظر نمیرسد. مجموعه نقدهایی که درباره این فیلم در وبسایت راتن تومیتوز جمعآوری شده است رضایت ۶۴ درصدی منتقدان را نسبت به این اثر سینمایی نشان میدهند. این درصد رضایت از مجموع ۱۸۵ نقد به دست آمده که ۱۱۹ نقد مثبت و ۶۶ نقد منفی بوده است.
در وبسایت متاکریتیک هم ۳۸ نقد درباره فیلم شیطان تماموقت جمعآوری شده است که با ۱۶ نقد مثبت، ۱۹ نقد میانه و ۳ نقد منفی نمره متای کاملا متوسط ۵۵ را برای فیلم رقم زده است.
در میان نقدهای فیلم به ضعف فیلمنامه، تلاش برای جبران نواقص بیان سینمایی با صدای راوی (تعریفکردن به جای نمایشدادن) و ضعف شخصیتپردازیها اشاره شده است.
در ادامه مروری خواهیم داشت بر بعضی نقدهای منتشرشده درباره فیلم سینمایی شیطان تماموقت.
گزیدهی نقدها و بررسیهای فیلم شیطان تماموقت
هالیوود ریپورتر / جان دیفور
امتیاز: ۷۰ از ۱۰۰
فیلم که در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ در دو منطقه روستایی جریان دارد در مقایسه با بسیاری از آثار پیشین این ژانر به شکلی کمتر واضح و نمایشگرانه ایمان و خشونت را به یکدیگر گره میزند.
البته با این حال ساختار فیلم گاهی اوقات فاقد تأثیرگذاری حداکثری است. این اثر شوم و ترسناک به مرور زمان درگیرکنندهتر میشود و از بازیگران توانمندش به خوبی بهرهبرداری میکند.
در کنار بازیهای قدرتمند که بین همه عوامل مشهود است باید موسیقی فیلم را هم تحسین کرد که اجازه میدهد فیلم شیطان تماموقت ریشههای روستایی خود را بهخوبی آشکار کند.
گاردین / پیتر بردشاو
امتیاز: ۶۰ از ۱۰۰
در سراسر فیلم با داستانی ترسناک روبرو میشویم که مملو از عناصر عجیب و غریب و افراد ناخوشایند است. فیلم با کیفیت خوبی تولید و با اعتمادبهنفس ساخته شده است و بازی رابرت پتینسون به شکل ویژهای در آن قابل باور از آب درآمده است.
با این حال فیلم نوعی بیمعنایی کلی دارد که شاید مربوط به لحن آن باشد؛ مشکلی که در یک اثر مشابه دیگر میتوانست با استفاده از شوخطبعی بهعنوان عنصری متضاد با خشونت به کار رفته در فیلم، حل شود. با این وجود قطعا باید گفت که فیلم تأثیر خود را روی مخاطب میگذارد.
ایندیوایر / رایان لاتانزیو
امتیاز: ۴۲ از ۱۰۰
دلیل خاصی وجود ندارد که بخواهیم به هیچ یک از شخصیتهای فیلم شیطان تماموقت ساخته آنتونیو کامپوس اهمیت بدهیم؛ فیلمی ناخوشایند و متورم که یک گروه بازیگری جذاب را به نابودی میکشاند. در حالی که ستارههایی چون تام هالند و رابرت پتینسون با اشتیاق تلاش میکنند بهترین عملکردشان را ظرف ۲ ساعت و ۳۰ دقیقه برای احیاکردن جسد فیلم به خرج دهند اما فیلم از همان آغاز اثری مرده است.
فیلم شیطان تماموقت آنقدر شخصیتهای متعددی دارد که در نهایت به اثری غیرمنسجم و کسالتآور تبدیل میشود. یک مداقه خشن اما بیروح در رابطه با ایمان که به نقطهای آزاردهنده میرسد.
حتی اگر تعمدی باشد باید گفت به ندرت ممکن است در یک فیلم مجموعه بازیگرانی به این زیبایی تا این حد زشت و زننده به نظر برسند.
داستان فرعی فیلم هم دست کم روی کاغذ بسیار ترسناک و پرمحتوا است و در رمان پولاک (رمانی که فیلم از روی آن اقتباس شده) داستانی بهشدت وحشتناک است که به تنهایی برای پرکردن یک فیلم جذابیت کافی دارد. پهنکردن بساط پیکنیک، نور روز و شکل طراحی صدا هنگام قتلهای برنامهریزی شده نشان میدهد که قرار بوده چیزی شبیه صحنههایی را شاهد باشیم که در صحنههای قتل فیلم زودیاک دیوید فینچر مشابهش را دیده بودیم. اما در این فیلم با پیشرفت قصه و رسیدن از هر قتل به قتل بعدی به جای جیغزدن، خمیازه میکشیم و بیصبرانه منتظریم که نقشه ناامیدکننده این زوج قاتل زودتر به پایان راه برسد.
اسکریندیلی / تیم گریرسون
امتیاز: ۴۰ از ۱۰۰
آنتونیو کامپوس کارگردان فیلم، ما را با جهانی آشنا میکند که در آن قتل، خشونت و خودکشی اموری عادی در نظر گرفته میشوند اما موفق نمیشود در حوزه این موضوع تیره و غمانگیز حرف جدیدی برای گفتن داشته باشد.
شیطان تماموقت از مجموعه بازیگران شناختهشدهای همچون تام هالند و رابرت پتینسون بهره میبرد. از نظر لحن فیلم ممکن است در ذهن مخاطب شباهتهایی با «جایی برای پیرمردها نیست» ایجاد کند اما لحن غمانگیز و واکنشهای نهچندان مثبت منتقدان، مخاطبان احتمالی فیلم را محدود خواهد کرد.
متأسفانه فیلم تصنعی و از خود راضی به نظر میرسد. گرچه فیلمبرداری باشکوهی دارد که با موفقیت محیطهای جنگلی را با شکوهی رازآلود نمایش میدهد اما فیلم با لجبازی از جذب مخاطب طفره میرود و ما را با تعدادی انسان ویرانشده که اساسا قانعکننده و باورپذیر نیستند تنها میگذارد.
به نظر قطعی میرسد که کامپوس قصد داشته نسبت به تمایلات بیرحمانه و پرخاشگرانه مردم آمریکا انتقادات خود را بیان کند؛ اتفاقی نیست که فیلم با جنگ جهانی دوم آغاز و با جنگ ویتنام به پایان میرسد؛ دو سمبلی که به ترتیب بیانگر پیروزی و تحقیر کشور آمریکا است.
در این فضا جنسیتزدگی و تعصب مذهبی همه جا را فراگرفته و مردم ترجیح میدهند به جای درگیرشدن با جامعهای واپسگرا گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند اما به نظر میرسد کامپوس نمیداند چطور میتواند از این مشاهدات کلیشهای فراتر برود و به بیان عمیقتری برسد.
ورایتی / اوون گلیبرمن
امتیاز: ۴۰ از ۱۰۰
میتوان این فیلم را بهعنوان یک نمونه در کلاسهای آموزش سینما تدریس کرد چرا که مثالی است دقیق از اینکه گفتن به جای نشاندادن چطور میتوان مخاطب را کرخت و بیحس کند. در واقع کامپوس چنان احترامی برای رمان قائل است که به جای دراماتیزهکردن آن، فقط با تصاویر رمان را شرح میدهد.
شخصیتهای خشن تمام فیلم را به اشغال خود درآوردهاند اما این فقط ویترین ماجرا است چرا که در نهایت آروین (با بازی تام هالند)، یک مرد جوان که از نظر درونی انسان خوبی است به همه گناهکاران نشان میدهد که ماجرا واقعا از چه قرار است. با این حال هرگز در طول فیلم حس نمیکنید که کارگردان سفر معنوی این جوان را در مسیر رستگاری جدی گرفته باشد.
شیطان تماموقت رفتارهای بد زیادی را نشانمان میدهد اما واقعا علاقهای ندارد که انگیزههای شخصیتهای منفیاش را هم بررسی کند و بدون این وارسی و کنجکاوی فیلم فقط مجموعهای است از درسهای خوب برای بچهمدرسهایها: یک فیلم نوار که میخواهد به جنگ تاریکی برود.
تایم / استفانی زاخارک
امتیاز: ۳۰ از ۱۰۰
در اغلب بخشهای فیلم شیطان تماموقت با مجموعهای از انسانهای شرور طرفیم که دست به اقدامات وحشتناک میزنند؛ آن هم کاملا بیدلیل، شاید فقط برای اینکه ثابت کنند انسان میتواند تا چه میزان موجود بدبخت و بیچارهای باشد.
قالب فیلم یک گوتیک جنوبی محض است اما بدون ظرافت نمونههای درجه یک این ژانر همچون داستانهای فلانری اوکانر و ویلیام فاکنر.
فیلم صحنههای خشونتبار متعددی دارد از جمله چاقوزدن به گردن، دعواهای خونین و تصویر به صلیبکشیدن و مثلهکردن یک سرباز کم و بیش مرده. اما کامپوس کارگردان فیلم قادر نیست هیچ معنایی را روی این صحنهها سوار کند.
کارگردان سعی کرده از روشی که حالا تا حد زیادی یک حقه کلاسیک به حساب میآید و در فیلمهای لینچ و تارانتینو به کار میرود بهره ببرد و در پسزمینه خشونت، از آهنگهای پاپی استفاده کند که با فضای شرارتآمیز اثر کاملا متناقضاند؛ منتها درست وقتی که فکر میکنید این حرکت برای بار آخر در فیلم به کار میرود دوباره و دوباره از آن استفاده میشود.
هیچ چیزی در فیلم شیطان تمام وقت واجد معنایی عمیق نیست. سخت است که به شخصیتهای خوب فیلم اهمیت بدهیم و درگیرشان شویم چرا که بیش از حد کسالتبارند و اهمیت دادن به شخصیتهای بد فیلم هم ناممکن است، چون آنها هم فقط حضور دارند تا به ما درباره بیاعتباری نوع بشر درسی داده باشند.
در میان مجموعهای از بازیگران قابل اعتنا فقط هالند و رایلی کیو موفق میشوند حدی از احساسات واقعی را درون شخصیتشان جاری سازند.
رابرت پتینسون که به شکل کلی یکی از بازیگران جوان فوقالعادهی صنعت سینمای آمریکا است بدون اینکه قادر باشد هیچ انرژی بیشتری به فیلم وارد کند تنها ردی لزج از خود به جا میگذارد.