نقدها و نمرات فیلم «بروتالیست»؛ نامهای عاشقانه به معماری (جشنواره ونیز ۲۰۲۴)
«بروتالیست» (The Brutalist) جدیدترین ساختهی بردی کوربت است که آثاری همچون «کودکی یک رهبر» و «وکس لوکس» را در کارنامه دارد؛ این فیلم که در بخش اصلی جشنواره ونیز ۲۰۲۴ به نمایش درآمد، نه تنها نقدهای مثبتی دریافت کرده بلکه از سوی بعضی از منتقدان، در حال حاضر شانس اول کسب جایزه شیر طلایی است.
همانطور که در تریلر فیلم بروتالیست اشاره شد، داستان یک معمار مشهور اروپایی، به نام لازلو توث (آدرین برودی) را روایت میکند که در سال ۱۹۴۷، پس از دوران جنگ، از مجارستان به آمریکا فرار کرده است تا آغاز دوبارهای داشته باشد اما هیچچیز مطابق برنامه پیش نمیرود. نه تنها همسر او در اروپا گرفتار میشود و نمیتواند همراه او به آمریکا بیاید، بلکه حالا به جای طراحی ساختمانهای شگفتانگیز، زغالسنگ جابهجا میکند تا او را از پناهگاه اخراج نکنند و آواره نشود.
نقدهای فیلم «بروتالیست» آن را یکی از بهترین فیلمهای سال توصیف کردهاند
فیلم تا اینجا با ۲۱ نقد، میانگین امتیاز ۹۵% را در سایت راتن تومیتوز دارد و با ۱۲ نقد، میانگین امتیاز ۸۸% را در سایت متاکریتیک برای خود ثبت کرده است. نقدهای عمدتا مثبت فیلم «بروتالیست»، آن را یکی از بهترین آثار سینمایی سال توصیف کردهاند که نه تنها میتواند در جشنواره ونیز موفق باشد بلکه در جوایز اسکار هم شانس بالایی برای موفقیت خواهد داشت.
دیلی بیست – بری لویت | ۱۰۰ از ۱۰۰
بری لویت یکی از مثبتترین نقدهای فیلم «بروتالیست» را نوشته و آن را شاهکار توصیف کرده است: فیلمی که من بههیچوجه برای آن هیجانزده نبودم، «بروتالیست»، یک حماسه ۲۱۵ دقیقهای (سه ساعت و نیم) به کارگردانی بردی کوربت بود که به تازگی در جشنواره فیلم ونیز به نمایش درآمد. من از فیلم اول او، «کودکی یک رهبر» سرد شدم و در سمت بسیار منفی «وکس لوکس»، دومین فیلم بحثبرانگیز او قرار گرفتم. بنابراین وقتی به تماشای آخرین فیلم کوربت نشستم، نمیتوانم بگویم که با اشتیاق در حال لرزیدن بودم. اما پس از تمام آن دقیقهها، سینما را با یک فکر ترک کردم: من یک شاهکار را تماشا کردهام.
«بروتالیست» از نظر مقیاس و خط زمانی حماسی است و بیش از ۳۰ سال طول میکشد، اما موفق میشود احساس فوقالعاده صمیمانهای داشته باشد. فیلم لازلو توث (آدرین برودی)، مهاجر یهودی را دنبال میکند که در سال ۱۹۴۷ پس از جنگ، به خاطر وعده رویای آمریکایی از مجارستان فرار میکند. همسرش ارژبت (فلسیتی جونز) هنوز در اروپا با خواهرزادهاش زوفیا (رافی کسیدی) است. در حالی که او منتظر است دوباره متحد شوند، سالها در فقر دستوپا میزند، زغالسنگ جابهجا میکند تا پول کافی برای ماندن در یک پناهگاه جمع کند. لازلو یک معمار با استعداد و مشهور در اروپا است اما به نظر میرسد این مسئله در آمریکا پس از جنگ معنای بسیار کمی دارد.
زمانی که لازلو توسط یک صنعتگر و خیرخواه، هریسون وان بورن (گای پیرس) کشف میشود، که تحت تأثیر هوش و نمونه کارهای او قرار گرفته است، هریسون به لازلو فرصت میدهد تا یک ساختمان مرکز اجتماعات عظیم برای متحد کردن یک شهر کوچک در پنسیلوانیا طراحی کند. این پروژه بزرگترین کار لازلو است، کاری که به او امنیت مالی مورد نیاز و شهرتی که آرزویش را داشت، خواهد بخشید. انجام این کار، زندگی او و خانوادهاش را برای همیشه تغییر خواهد داد.
به نظر میرسد «بروتالیست» شانس بالایی برای بردن شیر طلایی (جایزه اصلی ونیز) داشته باشد و برای اسکار هم شانس دارد. شاید چیزی که مردم را در ابتدا نسبت به این فیلم بدبین کرد، این بود که کوربت در گذشته یک کارگردان بحثبرانگیز بوده است، اما این قابل درکترین فیلم او تاکنون است. فیلم حال و هوای حماسههای کلاسیک سینما را دارد -مانند «روزی روزگاری در غرب» و «پدرخوانده»- و آکادمی اسکار نمیتواند در برابر کمی نوستالژی مقاومت کند. این فیلم، علیرغم پرداختن به یک دوره تاریخی خاص، هنوز هم معاصر به نظر میرسد و با توجه به مدت زمان طولانی خود، پرسرعت پیش میرود. این فیلمی نیست که مخاطب را با اکشن بمباران کند، بلکه شامل جوشش تدریجی تصمیمات کوچک است که به چیزی قابل توجه منجر میشوند.
این فیلم، عظیم است. هیجانانگیز و احساسی، آرام و مشاهدهگر، بلند و خشمگین. فیلم کوربت یک پرتره تحریککننده از جستجو برای رویای آمریکایی است. فیلم بررسی میکند که چگونه خانوادهها برای فرار از وحشت غیرقابل بیان، چالشهای عظیمی را متحمل شدند تا برای چیزی بهتر تلاش کنند. این یک یادآوری تکاندهنده است که مهم نیست چقدر برای همرنگ شدن با جماعت [یک کشور دیگر] تلاش کنید، -صدای خود، نام خود را تغییر دهید- شما همیشه متفاوت دیده خواهید شد. همیشه.
ورایتی – اوون گلیبرمن| ۸۰ از ۱۰۰
اوون گیلبرمن، منتقد سرشناس ورایتی هم یکی از نقدهای مثبت فیلم «بروتالیست» را نوشته و آن را از «مگالوپلیس» فرانسیس فورد کوپولا -که آنهم درباره معماری است- فیلم بهتری میداند: اگر امسال قرار است فقط یک فیلم دیوانهوار بلندپروازانه و تمثیلی درباره یک معمار افسانهای که آرزویش طراحی ساختمانهایی است که آینده را تعریف میکنند را ببینید، «بروتالیست» را انتخاب کنید. به عبارت دیگر، میگویم که نسبت به «مگالوپلیس» فرانسیس فورد کوپولا، باید «بروتالیست» را انتخاب کنید، سومین ساختهی بردی کوربت.
با «بروتالیست»، بردی کوربت در جهت مخالف [کوپولا] حرکت میکند. دو فیلم اول او، «کودکی یک رهبر» (۲۰۱۵) و «وکس لوکس» (۲۰۱۸)، در میان دریایی از خودشیفتگی، درخششهایی داشتند. اما «بروتالیست» نزدیک به یک اثر کلاسیک رترو است. این فیلم سه ساعت و ۱۵ دقیقهای، با وقار دلپذیری سریع پیش میرود و سرریز از حوادث و احساسات است، و داستان لازلو توث (آدرین برودی) یک معمار یهودی مجارستانی که پس از جنگ جهانی دوم از بوداپست به آمریکا سفر کرد را روایت میکند، گویی کوربت یک فیلم زندگینامهای دربارهی یک آدم واقعی ساخته است.
اگر نام شخصیت اصلی آشنا به نظر میرسد، به این دلیل است که لازلو توث یک زمینشناس مجارستانیالاصل استرالیایی بود که در سال ۱۹۷۲ ناگهان تعادل روانیاش را از دست داد و با چکش به مجسمهی مشهور پیهتا، اثر میکل آنژ ضربه زد. اینکه کوربت قهرمان خود را به نام این دیوانه نامگذاری کرده، مانند یک شوخی به نظر میرسد، اما ارجاع او تا حدودی معنادار است. در واقع فیلم میخواهد بگوید که یک خالق قدرتمند، همیشه به نوعی یک ویرانگر هم هست.
من شاید تنها کسی باشم که تحت تاثیر نقشآفرینی برنده اسکار آدرین برودی در «پیانیست» قرار نگرفت. از نظر من، او فقط احمقانه به اطراف زل میزد و خود فیلم هم چندان جلو نمیرفت. اما در «بروتالیست»، برودی نقش یک بازمانده دیگر هولوکاست را بازی میکند، لازلو با قایق میرسد، از جزیره الیس عبور میکند، و نقشآفرینی او، حتی در آرامترین حالتش، با احساسات آشفته آمیخته است.
با لهجه غلیظ، برودی در ابتدا، لازلو را اخمو و محتاط و ظاهرا کاملا بیآزار نشان میدهد: یک پناهجوی ناامید که فقط سرش را پایین نگه میدارد و سعی میکند ادامه دهد. با این حال، از همان ابتدا، هیچ چیز منحصربهفردی در مورد فیلمسازی وجود ندارد. کوربت یک نمای جانبی جذاب از مجسمه آزادی را به ما میدهد، جایی که لازلو از داخل کشتی بیرون میآید. لازلو دچار شکستگی بینی شده بود و در طول سفر به آمریکا برای تسکین درد هروئین مصرف کرد. او هنوز هم آن را تزریق میکند و همانطور که مشخص است، او تا پایان فیلم یک معتاد مخفی خواهد بود. این به چیزی در او اشاره دارد که هم خودخواه و هم خودتخریبگر است.
او برای یک آغاز تازه به پنسیلوانیا آمده است تا پسر عمویش، آتیلا (آلساندرو نیوولا) که یک فروشگاه ساخت مبلمان سفارشی دارد را پیدا کند. او لازلو را در یک اتاق خالی در پشت فروشگاه جای میدهد و برای مدتی، لازلو در کنار آتیلا و همسرش، آدری (اما لیرد) به نظافت و ساخت و ساز مشغول میشود.
به زودی، آنها یک سفارش مبلمان دریافت میکنند: هری لی (جو آلوین)، پسر ثروتمند یک سرمایهدار محلی، میخواهد اتاق مطالعه قدیمی پدرش را بازسازی کرده و آن را به یک کتابخانه پیشرفته تبدیل کند (این یک هدیه غافلگیرکننده خواهد بود). لازلو دقیقا همان کسی است که باید این کار را انجام دهد. در این مرحله، ما هنوز در مورد پیشینهی او اطلاعات زیادی نداریم اما کتابخانهای که لازلو طراحی میکند، با قفسههای پنهان شده توسط تختههای مورب، یک پنجره آسمانی درخشان و یک صندلی راحتی در وسط، به اندازه کافی مدرن به نظر میرسد که توسط لودویگ میس فان (معمار مشهور آلمانی) طراحی شده باشد.
هنگامی که پدر هری، هریسون لی وان بورن (گای پیرس) به عمارت میرسد و میبیند که با اتاق مطالعه محبوب او چه کردهاند، از خشم منفجر میشود. لازلو و آتیلا از خانه بیرون انداخته میشوند و حتی کل مزد خود را دریافت نمیکنند. اما معلوم میشود که وان بورن فقط دوست دارد همهچیز را کنترل کند (و به دلیل مرگ مادرش عصبانی است). کتابخانه جدید یک اثر برجسته در زمینهی طراحی است و وان بورن به زودی درخواست میکند که لازلو را ببیند. او میخواهد به او پول بدهد و حتی بیشتر از آن، میخواهد با او شریک شود. برای ساختن یک ساختمان. برای طراحی آینده.
پیرس اغلب بازیگر جذابی است، اما مدتهاست که او به این شکل در یک نقش ظاهر نشده است. با موهای مجعد ضخیم و سبیل، او مانند کلارک گیبل است که نقش چارلز فاستر کین را بازی میکند. رابطه بین لازلو و وان بورن همزمان چند چیز متضاد است: هنرمند/حامی، یهودی مهاجر/خون آبی آمریکایی، رعیت/مغتصب و در نهایت، چیزی بسیار تاریکتر.
«بروتالیست»، در پایان در مورد چیست؟ این یک داستان واقعی آمریکایی درباره مهاجرت و جاهطلبی و معنای هنرمند بودن است. اما همچنین داستانی است درباره معنای یهودی بودن در دنیایی که با بیتفاوتی کامل با یهودیان برخورد میکند. این جنبه فیلم ممکن است اغراقآمیز باشد. واضح است که کوربت این فیلم را ساخته است زیرا میخواهد معنای بزرگی داشته باشد. اینکه آیا اینطور هست یا نه، ممکن است به چشم بیننده بستگی داشته باشد. «بروتالیست» اجازه میدهد تا احساس کنید که زندگی یک مرد را جلوی چشمان خود میبینید. این شاید به اندازه کافی معنادار باشد.
والچر – آلیسون ویلمور | ۷۰ از ۱۰۰
آلیسون ویلمور یکی دیگر از نقدهای مثبت فیلم «بروتالیست» را نوشته است اما نسبت به پایانبندی آن انتقاد دارد: اگر به من میگفتید که بردی کوربت توانایی راه رفتن روی آب، دفع گلوله یا عبور از دیوارها را دارد، باور میکردم. ساختن فیلمی مانند «بروتالیست» به چنین سطحی از اعتماد به نفس فوقانسانی نیاز دارد که ممکن است همراه با سایر قدرتهای فراطبیعی باشد. «بروتالیست» در طول ۳۳ سال روی پرده و بیش از سه ساعت و نیم زمان پخش، از جمله یک وقفه ۱۵ دقیقهای در وسط آن، پخش شد. این اولین فیلمی است که به طور کامل با فرمت «ویستاویژن» (VistaVision) فیلمبرداری شده و در جشنواره فیلم ونیز، که نخستین نمایش خود را داشت، بهصورت فیلم ۷۰ میلیمتری نمایش داده شد.
این یک اثر حماسی در مورد یک مهاجر یهودی مجارستانی و ترومای مهاجرت (دیاسپورا) به خاطر جنگ جهانی دوم، از یک فیلمساز است که خودش یهودی نیست، اما با چنین جزئیاتی خودش را به سفر شخصیت اصلی از یک اروپا ویران شده به یک پنسیلوانیای رونقیافته پرتاب میکند که خود را در حال جستجوی گوگل خواهید یافت تا بفهمید آیا لازلو توث یک فرد واقعی بوده است یا خیر (او واقعی نیست). غیرممکن است که تحت تأثیر جسارت محض «بروتالیست» قرار نگیرید، حتی اگر محصول نهایی نتواند با بلندپروازیهایش مطابقت داشته باشد. این از آن نوع فیلمهایی است که دیگر ساخته نمیشوند، یک حماسه بزرگ آمریکایی که آشکارا قصد دارد یک داستان بزرگ با ایدههای بزرگ را روایت کند. و در مرکز آن آدرین برودی است که بهترین نقشآفرینی خود در سالهای اخیر -یا شاید کل کارنامهی حرفهاش- را در نقش لازلو توث به نمایش میگذارد؛ مردی که در سال ۱۹۴۷ در فیلادلفیا به در خانه پسرعمویش، آتیلا (آلساندرو نیوولا)، از پا افتاده و مطمئن است که همهچیز را از دست داده است.
آدرین برودی برای «پیانیست» برنده اسکار شد، فیلمی که به عنوان نقطه عطف او عمل کرد و با وجود کار مداوم از آن زمان (و تبدیل شدن به یکی از بازیگران همیشگی پروژههای وس اندرسن)، هرگز به آن سطح نرسید. اما او در «بروتالیست» قابل توجه است، به گونهای که احساس میکنید از نو متولد شده، با آن صورت خوشتیپ و غمگین که همیشه بیش از آنچه شخصیتهایش میخواهند، آشکار میکند. ما فقط به تدریج متوجه میشویم که لازلو چه فرد مهمی در بوداپست قبل از جنگ بوده است، اما برودی در ارزیابی صریح خود از مبلمان آتیلا، در مراقبتی که هنگام ساخت طرحهای خود انجام میدهد و در بیتفاوتی او نسبت به هر کسی که ارزش کار خود را نمیداند، چشمههایی گذرا از یک معمار محترم ارائه میدهد. لازلو عشق زندگی خود، ارژبت (فلسیتی جونز) را از دست داده است، نه به دلیل مرگ، همانطور که در ابتدا فکر میکرد، بلکه به دلیل قوانین دیوانسالاری که باعث شده است او در مرز اتریش گیر بیفتد، ارژبت به دلیل آنچه از سر گذرانده است، آنقدر آسیب دیده که دیگر حرف نمیزند و بدون او، لازلو نیمی از روح خود را از دست داده است. او در انبارها زندگی و زغالسنگ جابهجا میکند و فقط زمانی که دوستش، گوردون (ایزاک دو بانکوله)، او را به یک کلوپ جاز میبرد یا زمانی که او و آتیلا مأموریتی برای بازسازی کتابخانه یک مرد ثروتمند به نام هریسون لی وان بورن (گای پیرس) دریافت میکنند، زنده میشود. ماموریتی که مسیر زندگی لازلو در سالهای بعدی را به کلی تغییر میدهد.
«بروتالیست» فیلمی درباره ناامیدی و اندوه است، اگرچه تمایل آن به حفظ این عنصر در زیر سطح درامهایش رضایتبخش است. لازلو و آتیلا و ارژبت در مورد آنچه از سر گذراندهاند صحبت نمیکنند، اگرچه این موضوع همهچیز را در مورد رفتار نامنظم آنها اطلاع میدهد؛ مانند آتیلا که تمام آثار یهودیت خود را از بین برده است. خود لازلو مردی تکهتکه است که به سختی میتواند وانمود کند که سر پا است، و او در نیمه اول فیلم آنقدر روی لبه فروپاشی قرار دارد که وقتی مورد توجه هریسون قرار میگیرد و انتخاب میشود تا یک مرکز اجتماعات را طراحی کند، احساس میشود که این یک معجزه است. گای پیرس در نقش هریسون، تهدیدآمیز و خندهدار است، به خصوص زمانی که بیش از یک بار به لازلو اطلاع میدهد که مکالمات آنها را «از جنبهی فکری تحریکآمیز» مییابد. داشتن هریسون به عنوان حامی، مانند نگه داشتن یک ببر از دم است، اما مدیریت او و پسر کوچک وی، هری (جو آلوین)، به لازلو فرصت میدهد تا نه تنها به معماری بازگردد، بلکه خالق یک پروژه جاهطلبانه باشد که نشان دهندهی چشماندازی خواهد بود که کاملا متعلق به اوست.
«بروتالیست» درباره مولفان حوزه معماری است. کوربت، که تمام فیلمنامههای خود را با همسرش، مونا فستولد، مینویسد، یک بازیگر سابق است که کار خود را به عنوان یک نوجوان در فیلمهایی مانند «سیزده» و «پوست رازآمیز» شروع کرد و سپس وارد حوزه کارگردانی شد و هر یک از سه فیلم او، جدیت او به عنوان یک فیلمساز خلاق را به نمایش میگذارند. او علاقه خاصی به قرار دادن شخصیتهایش در پسزمینه لحظات پرالتهاب تاریخی دارد. اولین کارگردانی او، «کودکی یک رهبر» در سال ۲۰۱۵، بزرگ شدن یک دیکتاتور آینده در فرانسه پس از جنگ جهانی اول را نشان داد، در حالی که درام موسیقیمحور او، «وکس لوکس» تیراندازی در مدرسه کلمبین و یازده سپتامبر را در بر گرفت. «بروتالیست» اولین فیلم او است که در واقع توسط شخصیتهایش رهبری میشود تا اینکه این شخصیتها را در مرکز رویدادهای بزرگ [تاریخی] قرار دهد. با این حال، فیلم در پایان تمرکز خود را از دست میدهد، و عجولانه به سمت پایانی سهل انگارانه میرود. با وجود این، نصف فیلم عالی است.
منبع: screendaily