نقد انیمه «پسر و مرغ ماهی‌خوار»؛ پرتره شخصی میازاکی از اندوه، مرگ و زندگی

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۲ دقیقه
نقد انیمه پسر و مرغ ماهی‌خوار

«ای نواده، می‌خواهم که تو جانشین من باشی.» هایائو میازاکی در هشتاد و سه سالگی «پسر و مرغ ماهی‌خوار» را برای همین یک جمله ساخته است؛ یادگاری برای نوه‌اش که طبعاً باید بعد از او -که حالا دیگر خود را به پایان دیار فانی نزدیک‌تر می‌بیند- امپراتوری، خانه بزرگ و باشکوه جیبلی را به ارث ببرد. بنابراین، با شخصی‌ترین -و احتمالاً آخرین- فیلم میازاکی روبه‌رو هستیم؛ فیلمسازی که خیلی دوست نداشت درباره زندگی شخصی خودش فیلم بسازد. اما برای ساخت آخرین پروژه‌اش، اگر آخرین باشد، از زندگی شخصی خودش الهام گرفت و باز هم یک شاهکار و اثر ماندگار دیگر را خلق. فقط برای آنکه بفهمید با یک شاهکار مواجه هستید باید یک ساعت صبر کنید تا استاد انیمه یک بار دیگر شما را با خود در هزارتوی ذهن خلاق و آزادش به سفری شگفت‌انگیز ببرد. حتماً پیش مخاطبانش آن‌قدر اعتبار دارد که این یک ساعت را برای داشتن یک تجربه منحصربه‌فرد دیگر از جهان او و انیمه‌های استودیو جیبلی صبر کنند. نقد انیمه «پسر و مرغ ماهی‌خوار» (The Boy and the Heron) را در این مطلب بخوانید.

هشدار؛ نقد انیمه «پسر و مرغ ماهی‌خوار» خطر لو رفتن داستان وجود دارد

میازاکی «پسر و مرغ‌ ماهی‌خوار» را بر اساس رمانی به نام «چطور زندگی می‌کنی؟» (How do you live?) اثر گنزابارو یوشینو به چاپ سال ۱۹۳۷ خلق کرده است که در تیتراژ هم به آن اشاره می‌شود. اما اقتباس نیست؛ برداشت آزاد است. رمان درباره پسری پانزده ساله و رابطه‌اش با عمویش است و به مفاهیمی همچون رشد معنوی، فقر و تجربه کلی انسان از زندگی است و البته قلدری و زوگویی دیدن در کودکی. انیمه میازاکی درباره پسربچه‌ای یازده ساله است که مادرش را در حمله‌ای هوایی به توکیو در جریان جنگ جهانی دوم از دست می‌دهد و حالا باید به تنهایی با زندگی بعد از مرگ مادر کنار بیاید. البته در فیلم رابطه‌ای میان پسربچه و یک عمویی قرار است در ادامه قرار بگیرد اما این فقط یکی از بخش‌های قصه است. این‌طور که پیداست میازاکی قصه زندگی خودش را از کودکی تا همین هشتاد و چند سالگی در یک ۱۲۴ دقیقه کمی کشدار اما مثل همیشه خیال‌انگیز و خارق العاده را برای ما به تصویر کشیده است.

نقد انیمه «پسر و مرغ ماهی‌خوار»؛ بازگشت پرشور میازاکی

بین زندگی شخصی میازاکی و قصه و شخصیت‌های «پسر و مرغ ماهی‌خوار» شباهات زیادی وجود دارد. ماهیتو در واقع کودکی میازاکی است. پدر میازاکی همچون پدر ماهیتو قصه در کارخانه تولید اجزای هواپیما کار می‌کرده. مادرش را در کودکی از دست داده و در دوران جنگ به همراه خانواده‌اش مجبور به نقل مکان از توکیو شده. مادر میازاکی تأثیر زیادی رویش داشته و منبع الهام بسیاری از شخصیت‌های زن آثارش بوده است. قصه فیلم هم به طور کلی بر اساس روابط حرفه‌ای میازاکی با همراهان قدیمی‌اش ایسائو تاکاهاتا، نویسنده و کارگردان و توشیو سوزوکی تهیه‌کننده شکل گرفته است. تاکاهاتا عموی بزرگ است و سوزوکی مرغ ماهیخوار. درون‌مایه‌های اصلی اندوه، ویرانی، بازسازی و خیال است. فقط وقتی سال ۲۰۱۸ تاکاهاتا از دنیا می‌رود، میازاکی تمرکزش را بیشتر می‌برد روی شخصیت مرغ ماهیخوار و احتمالاً عنوان فیلم هم به همین خاطر «پسر و مرغ ماهیخوار» شده است. و به همین خاطر است که با توجه به عنوان فیلم فکر می‌کنی قرار است شاهد رابطه ماهیتو با مرغ ماهیخوار سخنگو باشی اما در واقع او فقط واسطه‌ای است که قرار است در انتها پسرک را به عموی بزرگ برساند.

پسر و مرغ ماهی‌خوار

«پسر و مرغ ماهیخوار» با حمله هوایی به یکی از بیمارستان‌های توکیو در نیمه‌های شب آغاز می‌شود. ماهیتو و پدرش و باقی اعضای خانه سراسیمه از خواب بیدار می‌شوند. چرا که مادر خانواده در بیمارستان است و همه شتابان به سوی او می‌دوند. ما ماهیتو را می‌بینیم که میان شعله‌های آتش به سمت مادرش می‌دود و مادر در تصویری دلخراش که فقط میازاکی می‌تواند آن را به تصویری دلخراشانه زیبا تبدیل کند، در آتش از او دور می‌شود. نمی‌سوزد. لحظات دویدن و نزدیک شدن ماهیتو به بیمارستان آنجا که هرم شعله‌های آتش تصویر را در نگاه ما لرزان و سراب‌گونه می‌کند، به شکل دردناکی شگفت‌انگیز است. انیماتورها و آقای میازاکی در این لحظات غوغا کرده‌اند. همین تصاویر است که نوید یک ضیافت بصری دیگر از استاد را به ما می‌دهد. پای آتش در میان است و این آتش در ادامه باز هم تصاویر و لحظات شگفت‌انگیزی را خلق خواهد کرد؛ فقط باید کمی صبر کرد.

بعد از این لحظات، ماهیتو را در برابر ناتسوکو، مادر جدیدش می‌بینیم که از قضا بچه‌ای را هم از پدر ماهیتو در راه دارد. این خبر را در یک حرکت معذب‌کننده برای ماهیتو و برای ما با گذاشتن زوری دست‌های او روی شکمش به ما و ماهیتو می‌دهد. ماهیتو و پدرش از توکیو بیرون آمده‌اند و قرار است از این به بعد در عمارت خانوادگی ناتسوکو که خدمه‌ای متشکل از چند پیرزن دارد، زندگی کنند. ماهیتو پسر ساکت و آرامی است و آشکار از فقدان مادر غمگین. در مدرسه جدیدش احساس تنهایی می‌کند و طبعاً با تجربه قلدری مواجه می‌شود. واکنش او به قلدری دیدن با سنگ به سر خود کوبیدن است که نتیجه خودآزاری بر اثر آسیب روحی است. و باز هم چه تصویر دردناک زیبایی خلق می‌شود، وقتی خون از سر شکسته ماهیتو فوران می‌کند و بر سر و بدنش می‌ریزد. از اینجا به بعد ماهیتو مورد مهر مازاد اطرافیانش قرار می‌گیرد؛ شاید به این طریق فقدان مهر مادری کمی برایش جبران شود. اما قرار این است این زخم مرهم پیدا کند. مرهمش چیست؟ پیدا کردن مادر یا مفهوم مادر.

میازاکی برای اینکه سفر در جست‌وجوی مادر ماهیتو را آغاز کند، مثل «شهر اشباح» مقدمه نچیده است اما مثل همیشه از افسانه‌های فرهنگ ژاپن استفاده کرده و با نمادگرایی مقدمه سفر را خیلی سریع چیده است. مرغ ماهیخوار در منطقه محل زندگی تازه ماهیتو و خانواده‌اش وجود دارد و مرغ ماهیخوار خاکستری پیامی را با خود حمل می‌کند. در فرهنگ ژاپن مرغ ماهیخوار و از اساس پرنده نماد و پیام‌آور مرگ هستند. مرغ ماهیخوار «پسر و مرغ ماهیخوار» با همان طراحی کاراکتری که از این جور شخصیت‌های میازاکی سراغ داریم (انسانی در شکم مرغ ماهیخوار با کمی رندی، حماقت ظاهری چندش‌آور، صدای زمخت اما قلبی پاک) مشخصاً آمده تا ماهیتو را پیش مادرش ببرد. ماهیتو اول مقاومت می‌کند و حتی مرغ ماهیخوار را شکست می‌دهد اما بعد وقتی ناتسوکو به یکباره در جنگل گم می‌شود، دیگر مجبور می‎‌شود با او همراه شود.

جهان خیال‌انگیز مثل همیشه پر از جانور و اینجا به‌خصوص پرنده میازاکی از همین لحظه شروع می‌شود. همان مناظر زیبای همیشگی با ظرافت‌های خاص خودش، همان موسیقی متن لطیف و مناسب با فضای فیلم‌ها و قصه‌های میازاکی. شاید کمی مقدمه‌چینی طولانی و خسته‌کننده‌ای باشد اما جواهر اصلی در راه است و به زودی بعد از راه رسیدنش لحظات کشدارش را می‌بخشی. هنوز تا شگفتی‌های واقعی از راه برسد، راه درازی در پیش است. اول باید چند صحنه کمی عجیب و غریب و کمی چندش‌آور مثل بالا رفتن قورباغه‌ها از سر و بدن ماهیتو تا حمله پرنده‌ها را تحمل کرد (تا دلتان بخواهد در فیلم پرنده هست؛ اگر ترس از پرنده دارید و حتی نسخه کارتونی‌اش را هم نمی‌توانید تاب بیاورد این فیلم برای شما مناسب نیست) تا زیبایی و شگفتی نفسگیر از راه برسد. انگار میازاکی دلش نمی‌خواهد مثل بعضی از شاهکارهایش از جمله «شهر اشباح» از هر طرف موجود و جانور عجیب و غریب و اتفاق بر سر ما بریزد. آشکارا ما را دعوت به صبوری می‌کند تا با او همراه شویم و در انتها گنج‌هایش را برایمان رو کند. با اینکه مثل تمام آثار میازاکی می‌توان از این فیلم هم خوانش سیاسی داشت، به‌خصوص در نیمه سوم و آخر فیلم و طبعاً این فیلم هم ضد جنگ است، اما مشخصاً روی مفهوم مادر و در بعد دیگر وطن و سفر خیال‌انگیز و پر از مانع و سختی زندگی متمرکز است.

در جهان موازی «پسر و مرغ ماهیخوار» هم دری به سوی زندگی واقعی است هم درهایی که به سوی خیال باز می‌شوند. انتخاب ماهیتو برای درک زندگی و یافتن هویت خودش که با جست‌وجوی مادرش میسر می‌شود، در واقع انتخاب میازاکی برای زندگی خودش است. این کودک آسیب‌دیده خیال را انتخاب می‌کند تا از گزند تلخی زندگی واقعی در امان بماند و بله، این راه سخت است. هیمی یکی از یاران ماهیتو در سفر قهرمانی‌اش جایی در فیلم در واقعیت را به او نشان می‌دهد، و به او می‌گوید که انتخاب با خودش است. می‌تواند همین حالا از همین در بیرون برود و پیش پدرش برگردد. اما ماهیتو باید مادر را پیدا کند تا خودش را پیدا کند، بنابراین، انتخابش راه پرخطر است که همانا مسیر زندگی است، نه فقط زندگی مادی که معنوی. اما در عین حال باید به یاد داشته باشد که دستگیره در جهان واقعی، جهان ماده را از هم دست ندهد، چون اگر گمش کند، دیگر هیچ راه بازگشتی نیست.

نقد انیمه پسر و مرغ ماهی‌خوار

جهان موازی انیمه «پسر و مرغ ماهیخوار» در عین خیالی بودن و از قوانین طبیعی پیروی نکردن باز هم استعاره‌ای از جهان واقعی است. به خاطر پرندگان زیادی که دارد، می‌تواند برزخ هم باشد. برزخ روح‌هایی که آماده ورود به دنیای زنده هستند، اگر اینجا خوراک پلیکان‌ها و پرندگان دیگر نشوند. به هر حال، تمام فیلم‌های میازاکی باید یک سری موجود گوگولی ریزه میزه داشته باشد. در «پسر و مرغ ماهیخوار» این موجودات واراوارا نام دارند که با شکل سفید گردشان نماد نطفه هستند، داده خالص، شیمی خالص. از سویی، شبیه دانه برنج هم هستند و از برگ‌های گیاه زاده می‌شوند. (انیمیشن «روح» (Soul) پیکسار هم چنین تصویری از روح‌های مانده در برزخ را به نمایش گذاشته است.)

جهان موازی «پسر و مرغ ماهیخوار» برزخ پیوند یک مادر و پسر که برای جدایی از هم آماده نبودند. به همان اندازه که ماهیتو نمی‌تواند رفتن مادرش را فراموش کند، مادرش هم نمی‌تواند پسرش را رها کند. او در قالب بانو حیمی کودکی‌ خودش ظاهر می‌شود، الهه آتش است و در بزرخ مانده تا پسرش را ببیند. او هم باید به این نتیجه برسد که پسرش را به واقعیت بسپرد، به مادر جدیدش. ناتسوکو هم برای آنکه بتواند جای مادر ماهیتو را بگیرد و او را مثل فرزند خودش دوست داشته باشد، باید سفری را پشت سر بگذارد و این سفر دشوار است. در واقع، چناچه میازاکی در فیلمش نشان داده این مادر اصلی است که باید به مادر دوم اجازه مادری برای پسرش را بدهد. هر سه باید سفر خود را با سربلندی پشت سر بگذارند و در نهایت، مسیر خودشان را بروند.

جهان خیالی میازاکی این اجازه را به شخصیت‌های قصه‌اش می‌دهد که به محال‌ها دست پیدا کنند. در این جهان مادر ماهیتو بچه می‌شود و در همان بچگی با قدرت خارق‌العاده (یک شخصیت زن قوی تحسین‌برانگیز دیگر از میازاکی) از پسرش در برابر خطرات جهان محافظت می‌کند. با همان آتشی که در نهایت جانش را می‌گیرد، چیزی را به او می‌دهد که هرگز در زندگی واقعی نمی‌تواند بدهد و چه لحظات زیبایی خلق می‌شود. شاهکارش صحنه مواجهه ماهیتو با ناتسوکو در اتاقی است که حالا ناتسوکو بیمار در آن در بستر است. ماهیتو سعی می‌کند ناتسوکو را با خودش ببرد، اما ناتسوکو با او تندی می‌کند و بعد توفانی از کاغذ بین آن‌ها فاصله می‌اندازد (انتخاب کاغذ برای آنچه در ادامه قرار است اتفاق بیفتد، منطقی است و خب زیباست). بانو حیمی از راه می‌رسد و کاغذها را آتش می‌زند و پسرش را نجات می‌دهد، در لحظه‌ای معجزه‌آسا، حیمی پشت به بالکن با ماهیتو که بی‌جان از دستانش آویزان است. چه قاب زیبایی. همین یک قاب برای القای احساس مادرانه و رابطه فرزند و مادر کافی است.

مرحله نهایی مواجه شدن با پیر قصه، عموی بزرگ خانواده مادری ماهیتو است. این پیر حتی پیری خود میازاکی هم می‌تواند باشد. چرا که از جهانی حرف می‌زند که خودش ساخته و قوانین خاص خودش را دارد و حالا می‌خواهد آن را به نواده‌ای که می‌داند هوش لازم برای اداره و حفظ آن را دارد، بسپارد. خب این می‌تواند استودیو جیبلی باشد یا هر آنچه میراث میازاکی برای نوه‌اش یا نسل‌های بعد از خودش به حساب می‌آید. البته لازمه‌اش این است که اول پسربچگی را کنار بگذارد و بعد آن را به دست بگیرد. پسربچگی هم زمانی کنار می‌رود که مادر فرزندش را رها کند. یعنی هر دو برای جدایی از هم و مواجهه با زندگی آماده شوند. انتخاب عجیب و معنادار میازاکی از بین بردن جهان خیالی از سوی پادشاه، نماینده دیکتاتوری، است. اگرچه پیش از آن هم ماهیتو تصمیمش را گرفته و به خاطر نفرت و شرّی که اول در جهان خیالی و بعد در وجود خودش احساس می‌کند، خودش را گزینه مناسبی برای این کار نمی‌داند. او در خواب که اولین بار عموی بزرگ را می‌بیند، سنگ‌های بنای جهان خیالی را نفرینی می‌بیند و بعد رو در رو پیش او اعتراف می‌کند که خودش سنگ را به سرش کوبیده و آن را نشانه نفرت در خودش می‌بیند. شاید به همین خاطر است که می‌گوید ترجیح می‌دهد اول عشق را در زندگی با خانواده و اطرافیانش پیدا کند. برای این کار حیمی باید از دری جداگانه به سوی سرنوشت خودش برود و ماهیتو و دیگران به دنیای واقعی برگردند. و این یعنی پذیرش زندگی با تمام ابعادش.

۴.۵
خوب
نکات مثبت
  • مفاهیم قصه ارزش تأمل دارند
  • ظرافت‌های جهان موازی قصه
  • فیلم از جنبه‌ی بصری درخشان است
  • جادوی همیشگی میازاکی را در فیلم پیدا می‌کنید
نکات منفی
  • مدت زمان فیلم می‌توانست کمتر باشد
  • قصه در بعضی بخش‌ها ریتم مناسبی ندارد
  • بیش از حد شخصی‌بودن اثر تماشای آن را برای بعضی از مخاطبان سخت می‌کند

نقد انیمه «پسر و مرغ ماهی‌خوار» را با این نکته به پایان می‌بریم که از آن فیلم‌هایی است که وقتی تمام می‌شود، تازه متوجه می‌شوی که چه فیلم خوبی دیده‎‌ای. این شامل حال تمام کارهای میازاکی می‌شود. بعضی از کارهایش در تمام لحظات تو را درگیر خودشان می‌کنند و پر از نقل قول‌های تأمل‌برانگیزند. تصویر و خط داستانی و شخصیت‌ها و اعمال خارق‌العاده انسانی و غیرانسانی‌شان که جای خود دارند. همیشه کار خودشان را می‌کنند و همیشه تأثیرگذارند. اما «پسر و مرغ ماهیخوار» بیش از همه‌چیز درگیر مفهوم است. با تصویر هم عشق‌بازی می‌کند. مگر می‌شود نکند؟ همچنان خلاقانه و زیباست. فقط کمی زیادی شخصی است و برای گرفتن حرف اصلی‌اش باید کل ۱۲۴ دقیقه را صبر کرد؛ پازلش در این مدت‌زمان تکمیل می‌شود و حرفش بعد از تکمیل تصویر است که در ذهن می‌ماند، شیوا و روشن. شخصی بودنش برای کسانی که مخاطب جدی میازاکی هستند، مشکلی ایجاد نمی‌کند. آن‌ها آنچه را می‌خواهند از کار میازاکی دریافت کنند می‌کنند. به هر حال، آخرین کار این استاد انیمه و قصه‌گویی است. شاید کند و دوپاره بودن فیلم ایرادش باشد. اما اگر ریتم و سیر تحولاتش را مثل خود زندگی در نظر بگیریم، درک و همراهی با آن راحت‌تر باشد. شاید فرایند طولانی ساختش (گفته می‌شود میازاکی هر ماه تنها یک دقیقه از فیلم را کارگردانی می‌کرد) در این ریتم کند و دوپارگی آشکار فیلم نقش داشته باشد، اما در نهایت، راضی‌ات نگه می‌دارد. با لبخندی بر لب و چشمانی نم‌دار.

شناسنامه انیمه «پسر و مرغ ماهی‌خوار» (The Boy and the Heron)

کارگردان: هایائو میازاکی
نویسنده: هایائو میازاکی
بازیگران: سوما سانتوکی، ماساکی سودا، ایمیون، یوشینو کیمورا، شوهی هینو، کو شیباساکی، تاکویا کیمورا
محصول: ۲۰۲۳، ژاپن
امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
خلاصه داستان: پسری به‌نام ماهیتو ماکی در طول جنگ اقیانوس آرام مادرش را در یک حمله هوایی در بیمارستان از دست می‌دهد. ماهیتو و پدرش از توکیو به محل زندگی زن دیگری که با پدرش ازدواج کرده می‌روند . ماهیتو در اطراف محل تازه زندگی‌اش برج متروکه‌ای را کشف می‌کند و با یک حواصیل خاکستریِ سخنگو وارد دنیایی خیال‌پردازانه می‌شود.

نقد انیمه «پسر و مرغ ماهی‌خوار» دیدگاه شخصی نویسنده است و لزوما موضع دیجی‌کالا مگ نیست.

منبع: دیجی‌کالا مگ



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

یک دیدگاه
  1. مهدی

    به نظر جمله “گفته می‌شود میازاکی هر روز تنها یک دقیقه از فیلم را کارگردانی می‌کرد” در آخر مطلب، باید به “هر ماه یک دقیقه” تبدیل شود. با توجه به مدت زمان چند ساله ی تولید اثر.

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما