بهترین فیلمها دربارهی مرگ؛ از «مهر هفتم» تا «طعم گیلاس»
همه ما میمیریم. این یک حقیقت است؛ حقیقتی که خیلی زود از کودکی به آن پی میبریم، و همیشه و همهجا این آگاهی را با خود حمل میکنیم. با اینکه نسبت به آن محتاطیم اما وقوعش هم از اختیارمان خارج است. این آگاهی میتواند زندگی را به کام یکی تلخ کند یا موجب کشف زیبایی در آن شود. اما گاهی همین حق طبیعی وقتی به ناحق تحمیل میشود، برای آدمی رنجآورترین نوع مرگ است.
سینما تا به امروز مفهوم مرگ را از زوایای مختلف واکاوی کرده است. از آنجا که خود اتفاق مفهوم وجودی دارد، نمیتوان از وجهی جز وجه فلسفی به آن نگریست. سینما تنها این قابلیت را دارد که در ژانرهای مختلف به این مفهوم عمیق فلسفی بپردازد. عدهای مواجههی انسان با مرگ و مفهوم مرگ را زیر ذرهبین گذاشتهاند؛ عدهای زوال جسم را در فرایند زندگی به تصویر کشیدهاند. عدهای به جدال آن رفتهاند و عدهای آرامش را در آن یافتند. در فهرست پیشرو، بیست مورد از بهترین فیلمها دربارهی مرگ را انتخاب کردهایم. کدام فیلم مرگمحور در خاطر شما مانده است؟
۱. هوش مصنوعی (A.I. Artificial Intelligence)
- سال اکران: ۲۰۰۱
- کارگردان: استیون اسپیلبرگ
- بازیگران: هالی جوئل آزمنت، جود لا، برندن گلیسون، ویلیام هرت، فرانسیس اوکانر، جاستینا ماچادو، آدام آلکسی-ماله
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۵ از ۱۰۰
این فیلم دربارهی مرگ، و البته راهحل بشر مدرن برای غلبه بر مرگ، پروژهای بلندپروازانه بود که ابتدا قرار بود استنلی کوبریک فقید آن را بسازد، اما ایشان، اگرچه پروژهای فلسفی علمی/تخیلی همچون «۲۰۰۱: ادیسه فضایی» (۲۰۰۱: A Space Odyssey) را در کارنامهاش دارد، اما قصه را یا شاید وجه علمی تخیلی و قهرمان کودک بودن آن، به شکل نگاه فلسفی استیون اسپیلبرگ نزدیکتر دانستند و پیشنهاد کردند که پروژه به او سپرده شود. و چنین هم شد.
انسان هوش مصنوعی را برای تسهیل امور زندگی و راهحلی برای جاودانه ماندن انسان یا ردپایی از انسان پدید آورد. هواداران این پدیده، هوش مصنوعی را نتیجهی سیر طبیعی روند پیشرفت دستاوردهای بشر در عرصهی فناوری میدانند؛ یعنی انسان ناگزیر است این سرنوشت محتوم و برگشتناپذیر را بپذیرد، همچون خود مرگ.
اسپیلبرگ در این فیلم آخرالزمانی، بر اساس داستان کوتاهی از برایان آلدیس، دست روی بحثی که میان حامیان هوش مصنوعی و مخالفانش وجود دارد، گذاشته است. اینکه هوش مصنوعی با عاطفه بیگانه است، و حتی اگر نیازهای فوری و این دنیایی انسان را پاسخگو باشد، مسئلهی بنیادین هستی و نیستی را برای انسان حل نخواهد کرد، بلکه بحرانیتر هم خواهد کرد.
«هوش مصنوعی» اسپیلبرگ قهرمان کودک/ربات قصه را که قابلیت عشقورزی دارد، در آیندهی ویران زمین به میان انسانها میفرستد. او خیلی سریع بر اثر اتفاقاتی که در این خانه میافتد و طردشدن از سوی این خانواده، همچون «پینوکیو» به دنبال ریشه و هویت خود میرود؛ انسان بودن و تعلق داشتن چیست؟ بند اتصال انسان به زندگی کجاست؟ پرسشی ابدی که در این قصه حتی بعد از نابودی بشریت، برای رباتی باعاطفه، همچنان باپرجاست.
۲. اینطور چیزها (All That Jazz)
- سال اکران: ۱۹۷۹
- کارگردان: باب فاسی
- بازیگران: روی شایدر، سی.سی.اچ. پاوندر، ان راینکینگ
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۷ از ۱۰۰
باب فاسی، بازیگر و کارگردان امریکایی، یکی از اعجوبهها و شخصیتهای مهم نمایش موزیکال در امریکا، ده سال پیش از مرگش در شصت سالگی، بر اثر ایست قلبی، یکی از بهترینهای فیلمهای دربارهی مرگ را ساخت. فیلم که تقریباً بر اساس زندگی خود فاسی ساخته شده، داستان یک طراح رقص و فیلمساز وسواسی معتاد به کاری را روایت میکند که در حال تدوین یک فیلم سینمایی و در عین حال ساخت یک نمایش موزیکال است.
فاسی در این فیلم آیندهاش را بر اثر فشاری که خودش بر خودش وارد کند، ترسیم میکند. چند سال پیش افاکس مینی سریالی دربارهی زندگی فاسی ساخت که نشان میدهد نبوغ او چطور در زندگی شخصی و کارش او را دچار مشکلاتی عدیده میکرد؛ البته آفرینش هنری خارق العاده که نتیجهاش نمایش موزیکالی همچون «شیکاگو» است.
در فیلم پیشگویانهی فاسی، قهرمان قصه که روی شریدر نقشاش را بازی میکند، در این جدال سخت دائمی در نقطهای افراطی میان شهوترانی، خلق هنر و مرگاندیشی با ایدهآلگرایی و مرگ دست و پنجه نرم میکند. و بدین ترتیب، باب فاسی زندگی خودش را، انسانی که نبوغ و استعدادش بزرگتر از زندگی بود، عریان بر پردهی سینما به تصویر میکشد و برایش جایزهی کن میبرد.
۳. عشق (Amour)
- سال اکران: ۲۰۱۲
- کارگردان: میشائیل هانکه
- بازیگران: ژان-لویی ترنتینیان، امانوئل ریوا، ایزابل هوپر، لوران کاپهلوتو، کارول فرانک، دوروتا کولاک
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰
به جز مرگاندیشان، همه هر روز و هر لحظه به مرگ فکر نمیکنند. از اساس، زندگی چنین اجازهای را به ما نمیدهد. اما مرگ یک عزیز بدون شک همهی ما را با مسئلهی مرگ بیشتر درگیر میکند. وقتی این عزیز، کسی باشد که تو سوگند یاد کرده باشی همهی عمرت را تا آخرین لحظه کنار او سپری کنی، این یادآوری بیشتر میشود بازی مریض زندگی با آدمی. میشائیل هانکه در این فیلم دربارهی مرگ و زندگی، این باتلاق اگزیستانسیالیستی را در قصهی زوج پابه سن گذاشتهای که مرد از همسر بیمار روبه مرگش عاشقانه مراقبت میکند، به تصویر کشیده است.
۴. کلئو از ۵ تا ۷ (Cléo from 5 to 7)
- سال اکران: ۱۹۶۲
- کارگردان: آنیس واردا
- بازیگران: کرونی مارچاند، دومینیک داورای، میشل لوگران، دوروتی بلانک، آنتونی بورسیلر، خوزه لوئیس د ویلایونگا، سرژ کوربر، ژان چمپیون
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۲ از ۱۰۰
این فیلم دربارهی مرگ و نومیدی، که قصهی کلئو، یک خوانندهی جوان خودمحور موسیقی پاپ، را در انتظار جواب آزمایش سرطانش روایت میکند. فیلم واردا، که به خاطر روایت در زمان حال و ساختارزدایی از شیانگاری زنان یکی از فیلمهای مهم موج نو به حساب میآید، یک روز از زندگی این قهرمان زن را که برای آگاهی از سرنوشت به سرغ فال تاروت هم میرود، به تصویر میکشد و هم درک ما از زمان را به بازی میگیرد و هم تجربهی زنانه.
کلئو که به تجربهاش به عنوان یک خواننده در جهان موسیقی پاپ شک دارد، دور تا دور پاریس را در پی آرامش از دوستان بیاعتنا و غریبههای دلسوز میچرخد. و در نهایت، یاد میگیرد که با خودش به صلح برسد و استقلال دوبارهی بدن و زندگیاش را، تا آنجا که قرار است ادامه باشد، به دست آورد.
۵. مرگ در ونیز (Death in Venice)
- سال اکران: ۱۹۷۱
- کارگردان: لوکینو ویسکونتی
- بازیگران: دیرک بگارد، بیورن اندرسن، سیلوانا مانگانو، رومولو والی، مارک برنس
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۰ از ۱۰۰
با توجه به اینکه سینمای ویسکونتی به شکوه و تجمل معروف است، درام تاریخی «مرگ در ونیز»، در واقع دومین قسمت «سهگانهی آلمان» او، موردی عجیب است. فیلم، بر اساس رمانی به همین نام نوشتهی توماس مان، در یکی از جادوییترین نقاط زمین که به شکل جهنم به تصویر کشیده شده است، میگذرد. ونیز این قصه با یک همهگیری وبا مواجه است و آهنگسازی که خود دارد با یک بیماری قلبی مرگبار دست و پنجه نرم میکند، قدم به این شهر حالا جهنمی میگذارد.
همانطور که آهنگساز قصه که به این شهر مرگ آمده تا در آرامش زندگی را بدرود گوید، تحت تأثیر زیبایی یک جوان قرار میگیرد. در این تقابل جوانی و مرگ، «مرگ در ونیز» تجربهای ناخوشایند و پریشانکننده را برای مخاطب رقم میزند که درکی ملموس و انگیزشی به وجود موقتی جسم ما دارد.
۶. شاید شیطان (The Devil, Probably)
- سال اکران: ۱۹۷۷
- کارگردان: روبر برسون
- بازیگران: آنتوان مونی، تینا ایریساری، آنری دو موبلان، لِتیسیا کارکانو، نیکلا دوگی، رژیس آنریون، ژوفری گوسن، روژه اونورا
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۹ از ۱۰۰
درام فرانسوی «شاید شیطان»، برندهی خرس نقرای جایزهی هیئت ویژهی داوران جشنوارهی برلین، تنها فیلم روبر برسون است که بر اساس یا اقتباس از اثر دیگری ساخته نشده است. اما همچون سایر آثار این فیلمساز با مفهوم مرگ سر و کار دارد. این فیلم، همچون سایر کارهای ویسکونتی با حال و هوای آثار داستایوفسکی، داستان پسر جوانی را روایت میکند که در مواجهه با جامعهی اطرافش به نومیدی و پوچگرایی مطلق برخورده است و دست به هر اقدامی میزند، نمیتواند با آن مبارزه کند. بنابراین تصمیم به خودکشی میگیرد.
۷. داستان یک روح (A Ghost Story)
- سال اکران: ۲۰۱۷
- کارگردان: دیوید لاوری
- بازیگران: کیسی افلک، رونی مارا
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰
به تصویر کشیدن بار روانی مرگ ناگزیر ما و این حقیقت که زندگی بعد از ما همچنان ادامه خواهد داشت، کار سختی است، اما این فیلم در مورد دنیای بعد از مرگ، یکی از تکاندهندهترین آثاری است که تا به حال به این موضوع پرداخته است. این درام ماوراطبیعی امریکایی قصهی مردی را روایت میکند که تبدیل به روح میشود و در خانهای که با همسرش در آن زندگی میکرده است، میماند. جردن آر منتقد معتقد است که تأثیر شکل روایی جالب توجه این قصه تا مدتها بر ذهن باقی میماند و «قصهی یک روح» موفق میشود از پس روایت حقیقت تلخ نامیرا بودن انسان در زندگی به مخاطب، مفهوم صلح و آرامش را هم القا کند.
۸. زیستن (Ikiru)
- سال اکران: ۱۹۵۲
- کارگردان: آکیرا کوروساوا
- بازیگران: تاکاشی شیمورا
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۸ از ۱۰۰
«زیستن» کوروساوا بیرحم است. فیلم، که تا اندازهای با الهام از نوولای محصول ۱۸۸۶ لو تولستوی، «مرگ ایوان ایلیچ» ساخته شده است، قصهی مردی مبتلا به یک بیماری کشنده را در توکیوی دیوانسالار روایت میکند. قهرمان این قصه مرد تنهایی است که سی سال شغل ادرای داشته، همسرش را از دست داده و پسر و عروسش که با او زندگی میکنند، انگار تنها به حقوق بازنشستگی او اهمیت میدهد.
او در این یکنواختی و گمنامی، حالا که در آستانهی مرگ است، میبیند که هیچ هدف خاصی در زندگی نداشته و با توجه به اینکه دیگر وقت زیادی هم ندارد، احتمالاً هرگز این هدف را کشف نخواهد کرد. اما اشکلی ندارد. کوروساوال نگاه تقریباً سکولاری را به زندگی بعد از مرگ به کار میبندد؛ یک میراث، هر چقدر کوتاه یا بدون هدف قبلی. همه زندگی میکنند. فقط عدهای کمی بیشتر از دیگران زندگی میکنند و عدهای کمی بیشتر از خودشان.
۹. زندگی و مرگ کلنل بلیمپ (The Life and Death of Colonel Blimp)
- سال اکران: ۱۹۴۳
- کارگردان: مایکل پاول، امریک پرسبرگر
- بازیگران: راجر لایوسی، دبورا کار، آنتون والبروک، رولاند کالور، پاتریک مکنی، کارل جاف، آرتور ونتنر، فلیکس آیلمر، فردی مین، جان لوری، جان وارلی، والنتین دایل، کارل یافه، والی پچ
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۷ از ۱۰۰
سینمای تکنیکالر پاول و پرسبرگر اغلب به مرگ پرداخته است، به طور ویژه در شاهکار «مسئلهی زندگی و مرگ» ( A Matter of Life and Death). اما «زندگی و مرگ کلنل بلیمپ» آن فیلمی است که قابلیت و ارزش بازگشت و بازبینی را دارد. این درام جنگی عاشقانه، که آن را یکی از بهترین فیلمهای بریتانیایی تاریخ سینما میدانند، داستان یک سرباز را در ارتش بریتانیا، از جنگ «بوئر» تا جنگجهانی دوم که به طور مرتب ترفیع میگیرد، روایت میکند.
در بازهی زمانی تقریباً سه ساعته، ما شاهد قصهی زندگی و عشقی هستیم که چنان فصیحانه و غمانگیز فرایند پیر شدن و عطش عشق را به تصویر میکشد که در پایان، مخاطب احساس میکند شاهد سیر زندگی خودش بوده، تا پیش از آن نقطهی پایان که در انتظار همهمان است.
۱۰. مالیخولیا (Melancholia)
- سال اکران: ۲۰۱۱
- کارگردان: لارس فون تریه
- بازیگران: کیرستن دانست، شارلوت گنسبور، کیفر ساترلند، شارلوت رمپلینگ، الکساندر اسکاشگورد
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۹ از ۱۰۰
انسان به خاطر آگاهی از مرگ خودش، نفرینشده است اما موهبت چگونه زندگی کردن و تطبیق خود با این حقیقت تلخ یا حتی به صلح رسیدن به آن را هم دارد. در «مالیخولیا» نویسنده و کارگردان لارس فون تریه و کریستن دانست بازیگر، زنی را به تصویر میکشند که این مهارت از او رخت بسته است، و هیچ چیز باقی نگذاشته است جز افسردگی متغیر و بعد کشنده.
این فیلم هنری درام آخرلزمانی حول زندگی دو خواهر میچرخد، که یکی پیش از برخورد سیارهای بیستاره به زمین، ازدواج میکند. «مالیخولیا» دومین قسمت از سهگانهی غیررسمی افسردگی و به گفتهی بسیاری از منتقدان بهترین قسمت آن است. مخاطبی که با حقیقت تلخ و دلخراش مرگ مواجه شده، با این فیلم و براشت بیپردهاش از مرگ ارتباط عاطفی برقرار کند.
۱۱. هرگز رهایم مکن (Never Let Me Go)
- سال اکران: ۲۰۱۰
- کارگردان: مارک رومنک
- بازیگران: کری مولیگان، کیرا نایتلی، اندرو گارفیلد، سالی هاوکینز، شارلوت رمپلینگ
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۱ از ۱۰۰
این تراژدی عاشقانهی پادآرمانشهری محصول بریتانیا، بر اساس رمانی از کازائو ایشیگورو، داستان تخیلی پیچیدهای را با محوریت یک مثلث عاشقانه، با چاشنی هوش مصنوعی و همزادسازی، دربارهی زندگی، عشق، مرگ و مواجههی انسان با طبیعت و هویت خودش و در نهایت، پذیرش مرگ روایت میکند. گفتن بیشتر از جزئیات فیلم از جذابیتهایش میکاهد.
خلاصهی قصه این است که کتی، تامی و روث سه کودک یتیم، در جهانی که به دلیلی طول عمرانسان را به بالای صد سال افزایش داده است، در مدرسهی شبانهروزی با یکدیگر آشنا و رابطهی دوستی بین آنها برقرار میشوند. زمانی که آنها بالغ میشوند، با وجود عشق عمیقی که میانشان است، باید با حقیقت تلخی که از کودکی انتظارشان را میکشیده است، روبهرو شوند.
۱۲. نوکتوراما (Nocturama)
- سال اکران: ۲۰۱۶
- کارگردان: برتران بونلو
- بازیگران: فینگان اولدفیلد، لور ولنتیلی، مارتین پتیگیوت، حمزه مزیانی، منال عیسی، جمیل مک کراون، ایلیاس لو دوره، رابه نیت اوفلا، رابین گلدبرون
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۲ از ۱۰۰
البته که بهترین فیلم آخرالزمانی نسل ما باید به جهنمی که خودمان ساختهایم، بپردازد. تریلر برتران بونلو دربارهی گروهی از جوانان رادیکال از نژادهای مختلف، از طبقهی مصرفکنندهای است که از زندگی در جامعهی مدرن خسته شده و برای معنا بخشیدن به زندگیاش، دست به یک سری حملات تروریستی در پاریس میزنند. فیلم بزرگی خودش را با صحنههای خوشساخت، تدوین سریع، لباسهای رنگارنگ را به حد اعلا میرساند، اما پس از آنکه تصویر وحشتناکش از پلیس دولتی، لذتگراییاش را زیر ذرهبین میگذارد، تا روزها، هفتهها، ماهها و حتی سالها تأثیر خود را بر جای میگذارد.
۱۳. مهر هفتم (The Seventh Seal)
- سال اکران: ۱۹۵۷
- کارگردان: اینگمار برگمان
- بازیگران: ماکس فون سیدو، گونار بیورنستراند، نیلز پاپه، بنگت ایکروت، بیبی آندرسون، اینگا لاندگری، اوکه فریدل، اینیا ژیل، مُد هانسون
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰
تقریباً تمام کارنامهی اینگمار برگمان میتواند در این فهرست جا بگیرد، و با اینکه به طور ویژه، فیلمهایی مثل «اشکها و نجواها» (Cries & Whispers)، «توتفرنگیهای وحشی» (Wild Strawberries) و «نور زمستانی» (Winter Light)، نگاهی بسیار موشکافانه به مقولهی مرگ و میرایی انسان دارند، ما فیلمی را ازمیان آثار این فیلمساز سوئدی بزرگ انتخاب کردهایم که به شکلی واضح و صریح به این مسئله میپردازد. فیلم، هوشمندانه، با نگاهی شاعرانه به مرگ، رنج وجودی انسان را که تنها به خاطر موهبت انسانیت به او اعطا شده است، میکاود.
بیدلیل نیست که این فیلم فانتزی تاریخی شناختهشدهترین فیلم برگمان است. فیلم در دوران اندوه و نومیدی ناشی طاعون سیاه یا مرگ سیاه (همهگیری طاعون، نخستین همهگیری بزرگ در اروپا و دومین آن در جهان، ویرانگرترین بیماری همهگیر تاریخ بود که در دورهی اوج خود میان سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۳ میلادی اروپا را درنوردید.) قصهی یک شوالیهی قرون وسطایی را روایت میکند که با فرشتهی مرگ که آمده تا جان او را بگیرد، شطرنج بازی میکند.
۱۴. سولاریس (Solaris)
- سال اکران: ۱۹۷۲
- کارگردان: آندری تارکوفسکی
- بازیگران: ناتالیا بوندارچوک، دوناتاس بانیونیس، یوری یاروت، ولادیسلاو دورژوسکی، نیکولای گرینکو، آناتولی سولونیشین، سوس سارگسیان
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۲ از ۱۰۰
بین نسخهی باشکوه و کنبردهی محصول ۱۹۷۱ آندره تارکوفسکی، شاهکار تأملبرانگیز محصول ۲۰۰۲ استیون سودربرگ و رمان بینظیر محصول ۱۹۶۱ استانیسلاو لم، که هر دو فیلم بر اساس آن ساخته شده است، شاید بتوان گفت هیچ قصهای به این خوبی از شکنندگی میرایی انسان نگفته است.
مردی به نام کلوین در مأموریتی فضایی که چرخش به دور سیارهای به نام سولاریس است، با همسر مردهاش ملاقات میکند. آیا این تناسخ عشق گمشدهی اوست؟ موجودی فرازمینی؟ آیا افسون این مرد خودش را به شکلی ملموس نشان داده است؟ پاسخ هرچه باشد، قدرت این سفر انکارناپذیر است. سختترین بخش زندگی همین آگاهی از مرگ است. «سولاریس» در تمام نسخههایی که از آن ساخته شده است، چکیدهای از همین احساس است.
۱۵. جنوبی (The Southerner)
- سال اکران: ۱۹۴۵
- کارگردان: ژان رنوآر
- بازیگران: زکری اسکات، بتی فیلد، جی. کارول نایش، بولا بوندی، استل تیلور، بلانش یورکا، نورمن لوید، نستور پایوا، پل هاروی، پرسی کیلبراید، ارل هاجینز
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰
«جنوبی» یک قصهی همیشهبهار امریکایی است؛ درامی در ستایش زندگی و در نبرد با مرگ، بر اساس رمانی به نام «پاییز را در دستانت نگه دار» (Hold Autumn in Your Hand) نوشتهی جورج سشنز پری، داستان خانوادهای سرسخت را روایت میکند که به دنبال محکم کردن جای پای خود و راهاندازی مزرعهی پنبه در اوایل دههی چهل میلادی در سرزمینی احتمالاً موعود است.
این شاهکار ژان رنوآر قصهی خانوادهی فقیر تاکر را در مبارزه با توفانهای سخت، خشکی و همسایگان ظالم به زییایی به تصویر میکند. هر مشکل جدیدی که پیش میآید، به نظر برطرفناشدنی میآید. اما این خانواده هر بار تکههای شکستهی خود را جمع میکند و از جایش بلند میشود. با آمدن هر روز خودش را برای شروعی دوباره و هر آنچه ممکن است بر سر راهش قرار گیرد، آماده میکند.
۱۶. داستان استریت (The Straight Story)
- سال اکران: ۱۹۹۹
- کارگردان: دیوید لینچ
- بازیگران: ریچارد فارنزورث، سیسی اسپیسک، هری دین استنتون
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۵ از ۱۰۰
باز هم فیلمی دیگر در ستایش زندگی و جدال با مرگ، درام لطیف جادهای دیوید لینچ بر اساس داستان واقعی سفر سال ۱۹۹۴ شخصی به نام الوین استریت سوار بر ماشین چمنزنی از ایالت آیوا تا ویسکونسین ساخته شده است. الوین کهنهسرباز پا به سن گذاشتهی جنگ جهانی دوم است که با دختر معلول ذهنی مهربانش زندگی میکند.
وقتی پیرمرد میشنود برادرش که با او قطع رابطه کرده، سکته کرده است، تصمیم میگیرد به دیدارش برود، به این امید که پیش از مرگ او، با هم آشتی کنند. از آنجا که پاها و چشمهای الوین آسیبدیده و ناتوان است، نمیتواند گواهینامهی رانندگی بگیرد. بنابراین ماشین چمنزنی سی سالهای را که با حداکثر سرعت تنها میتواند هشت کیلومتر در ساعت راه برود، سفری ۳۹۰ کیلومتری را از آیوا به ویسکونیسن آغاز میکند.
صمیمیت در این فیلم لینچ، احتمالاً حتی بیش از کارهای دیگرش، به سختی به دست میآید. اینجا، دوربین در گذر از غرب میانه، یار آشنای خودش است. ریتم فیلم کند است، و کمابیش هر لحظه به خودش همجون خاطرهای کمرنگ مینگرد. میتوان گفت که اوج فیلم از پیش مشخص است، و شاید هم باشید، اما در نهایت قرار است به ما بگوید که صمیمیت ناب در این است بگذاری کسی در صلح از دنیا برود. لازم نیست کار خاصی انجام شود. حتی نیاز به حرف زدن هم نیست. فقط کافی است در کنارش باشی.
۱۷. طعم گیلاس (Taste of Cherry)
- سال اکران: ۱۹۹۷
- کارگردان: عباس کیارستمی
- بازیگران: همایون ارشادی
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۲ از ۱۰۰
باز هم فیلمی از کارگردانی که سینمایش از زوایای گوناگون به مرگ مینگرد. عباس کیارستمی در «فریم ۲۴»، پیامد بعد از فاجعه در «زندگی و دیگر هیچ» و انتظار مرگ در «باد ما را خواهد برد» تنهایی انسان را به تصویر میکشد. اما مهمترین و بزرگترین دستاورد او در پرداختن به مفهوم مرگ فیلم تحسینشدهی «طعم گیلاس» است.
فیلم داستان مردی را روایت میکند که میخواهد خودکشی کند اما به یک نفر نیاز دارد که بیاید و رویش خاک بریزد. او حاضر است در ازای این کار مبلغی پول به آن شخص بپردازد. او در این مسیر با اشخاص مختلفی حرف میزند که هر یک نگاهی به زندگی و مرگ داردند. فیلم تأملی شاعرانه و ظریف در روح و خاطرهی زندگیهای ماست.
آیا پایان فیلم که دیوار چهارم را میشکند، بر مرگ دلالت دارد یا تولد دوباره یا چیزی بهکل متفاوت؟ کیارستمی هنرمندی باهوشتر از اینهاست که به ما پاسخ آسان را بدهد؛ ترجیح میدهد سالها پس از آنکه خودش این زمین را ترک کرد، ما هنوز درگیر آن باشیم.
۱۸. خط باریک سرخ (The Thin Red Line)
- سال اکران: ۱۹۹۸
- کارگردان: ترنس مالیک
- بازیگران: شان پن، جیمز کاویزل، نیک نولتی، الیاس کوتیاس، بن چاپلین، آدرین برودی، جان کیوساک، وودی هارلسون، جرد لتو، جان سی ریلی، جرج کلونی، جان تراولتا
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۰ از ۱۰۰
هیچ فیلم جنگیای به اندازهی این شاهکار ترنس مالیک، که در بیشتر آثار نگاهی شاعرانه به مفهوم مرگ دارد، در تصرف مرگ نیست. البته بیشتر آثار ژانر جنگ به از دست رفتن زندگی انسان اشاره دارند، اما پیچیدگی فلسفی و ضرورت طبیعی مرگ هرگز در هیچ فیلمی به اندازهی «خط باریک سرخ» به درستی و تماماً واکاوی نشده است.
این فیلم با ستارگان بیشمارش که جایزهی خرس طلایی را برده، بر پایهی رمانی به همین نام به جنگ جهانی دوم میپردازد. اولین درگیری عظیم نظامی امریکا در جزیرهی گوادالکانال در اقیانوس آرام با ارتش ژاپن در حال انجام شدن است، برای پایان بخشیدن به این نبرد ارتش امریکا تصمیم میگیرد با تمام قوا و تجهیزات آخرین مقاومت ژاپنیها را در هم بشکند، چرا که این جزیره تأثیر زیادی بر پیشرفت ارتش امریکا دارد.
در این بین یک گروه از سربازان به اسم گروه چارلی به رهبری کلنل گوردون تال با شجاعت بسیاری مبارزه میکنند. این سربازان هر یک برای هدف خاصی میجنگند؛ بعضی برای کسب افتخار، بعضی برای دموکراسی و بعضی نیز تنها برای زنده ماندن. سربازان در گرفتن جان دیگری در نبرد با عذاب وجدان اخلاقی خود هستند، و مردان در حال مرگ در تلاشند هدف یا معنای مرگشان را بفهمند. در این فیلم، یک سرباز در مواجهه با یک ژاپنی مرده، بند مشترک انسانیت را پیدا میکند: میرایی. و همهی اینها در یک حقیقت تلخ بیان میشود؛ اینکه جنگ و مرگ در مخلوق خدا طبیعی است.
۱۹. جهان فردا (World of Tomorrow)
- سال اکران: ۲۰۱۵، ۲۰۱۷
- کارگردان: دان هرتزفلت
- بازیگران: جولیا پات، سارا کوشمن
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰
شاید پیش خودتان بگویید این انیمیشن کوتاه علمی تخیلی آوانگارد که در واقع در دو قسمت در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۷ پخش شد، از آنجا که کوتاه است و انیمیشن جایی در این فهرست نداشته باشد، اما موضوعش به قدری جالب است که به سادگی نمیتوان از آن چشم پوشید. فیلم با قالب انیمیشنی سادهاش در آینده میگذرد؛ آیندهای که ثروتمندان میتوانند با ساختی کلونی بینقص از خودشان از مرگ بگریزند. در این کلون، آنها خودآگاه خود را بارگذاری میکنند، تنها با کمی عواقب عصبی جسمانی ویرانکننده.
دان هرتزفلت انیماتور با مهارتهای اعجابانگیزش به عنوان یک فیلسوف تراژیکمدی به ما نشان میدهد که چگونه فناوری تلاش میکند با هیولای مرگ چه در سطح فردی و چه جهانی بجنگد، و چگونه علم به میرایی هم انسان و هم ماشین را به یک اندازه تحریک میکند و شکنجه میدهد. به عبارتی، حتی راههایی که انسان برای فرار از مرگ و رسیدن به جاودانگی از طریق فناوری به آنها رسیده است هم یارای مقابله با واقعیت وجودی انسان را ندارد.
در مواجهه همزادهای این قصه، یکی از همزادها/کلونها که با سفر در زمان از آینده با همزادی در امروز، همزادی که به نسخهی طبیعی اولیه نزدیکتر است، ارتباط برقرار میکند. و تنها یک آرزو دارد که آن این است که خاطرهای از مادرش را از اولین نسخهی طبیعی متولدشدهی خودش به یاد بیاورد؛ که به آن بند اتصال ازلی دسترسی پیدا کند. یادآوری که شاید پیشرفت و فناوری یک زندگی دیگر به انسان بدهد اما شاید نتواند شادی بدهد.
۲۰. مرگ برازندهی اوست (Death Becomes Her)
- سال اکران: ۱۹۹۲
- کارگردان: رابرت زمکیس
- بازیگران: مریل استریپ، بروس ویلیس، گلدی هان، ایزابلا روسلینی، کارول سوزی
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۴ از ۱۰۰
آینه در کمدی سیاه فانتزی و هجوآمیز وحشی رابرت زمکیس دربارهی جنبهی منفی زندگی جاودانه، که آرزوی غایی انسان به نظر میآید، غیر قابل اجتناب است. آینهها در این مثلث رذل و چموش میان مریل استریپ اغواگر به لحاظ اخلاقی حریص، گلدی هان فم فتال کینهجو و بروس ویلس جراح پلاستیک مست و گیج که میان این دو گیر کرده است، تماشاگران مغرور خود را دست میاندازند.
فیلم داستان دو زن را روایت میکند که بر سر یک مرد دانشمند با هم رقابت میکنند. این دو اکسیر حیات را مینوشند که جوانی ابدی را وعده میدهد، اما عوارض جانبی ناخوشایندی دارد. «مرگ برازندهی اوست» یک نمایش سنتی اخلاقی نیست و دغدغهاش به جای آنکه بخواهد شخصیتهایش در آینه خودشان را نگاه کنند، بیشتر این است دیگران وجه فاسد درون آنها را ببینند.
حضور افتخاری:
بدیهی است که با توجه گستردگی این موضوع فیلمهای زیادی از قلم افتاده است. میشد فیلمهای ترسناک و جنگی را هم که بیشترشان به گونهای با مفهوم مرگ سر و کار دارند، به فهرست بهترین فیلمها دربارهی مرگ اضافه کرد. ما به اینها هم فکر کردیم؛ کمدی سیاه محصول ۲۰۰۵ «مرگ آقای لازاراسکو» (The Death of Mr. Lazarescu)، فیلم مهم و تحسینشدهی موج نو رومانی، ساختهی کریستی پویو که داستان مرد پیری را روایت میکند که یک شب از این بیمارستان به آن بیمارستان منتقل میشود، چرا که کسی حاضر نیست درمانش کند.
یا آثار هونگ سانگسو، فیلمساز کرهای، به طور ویژه، فیلم محصول ۲۰۱۸ «هتل کنار رودخانه» (Hotel by the River). تراژدی انیمه اقتباسی «مدفن کرمهای شبتاب» (Grave of the Fireflies) ساختهی ایسائو تاکاهاتا که فیلمی ضد جنگ است. بیشتر کارهای کیشلوفسکی، از جمله «فیلمی کوتاه دربارهی کشتن» (A Short Film About Killing) و «زندگی دوگانهی ورونیکا» (The Double Life of Veronique). «زندگی شگفتانگیز» (Hirokazu Kore-eda’s After Life) ساختهی هیروکازو کورئیدا. «زیر پوست» (Under the Skin) محصول ۲۰۱۳ ساختهی جاناتان گلیزر، و همینطور «پرتو سبز» (The Green Ray) اریک رومر.
از میان فیلمهای امریکایی میتوان به این عناوین اشاره کرد؛ «خاکستری» (The Grey) محصول ۲۰۱۱ جو کارنهان، «چشمه» (The Fountain) دارن آرنوفسکی، کمدی درام محصول ۲۰۱۶ «سگ-سوسیسی» (Wiener-Dog) به کارگردانی تاد سولوندز، «دفاع از زندگی» (Defending Your Life) آلبرت بروکس، «جری» (Gerry) گاس ون سنت، «تازهکارها» (Beginners) مایک میلز، «نیویورک جز به کل» (Synecdoche, NY)، درام روانشناختی و پستمدرن چارلی کافمن، و تعدادی از فیلمهای برادران کوئن، به طور ویژه «یک مرد جدی» (A Serious Man) و «مردی که آنجا نبود» (The Man Who Wasn’t There) که همه به سهم ما در زندگی به شکلی بینظیر و شگفتانگیز پرداختهاند.
منبع: thefilmstage