آیا فیلم بتمن جدید از شوالیه تاریکی بهتر است؟
«بتمن» به کارگردانی مت ریوز بهترین فیلم بتمن بعد از «شوالیه تاریکی» کریستوفر نولان است اما آیا بهتر از این فیلم محصول ۲۰۰۸ است؟ بتمن شخصیتی است که در سایه کار میکند و حالا همه فیلمهای بتمن نیز زیر سایه «شوالیه تاریکی» هستند که از زمان اکرانش به نوعی بهترین اثر درباره این قهرمان محسوب میشود.
هشدار: در این متن، داستان فیلم «بتمن» لو میرود
مقایسات بین «شوالیه تاریکی» با «بتمن» که اولین فیلم اختصاصی لایواکشن بتمن از زمان «شوالیه تاریکی برمیخیزد» در سال ۲۰۱۲ به حساب میآید افزایش یافته است. تبلیغات و بازاریابی این فیلم، نوید نمایش شخصیتی خاص و جدید را میدادند که پس از اکران فیلم نیز به نوعی سهگانه «شوالیه تاریکی» نولان را تداعی کرد.
- ۱۸ سریال ابرقهرمانی DC که پس از فیلم بتمن منتشر میشوند
- از بتمن تا پرستیژ؛ بهترین نقشآفرینیهای اندی سرکیس بدون موشن کپچر
- ۷ فیلم ابرقهرمانی برتر مانند بتمن که برای مارول یا DC نیستند
«بتمن» حتی بخشی از وجود خود را مدیون نولان است که کاراکتر بتمن را پس از شکست فیلم «بتمن و رابین»، دوباره بازگرداند و او را متحول کرد. «شوالیه تاریکی» از این هم فراتر رفت و مفاهیم فیلمهای ابرقهرمانی را به چالش کشید و تغییر داد. این فیلم نسلی خاص از فیلمها و اقتباسات کمیکبوکی را تعریف کرد و حتی تاثیر گستردهتری بر صنعت سینما داشت. برای مثال، قوانین نحوه اهدای جایزه بهترین فیلم اسکار پس از این که این فیلم برنده اسکار نشد تغییر نمود.
البته که فیلم ریوز نیز خصوصیات مستقل و خاص خود را دارد. این فیلم فقط یک کپی یا تلاشی برای به تصویر کشیدن مجدد داستان اولین دنباله بتمن نولان نیست و نقدهای مثبت و میزان فروش گیشه آن نشان میدهد که هم منتقدان و هم تماشاگران به طور یکسان از این اثر راضی بودهاند. با این حال، فیلم سال ۲۰۰۸ استاندارد این داستان است. اما آیا «بتمن» بهتر از «شوالیه تاریکی» است؟ باید بررسی کنیم.
خط داستانی «بتمن» شباهتهایی کلیدی به «شوالیه تاریکی» دارد (اما باز هم متفاوت است)
هر فیلم بتمن، از نظر ماهیت این شخصیت و دنیایی که او در آن وجود دارد، شباهتهایی با فیلمهای قبلی دارد. قطعا همیشه همپوشانی وجود خواهد داشت اما جدا از عناصر مشترک ذاتی این شخصیت، از بازیگران نقش مکمل او گرفته تا خود گاتهام، فرصت افزودن چرخشهای جدید بر روی مفاهیم آشنا وجود دارد و «بتمن» هم به خوبی همین کار را انجام میدهد و در عین حال، بینندگان را به یاد مفاهیم قبلی میاندازد. مطمئنا برخی از جنبههای بتمن شبیه «شوالیه تاریکی» است. یک زمینه اجتماعی سیاسی جدید در داخل این فیلم وجود دارد (فراتر از برداشت بسیار دارک و مبتکرانه از این شخصیت که بسیار شبیه به برداشت «شوالیه تاریکی» به نظر میرسد) که با «شوالیه تاریکی» قابل مقایسه است. برای مثال، «شوالیه تاریکی» در دنیای جنگ بر علیه ترور و پس از ۱۱ سپتامبر ساخته شد و این مسائل روی طرح بتمن و به ویژه شخصیت شرور ریدلر هم تاثیر گذاشت که همان سرفصلهای گذشته (حمله به گاتهام در پایان فیلم مطمئنا از حمله ۶ ژانویه ۲۰۲۱ به کاپیتول ریشه میگیرد) و رفتارهای کلی خود را به نمایش میگذارد.
در یک مقیاس کوچکتر هم باید گفت که شباهتهایی بین ریدلر و جوکر (هیث لجر) و نحوه نمایش نقشههای آنها وجود دارد. هر دوی آنها مقامات بلندپایه و فاسد گاتهام را به شیوهای هدف قرار میدهند که نه تنها وحشیانه، بلکه تکاندهنده است و اقدامات آنها در فضای باز اتفاق میافتد. هر دو از شبکههای خبری و فیلمهای ویدئویی از گروگانها برای گسترش ترس و خبر حمله خود به شهر استفاده میکنند و هر دو برنامههایی دارند که با حمله گسترده به شهر و مردم آن به اوج خود میرسد و موجودیت این شهر را تهدید میکند. اما «بتمن» با وجود تمام این موارد، از «شوالیه تاریکی» متفاوت است. ریوز از مدتها پیش، قول فیلمی را داده بود که بزرگترین کارآگاه جهان را به شیوهای خاص به تصویر بکشد. او با نئونوآر غرق در باران خود، تمرکز را روی معمای داستان قرار میدهد. فیلم نولان عناصر کمی داشت اما در مضامین و ابعاد حماسی بسیار باشکوهتر بود و در طرف دیگر، صمیمیت خاصی (به همان اندازه که از یک فیلم ۲۰۰ میلیون دلاری انتظار میرود) در «بتمن» وجود دارد.
مقایسه بتمن رابرت پتینسون با بتمن کریستین بیل
هر فیلم جدید بتمن با آثار قبلی مقایسه میشود و بازیگران جدید بتمن نیز از این قاعده مستثنی نیستند. رابرت پتینسون سومین بازیگر لایواکشن نقش بتمن در قرن بیست و یکم است و به سرعت خود را به عنوان یک شخصیت بسیار متفاوت نسبت به کاراکتر کریستین بیل تثبیت کرد. البته بیل به اندازه سه فیلم فرصت داشت تا به طور کامل رشد و توسعه خود را در نقش بتمن به نمایش بگذارد و پتینسون نیز امیدوار است به چنین موقعیتی برسد اما همین نشانههای اولیه او نیز عالی هستند: پتینسون یک بتمن فوقالعاده است، مسلما بهتر از بیل در اولین فیلمش به نظر میرسد و مطمئنا پتانسیل رشد بیشتری دارد (بهترین بازی بیل در «شوالیه تاریکی برمیخیزد» است). بزرگترین تفاوت بین بتمنهای پتینسون و بیل شاید در زمان تن کردن لباس بتمن نباشد، بلکه هنگامی است که آنها این لباس را از تن خود درمیآورند. بیل به شکلی برابر نقش بتمن و بروس وین را اجرا کرد و در واقع نقش یک مرد میلیاردر را به بهترین شکل ممکن بازی نمود و وجهه عمومی خود و شهرت شرکت والدینش را حفظ کرد. خود بروس به نوعی در بسیاری از موارد نقابی نمادین بر چهره دارد اما جدا از آن، باید اشاره کرد که بتمن بیل، فردی شکننده بود. او تجربیات سخت و لحظات خاص خود را داشت و همیشه احساس دلسردی و یکنواختی میکرد و نسبت به مردی که لباس ابرقهرمانی میپوشد و با افراد بد مبارزه میکند، منطقیتر به نظر میرسید.
اما بتمن پتینسون چنین خصوصیاتی ندارد. فیلم از داستان ریشهای معمولی خود دوری میکند و مستقیما وارد سال دوم زندگی بتمن در گاتهام میشود که مکانی جذاب است. بتمن هنوز درگیر از دست دادن والدینش است و عمیقا به گاتهام اهمیت میدهد اما کاملا مورد بیاعتنایی قرار میگیرد. او به جلساتش با سهامداران شرکت وین، نگاهی تحقیرآمیز دارد. پتینسون باید در قالبی متفاوت در نقش بروس وین در بتمن ظاهر شود و این موضوع کاملا گویا است: او درگیر انتقامجویی و خشمی است که وی را تقریبا تا سر حد مرگ میرساند. بتمن بیل در پایان «شوالیه تاریکی» برمیخیزد توانست لباس قهرمانی و گاتهام را کنار بگذارد، زیرا این عناصر، بتمن را به چیزی بسیار بزرگتر از خودش و به یک نماد تبدیل کرده بودند. بتمن پتینسون نیز نمادی خاص است، اما بیشتر جلوهای از ترس به نظر میرسد و او به قدری تسلیم این شخصیت شده که غیرممکن است بدون آن زنده بماند.
«بتمن» از برخی جهات بهتر از «شوالیه تاریکی» است
مت ریوز به لطف دو فیلم «سیاره میمونها»، خود را به عنوان یکی از بهترین کارگردانان پرفروش عصر مدرن تثبیت کرده است و دلیل این موضوع را در بتمن نشان میدهد. «بتمن» بیشتر یک داستان پلیسی است و اکشن بسیار کمتری نسبت به «شوالیه تاریکی» کریستوفر نولان در آن وجود دارد اما کیفیت خود فیلم حداقل برابر و حتی در بخشهایی بهتر است. عناصر ترسناکی در «بتمن» وجود دارد. ریدلر در صحنه آغازین از سایهها بیرون میآید و بتمن موجودی وحشتناک در دل شب است که قبل از انتقام وحشیانه و خونین خود از طعمهاش، او را تعقیب میکند.
بتمن در صحنههای مبارزه، غرق درگیری با دشمنان میشود و رویکرد محدود فیلم در این صحنهها چندان عظیم و فوقالعاده نیست اما ترکیبی عالی از واقعگرایی تلخ و صفحات احساسی کمیکبوکها به نظر میرسد و برخی دیگر از سکانسها نیز (مانند صحنه مبارزه بتمن با نیروهای ریدلر) بیشتر شبیه به سری بازیهای ویدیویی آرکهام هستند. «بتمن» همچنین به نوعی بزرگترین سکانس اکشن بتموبیل در تاریخ فیلمهای بتمن را دارد و این ابرقهرمان در این صحنه با ماشین غولپیکر خود به تعقیب پنگوئن میپردازد. البته «شوالیه تاریکی» هم از این نظر شگفتیهای خاص خود را دارد و حتی در یکی از صحنههایش، یک کامیون ۱۸ چرخ در هوا چرخ میخورد اما لذت و هیجان سکانسهای اینچنینی «بتمن» بیشتر است.
«بتمن» در چندین بخش دیگر نیز از «شوالیه تاریکی» بهتر است. برای مثال، موسیقی حماسی مایکل جیاکینو، تنش و هیاهو و احساسی خاص ایجاد میکند که کاملا با شخصیت خود بتمن هماهنگ است. فیلمبرداری گریگ فریزر، این فیلم را کاملا به یک نوآر خیرهکننده و جذاب تبدیل میکند و به خوبی یکی از عناصر کلیدی و واقعی «بتمن»، گاتهام را به تصویر میکشد. شهر زادگاه بتمن یکی از عناصر کمرنگتر (به طور نسبی) سهگانه «شوالیه تاریکی» بود و در سیستم واقعگرایانه نولان، آنطور که باید و شاید، هویت خاص خود را نداشت و در عوض، طراحی آن بیشتر شبیه شهرهای بزرگ بینالمللی بود. گاتهام «بتمن» در جاهایی مانند گلاسکو و لیورپول (به جای شیکاگو) فیلمبرداری شد و سبکی گوتیکتر دارد و منحصر به فرد بودن آن کاملا برجسته است. این شهر شخصیت زنده و نفسگیر خودش و دنیایی پر از آدمهای عجیب و غریب دارد که در آن، هر کسی با هر تیپ شخصیتی زندگی میکند. ریوز بخشی از جنون گاتهام تیم برتون را به تصویر میکشد و آن را با گاتهام نولان ترکیب میکند تا فضایی تاثیرگذار بسازد.
«بتمن» به طور کلی بهتر از «شوالیه تاریکی» نیست (و نیازی به بهتر بودن ندارد)
«بتمن» با وجود تمام نقاط قوتش، در کل، بهتر از «شوالیه تاریکی» نیست. مدت زمان تقریبا سه ساعته بتمن مانع کار نیست و به سرعت سپری میشود اما «شوالیه تاریکی» به طور همزمان از نظر وسعت، بزرگتر و در عین حال از نظر مدت زمان، فشردهتر است که این موضوع، به ویژه در نتیجهگیری آن سودمند است. پایانبندی «بتمن» یا بهتر است بگوییم پرده سوم آن، جایی است که فیلم در ضعیفترین حالت خود قرار دارد. دانو در نقش ریدلر عالی است اما وقتی پشت میلههای زندان قرار میگیرد و همه چیز به مرحله نهایی برنامهاش میرسد، افت میکند و فیلم تلاش میکند تا همه ایدههایش را به صورتی مختصر و رضایتبخش جمع و جور کند. در حالی که «شوالیه تاریکی» با جوکر به اوج و پایانی فوقالعادهای دست مییابد و سپس به نوعی، شکستی خاص برای مرد دو چهره (آرون اکهارت) و نقطه پایانی دردناک برای خود بتمن رقم میزند. علاوه بر آن، نکاتی در بتمن وجود دارند که بیش از حد ساختگی به نظر میرسند. کشف «درایو» و «یو.آر.ال» به عنوان سرنخهایی از ریدلر باعث خنده تماشاگران میشوند و این موارد کمی سادهلوحانه هستند.
به طور مشابه، اگرچه بازیگران «بتمن» عالی هستند اما بازیگران «شوالیه تاریکی» بیشتر خوش میدرخشند. برای مثال، دو تن از مهمترین افراد زندگی بتمن (و بروس وین) در فیلم نولان بهتر به تصویر کشیده میشوند: جیم گوردون و آلفرد پنی ورث. جفری رایت نقش خود را به خوبی ایفا میکند. اگرچه گاهی اوقات به نظر میرسد که اوست که بیشتر به بتمن کمک میکند و آنها همکاری دوجانبهای ندارند اما در «شوالیه تاریکی»، خلاف این مسئله اتفاق میافتد و گوردون (گری اولدمن) یکی از قویترین خطوط داستانی را داد و نقطه قوت برجستهاش، اعتقاد و باورش به بتمن است و تراژدیهای پیرامون او به زیبایی به نمایش گذاشته میشود. به همین ترتیب، آلفرد با بازی مایکل کین بهترین نسخه این شخصیت در فیلمهای لایواکشن تاریخ بتمن باقی میماند. او در «شوالیه تاریکی» تعادل ایدهآلی از عشق پدرانه و خرد دارد و در عین حال، در صورت لزوم، بتمن را به چالش میکشد و چاشنی شوخطبعی و احساسات بیشتری به فیلم میافزاید. البته رابطه آلفرد با بازی اندی سرکیس با بروس در «بتمن» هم در صحنه بیمارستان اینگونه است اما در باقی صحنهها چندان قوی نیست.
سپس به مقوله جوکر میرسیم که بزرگترین دلیل بهتر بودن «شوالیه تاریکی» از «بتمن» است، اما نه فقط به این دلیل که او شرور بهتری است، چرا که دانو هم با تمام وجود نقش یک شرور را عالی بازی میکند. لجر در بین شروران فیلمهای کمیک در تاریخ، موردی منحصر به فرد است که کاملا خود را در درون شخصیت، گم و غرق میکند و تهدیدآمیز و مسحورکننده است. دانو در نقش ریدلر فوقالعاده عجیب و غریب است اما هرگز به اندازه جوکر ناشناخته نیست. جوکر میگوید: «کمی هرج و مرج ایجاد کنید و نظم همیشگی را به هم بزنید تا ناگهان ببینید که همه چیز به آشوب کشیده شده است.» این همان چیزی است که «شوالیه تاریکی» را از فیلمهای ابرقهرمانی و از «بتمن» متمایز میکند. جوکر «شوالیه تاریکی»، نه تنها تماشایی و نمود واقعی هنر بازیگری و شگفتانگیز، بلکه غیرقابل پیشبینی و وحشتناک به نظر میرسد و فیلم را تا حد ممکن ارتقا میدهد. «شوالیه تاریکی» یک فیلم ابرقهرمانی است که فراتر از ژانر خود، یک حماسه جنایی بزرگ است و با وجود تمام ویژگیهای خاص «بتمن»، اثری کاملا سرگرمکنندهتر است. «بتمن» بسیار خوب و در بخشهایی عالی است اما «شوالیه تاریکی» یک شاهکار کامل به حساب میآید. این که «بتمن» بهتر از «شوالیه تاریکی» نیست اصلا مهم و شرمآور نیست. «بتمن» یکی از بهترین فیلمهای کمیکبوکی تمام تاریخ است و به دنیا نشان داد که فیلمهای بتمن به عنوان آثار هنری میتوانند بسیار عمیقتر و پیچیدهتر باشند. «بتمن» به نحوی ایدهآل در شکل دادن مجدد به این کاراکتر موفق است و در عین حال، به اندازه کافی، متفاوت و منحصر به فرد به نظر میرسد.
«بتمن» از «بتمن آغاز میکند» و «شوالیه تاریکی برمیخیزد» بهتر است
اگرچه «بتمن» از فیلم کریستوفر نولان در سال ۲۰۰۸ پیشی نمیگیرد اما پس از «شوالیه تاریکی»، بهترین فیلم در این زمینه محسوب میشود. همه این فیلمها چشمگیر هستند و تفاوتها تقریبا ناچیز است (به خصوص در مقایسه «بتمن» با «شوالیه تاریکی برمیخیزد») اما باز هم، فیلم مت ریوز داستانی منحصر به فردتر و عالیتر را ارائه میدهد. این فیلم به طرزی عجیب، شباهتهای خاصی با «شوالیه تاریکی برمیخیزد» دارد. شورش ریدلر در گاتهام تا حدودی مشابه اقدامات بین (تام هاردی) است اما این دو فیلم از این لحاظ شبیه هستند که هر دو چند خط داستانی و ایدههایی دارند که در نهایت به طور کامل با هم ترکیب نمیشوند. با این حال، «بتمن» نواقص کمتری دارد و پتینسون در این فیلم، حسی امیدوارانه به بیننده منتقل میکند که حتی بتمن بیل تا سومین فیلم هم، چنین کاری انجام نمیدهد.
«بتمن»، از آنجایی که داستان ریشهای سنتی را نادیده میگیرد، هیچ بازخوانی جدیدی از قتلهای وین ندارد اما کاراکترهای توماس و مارتا وین در این فیلم، نسبت به «بتمن آغاز میکند» جالبتر هستند. برای مثال، توماس وین به نحوی متفاوت دیده میشود و شخصیت پیچیدهتری (مثل جوکر) دارد، در حالی که «بتمن آغاز میکند» از خط داستانی تثبیتشده او به عنوان قهرمان بشردوست گاتهام بهره میبرد. همچنین پیشینه مارتا در آرکهام نیز جزو عناصر جالبتر «بتمن» است و او بدون این که از میزان تراژدی کاراکترش کم شود، فتنههای بیشتری را به داستان اضافه مینماید. ریدلر، حتی اگر در سطح جوکر نباشد، جذاب است و چالشی منحصربهفرد برای بتمن ایجاد میکند که تماشای آن هیجانانگیز است. ماجراجویی ابتدایی و در عین حال کامل بتمن پتینسون و دغدغههای درونی و مبارزه با یک تهدید بزرگ و افزایش درک و آگاهی او از گاتهام، به این معنی است که «بتمن» از «بتمن آغاز میکند» و «شوالیه تاریکی برمیخیزد» بهتر است، اگرچه به پای «شوالیه تاریکی» نمیرسد.
منبع: screenrant
حماقت کامل بتمن نولان فوق العاده بود
اینو خودمون میدونستیم ممنون از اینکه اطمینان رو بیشتر کردین😂