۱۵ فیلم که با برداشتهای بسیار بلند شما را خیره میکنند
درک واقعیت لحظهای که در آن قرار داریم بسیار دشوار است. پس از گذشت زمان معین، مرزهای آن لحظهی بهخصوص در ذهن ما روشنتر میشود؛ بنابراین یک برداشت بلند طولانی که در آن بازیگری، حرکات دوربین، میزانسن و بسیاری از عناصر دیگر نسبت به زمان حقیقی جلو میروند، میتواند ابهام و پیچیدگی واقعیت را کاملا منعکس کند. رابطهی سینما با واقعیت و زمان حقیقی که درون ذهن تماشاگر ایجاد میشود، همیشه محل بحث مخاطبین و نظریهپردازان بوده است، زیرا در برداشت بلند نمیتوان زمان را دستکاری کرد یا آن را ویرایش کرد. برداشت بلند، سکانسپلان یا Long Take میتواند با تعقیب شخصیتها، حسی سرشار از سرعت را بههمراه داشته باشد و یا احساسات گوناگون انسانها را بهشکلی واقعیتر بهتصویر بکشد.
در این مطلب به سراغ ۱۵ فیلم برتر خواهیم رفت که با استفاده از برداشتهای بلند اغلب طولانیاشان، در کنار زمان حقیقی گام برمیدارند و واقعیت را بهگونهای ملموستر ارائه میدهند.
- ۳۰ فیلمبردار برتر تاریخ سینما که باید بشناسید
- ۲۴ فیلم کوتاه برتر جهان از کارگردانهای مشهوری مثل کیارستمی و نولان
- ۱۰ فیلم که از رنگ برای احساسی خاص استفاده میکنند
۱۵. بردمن (Birdman)
- کارگردان: الخاندرو گونزالس اینیاریتو
- بازیگران: مایکل کیتون، زک گالیفیاناکیس، ادوارد نورتون، اما استون، نائومی واتس و…
- محصول: ۲۰۱۴
- امتیاز متاکریتیک: ۸۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۷ از ۱۰
اینیاریتو را بهخاطر ساخت آثاری مانند «عشق سگی»، «۲۱ گرم» و «بابل» میشناسیم اما «بردمن» که توانست اسکار بهترین فیلم و بسیاری از جوایز دیگر را بهدست آورد، یکی از برجستهترین فیلمهای چند سال اخیر است. این فیلم با روایت داستان بازیگری که در گذشته نقش یک ابرقهرمان مشهور را بازی میکرده و حالا تمام اعتبارش را از دست داده است، بهطرز ماهرانهای جوامع مدرن و پوپولیسم را به زیر تیغ نقد میکشاند و مضامین فلسفی و درونگرایانهاش را در میان لایههای پنهان داستان روایت میکند.
اینیاریتو در سکانسهای مختلفی از بردمن کات میدهد اما اکثر لحظات فیلم بهلطف اتمسفری گیرا و فضایی قوی، بهصورت برداشت بلند فیلمبرداری شده است. بهعنوان مثال میتوانیم به بالا و پایین رفتن شخصیت اصلی (ریگان تامسون) از پلههای سالن تیاتر اشاره کنیم؛ جایی که دوربین پشت سر ریگان بدون هیچگونه کات و برش حرکت میکند تا بیننده با فضا، محیط و کاراکترهای دیگر آشنا شود. یا سکانسی که او در خیابان راه میرود و با تلفیقی از خیال و واقعیت، میان حال و گذشتهاش گرفتار است.
اگرچه خیلی اوقات ممکن است این روش نقد شود اما «بردمن» همچنان بهعنوان یکی از بهترین نمونههای لانگ تیک در سالهای اخیر شناخته میشود.
۱۴. بازیگر (The Player)
- کارگردان: رابرت آلتمن
- بازیگران: تیم رابینز، گرتا اسکاکی، سینتیا استیونسون، پیتر گلگر، فرد وارد، سیدنی پولاک و…
- محصول: ۱۹۹۲
- امتیاز متاکریتیک: ۸۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۵ از ۱۰
همانطور که از نام فیلم آلتمن پیداست، این اثر یک انتقاد تند و تیز و خندهدار هالیوودی است. فیلم «بازیگر» با تأکید بر وابستگی صنعت سینما (بهخصوص هالیوود) به داستانهای کمعمق که با ستارههای مشهور، پایانهای خوش، سکانسهای تعقیب و گریز و… درهم آمیخته شده است، نشان میدهد که مخاطب چگونه به راحتترین شکل ممکن فریب این توهم جذاب را میخورد.
گریفین میل (تیم رابینز) بهعنوان مدیر یک استودیوی فیلمسازی هالیوودی، روزانه صدها سناریو را رد میکند. اما در یکی از همین روزها، از سوی یک فیلمنامهنویس تهدید به مرگ میشود و ناگهان خودش را میان وقایع تاریکی میبیند.
آلتمن با استفاده از مهارتهای فنیاش، افتتاحیهی دیدنی و جذابی را برای این فیلم تدارک میبیند که علاوه بر شکلگیری عناصر روایی، میتوان علاقهی او به سکانسپلان و گرایشاتش به ابعاد تکنیکال سینما (در کنار قصهگویی ماهرانه) را بهضوح مشاهده کرد. راجر ایبرت از فیلم آلتمن بهعنوان اثری هوشمند، بازیگوشانه و کاملا متعلق به زمان خود یاد میکند که هالیوود دهههای گذشته را بهشکلی استعارهای و تکاندهنده بهتصویر میکشد.
۱۳. نشانی از شر (Touch of Evil)
- کارگردان: اورسون ولز
- بازیگران: اورسون ولز، چارلتون هستون، جنت لی، مارلنه دیتریش، کینن وین و…
- محصول: ۱۹۵۸
- امتیاز متاکریتیک: ۹۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
فیلم «نشانی از شر» بر روی پروندهای تمرکز میکند که از فرط اهمیت و کنجاویبرانگیز بودناش، باعث میشود رامون میگل وارگاس بهعنوان افسر پلیس مکزیک، ماه عسل خود را نیمهکاره رها کند و برای پرده برداشتن از این قتل مرموز به کارآگاهان آمریکایی بپیوندد.
اورسون ولز را بهعنوان یکی از تکنیکیترین فیلمسازان کلاسیک تاریخ سینما میشناسیم که همیشه با میزانسنهای دیدنی، دوربین فوقالعاده و دکوپاژ مثالزدنیاش، به منبع الهام بسیاری از کارگردانان بعد از خود تبدیل شده است. فیلم «نشانی از شر» با عبور از محدودیتهای فنی سینما، با یک سکانس چهار دقیقهای بهیادماندنی بهصورت برداشت بلند آغاز میشود. شروع درخشان فیلم همچنین بسیاری از نشانههای بارز ژانر نوآر را بهتصویر میکشد؛ فمفتال (زنان اغواگر، مرموز و تأثیرگذار فیلمهای نوآر)، بمب، وقایع هولناک و شرارتآمیز در خیابانهای تاریک و یک کارآگاه.
نشانی از شر با جلوههای بصری خود که بهطرز ماهرانهای انعکاسدهندهی فضای داستان است و استفاده از نور و همچنین کارگردانی بینظیر ولز (خصوصا در نماهای لانگ تیک) به یکی از مهمترین آثار ژانر نوآر تبدیل میشود. بهتمام اینها، بازی درخشان بازیگران را هم اضافه کنید تا فیلم ماندگار اورسون ولز چیزی کم نداشته باشد.
۱۲. چهار ماه، سههفته و دو روز (Four Months, 3 Weeks and 2 Days)
- کارگردان: کریستیان مونجیو
- بازیگران: آناماریا مارینکا، لورا واسیلیو، ولاد ایوانف، الکساندرو پوتوچئان، لومینیتسا گئورگیو و…
- محصول: ۲۰۰۷
- امتیاز متاکریتیک: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۹ از ۱۰
دومین فیلم بلند کارگردان رومانیایی کریستیان مونجیو، از همان لحظات ابتدایی اکران بهدلیل واقعگرایی خشونتآمیز و جنبههای مینیمالیستیاش توجه بسیاری از مخاطبین و منتقدان را جلب کرد. داستان این فیلم که در دههی ۸۰ میلادی و دوران قدرت نیکلای چائوشسکو رخ میدهد، به یک روز از زندگی دختری اختصاص دارد که مجبور به انجام سقط جنین غیرقانونی میشود.
«چهار ماه، سههفته و دو روز» با تکنیک فیلمبرداری پویای خود و فیلمنامهی چشمگیرش، جزئیات غیرضروری را به حداقل میرساند. در این اثر مفاهیمی مانند همبستگی، فداکاری، آزادی، ظلم و جنسیت با دیدگاهی واقعگرایانه منتقل میشوند. مونجیو بهحدی به تأثیرات این واقعیتگرایی اعتماد داشت که نیازی ندید از موسیقی در طول فیلم استفاده کند.
در طول این درام تکاندهنده، برداشت بلند به دفعات مکرر استفاده شده است و مونجیو سعی میکند با گریز از کات و غرق شدن در سکانسپلانهای طولانی، همهچیز را در واقعیترین حالت ممکن بهتصویر بکشد. ساختهی ماندگار مونجیو در جشنوارهی کن سال ۲۰۰۷ با فیلمهای مهم و بزرگی مثل «جایی برای پیرمردها نیست»، «شبهای بلوبری من» و «زودیاک» رقابت کرد و در نهایت موفق به دریافت نخل طلا شد.
۱۱. فیلم ۱۹۱۷ (۱۹۱۷)
- کارگردان: سم مندس
- بازیگران: جرج مکای، دین-چارلز چمپن، بندیکت کامبربچ، کالین فرث، ریچارد مدن و…
- محصول: ۲۰۱۹
- امتیاز متاکریتیک: ۷۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸٫۳ از ۱۰
برداشت بلند پدیدهی جذابی است و میتواند در سکانسهای مختلف و ژانرهای گوناگون سینمایی استفاده شود. اما ماجرا زمانی هیجانانگیزتر میشود که در لحظات حماسی یا موقعیتهای هولناک جنگ، دوربین بدون توقف با شخصیتها همراه شود و با زمان واقعی حرکت کند. سم مندس با فیلم «۱۹۱۷» توانست در هفتادوهفتمین مراسم گلدن گلوب جایزهی بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را ازآن خود سازد. اثر تحسینشدهی او مخاطب را به فضای تاریک جنگ جهانی اول میبرد.
همهچیز در فیلم ۱۹۱۷ حول محور زمان میچرخد. دو سرباز انگلیسی (اسکافیلد و بلیک) باید پیغامی حیاتی را انتقال دهند تا از جان ۱۶۰۰ سرباز در برابر نیروهای دشمن جلوگیری کنند. سم مندس با ایجاد فضاسازی واقعگرایانهی جنگ جهانی اول و اهمیت ثانیه به ثانیهی اتفاقها، سکانسپلان را ترجیح داده است تا بیننده در این محیط آشفته و هولناک قرار گیرد و متوجه گذشت زمان نشود.
راجر دیکنز که بهعنوان یکی از بهترین فیلمبرداران تاریخ سینما شناخته میشود، در این عنوان سنگتمام گذاشته است. همچنین ویژگیهای بصری و صوتی ۱۹۱۷ که زمان، مکان و فضای جنگ را بهطور کامل منعکس میکند، استعداد بالا و مهارت سم مندس را باری دیگر اثبات مینماید.
۱۰. کبوتری برای تأمل در باب هستی بر روی شاخه نشست (A Pigeon Sat on a Branch Reflecting on Existence)
- کارگردان: روی آندرشون
- بازیگران: نیس وستبلوم، هوگر اندرسون، ویکتور گیلنبرگ و…
- محصول: ۲۰۱۴
- امتیاز متاکریتیک: ۸۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
شاید بتوان روی آندرشون سوئدی و ۷۸ ساله را یکی از هستیگرایانهترین فیلمسازان حال حاضر سینما دانست. آخرین قسمت از «سهگانهی زندگی» او با شیر طلایی از ونیز بازگشت؛ «کبوتری برای تأمل در باب هستی بر روی شاخه نشست» یک فیلم روی آندرشونیِ تمامعیار است!
آندرشون با استفاده از لانگ تیک، فضایی خفقانآور ایجاد میکند تا ما را با واقعیت جهان پیرامونمان آشناتر سازد و پیچیدگی زندگی و مرگ را برایمان بهتصویر بکشد. این کارگردان سوئدی بهواسطهی اجراهای اغراقآمیز بازیگران، رنگهای سرد و اماکن بیروح، تأکید میکند که این دنیا تا چه اندازه تراژیکمدی است.
قطعا آندرشون بهدرستی از برداشت بلند استفاده میکند؛ زیرا حین سؤالات ساده و عمیق شخصیتهای جهان آثارش دربارهی چیستی زندگی و مفاهیم مختلف دیگر، باید بدون کات و تقطیع نما با استیصال، انفعال و یأس فلسفی سرخوشانهی آنها همراه شویم و همین سؤالها را از خودمان بپرسیم. چهرههای درهم و مغموم، سکوت طولانی، تکرارهای بیپایان و یکجور مالیخولیای شدید و در عین حال خندهدار، ویژگیهای ثابتی هستند که همیشه میتوانید در سینمای آندرشون به دنبالشان بگردید.
۹. سیرانوادا (Sieranevada)
- کارگردان: کریستی پویو
- بازیگران: بوگدان دومیتراکه، دانا دوگارو، میمی برانسکو و…
- محصول: ۲۰۱۶
- امتیاز متاکریتیک: ۸۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۳ از ۱۰
در پی موج نو سینمای رومانی، «سیرانوادا» روایتی تاریک را از جامعهی معاصر این کشور از طریق روابط فردی دنبال میکند. کریستی پویو در این فیلم، مخاطب را در منزل یک خانواده به دام میاندازد و تلاش میکند تا مفاهیمی مانند خانواده، وفاداری، ازدواج، دین و سیاست را بهشکلی تأثیرگذار بهتصویر بکشد. در حین انجام این کار، فاصلهی بین دوربین او و شخصیتها فضایی صمیمی را بهوجود میآورد که به بیننده کمک میکند تا حضور خودش را در داخل محیط خانه احساس نماید.
پویو با استفاده از کارگردانی حرفهای خود و همراهی دوربین با زمان حقیقی، این داستان کمسرعت را به تجربهای متفاوت تبدیل میکند. منتقدان فیلم «سیرانوادا» را بهعنوان اثری مهم توصیف کردهاند که با دید محدود و فردگرایانهاش، جمعیت زیادی را هدف قرار میدهد اما با ذکاوت، شوخطبعی و صبوری تحسینبرانگیزش به اهداف خود دست پیدا میکند. اگر میخواهید یک درام متفاوت را تماشا کنید و نگاهی به سینمای رومانی بیاندازید، این فیلم بهترین گزینه برای شروع است.
۸. ابدیت و یک روز (Eternity and a Day)
- کارگردان: تئو آنجلوپولوس
- بازیگران: برونو گانتس، ایزابل رنو، فابریتزیو بنتیوولیو و…
- محصول: ۱۹۹۸
- امتیاز متاکریتیک: ۸۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۹ از ۱۰
«ابدیت و یک روز» فیلمی است که سعی میکند مرز باریک میان زندگی و مرگ را بهتصویر بکشد. الکساندر بهعنوان نویسندهای موفق و برندهی جوایز مختلف ادبی، درمییابد که عمر بسیار کوتاهی دارد و در آخرین روزهای زندگیاش بهسر میبرد. او آماده میشود تا خانهی نزدیک ساحل خود را ترک کند و تنهایی همیشگیاش را در آغوش بگیرد؛ بهیاد همسر، مادر و روزهای خوب گذشته.
آنجلوپولوس با تلفیق ماهرانهی گذشته و حال، مفهوم زمان را به پدیدهای انتزاعی و غریب تبدیل میکند. درست جایی که لانگ تیک به کمک او میآید تا با حضور تمامقد دوربین در برخی سکانسها، زندگی الکساندر را با اعماق وجودمان حس کنیم و به او نزدیک شویم. «ابدیت و یک روز» در سال ۱۹۹۸ موفق به دریافت نخل طلای جشنوارهی کن شد؛ جشنوارهای که مارتین اسکورسیزی رییس هیأت داوراناش بود.
آنجلوپولوس یونانی با این فیلم، ادای دین و علاقهاش را به کارگردانانی نظیر آندری تارکوفسکی بهتصویر کشید و یکی از شاعرانهترین و ماندگارترین فیلمهای تاریخ سینما را خلق کرد.
۷. عمو بونمی که زندگیهای گذشتهاش را بهیاد میآورد (Uncle Boonmee Who Can Recall His Past Lives)
- کارگردان: اپیچاتپونگ ویراستاکول
- بازیگران: ثاناپت سایسیمار، جنجیرا پونگپاس، ناتاکارن آفیاوونک، ساکدا کیبووادی و…
- محصول: ۲۰۱۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶٫۷ از ۱۰
ساختهی تحسینشدهی ویراستاکول از جشنوارهی کن ۲۰۱۰ دست خالی بیرون نیامد و توانست نخل طلا را ازآن خود کند. فیلم «عمو بونمی که زندگیهای گذشتهاش را بهیاد میآورد» مانند یک رویای عجیب و آرام است. بونمی که بهدلیل نارسایی کلیه آخرین روزهای عمرش را با خانودهاش سپری میکند، در دل داستان غریب فیلم، تاریخ کشورش را همراه با سیاست، زندگی و مرگ و اعتقاداتش در قالب مونولوگهایی عمیق زیر سوال میبرد.
در حالی که عناصری مانند رویدادهای عرفانی، ارواح، میمونهایی مانند انسان، بودیسم و مسئلهی تناسخ بهصورت نمادین در بطن داستان فیلم بهچشم میخورد، اما ویراستاکول در زمینهی کارگردانی هم حرفهای زیادی برای گفتن دارد. با تماشای این اثر خیالانگیز، به جهانی فوقالعاده عجیب و شگفتآور دعوت خواهید شد.
مانند آثار دیگر ویراستاکول، عمو بونمی هم ساختار سینمایی قدرتمندی دارد که گاهی اوقات با سکانسهای بدون کات و در بسیاری از موارد با برشهای ناگهانی، حس مدنظرش را بهخوبی منتقل میکند. این فیلم با واکنشهای بسیار خوبی از سمت منتقدین مواجه شد. منتقد روزنامهی دیلی تلگراف، ساختهی ویراستاکول را یک جهان شناور میان خیال و واقعیت میداند که بهسختی شبیه یک فیلم سینمایی است. دیلی تلگراف همچنین با اعطای پنج ستارهی کامل به این اثر، عمو بونمی را در جایگاه بهترین فیلمهای آسیایی تاریخ سینما قرار میدهد.
۶. فیل (Elephant)
- کارگردان: گاس ون سنت
- بازیگران: الکس فراست، الیاس مککانل، جان رابینسون، اریک دولن و…
- محصول: ۲۰۰۳
- امتیاز متاکریتیک: ۷۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۲ از ۱۰
دومین قسمت از «سهگانهی مرگ» گاس ون سنت که در جشنوارهی کن سال ۲۰۰۳ علاوه بر دریافت جایزهی بهترین کارگردانی، نخل طلا را هم دریافت کرد، یکی از مهمترین آثار این کارگردان صاحب سبک است. «فیل» در این جشنواره با فیلمهای شاخصی مانند «داگویل» از لارس فون تریه، «رودخانهی میستیک» از کلینت ایستوود و «پدر و پسر» از الکساندر سوکوروف رقابت داشت. گاس ون سنت فیل را با الهام از قتلهای مدرسهای در آمریکا (بهخصوص ماجرای کشتار در دبیرستان کلمباین در سال ۱۹۹۹) ساخت.
ون سنت در این فیلم دوربین را بهعنوان چشم بیننده در نظر میگیرد و با سکانسهای برداشت بلند طولانیمدتاش در دبیرستان وات، مخاطب را با روزمرگیهای کاراکترها آشنا میکند و او را برای رویارویی با حادثهای هولناک آماده میسازد. با دیدن این فیلم، متوجه تفاوت سکانسپلانهای فیل با سایر آثار اینچنینی خواهید شد. دوربین وس سنت شخصیتها را در راهروها و پلههای دبیرستان تعقیب میکند و رفت و برگشتهای زمانی را بهشکلی منحصربهفرد بهتصویر میکشد. ما بارها شاهد تماشای یک پلان مشخص هستیم اما با تغییر زاویه دید، وارد نمای جدیدی میشویم.
در سینمای ایران شهرام مکری طلایهدار لانگ تیک است و دو فیلم بلند «ماهی و گربه» و «هجوم» کاملا نشاندهندهی این موضوع هستند. او در سال ۱۳۸۵ فیلم کوتاه «محدودهی دایره» را با الهام از فیل کارگردانی کرد و علاقهی شدیدش به برداشت بلند و همچنین گاس ون سنت را نشان داد.
۵. ژاپن (Japón)
- کارگردان: کارلوس ریگاداس
- بازیگران: الخاندرو فرتیس، مگدالنا فلورس، یولاندا ویا، رولاندو هرناندز و…
- محصول: ۲۰۰۲
- امتیاز متاکریتیک: ۷۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶٫۹ از ۱۰
نخستین فیلم بلند کارلوس ریگاداس مکزیکی یکی از بهترین نمونههای سینمای خالص و مینیمالیستی هزارهی سوم است. «ژاپن» دربارهی سفر نقاش میانسالیست بهسمت رهایی از زندگی شلوغ شهری و پیچیدگیهای آزاردهندهی مدرنیته. روایتی طاقتفرسا و در عین حال صادقانه که از طریق دوربین امپرسیونیستی ریگاداس و استفادهی او از سکانسهای طولانیمدتِ بدون کات، حالتی مستندگونه پیدا میکند.
فیلم جادویی و غریب کارلوس ریگاداس در بطن خود به واکاوی آدمهایی میپردازد که به پوچی رسیدهاند و خودکشی و مرگ را تنها راه چاره میبینند. اما مخاطب رفته رفته متوجه میشود که ژاپن فیلمی در ستایش خودکشی نیست و تنها سعی دارد تا با موسیقی عرفانی و زبان نمادین خود، مرز بهشدت باریک میان زندگی، مرگ، ناامیدی و امید را بهتصویر بکشد.
ژاپن توسط مجلهی The Moving Arts Film Journal در فهرست ۱۰۰ فیلم برتر تمام دورانها قرار گرفت. ریگاداس پس از این فیلم، تا به امروز تنها چهار اثر دیگر ساخته است که نشان از کمکار بودن این کارگردان مکزیکی دارد.
۴. ایثار (The Sacrifice)
- کارگردان: آندری تارکوفسکی
- بازیگران: ارلاند یوسفسن، سوزان فلیتوود، آلان ادوال، گوردون گیسلادوتیر، سون وولتر و…
- محصول: ۱۹۸۶
- امتیاز متاکریتیک: اطلاعاتی در دسترس نیست
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
«ایثار» آخرین فیلم تارکوفسکی است که از هنر برای جستوجوی حقیقت و برجسته کردن رنجهای روح انسان استفاده میکند؛ حقیقتی دردناک دربارهی بشریت که تسلیم مادیات شد و از نظر روحی به فروپاشی رسید. روز تولد الکساندر بهعنوان روزنامهنگار، بازیگر و فیلسوف، منجر به دیداری بزرگ با خانواده میشود. مردی که روز تولد خود را با صحبت کردن با پسرش دربارهی زندگی مدرن و معنویت سپری میکند و با آغاز جنگ هستهای در عصر، غروب تلخ میلادش را ادامه میدهد.
تارکوفسکی در آخرین فیلم خود مفاهمیم مختلفی مانند متافیزیک، روح، زیباییشناسی، نهیلیسم و مرگ را بهچالش میکشد. همچنین با استفاده از دیدگاههای هایدگر، داستایوفسکی، شکسپیر و نیچه، تضاد میان اگزیستانسیالیسم و ایمان را هم زیر سؤال میبرد.
تارکوفسکی در طول دوران فیلمسازیاش، برداشت بلند را به امضای کار خود تبدیل کرد و «ایثار» هم از این قاعده مستثنی نیست. استفاده از نور طبیعی، عمق فلسفی و فضای منحصربهفرد این فیلم باعث میشود تا آخرین شاهکار تارکوفسکی را بهعنوان یکی از خاصترین آثار تاریخ سینما بشناسیم.
۳. فرزندان بشر (Children of Men)
- کارگردان: آلفونسو کوارون
- بازیگران: کلایو اوون، جولیان مور، مایکل کین، چارلی هانم و…
- محصول: ۲۰۰۶
- امتیاز متاکریتیک: ۸۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۹ از ۱۰
اثر تحسینشدهی کوارون یکی از تکاندهندهترین و بهیادماندنیترین نمونههای سینمای آخرالزمانی است. داستان «فرزندان بشر» در سال ۲۰۲۷ اتفاق میافتد. آخرین فرزند در سال ۲۰۰۹ متولد شده و در ۱۸ سالگی بهعلت حادثهای وحشتناک از بین رفته است. زنان دیگر نمیتوانند بچهدار شوند و علت این موضوع معلوم نیست. انقراض جمعیت انسانی به امری غیرقابل توقف تبدیل شده و کشورهای جهان سومی در فقر ویران شدهاند. فارغ از تمام اینها، تئو تمام تلاشاش را میکند تا زنی حامله (که فرزندش حکم منجی این ویرانشهر را دارد) و معجزهآسا را از همهچیز دور نگه دارد.
کوارون با استفاده از لانگ تیک، حقیقت عریان این جهان وحشی را بهشکل استادانهای بهتصویر میکشد و با طراحی بینظیر محیط و اتمسفر خشونتبارش، تأثیرگذاری فیلم را دوچندان میکند. اگر امانوئل لوبزکی را بشناسید، میدانید که او چه نابغهایست. یکی از بهترین فیلمبرداران حال حاضر سینما که در سکانسهای شلوغ و آشفتهی فرزندان بشر غوغا میکند تا حضور همهجانبهی خود را در فیلم کوارون احساس کنید.
۲. ویکتوریا (Victoria)
- کارگردان: سباستین شیپر
- بازیگران: فردریک لاو، لایا کوستا، فرانتس روگووسکی و…
- محصول: ۲۰۱۵
- امتیاز متاکریتیک: ۷۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۶ از ۱۰
فیلم ۱۴۰ دقیقهای «ویکتوریا» که تنها با یک برداشت بلند (اصطلاحا تکشات) ساخته شده است، خرس نقرهای جشنوارهی فیلم برلین را برای فیلمبردار این اثر، استورلا براندت گرولن به ارمغان آورد.
ویکتوریا یک زن جوان اسپانیایی است که سه ماه از اقامتاش در برلین میگذرد. صبح روز بعد از حضور در کلوپ شبانه، او با چهار جوان برلینی ملاقات میکند. ویکتوریا به معاشرت با مردان جوان داستان ادامه میدهد اما پیش از طلوع آفتاب روز بعد، خودش را حین سرقت از بانک پیدا میکند.
این فیلم علاوه بر اینکه بهعنوان یک اثر تجربی جسورانه شناخته میشود، یکی از بهترین فیلمهای چند سال اخیر است که با بداههگوییهای بازیگران و اتمسفر جذاباش، فضای خاص آثار آلمانی را بهتصویر میکشد. حتی در ساکنترین لحظات هم ریتم ویکتوریا از بین نمیرود. سباستین شیپر روایت بهشدت ناپایدار و عجیباش را با تضاد خاص شب و روز تلفیق کرده است؛ بهنوعی که مشابهاش را در کمتر فیلمی دیدهاید.
این فیلم در جشنوارههای مختلف سینمایی تحسین شد و نظر مثبت منتقدان را به همراه داشت. ورایتی و هالیوود ریپورتر به ویکتوریا لقب اثری جنبشی و جنونآمیز را دادهاند که با تمام هرج و مرج جهان جذاباش، از ابعاد انسانی و عاطفی هم بهرهمند است.
۱. کشتی روسی (Russian Ark)
- کارگردان: الکساندر سوکوروف
- بازیگران: سرگی دریدن، ماریا کوزنتسووا، میخائیل پیوتروفسکی و…
- محصول: ۲۰۰۲
- امتیاز متاکریتیک: ۸۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۴ از ۱۰
«کشتی روسی» که توسط الکساندر سوکوروف بهعنوان یکی از برجستهترین فیلمسازان روسیه ساخته شده، بهترین نمونه برای درک چگونگی ساخت فیلم با تنها یک برداشت بلند بیوقفه است. در این اثر حماسی و پرهزینه که با سه ارکستر زنده و ۲۰۰۰ نفر همراه است، سوکوروف با پیروی از یک دیپلمات اروپایی، نقاط تاریک ۳۰۰ سال گذشتهی روسیه را روشن میکند.
شاید بتوان کشتی روسی را بهعنوان پرسشی بزرگ از مردم روسیه در نظر گرفت. نحوهی برخورد سوکوروف با مسئلهی هویت و ملیگرایی، آثار نویسندگان کلاسیک روسی مانند تولستوی، پوشکین و… را در خاطر بیننده زنده میکند. این فیلم یک پرسش صادقانه از جایگاه تمدن روسیه در تاریخ جهان است. تمام این المانهای هیجانانگیز را در قالب یک اثر تکشات بدون هیچگونه کات خواهید دید؛ دیگر چه چیزی از این حماسیتر میخواهید؟
راجر ایبرت راجعبه این فیلم میگوید: «فارغ از هر چیزی، این یکی از بهترین ایدههایی است که تا به حال دیدهام. اگر گاهی سینما رویایی میشود، پس هر تغییر میتواند حائز اهمیت باشد. کشتی روسی یک رویای صادقه است که حول محور قرنهای گذشته میچرخد.»
منبع: taste of cinema
فیلم Rab Ne Bana di jodi با بازی شاهرخ خان آهنگ Haule Haule رو ببینید که معنی برداشت طولانی رو متوجه شید. وسط بازار با دو هزارتا سیاهی لشکر و هنرور ، که یه دونهشون یه حرکت اشتباه نکنن خیلیه!
اینکه دوربین یک نفر رو بدون هیچ اکت و حرف خاصی تعقیب کنه شد سکانس طولانی؟! اگه اینجوریه که منم از تهران تا مشهد رو دوربین گذاشتم!!! اینا فقط برداشت طولانیه ، نه سکانس طولانی. واقعا این صحنه رو که گفتم ببینید و لذت ببرید از هنر و دقت. میتونید اسم آهنگ رو جستجو کنید.
پس فیلم طناب هیچکاک چی؟!
۱۹۱۷ عالی عالییییی
من عاشق این فیلمم
واقعا خوش ساخته