۱۰ فیلم برتر دهه ۲۰۱۰ که حتی نامزد بهترین فیلم اسکار نشدند
به قول یک باور قدیمی، حتی نامزد جایزه شدن هم باعث افتخار است. اما با این حال فیلمهایی که به شکل گستردهای در سالی که اکران شدند مورد استقبال قرار گرفتند اغلب توسط مراسم اسکار نادیده گرفته میشوند. بر کسی پوشیده نیست که اسکار خیلی وقتها از تحویل گرفتن فیلمهای پرفروش و ژانرمحور اجتناب میکند. گرچه ممکن است در این مورد استثنائاتی وجود داشته باشد، اما در دهههای گذشته به ندرت یک فیلم پرهزینه یا اکشن را به عنوان نامزد جوابز میدیدیم.
سوگیریهای دیگری نیز در مورد نحوه انتخاب نامزدهای بهترین فیلم اسکار وجود دارد. اگر فیلمی دارای خشونت آشکار و بیش از حد باشد، موضوعش جنجالی و بحثبرانگیز باشد یا ژانرش از منظر تاریخی همیشه میان اعضای آکادمی مهجور واقع شده باشد احتمالا شانس نامزدیاش به طور قابل توجهی پایین میآید.
با در نظر داشتن این موضوع، بیایید نگاهی به گذشته نه چندان دوری بیاندازیم. ۱۰ فیلم بزرگی که در دهه ۲۰۱۰ مورد استقبال تماشاگران و منتقدان بسیاری قرار گرفتند، اما حتی نتوانستند توجه اعضای آکادمی را برای نامزدی بهترین فیلم جلب کنند.
- ۱۰ فیلم اکشن برتر دستکمگرفتهشده دهه ۲۰۱۰ از بدترین به بهترین
- ۱۰ فیلم ترسناک روانشناختی برتر دههی ۲۰۱۰ بر اساس امتیاز IMDb
۱۰) رانندگی (Drive)
- کارگردان: نیکلاس وندینگ رفن
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
- سال انتشار: ۲۰۱۱
راننده (رایان گاسلینگ) یک مرد تنهای رواقی است که کارش رانندگی برای یک شرکت بزهکار است و از بقیه جامعه دور افتاده است. او که غرق در احساس گناه و تنهایی است، با همسایه خود (کری مولیگان)، مادری مجرد که با یک خلافکار در رابطه است، وارد رابطهای دوستانه میشود. این مسئله انسانیت او را بازیابی میکند و او را از منظر عاطفی وابسته و مراقب این زن و فرزندش میکند. اما زندگی شخصی و حرفهای او با پیامدهای غمانگیزی به یکدیگر متصل میشوند.
جدا از بازی خیرهکننده رایان گاسلینگ به عنوان شخصیت مرموز اصلی، «رانندگی» دارای فیلمبرداری چشمنوازی است، به طوری که لحن سردی که از کاراکترش ناشی میشود را نمایندگی میکند. موسیقی متن آن نیز یک موسیقی الکترونیک خاص است که با سبک بصری فیلم ارتباط مناسبی برقرار میسازد. یک فیلم آرام که اغلب با خشونتی تکاندهنده همراه میشود و به مثابه یک مطالعه شخصیتی بسیار موفق عمل میکند. ایجاد تعادل در پیشبرد یک درام روانشناختی با صحنههای اکشن و وحشیانه آن را از یک فیلم تریلر معمولی فراتر میبرد.
«رانندگی» که در نهایت تنها نامزد یک جایزه اسکار در رشته تدوین صدا شد (که همان را هم از دست داد)، از منظر انتقادی و تجاری موفقیتی بزرگ به شمار میرفت. اما شاید آنقدر خارج از چارچوب بود که نتوانست استانداردهای آکادمی را برای قرار گرفتن در میان نامزدهای بهترین فیلم جلب کند. در آن سال فیلم «آرتیست» که در ستایش هالیوود بود جایزه بهترین فیلم را ربود.
۹) استاد (The Master)
- کارگردان: پل توماس اندرسون
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
- سال انتشار: ۲۰۱۲
فیلمی که مضامین قدرت، کنترل و هویت را بررسی میکند، واجد گروهی معتبر از بازیگران است و توسط یک کارگردان مولف ساخته شده است؛ همه اینها یعنی قاعدتا با فیلمی طرف خواهیم بود که نامزد بهترین فیلم اسکار خواهد شد. اما در حالی که بازیگران آن به درستی نامزد شده بودند (سه بازیگر اصلی، خواکین فینیکس، امی آدامز و فیلیپ سیمور هافمن، که در نهایت برنده نشدند)، خود فیلم نامزد بهترین فیلم سال ۲۰۱۲ نشد.
اینکه چرا این اتفاق افتاد خود یک سوال همیشگی است؛ به هر حال جلوههای بصری فیلم خیرهکننده هستند، تدوین آن بیعیب و نقص است و فیلم یک مطالعه روانشناختی جذاب از رنجهای یک کهنهسرباز پس از بازگشت به خانه بعد جنگ است. همه چیز برای موردپسند اسکار واقع شدن فراهم است، اما واقعا چه شد؟
میتوان گفت که مضمون اصلی فیلم مربوط به فرقهای است که به طور مشکوکی شبیه ساینتولوژی است و همین شاید دلیل باشد. به هر روی این یک مذهب هالیوودی است و به این ترتیب رایدهندگان آکادمی، متشکل از نخبگان این صنعت، ممکن است از شباهت ظریف میان لنکستر داد (هافمن) و فرقهاش با ساینتولوژی ال. ران هابرد رنجیده باشند. گرچه ساینتولوژی هرگز پذیرفته نشد، اما رابطه نزدیکی با هالیوود دارد. میتوان نتیجه گرفت که درخشش احتمالی «استاد» در آن سال توسط آکادمی بخاطر این اعتراض آرام نادیده گرفته شد.
۸) درون لویین دیویس (Inside Llewyn Davis)
- کارگردانان: برادران کوئن
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
- سال انتشار: ۲۰۱۳
پرترهای تلخ از یک موزیسین فولک که به شکلی ناگهانی خود را از دنیای موسیقی در ۵۰ سال پیش دور میبیند ظاهرا از آن نوع فیلمها است که با ذهنیت هنری اعضای آکادمی اسکار مطابق باشد. از این گذشته لویین دیویس یک نوازنده بااستعداد است که در زمانه خودش فهمیده نشد و به سرعت دورانش به پایان رسید. بلایی که سر بسیاری از هنرمندان در طول تاریخ آمده است. این فیلم متشخص از برادران کوئن که خود کارگردانهایی جذاب برای اسکار هستند باید حداقل نامزد بهترین فیلم میشد، پس چرا این اتفاق نیفتاد؟
برای شروع باید بگوییم که آن سال رقابت بسیار بالا بود؛ «۱۲ سال بردگی»، «سرقت آمریکایی» و «جاذبه» همگی فیلمهایی پرخرجتر و پرفروشتری بودند که نامزد جایزه هم شدند که در نهایت «۱۲ سال بردگی» آن را ربود. دلیل دیگر ماهیت غیرجذاب فیلم است؛ روایت زندگی یک قهرمان غیرهمدلیبرانگیز با تصویر عمدتا سرد و تیره و تار و لحن و ریتم کند از منظر هنری باارزش بود اما برای انبوه مخاطبان نه.
فیلم در حالی که نامزد دریافت بهترین فیلمبرداری و بهترین میکس صدا شده بود، هر دو جایزه را از دست داد. «درون لویین دیویس» فیلمی خارقالعاده بود که با واقع شدن در یک سال شلوغ و با وجود تحسین منتقدان نتوانست جایزهای از اسکار کسب کند.
۷) کارول (Carol)
- کارگردان: تاد هینز
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
- سال انتشار: ۲۰۱۵
یک فیلم خوشساخت که باید نامزد بهترین فیلم میشد اما این اتفاق نیفتاد. این فیلم به کارگردانی تاد هینز و بازی کیت بلانشت و رونی مارا، کاوشی تکاندهنده و قدرتمند از مفاهیم عشق، میل و محدودیتهای اجتماعی در دهه ۱۹۵۰ است.
یکی از بارزترین جنبههتی «کارول» ساخت دقیق و عالی آن است. طراحی تولید، فیلمبرداری و طراحی لباسهای فیلم همگی دست به دست هم داده تا پرترهای زنده و تاثیرگذار از نیویورک دهه ۱۹۵۰ خلق شود. کارگردانی استادانه تاد هینز درک عمیق او از زبان سینمایی و توانایی او در ساخت فضایی مملو از احساس را نشان میدهد. پس با همه این تفاسیر چرا این فیلم حتی نامزد بهترین فیلم اسکار نشد؟
دو عامل ممکن است در این امر نقش داشته باشد؛ عدم توزیع مناسب و موضوع فیلم. درک اولی به اندازه کافی آسان است، به عنوان یک فیلم با بودجه محدود توزیع و تبلیغات آن محدود بود و بیشتر شهرتش مدیون دهان به دهان چرخیدن نامش بود. مورد بعدی نیز متاسفانه قابل درک است؛ فیلمی که چنین داستان عاشقانهای را در دهه ۱۹۵۰ به تصویر میکشد، بالطبع برای همه جذابیت ندارد.
با وجود داستانی جهانی از عشق، میل و محدودیتهای اجتماعی که مانع میشوند، «کارول» آن نوع فیلمی نبود که آکادمی اسکار در آن زمان به دنبال تبلیغ و نمایش آن باشد. متاسفانه با وجود زیبایی فیلم و کار استادانه تاد هینز با یک کارگردانی کنترلشده در روایت یک عشق ممنوعه فیلم در اسکار موفق نبود. بهرحال عجیب است که یک فیلم با وجود نامزدی بهترین بازیگر اصلی زن، بهترین بازیگر نقش مکمل زن، بهترین فیلمبرداری، بهترین فیلمنامه اقتباسی و دو مورد دیگر حتی نامزد بهترین فیلم نشد.
۶) اگر خیابان بیل میتوانست صحبت کند (If Beale Street Could Talk)
- کارگردان: بری جنکینز
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
- سال انتشار: ۲۰۱۸
«اگر خیابان بیل میتوانست صحبت کند» فیلمی قدرتمند و تکاندهنده است که باید تحت هر شرایطی نامزد بهترین فیلم اسکار میشد. این فیلم برگرفته از رمان کلاسیک جیمز بالدوین و به کارگردانی بری جنکینز، کاوشی صمیمانه و دلخراش در مورد عشق، خانواده و بیعدالتی سیستماتیکی است که آمریکاییهای آفریقاییتبار در ایالات متحده با آن مواجه هستند.
یکی از تاثیرگذارترین جنبههای «اگر خیابان بیل میتوانست صحبت کند» فیلمبرداری عالی آن است. زبان بصری فیلم خیرهکننده است و هر پلان جوری با دقت ترکیب شده تا بتواند حسی از صمیمت را منتقل کند. کارگردانی جنکینز استادانه است و فضایی بسیار احساسی و تاثیرگذار خلق میکند. فیلم که سرشار از پیچیدگی مضمون و طنینهای عاطفی است، یه مفاهیمی چون عشق، خانواده و نژادپرستی سیستماتیک میپردازد و در عین حال به مسائلی چون اختلاف طبقاتی و جنسیت هم میپردازد.
پس چرا این فیلم نامزد بهترین فیلم اسکار نشد؟ شاید به اندازه کافی شناختهشده نبود؟ چون اقتباس از رمانی نژادپرستانه از یکی از مهمترین نویسندگان سیاهپوست آمریکا بود؟ به نظر میرسد که اولی دلیل بهتری از دومی باشد، زیرا تحسین منتقدان همان چیزی لست که آکادمی آن را به رسمیت میشناسد.
این فیلم که نامزد بهترین بازیگر نقش مکمل زن (رجینا کینگ که در نهایت برنده هم شد)، بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین موسیقی شد، نمونه کلاسیکی از فیلمی مهجور در سیستمی بود که ادعای حمایت از آن را داشت.
۵) یک سال بسیار خشن (A Most Violent Year)
- کارگردان: جی. سی چاندور
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
- سال انتشار: ۲۰۱۴
«یک سال بسیار خشن» با اینکه شناختهشدهترین فیلم لیست نیست، فیلمی جذاب و درگیرکننده است که باید نامزد بهترین فیلم اسکار میشد. این فیلم به کارگردانی جی. سی چاندور و بازی اسکار آیزاک و جسیکا چستین یک کاوش هیجانانگیز در باب جاهطلبی، فساد و رویای آمریکایی است.
کارگردانی چاندور استادانه است و با ایجاد اتمسفری خاص و فضای احساسی غنی تماشای فیلم را بدل به تجربهای ویژه میکند و پیچیدگی مضامین فیلم را به خوبی به تصویر میکشد. با کاویدن موقعیتهای دوگانه اخلاقی در دنیای تجارت و آدمهای بیرحمش، «یک سال بسیار خشن» در فهرست ۱۰ فیلم برتر بسیاری از منتقدان در همان سال جا خوش کرد.
در حالی که فیلمساز بسیار تحویل گرفته شد و جسیکا چستین هم به نامزدی گلدن گلوب رسید، این فیلم هیجانانگیز حتی نامزد یک جایزه اسکار هم نشد. در حالی که دیگر نامزدهای بهترین فیلم در آن سال به شدت از منظر لحن متنوع بودند؛ از فیلم دوران بلوغ «پسرانگی» تا «هتل بزرگ بوداپست» و «بردمن». شاید در آن سال به نوآوری بیش از هیجانانگیز بودن فیلم توجه میشد.
۴) پروژه فلوریدا (The Florida Project)
- کارگردان: شان بیکر
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
- سال انتشار: ۲۰۱۷
«پروژه فلوریدا» فیلمی قدرتمند و تکاندهنده است که باید نامزد بهترین فیلم اسکار میشد. کاوشی تاثیرگذار و دلخراش در مورد فقر، کودکی و رویای آمریکایی که یکی از بهترین فیلمهای سال در میان منتقدان لقب گرفت. فیلم ماجراهای دختری ۶ساله را دنبال میکند که با مادرش در یک متل ارزانقیمت در حومه دیزنی زندگی میکند. زبان بصری خیرهکننده فیلم دنیایی پرجنب و جوش و رنگارنگ را به تصویر میکشد، همانطور که دخترک آن را میبیند؛ در حالی که اتفاقات وخیم زندگی او در پسزمینه در حال رخ دادن است.
یک فیلم برجسته و اولین حضور بسیاری از بازیگران آن، شامل بروکلین پرینس در نقش مونی، دخترکی که با مادرش در متل زندگی میکند. پیچیدگی مضمونی و تفاسیر اجتماعی پیرامون آن غنی و دقیق است و کسی باید قلبش از سنگ باشد که برای دختر کوچولوی خوشبین فیلم احساس همدردی و دلسوزی نداشته باشد. «پروژه فلوریدا» با تنها یک نامزدی (بهترین بازیگر نقش مکمل برای معدود ستاره فیلم، ویلم دفو) در اسکار مواجه شد.
شاید این فیلم کوچکتر از آن بود که نامزد دریافت جوایز زیادی شود؛ بهرحال این اولین فیلم کارگردانش بود و بیشتر بازیگران هم برای اولین بار جلوی دوربین ظاهر میشدند. فیلم همچنین میتواند از منظر احساسی ویرانکننده باشد و همین ممکن است برای بسیاری از تماشاگران فیلم نسبت به آثار اسکاریای چون «لالالند» سختتر قابل پذیرش باشد.
۳) بلید رانر ۲۰۴۹ (Blade Runner 2049)
- کارگردان: دنیس ویلونوو
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
- سال انتشار: ۲۰۱۷
فیلمهای علمی تخیلی با وجود تصرف نامزدی در رشتههایی مانند بهترین جلوههای بصری و کارگردانی هنری، خیلی کم نامزد عنوان بهترین فیلم شدهاند. «جنگ ستارگان»، «ای.تی» و «آواتار» جزو نمونههای قابل توجه بودند و آکادمی در سالهای اخیر تلاش کرده این فیلمها را بیشتر نامزد جوایز کند. اما در نهایت هیچگاه یک فیلم علمی تخیلی موفق به کسب جایزه بهترین فیلم نشده است.
«بلید رانر ۲۰۴۹» در آن سال نامزد نشد، که جای تعجب دارد زیرا یک فیلم علمی تخیلی دقیقا یک سال قبلتر نامزد شده بود؛ «ورود». اما «بلید رانر ۲۰۴۹» و آن فیلم از بسیاری از جهات با یکدیگر تفاوت دارند.
«ورود» بیشتر یک علمی تخیلی رواشناختی بود که به بررسی چگونگی درک زبان و معنا میان موجوداتی کاملا متفاوت میپرداخت و پتانسیل یافتن راههای جدیدی برای تفکر و مواجهه با مشکلات را بررسی میکرد. همچنین یک فیلم با ایده اورجینال بود و دنبالهای بر یک اثر کلاسیک علمی تخیلی به شمار نمیرفت. در نهایت «ورود» یک فیلم به اصطلاح باشخصیت از منظر اعضای آکادمی بود اما «بلید رانر ۲۰۴۹» تنها بک فیلم اکشن علمی تخیلی و پاپکورنی در نظر گرفته شد.
با این حال فیلم در نهایت موفق بود؛ جایزه بهترین فیلمبرداری و البته بهترین جلوههای بصری را کسب کرد.
۲) شبگرد (Nightcrawler)
- کارگردان: دن گیلروی
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
- سال انتشار: ۲۰۱۴
«شبگرد» که کاوشی دلهرهآور از نیمه تاریک صنعت رسانه و مسیرهای رسیدن به موفقیت در آن بود، از منظر منتقدان بخاطر مطالعه شخصیتی تاثیرگذارش تحسین شد اما بهرحال موضوع آن ممکن است به مذاق بسیاری از فعالان حوزه رسانه خوش نیاید.
کارگردانی دن گیلروی استادانه است و با خلق فضایی پرتنش ابهام اخلاقی و انگیزههای پیچیده شخصیت اصلی را به تصویر میکشد. داستان یک روزنامهنگار جاهطلب که برای به دست آوردن امتیازات بیشتر پا را بسیار فراتر از خط قرمزها میگذارد. جیک جیلنهال در نقش یک فیلمبردار مستقل بیرحم که برای ثبت خشنترین و تکاندهندهترین فیلمها برای اخبار شبانگاهی دست از کار نمیکشد فوقالعاده ظاهر میشود.
فیلم سرشار از پیچیدگیهای مضمونی و تفاسیر اجتماعی است و به بررسی موضوعاتی چون جاهطلبی، اخلاق و اثرات مخرب رسانهها بر جامعه میپردازد. منطقی است که چرا همان افرادی که مسئول تولید رسانه در آمریکا هستند نخواهند به چنین داستان پرهیجانی جایزه بدهند چون بهرحال چهرهشان را خراب میکند. «شبگرد» که نامزد دریافت بهترین فیلمنامه اورجینال شد آن را هم از دست داد. در نهایت فیلم نگاهی نگران است به آدمهایی که برای رقابت در دنیای رسانه حد و مرزی نمیشناسند.
۱) فراماشینی (Ex Machina)
- کارگردان: الکس گارلند
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
- سال انتشار: ۲۰۱۴
همانطور که قبلا ذکر شد، آثار علمی تخیلی تازه در حال گرفتن حق خود در جوایز اسکار هستند. اما وقتی فیلم به همان اندازه یک فیلم هنری مستقل است که یک فیلم علمی تخیلی، با وجود تحسین همهجانبه منتقدان، بیشتر شبیه یک نادیده گرفتن است تا یک تعصب از جانب اعضای آکادمی.
«فراماشینی» فیلمی تاملبرانگیر و از نظر بصری خیرهکننده است که با انتشار در سال ۲۰۱۴ غوغایی به پا کرد. جذابیت فیلم منجر به جذب بسیاری از طرفداران خارج از ژانر شد زیرا کاوشهایش در زمینه هوش مصنوعی، اخلاق، آگاهی و معنای انسانیت توجه منتقدان و تماشاگران آن زمان را جلب کرد.
کارگردانی الکس گارلند منجر به ساخت فضایی استثنایی از منظر بصری و دنیایی شد که هم زیبا و ترسناک است و محیطی استریل را با فناوری پیشرفته به تصویر میکشد. جلوههای بصری فیلم نیز فوقالعاده است، به خصوص در به تصویر کشیدن اندروید آوا (با بازی آلیشیا ویکاندر). ویکاندر در نقش آوا یک اندروید پیشرفته که از نظر تواناییاش برای نشان دادن رفتارهای انسانی آزمایش میشود نمایشی قدرتمند ارائه میدهد.
«فراماشینی» که سرشار از پیچیدگی مضمونی و عمق فلسفی بود، نامزد دو جایزه اسکار شد؛ بهترین فیلمنامه اورجینال که از دست داد و بهترین جلوههای بصری که دریافت کرد.
منبع: tasteofcinema