۱۰ نوار ویدیویی پرفروش فیلمها؛ از «سیندرلا» تا «تایتانیک»
برای سینمادوستان قدیمی، فیلم یا بر پرده سینما معنی داشت یا به صورت نوار ویدیویی در دستانشان. بنابراین نوار ویدیویی پرفروش چیزی معادل تعداد بازبینی یک فیلم در یک پلتفرم پخش آنلاین بود. آخرین نسلی که سینما را با نوار ویدیو یا ویاچاس شناخت، نسل هزاره است، یعنی متولدین دهه هشتاد و نود میلادی، (دهه شصت تا نیمه دهه هفتاد شمسی). بعد از ظهور سیدی و بعد دیویدی در دهه نود میلادی، ویاچاس به حاشیه رفت و امروز در عصر دیجیتال پلتفرمهای پخش آنلاین دیگر تبدیل به یک کالای آنتیک شده است؛ و از آنجا که برای تماشای فیلم و سریال عملاً دیگر نیازی به وجودش نیست (همانطور که نیازی به سیدی و دیویدی نیست) میتوانی آن را به عنوان دکور یک گوشه خانه بگذاری (سیدی و دیویدی چنین خاصیتی ندارند یا هنوز ندارند)؛ مگر آنکه یک شخصیت کلاسیک واقعی باشی و دوست داشته باشی فیلم را با کیفیت نوار ویدیویی ببینی؛ مثل اینکه بخواهی موسیقی را روی صفحه با گرامافون گوش بدهی یا با نوار در «ضبط».
اما از آنجا که امروز در عصر دیجیتال نیاز به رسانه فیزیکی و میل به احساس کردن فیلم در دست پیش از تماشای آن با چشم یک بار دیگر بر سر زبانها افتاده است، نگاه به گذشته روزبهروز پیشگویانهتر میشود. در حالی که کریستوفر نولان و همعصرانش سخت تلاش کردند که ثابت کنند دیویدی و دیسکهای بلوری، نسخه بهتر و شفافتری از فیلمی که در سینما میبینیم، هستند، برای بسیاری از ما، تنها راه غرق شدن واقعی در یک فیلم فقط و فقط با نوار ویدیویی است.
نوارهایی ویدیویی خانگی اواخر قرن بیستم صنعت سرگرمی را تا ابد تغییر دادند. این نوار کاستهای ویدیویی تبدیل به اصلیترین قالب مورد استفاده برای ضبط و پخش فیلم و سریال و فایلهای تصویری شخصی شدند. در واقع، این نوارهای ویدیویی قدرت هالیوود و سالنهای سینمایش را به خانههای میلیونها نفر آورد. آپارات به حاشیه رانده شد، و سهولت فرو کردن نوار کاست در دستگاه ویدیو برای تماشای فیلم محبوب افراد، چنان راحت بود که تبدیل به اصلیترین و محبوبترین شکل تماشای فیلم شد. (کسانی که در این دوره زندگی کردند، صدای لذتبخش رفتن نوار کاست توی دستگاه ویدیو را خوب به یاد دارند.)
البته بدیهی است که این فرمت فیلم مشکلات و عیوب آشکاری داشت؛ مثلاً سنگینیشان و اینکه یک یا چند اتاق کامل باید به ذخیره و نگهداری آنها اختصاص داده میشد. نوارهای ویاچاس همچنین رزولوشن بهمراتب کمتری از هر آنچه بعدش آمد داشت و کیفیتش بهمرور زمان از بین میرفت؛ اگر مدتی در جایی مرطوب میماند، حتی امکان کپک زدن را هم داشت. با این حال، آن کاست پلاستیکی سیاه یک جذابیت آنالوگی داشت که سخت بتوان چیزی را جایگزینش کرد. چه شبها که بچههای نسل هزاره از ویدیوکلوبها فیلم کرایه میکردند و با سرعت به خانه میآمدند تا به اتفاق خانواده فیلم مورد علاقهشان یا آخرین فیلمهای اکرانشده را ببینند؛ هیچچیز هرگز دیگر جای آن ذوق و شوق را نگرفت؛ حتی پیشرفتهترین نوع تماشای فیلم که تنها با چند کلیک، نه فقط آخرین فیلمهای اکرانشده که خروار خروار تولید جدید و قدیم سینمایی و تلویزیونی را در اختیارمان قرار میدهد.
اما همانطور که امروز این استریمرها ظاهراً همهچیز را دست دارند، زمانی بود که این تصور وجود داشت که سلطنت نوارهای ویاچاس تا ابد ادامه پیدا میکند. در دهه نود میلادی، نوارهای ویدیوی به اوج محبوبیت خود رسیدند و بسیاری نوارهای ویدیویی پرفروش تاریخ سینما در همان دوره پخش شدند. در واقع، هشت مورد از ده نوار ویدیویی محبوب آن دوره متعلق به فیلمهایی بودند که در همان دهه نود اکران شده بودند؛ از «پوکوهانتس» تا «روز استقلال». پنج نوار ویدیویی پرفروش اول این فهرست هم بعضی از فوق موفقترین فیلمهای آن دوره هستند. مثل «پارک ژوراسیک» استیون اسپیلبرگ که بیش از بیست و چهار میلیون نسخه از نوار ویدیویی آن به فروش رفت؛ و «تایتانیک» جیمز کامرون با بازی لئوناردو دیکاپریو و کیت وینسلت به فروش بیست و پنج میلیون نسخه رسید.
سه نوار ویدیویی پرفروش اول فهرست هم طبعاً متعلق به انیمیشنهای بلند دیزنی است که از اواخر دهه هشتاد تا پایان دهه نود میلادی دوره رنسانس خود را پشت سر گذاشت و بعضی از بهترین و بهیادماندنیترین انیمیشنهای خود را تقدیم بچههای نسل هزاره و نسلهای بعدی کرد. سومین فیلم پرفروش این فهرست، «سفیدبرفی و هفت کوتوله» که اولین انیمیشن بلند دیزنی و محصول ۱۹۳۷ است، با پخش نسخه ویدیوییاش در همین دوره، به مجموعه تاریخی دیزنی پیوست و دوباره بر سر زبانها افتاد. «علاءالدین» یک کلاسیک محبوب دیگر از دیزنی از سال ۱۹۹۲ با فروش سی میلیون نسخه در جایگاه دوم قرار گرفت؛ و مقام اول، پرفروشترین نوار ویدیویی تمام دوران، به «شیر شاه» یک موفقیت جهانی دیگر برای دیزنی و هالیوود، با فروش بیش از سی و دو میلیون نسخه رسید.
۱۰ نوار ویدیویی پرفروش فیلمهای تمام دوران
۱. شیرشاه (The Lion King)
- سال اکران: ۱۹۹۴
- کارگردان: راجر آلرس، راب مینکاف
- صداپیشگان: جان تیلور توماس، متیو برودریک، جیمز ارل جونز، جرمی آیرونز، مویرا کلی، نیکتا کالام، ارنی سابلا، ناتان لین، روان اتکینسوند، کتی کاوادینی
- خلاصه داستان: سیمبا، یک شاهزاده شیر، بعد از آنکه پدرش، پادشاه جنگل، مورد حمله برادر بدطینتش موفاسا میخواهد تاج و تخت را بدزدد، قرار میگیرد، به جنگل فرار میکند و سالها بعد برمیگردد تا انتقام پدر را بگیرد.
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰
- فروش نوار ویدیویی: ۳۲ میلیون نسخه
در دهه نود میلادی، دهه هفتاد شمسی، هیچ خانه یک خانواده شهری نبود که نوار ویدیویی انیمیشنهای دیزنی را نداشته باشد. بچههای آن دوره، دستکم بچههای که والدینشان اهل فیلم و سینما بودند، به شکلی وسواسگونه به دیزنی و انیمیشنهایش علاقه داشتند. تمام کارتونهای دوره رنسانس دیزنی را دیده بودند، و چون به جز تلویزیون و بازی تو کوچه و یک سری بازی فکری محدود، تقریباً سرگرمی دیگری نداشتند، اگر در خانهشان دستگاه ویاچاس داشتند، همین کارتونها را بارها و بارها تماشا میکردند و اگر توانایی مالیاش را داشتند محصولات دیگر مربوط به این کارتونها را هم میخریدند (مثل دفترهایی که رویشان طرح این انیمیشنهای دیزنی را داشت). طبیعی است که در چنین شرایطی، نوار ویدیویی این انیمیشنها پرفروش شود. دیزنی هم در دهه آخر قرن بیستم به یک نقطه اوجی رسیده بود که تقریباً هرگز دیگر در تاریخ این کمپانی بزرگ انیمیشنسازی تکرار نشد.
دیزنی پیش از «شیرشاه» و دوره رنسانس هم انیمیشن با شخصیتهای حیوان انساننما ساخته بود که محبوب هم بودند («بامبی» و «دامبو»)، اما داستان ترکیبی «هملت» ویلیام شکسپیر و «یوسف و موسی» انجیل که سیمبای جوان را از وارث تاج و تخت پدر بودن به سرگردانی در جنگل رساند، با یک موسیقی متن و مجموعه ترانههای بینظیر نتیجه همکاری التون جان و هانس زیمر و تیم رایس، انیمیشن دوبعدی خارقالعاده و یکی از دلخراشترین صحنههای مرگ تاریخ سینما و انیمیشن، قابلیتی داشت که نه فقط قلب امریکاییها که یک دنیا را تسخیر کرد. گویا چیزی در این داستان انسانی میان حیوانات وجود داشت که قابلیت ارتباط با سطح گستردهای از مخاطبان سینما از کودک تا بزرگسال را داشت. به هر حال وقتی یک تیم خارقالعاده پشت یک فیلم باشد، آن هم انیمیشنی از دیزنی در دورهای که هر سال یک محصول خوب میسازد و پخش میکند، جز این هم نمیتوان انتظار داشت.
۲. علاءالدین (Aladdin)
- سال اکران: ۱۹۹۲
- کارگردان: ران کلمنتس، جان ماسکر
- صداپیشگان: اسکات وینگر، جاناتان فریمن، رابین ویلیامز، لیندا لارکین، فرانک ولکر، گیلبرت گوتفرید، داگلاس سیل، جاناتان فریمن
- خلاصه داستان: علاءالدین، یک پسر خیابانی، بهطور تصادفی شاهزاده جزمین یا یاسمین را که بهطور مخفیانه در شهر میگردد، ملاقات می کند. آنها، البته به کمک غول چراغ جادو، دلداده هم میشود اما جزمین فقط میتواند با یک شاهزاده ازدواج کند.
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۵ از ۱۰۰
- فروش نوار ویدیویی: ۳۰ میلیون نسخه
باز هم انیمیشن دیگری از دوره رنسانس دیزنی که در ابتدای سالهای نود نقطهعطفی را در انیمیشن و دیزنی رقم زد. این فیلم با موسیقی متن و مجموعه ترانههای فوقالعاده و رابین ویلیامز فقید در یکی از بهترین کارهایش که کارتون «علاءالدین» را به سطح دیگری برد. انیمیشنی بر اساس داستانی از مجموعه «هزار و یک شب»، اگرچه بعدها به خاطر نمایش تصویرهای کلیشهای و توهینآمیز از خاورمیانه و آسیا مورد انتقاد قرار گرفت، با یک غول چراغ جادوی رند و دوستداشتنی و عاشقانه شاهزادهخانم و گدا چنان به محبوبیت رسید که در زمان اکران با فروش بیش از نیم میلیارد، پرفروشترین انیمیشن دیزنی شد؛ تا اینکه «شیرشاه» در سال ۱۹۹۴ رکوردش را زد.
۳. سفیدبرفی و هفت کوتوله (Snow White and the Seven Dwarfs)
- سال اکران: ۱۹۳۷
- کارگردان: دیوید هند، ویلیام کوترل، ویلفرد جکسون
- صداپیشگان: آدریانا کاسلوتی، لوسیل لا لاورن، هری استاکول، روی اتول، بیلی گیلبرت، مورونی اولسن، اوتیس هارلن
- خلاصه داستان: هفت کوتوله معدنچی، سفیدبرفی را بعد از اینکه نامادریاش او را از خانه بیرون میکند، پیدا میکنند و او تبدیل به یکی از اعضای خانه آنها میشود.
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۷ از ۱۰۰
- فروش نوار ویدیویی: ۲۸ میلیون نسخه
افسانههای برادران گریم آنقدر پتانسیل دارند که بتوان از آنها فیلم و انیمیشن بیرون کشید. بیدلیل نیست که دیزنی برای اولین انیمیشن بلندش به سراغ این مجموعه رفت. یک انیمیشن دیگر از دیزنی که برای مدتی رکورددار فروش بود و آنقدر به محبوبیت دست یافت که بارها در سینما اکران شد. پخش نسخه ویدیویی این انیمیشن در سال ۱۹۹۰ با چنان استقبالی مواجه شد که عدهای، نامطلع از تاریخ ساختش، آن را یکی از تولیدات همان دوره دیزنی میدانستند. «سفیدبرفی و هفت کوتوله» اولین انیمیشن شاهدختمحور دیزنی با یک جادوگر خبیث/شخصیت شرور بود که آغازگر این ترند محبوب دیروز و نامحبوب امروز شد، با آن کوتولههای بامزه و شاهزاده سوار بر اسب سپید زیبا و صدای آسمانی سفیدبرفی تبدیل به رؤیای بسیاری از کودکان دیروز شد.
امروز دیگر نه تمام شخصیتهای یک انیمیشن یا فیلم اجازه دارند سفیدپوست باشند، چه برسد به سفیدبرفی، نه حتی یکدست کوتوله. باید منتظر باشیم و ببینیم نسخه لایواکشن که قرار است سال ۲۰۲۵ اکران شود، با چه واکنشها و چه میزان استقبالی مواجه میشود. اما نظر مخاطبان امروز هرچه باشد، بچههای دیروز آنقدر این کارتون قدیمی و مبتدیانه دیزنی را دوست داشتند که نوار ویدیویی آن با فروش ۲۸ میلیون نسخه تبدیل به سومین نوار ویدیویی پرفروش تمام دوران تبدیل شد.
۴. تایتانیک (Titanic)
- سال اکران: ۱۹۹۷
- کارگردان: جیمز کامرون
- صداپیشگان: لئوناردو دیکاپریو، کیت وینسلت، بیلی زین، کتی بیتس، فرانسیس فیشر، برنارد هیل، جاناتان هاید،دنی نوچی، دیوید وارنر، بیل پکستون
- خلاصه داستان: یک دختر اشرافزاده که با خانواده اشرافی خود در تضاد فکری است، در سفر با کشتی تایتانیک با پسری هنرمند اما فقیر آشنا میشود و این دو بهسرعت دلداده هم میشوند، ناغافل از سرنوشت تلخی که در انتظارشان است.
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۸ از ۱۰۰
- فروش نوار ویدیویی: ۲۵ میلیون نسخه
امروز اگر فیلمی در دنیا بر سر زبانها بیفتد و بعد محصولات مختلفش در صنعتهای مختلف وارد بازار شود، چندان عجیب نیست. همه مردم دنیا، یا هر آنکه به اینترنت و گوشی هوشمند دسترسی داشته باشد، بسته به علایق و سلایقش خودش با ترندهای مختلف در صنعتهای مختلف از جمله سینما، خودبهخود آشنا میشود؛ حتی اگر اهلش نباشد، به هر حال در شبکهای اجتماعی یا پیامرسانی، یا هر جایی گوشه فضای مجازی ممکن است با مد روز مواجه شود. اما «تایتانیک» زمانی تبدیل به پدیدهای جهانی شد، و از آن تیشرت و اسپری و … بیرون آمد که حتی ماهواره هم هنوز در همه خانهها نبود. اینجا برای ما رسانه تلویزیون بود که «تایتانیک» پخش نمیکرد، نشریات و همین دستگاه ویدیو.
اولین نوار ویدیویی که از «تایتانیک» به دست ما رسید، نسخه پردهای فیلم بود که همه هم همان یک نسخه را دیده بودند و میدانستند روی تیتراژ کجای ترانه سلین دیون به یکباره سایه چند سر روی صفحه نمایش تلویزیون پدیدار میشود. یا پیش از آن همه ویدیو کلیپ سلین دیون و ترانه My Heart Will Go On با مونتاژی از تصاویر فیلم دیده بودند و شدیداً مشتاق دیدن فیلم بودند. خیلیها همان موقع «تایتانیک» را بهخصوص وجه عاشقانهاش را مسخره میکردند و امروز هم همچنان میکنند. اما «تایتانیک» به دلایلی آشکار و نهان تبدیل به پدیده شد و امروز یک کلاسیک عاشقانه در ژانر فاجعه به حساب میآید و به لحاظ فنی، دستاورد سینمایی ارزشمندی است. بودجه دویست میلیون دلاری این پروژه که آن را تبدیل پرهزینهترین فیلم آن زمان کرد، بیهوده نبود.
سینمایی کردن سرنوشت کشتی تایتانیک و در هم تنیدن آن با قصه عشقی ممنوع که به خاطر بازی خوب کیت وینسلت وصالش حتمی به نظر میآید، تمام مردم و متخصصان امر را به یک اندازه تحت تأثیر خود قرار داد؛ «تایتانیک» وقتی اکران شد، ورد زبان همه بود. در اسکار با چهارده نامزدی به رکورد فیلم محصول ۱۹۵۰ «همهچیز درباره ایو» و با یازده جایزه به رکورد فیلم محصول ۱۹۵۹ «بن هور» رسید. با ۱/۸۴ میلیارد فروش در اکران اولیه، اولین فیلم تاریخ بود که به مرز فروش یک میلیارد دلاری رسید، پرفروشترین فیلم دهه ۱۹۹۰ شد و تا «آواتار» محصول ۲۰۱۰، فیلم دیگری از کامرون، پرفروشترین فیلم تمام دوران بود.
«تایتانیک» با توجه به سال ساخت و اکرانش در آخرین سالهای قرن بیستم، زمانی که عاشقانهها در سینما (و زندگی واقعی) شکل و رنگ و بوی دیگری داشت و دنیا هنوز وارد عصر دیجیتال نشده بود، هم آنقدر به لحاظ فنی قوی بود که از زمانه خود جلوتر باشد، هم آنقدر عاشقانه بود که بتواند دل مردمان هنوز رمانتیک جهان را بلرزاند؛ موسیقی متن جیمز هورنر و ترانه سلین دیون (که یکشبه او را به شهرتی جهانی رساند) و شیمی خوب بین زوج کیت وینسلت تازهنفس (که با «تایتانیک» مسیر حرفهای پربارش آغاز شد) و لئوناردو دیکاپریوی جوان، با اینکه انتقادات زیادی به بازی دیکاپریو شد (بله، زمانی بود که به بازی دیکاپریو ایراد میگرفتند) و شناخت کامرون نسبت به صنعت سینما و مخاطبان، همه و همه باعث شد «تایتانیک» به نماد عشق بهخصوص میان جوانان آن دوره شود، و دیکاپریو تبدیل به کراش یک دنیا. بیخود نیست که این فیلم، اولین فیلم لایواکشن فهرست ده نوار ویدیویی پرفروش تمام دوران است.
۵. پارک ژوراسیک (Jurassic Park)
- سال اکران: ۱۹۹۳
- کارگردان: استیون اسپیلبرگ
- صداپیشگان: سم نیل، لورا درن، جف گلدبلوم، ریچارد اتنبرا، باب پک، مارتین فررو، بیدی ونگ، ساموئل ال. جکسون، وین نایت، جوزف مازلو، آریانا ریچاردز
- خلاصه داستان: گروهی از دانشمندان به بازدید پارکی که در آن شبیهسازهای دایناسورها وجود دارند، پیش از بازگشایی همگانی میروند. به سبب سهلانگاری کارکنان، دستهای از دایناسورها آزاد میشوند و بازدیدکنندگان و کارشناسان تلاش میکنند برای نجات خود از جزیره بگریزند.
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰
- فروش نوار ویدیویی: ۲۴ میلیون نسخه
یک فیلم لایواکشن دیگر میان ده نوار ویدیویی پرفروش فیلمهای تمام دوران که آن هم به لحاظ فنی دستاورد مهم و تحولی در سینما به حساب میآید. استیون اسپیلبرگ سال ۱۹۷۵ با فیلم «آروارهها»، «بربادرفته» را پشت سر گذاشت و رکورد پرفروشترین فیلم تاریخ را به نام خود ثبت کرد. سال ۱۹۸۲ با «ئی تی: موجود فرازمینی» رکورد فروش «جنگ ستارگان» را که خود رکورد «آروارهها» را زده بود، پشت سر گذاشت و باز به عنوان کارگردان پرفروشترین فیلم تاریخ تحسین شد («ئی تی» پرفروشترین فیلم دهه ۱۹۸۰ هم بود).
سال ۱۹۹۳ با «پارک ژوراسیک» هم دریچه تازهای از جهان و جادوی سینما را به علاقهمندان گشود و هم یک بار دیگر رکورد خودش را زد و تبدیل به پرفروشترین فیلم تمام دوران شد (با بودجه شصت و سه میلیون دلاری ۱/۰۵۷ میلیارد دلار فروخت)؛ تا اینکه رقیب اسپیلبرگ در فروش با «تایتانیک» از راه رسید و این عنوان را از آن خود کرد. جهان آخرالزمانی دایناسورهای شبیهسازیشده اسپیلبرگ با جلوههای کامپیوتریای که در آن دوره پیشرو به حساب میآمد، به جز مخاطبان در سالنهای سینما، خریداران نوارهای ویدیویی فیلمها را به خود جذب کرد و «پارک ژوراسیک» تبدیل به دومین فیلم لایواکشن فهرست ده نوار ویدیویی پرفروش تمام دوران شد.
۶. دیو و دلبر (Beauty and the Beast)
- سال اکران: ۱۹۹۱
- کارگردان: گری تروزدیل، کرک ویس
- صداپیشگان: پیج اوهارا، رابی بنسون، ریچارد وایت، جری اورباک، دیوید اوگدن استایرس، آنجلا لنسبوری، برادلی پیرز، جسی کرتی، رکس اِوِرهارت
- خلاصه داستان: در فرانسه قرن هجدهم شاهزاده خودخواهی تقاضای کمک پیرزنی را که در واقع جادوگر است رد میکند و با طلسم او به هیولایی بدهیبت تبدیل میشود؛ تا اینکه دختری به نام بل وارد زندگیاش میشود.
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰
- فروش نوار ویدیویی: ۲۲ میلیون نسخه
«دیو و دلبر» (چه معادل فارسی خوبی برای عنوان انگلیسی فیلم) محصول دیگری از دوره رنسانس دیزنی که اولین انیمیشن تاریخ سینماست که نامزد جایزه بهترین فیلم اسکار شد و در نهایت، جایزه بهترین انیمیشن بلند را با خود به خانه برد. باز هم یک انیمیشن خوب دیگر از دیزنی با طراحیهای شخصیت و صحنه فوقالعاده، یک موسیقی متن و مجموعه ترانههای بهیادماندنی و یک سری لوازم خانه انساننما موفق شد نظر مخاطبان سینما و منتقدان را به یک اندازه به خود جلب کند.
امروز شاید بتوان گفت شخصیت بل یا همان دلبر تحت تأثیر سندروم استکهلم عاشق دیو شده است و از اساس این قصه را زیر سؤال برد. یا گفت که چرا انسان باید حتماً در نهایت از کسی که چهرهای زیبا ندارد (همچو دیو است) به یک شاهزاده تبدیل شود تا دوست داشته شود (خیلیها بعدها «شرک» دریم ورکس را که در واقع پارودی «دیو و دلبر» و تمام انیمیشنهای بهخصوص شاهزاده شاهدختمحور دیزنی بود در آن شاهدخت قصه در واقع یک غول بود، نه دختری زیبارو در قصر در انتظار شاهزاده سوار بر اسب سپید، به همین خاطر در مقابل «دیو و دلبر» قرار دادند و تحسینش کردند).
اما «دیو و دلبر» وقتی بیرون آمد جهان هنوز به پیچیدگی امروز نبود و باورهای مردم نسبت به عشق و مقولات دیگر در همین حد تخیلی و غیرممکن بود. به هر حال، این قصه مبتنی بر تحول شخصیت یا به خاطر پیراهن زرد زیبای بل، یا شاهزاده زیبای آخر قصه یا بعضی از بهترین ترانههای دیزنی به مذاق همه خوش آمد. و بچههای طرفدار دیزنی برای خریدن نوار کاستش به فروشگاهها هجوم بردند.
۷. روز استقلال (Independence Day)
- سال اکران: ۱۹۹۶
- کارگردان: رولند امریش
- صداپیشگان: ویل اسمیت، بیل پولمن، جف گلدبلوم، مری مکدانل، جاد هیرش، مارگارت کالین، رندی کواید، رابرت لوجا، جیمز ربهورن، هاروی فایراستین، برنت اسپاینر، کیرستن وارن، کریستوف کونراد، پیتر جی. لوکاس
- خلاصه داستان: موجودات فضایی به زمین می آیند و تنها هدفشان نابودی و غارت است.
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۸ از ۱۰۰
- فروش نوار ویدیویی: ۲۲ میلیون نسخه
به جز کارتونهای دیزنی که ظاهراً در دهه نود و اوج نوار کاستهای ویدیویی طرفدار زیاد داشت، سه فیلم لایواکشن دیگری بیشترین میزان فروش نوارهای ویدیویی را داشتند، هر یک به گونهای با یک وضعیت آخرالزمانی مرتبط بودند. «تایتانیک»، «پارک ژوراسیک» و «روز استقلال» هر سه تلاش انسان برای زنده ماندن را در برابر نیرویی قدرتمندتر از خودش که آمده او را در خودش ببلعد، به تصویر میکشند. «روز استقلال» با عنوان پرطمطراقشش که نقطه عطفی مهمی در تاریخ فیلمهای پرفروش هالیوود در نظر گرفته میشود، در خط مقدم بیگ پروداکشنهای فاجعهبار و علمی-تخیلی در اواسط دهه ۱۹۹۰ قرار داشت.
فیلم برای بازیها، موسیقی و جلوههای بصریاش تشویق شد، ویل اسمیت را به گزینه مناسبی برای قهرمان فیلمهای اکشن و علمی-تخیلی تبدیل کرد و با فروش ۸۱۷/۴ میلیون دلاری (در برابر بودجه ۷۵ میلیون دلاری) به پرفروشترین فیلم سال ۱۹۹۶ و دومین فیلم پرفروش تاریخ در آن زمان بعد از «پارک ژوراسیک» شد. نسخه ویدیوییاش هم متعاقب همین فروش خوب جهانی رکورد بالایی را به نام خود ثبت کرد. فیلم البته همچون «تایتانیک» و «پارک ژوراسیک» تبدیل به پدیده جهانی نشد, نه کارگردانانی همچون اسپیلبرگ و کامرون را داشت و نه قصه عاشقانه و دایناسور، اما درباره آدمفضاییها بود و خب امریکاییها از اساس به این ژانر و موجودات علاقهمندند و پرداختن به موجودات فرازمینی مثل امروز هنوز عادی نشده بود.
۸. داستان اسباببازی (Toy Story)
- سال اکران: ۱۹۹۵
- کارگردان: جان لستر
- صداپیشگان: تام هنکس، تیم آلن، دان ریکلس، جیم وارنی، والاس شاون، جان راتزنبرگر، آنی پاتس، جان موریس، اریک ون دتن
- خلاصه داستان: یک عروسک کابوی، وقتی عروسک جدید فضانوردی تبدیل به عروسک محبوب پسری که صاحبشان است میشود، به شدت جایگاه خود را در اتاق پسر در خطر میبیند.
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۶ از ۱۰۰
- فروش نوار ویدیویی: ۲۱ میلیون نسخه
اولین انیمیشن بلند پیکسار، اولین انیمیشن بلند تماماً کامپیوتری، نقطه عطف و تحول دیگری را در صنعت سینما و انیمیشن را رقم زد. تا «داستان اسباببازی» انیمیشن به کارتونهای دیزنی و شاهزادهها و شاهدختها و حیوانات انساننمایش خلاصه میشد، (و انیمههای ژاپنی که مثل امروز در سطح جهان این چنین به شهرت نرسیده بودند). بعد از «داستان اسباببازی» که پیکسار به پیشنهاد و با مشاوره دیزنی ساخت، تصور جهانی که کارتون را با انیمیشن دوبعدی میشناخت، به طور کلی نسبت به انیمیشن عوض شد. حالا دیگر قابلیتهای تا همین حالا زیاد این مدیوم تصویری وارد مرحله پیشرفتهتری شد.
این تحول تکنیکی در کنار داستانی خوب و تقریباً نو حالا با شخصیتهای عروسک انساننما و تنوع زیادشان توانست بچههایی را که تا دیروز تشنه قصههای عاشقانه دیزنی بودند، شیفته جهان خالی از شاهزاده و شاهدخت اسباببازیها کند و مجموعه «داستان اسباببازی» را به یکی از موفقترین مجموعههای انیمیشنی و سینمایی تبدیل کند؛ تقریباً تمام قسمتهای این مجموعه موفق بودهاند. قسمت اول این مجموعه به دلایل گوناگون از جمله نوآوری فنی، فیلمنامه، موسیقی و اجرا به طور ویژه تام هنکس و تیم الن مورد ستایش قرار گرفت و تبدیل به دومین فیلم پرفروش سال ۱۹۹۵ شد.
نسخه ویدیوییاش سر از تمام خانهها درآورد، تقریباً به طور همزمان حتی در کشور ما هم دستبهدست شد و محبوب تمام علاقهمندان به انیمیشن. حتی امروز هم همچنان از بسیاری از حملاتی که به انیمیشنهای قدیمی میشود، در امان است؛ چرا که از اساس رویکرد پیکسار در ساخت آثارش در مقایسه با دیزنی جهانشمولتر بود و هست. شاید امروز دیزنی با ساخت لایواکشنها مجبور به اصلاح خطاهای گذشته خود باشد اما پیکسار احتمالاً یا تا همیشه یا برای مدتی طولانی از این بابت مصون خواهد بود.
۹. پوکاهانتس (Pocahontas)
- سال اکران: ۱۹۹۵
- کارگردان: اریک گلدبرگ
- صداپیشگان: آیرین بدارد، مل گیبسون، دیوید اوگدن استایرس، جان کسیر، بیلی کانلی، فرانک ولکر، کریستین بیل، لیندا هانت
- خلاصه داستان: جان اسمیت که همراه با انگلیسیها برای تصرف مناطق بکر به ینگه دنیا آمده، با دختری سرخپوست به نام پوکاهانتس آشنا میشود. آن دو برخلاف تفاوتهای فرهنگ و رسم و رسوم قبیلهای به یکدیگر علاقهمند میشوند.
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۴ از ۱۰۰
- فروش نوار ویدیویی: ۱۷.۱ میلیون نسخه
«پوکاهانتس» یکی دیگر از انیمیشنهای دوره رنسانس دیزنی است که امروز به شدت از آن انتقاد میشود؛ همان موقع هم به خاطر خط داستانیاش بحثهای جنجالی حول آن مطرح شده بود. بچهها طبعاً آن را دوست داشتند (نه به اندازه دیگر انیمیشنهای این دوره)، بهخصوص خود پوکاهانتس را که با دیگر شخصیتهای زن دیزنی تفاوتهای عمدهای داشت، از ظاهر گرفته تا ویژگیهای شخصیتی. به همین خاطر نوار ویدیوییاش فروش خوبی داشت. اما منتقدان با اینکه فیلم تفاوتهای شاخصی با دیگر تولیدات انیمیشنی این کمپانی در آن دوره داشت، آن را به خاطر نادرستیهای تاریخی و رگههای نژادپرستی زیر سؤال بردند و امتیاز پایینی به آن دادند. البته فیلم فروش خوبی داشت، نامزد اسکار بهترین موسیقی متن فیلم و بهترین ترانه هم شد (ترانه زیبای Colors of the Wind با صدای زیبای ونسا ویلیامز) و به گفته بسیاری از متخصصان امر به خاطر تصویر تازهای از یک قهرمان زن بر انیمیشنهای بعدی تأثیر گذاشت.
۱۰. سیندرلا (Cinderella)
- سال اکران: ۱۹۵۰
- کارگردان: کلاید جرونیمی، همیلتون لاسک، ویلفرد جکسون
- صداپیشگان: لاین وودز، النور آدلی، ورنا فلتون، رودا ویلیامز، جیمز مکدونالد، لوئیس ون روتن، دان برکلی، مایک داگلس
- خلاصه داستان: نامادرى ظالم سیندرلا که بعد از مرگ پدرش، او را به کلفت خودش و دختران پلیدش تبدیل میکند، به او اجازه نمىدهد در جشن باشکوه قصر پادشاه براى برگزیدن عروس خانواده سلطنتى شرکت کند. اما پری مهربان بر سیندرلا ظاهر میشود و او را به کمک جادو، با پوششی زیبا و آراسته به جشن میفرستد.
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۸ از ۱۰۰
- فروش نوار ویدیویی: ۱۷ میلیون نسخه
«سیندرلا» احتمالاً معروفترین انیمیشن دیزنی و برای بسیار شاخصه کارهای دیزنی است. امروز از آنجا هفتاد سال از زمان ساخت آن میگذرد، شاید بتوان عنوان معروفترین انیمیشن شاهدختمحور را به آن داد. فیلمی که جزو ده انیمیشن برتر جهان است، اگرچه امروز مثل تمام قصههای شاهدختمحور دیزنی به خاطر ایده نجات دختر دربند توسط شاهزاده سوار بر اسب سپید یا منفعل بودن شخصیت سیندرلا در برابر ظلم و عادی جلوه دادن آن مورد انتقاد قرار میگیرد اما زمانی جزو نوار کاستهای هر خانهای بود. و چرا نباید باشد؟
قصهای جالب، شاهدختی زیبارو، شاهزادهای رؤیایی با صداهای آسمانی و بهشتی، ترانههایی که جادویشان انگار دیگر تکرارشدنی نیست (یا چون اولین بودند چه احساسی را القا میکنند؟) فرشته نجاتی که لباس پاره را به لباس عروس تبدیل میکند و کدو تنبل را به کالسکه و موش را به اسب. و دختر بیچاره قصه را با بهترین امکانات ممکن و یک جفت کفش شیشهای که فقط به پاهای ظریف و زیبای سیندرلا میخورد، به قصر شاهزاده میرساند؛ چه رؤیایی زیباتر و بزرگتر از این برای بچهها؟ قصه سیندرلا بازسازیهای زیادی داشته است اما احتمالاً هیچکدام به شهرت و محبوبیت «سیندرلا» محصول ۱۹۵۰ دیزنی نمیرسند.
منبع: Far Out Magazine