۱۰ فیلم تماشایی پل نیومن؛ ستارهی بیتکرار سینمای جهان
همه میدانند که دوران ستارهی سینما به پایان رسیده است؛ امروزه فیلمسازی توسط استودیوهای بزرگ تنها به قدرت جذاب ستارهی بازیگر زن یا مرد وابسته نیست، بلکه هر نام شناختهشدهای میتواند باعث موفقیت یک فیلم شود. مثل مالکیتی معنوی که سابقا موفق بوده است یا یک اسباببازی یا عروسک.
دلایل زیادی برای تغییر در این موضوع وجود دارد، اما حداقلش این است که دیگر آن تعداد بازیگر وجود ندارد که بتواند با حضور خالص و جسورانهی ستارههای کلاسیک هالیوودی روی پردهی نمایش رقابت کند. شاید این جملهای مغرضانه باشد، اما از خودتان بپرسید. آیا هماکنون ستارهای وجود دارد که بتواند با پل نیومن برابری کند؟ با آن کاریزما و جادویی که در بازیاش دارد و استعداد نابی که نظیرش پیدا نمیشود.
اما این مقایسهی منصفانهای نیست، چرا که نیومن ستارهای است که تنها یک بار در نسلی ظهور میکند و فهرست زیر، شما را با برترین نقشآفرینیهای او آشنا میکند.
- ۱۰ فیلم برتر جکی چان؛ جنگجویی که میخندد
- ۱۵ نقشآفرینی برتر ایتن هاک در فیلمهای سینمایی
- ۱۰ فیلم برتر ساموئل ال جکسون از بدترین تا بهترین
- ۱۵ فیلم برتر رابرت دنیرو؛ بازیگری که با چشمهایش میخندد
۱۰. هارپر (Harper)
- محصول: ۱۹۶۶ / کشور آمریکا
- کارگردان: جک اسمایت
- بازیگران: پل نیومن، لورن باکال، جولی هریس و …
- امتیاز متاکریتیک: ۵۱ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶/۹ از ۱۰
کاری که رابرت آلتمن و الیوت گولد با فیلیپ مارلو در فیلم «خداحافظی طولانی» محصول ۱۹۷۳ کردهاند، چند سال قبلش پل نیومن و نویسندهی فیلم «هارپر» یعنی ویلیام گلدمن با شخصیت لو هارپر کرده بودند. آنها شمایل کارآگاه نوار کلاسیک را دگرگون کردند و او را در محیطی پسامدرن قرار دادند که قانونهایش در آنجا بیمعنی بود.
«هارپر» که توسط جک اسمایت کارگردانی شده است، از دیدی که آلتمن به چنین سبکی دارد و دگرگونی که او ایجاد کرده است، کمتر رادیکال است، اما چیزی که در بازنگری هوشمندانهی این زانر لنگ میزند، تبدیل میشود به نقطهای برای افزایش بیسر و صدای هیجان این ژانر. در حالی که فیلم تلاش میکند تا استعارههای نوآر را به کار گیرد و آنها را مدرنیزه کند، هنوز هم علاقه دارد تا یک فیلم جنایی رازآلود سرراست جلوه کند که خیلی خوب از پسش برمیآید. نویسندگی گلدمن طبق معمول عالی است که به شکلی بینقص و یکپارچه از روایت پیچیده و متراکم راس مکدانلد، فیلمنامهی «هارپر» را پی میریزد آن هم با شخصیتپردازیهای بهیادماندنی در یک روایت سینمایی و از طرفی اسمایت به رغم اینکه کارگردان تلویزیونی انعطافپذیری نیست، داستان را با درکی قوی از پیشروی و اجرا جلو میبرد و راهبری میکند.
که این موضوع ما را به نیومن میرساند. یک ستارهی سینمایی به معنای واقعی کلمه که از قضا بازیگر هوشمندی نیز هست و در نقش اصلی این فیلم ظاهر شده است (که اسمش به دلیل برخی مشکلات حق معنوی، در مقایسه با کتابی که از آن اقتباس شده است، عوض شده است) با آن سحر و جادویی که مختص اوست اما همچنین اشاراتی از عمقی درونی شخصیتش میدهد که با این تیپ از شخصیت به سختی به دست میآید.
۹. گربهی روی شیروانی داغ (Cat on a Hot Tin Roof)
- محصول: ۱۹۵۸ / کشور آمریکا
- کارگردان: ریچارد بروکس
- بازیگران: الیزابت تیلور، پل نیومن، برل آیپز و …
- امتیاز متاکریتیک: ۸۴ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
بازی در فیلمهای اقتباسی همیشه ویترینی برای بازیگران بوده است. این فیلمها ذاتا از لحاظ بصری محدود هستند و عمدتا به وسیلهی نوشتهی اصلی راهنمایی میشوند و خیلی تمایل دارند که روی بازیگران متمرکز شوند به جای اینکه از ویژگیهای سینمایی کلاسیک بهره بگیرند. طبیعتا، این برای بازیگران بسیار جذاب است؛ نیومن خودش طی فعالیت حرفهای در فیلمهای اقتباسی زیادی بازی کرده است و از میان آنها هیچ کدام نمیتواند بهتر از «گربهی روی شیروانی داغ» باشد.
که طعنهآمیز است، با توجه به اینکه هم نیومن و هم تنسی ویلیامز عمیقا از این اقتباس سینمایی ریچارد بروکس که پیش از این نمایش تیاترش برندهی جایزهی پولیتزر شده بود، ناامید شده بودند. دلایل آنها مشهور و البته منصفانه است؛ این فیلم به کلی زمینههای داستانی همجنسگرایی داستان اصلی را حذف میکند و سکانس مصالحهی جدیدی را خلق میکند که تقریبا نزاع مابین بریک و پدرش بیگددی را حل میکند و پایان نامفهوم و باز ویلیماز را با پایان هالیوودی مصنوعی و خوشحالکنندهاش جایگزین میکند.
اما در حالی که ناامیدی آنها کاملا قابل درک است، این اجزا چیزهایی است که باعث میشود که اقتباس سینمایی «گربهی روی شیروانی داغ» به شیوهی خودش موفق شود. این فیلم یک ملودرام کلاسیک هالیوودی است به جای اینکه یک اقتباس ناموفق و شکستخورده از داستان تنسی ویلیامز باشد و اینکه اگر این اثر را یک شکست تلقی کنیم، بیانصافی است و صدمهی بدی به کار ریچارد بروکس میزند که درکی متمایزی از فیلمهای بزرگ و جدی دههی ۵۰ میلادی دارد که داگلاس سیرک از بانیانش بود.
و مهمتر از همه بازیگری تنها در یک کلمه عالی است و پل نیومن در اینجا، هر ذره از غروری را که شاید درونش داشته باشد، دور میریزد تا اجرایی خالص و احساسی از صداقت داشته باشد. اجرایی آنچنان خالص که به ستون فیلم تبدیل میشود.
۸. نیش (The Sting)
- محصول: ۱۹۷۳ / کشور آمریکا
- کارگردان: جورج روی هیل
- بازیگران: پل نیومن، رابرت ردفورد، رابرت شاو و …
- امتیاز متاکریتیک: ۸۳ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۴ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸/۳ از ۱۰
هر از گاهی، فیلمسازی جریاناصلی سینما که توسط هالیوود نمایندگی میشود، فیلمی را پیدا میکند که به شکل بیعیب و نقصی اخلاق ساده، آسانگیر و سرگرمی مردمپسند را نمایش میدهد و در اوایل دههی ۷۰ میلادی مثال بهتری از فیلم «نیش» برای این سبک وجود ندارد.
نقشهای اصلی بسیار کاریزماتیک، داستانی پرپیچ و خم و پر از شگفتی، ابرشروری با سیبیل چرخان، مخاطرات احساسی شخصیتمحور، مجازات رضایتبخش، طراحی صحنهی زیبا، موسیقی متن دلنشین و بهیادماندنی و بسیاری چیزهای دیگر. چیز کمی در فیلم «نیش» ورای لذت سطحی آن وجود دارد، اما آن لذتها آنقدر زیاد هستند و بسیار دقیق ساخته شدهاند که دلیلی برای گلایه نمیماند.
«نیش» یکی از آخرین فیلمهای عوامفریب قبل از ظهور بلاکباسترهای کنونی است و در زمانی عرضه شد که فیلمهای مناسب بزرگسالان بیشتر مرسوم بود (نگاهی به برندگان بهترین فیلم دههی ۱۹۷۰ میلادی نشان میدهد که این فیلم یک استثناست) این یکی از بهترین فیلمهایی است که تعادلی مابین این دو دنیا ایجاد میکند: سرگرمکننده است اما ذهن را بیحس نمیکند، متفکر است اما زیادی سنگین نیست. دیگر این روزها فیلمی مثل این ساخته نمیشود.
۷. وکیل هادساکر (The Hudsucker Proxy)
- محصول: ۱۹۹۴ / کشور آمریکا و انگلیس
- کارگردان: جوئل کوئن
- بازیگران: تیم رابینز، جنیفر جیسن لی، پل نیومن و …
- امتیاز متاکریتیک: ۵۳ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۶۰ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷/۲ از ۱۰
بسیاری از فیلمهایی که در این فهرست معرفی شدهاند، فیلمهای مناسب پل نیومن هستند، به این جهت که کل فیلم حول او میچرخد و حضور خلاقانهی او به شکلی است که از او یک نویسندهی مکمل میسازد. «وکیل هادساکر» وجه مخالف این است؛ این اولین فیلم از این نوع و در درجهی اول یک فیلم از برادران کوئن است که پل نیومن نقش کوچکی در آن دارد.
بنابراین حضور او در این فیلم شاید کمی عجیب به نظر برسد اما از آنجا که این مقاله میخواهد به بهترین فیلمهای نیومن بپردازد و برایش مهم نیست که نیومن چند دقیقه در یک فیلم بازی کرده است، خیانت بزرگی است که فیلم برادران کوئن را از قلم بیندازیم. فیلمی که ادای احترامی شگفتانگیز به کمدیهای اسکروبال قدیمی است، فیلمی که با دیگر فیلم برادران کوئن یعنی «تقاطع میلر» در بیشترین تلاش برای ساختی هنری برابری میکند. در این نقطه از فعالیت حرفهایشان، فیلمسازان لزوما علاقه ندارند که ژانرهای هالیوودی را که بهشان عشق میورزند، دگرگون کنند و به جای آن، به شکلی هوشمندانه و دوستداشتنی آنها را مجددا از نو میسازند که در این جا با چنان میزان از خلاقیت، سبک و سیاق، ذوق و لطافت طبع و قدرت بصری این کار را انجام میدهند که طبیعتا به یک شکست تجاری تمام عیار میانجامد.
اما حضور نیومن در این فیلم نیز اندک لذت خود را داراست. آن هم به عنوان ابرشرور حقوقی شیطانی که نقش کوچکی را بر عهده دارد و با کاریزمای ناب خود آن را بزرگ میکند و وجه کمدی خود را که چندان فرصتی برای خودنماییاش نداشت، به رخ تماشاگران میکشد.
۶. لوک خوشدست (Cool Hand Luke)
- محصول: ۱۹۶۷ / کشور آمریکا
- کارگردان: استوارت روزنبرگ
- بازیگران: پل نیومن، جورج کندی، جی. دی. کانن و …
- امتیاز متاکریتیک: ۹۲ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸/۱ از ۱۰
دههی ۱۹۶۰ سالهای پر از مشکلی برای سینمای آمریکا بود، برههای که در آن نظام استودیوهای قدیم کمکم در حال فروپاشیدن بودند اما به ساخت فیلمهای با هزینهی ساخت بیشتر و خودنماتر ادامه میدادند که در ارتباط برقرارکردن با مخاطبی که روز به روز بیشتر مطالبهگر و پیچیدهتر میشد، شکست میخوردند.
«لوک خوشدست» مثل قهرمان سرکش ثابتقدم خود، بر خلاف جریان اصلی حرکت کرد. این یکی از فیلمهایی است که نمایشی واقعی از دههی ۶۰ میلادی است. فیلمی که به شکلی بینقص احساسات ضدسازمانی گسترده را که یک دهه آشفتگی سیاسی و تحول اجتماعی را بیان میکرد، به تصویر کشید. حتی شجاعانهتر از اینها، این حقیقت است که نمایندهی قدرت در این فیلم خود نظام زندان و پلیس است؛ این فیلم یکی از معدود و البته بهترین فیلمهای ضدپلیسی است که تاکنون ساخته شده است به خصوص از صنعتی که با ساختن تصاویر چاپلوسانهای از این نظام بیشتر و بیشتر رونق مییابد.
اما راز حقیقی ماندگاری و موفقیت «لوک خوشدست» در این است که به عنوان یک سرگرمی عوامفریب، شگفتانگیز عمل میکند. این فیلم فوقالعاده بامزه است که با لحظات قهرمانانهای که ارزش تشویقکردن را دارد و با ایدهی افلاطونی اینکه بازی یک ستارهی سینما چگونه باید باشد، راهبری میشود. شاید لوک جکسون پیچیدترین شخصیتی نباشد که نیومن آن را بازی کرده است، اما این بازی ماندگارترین بازی افسانهای او بر روی پردهی سینماست. نوعی از شخصیت سینمایی که ابهتی بیشتر از زندگی واقعی دارد و تنها در دنیای سینما و فیلمهای سینمایی میتوان پیدایش کرد.
شاید به این دلیل باشد که هنوز هم یک محصول هالیوودی است به جای اینکه یک اثر مستقلی مثل «سبکسواران» محصول ۱۹۶۹ به کارگردانی دنیس هاپر باشد. فیلمی که هرگز نتونست به عنوان یک پدیدهی ضدفرهنگی جا بیفتد و بیشتر خودش را در دل سینمای جریان اصلی جا کرد. اما اجازه ندهید که این موضوع شما را گول بزند: این فیلم همواره به عنوان یکی از خشمگینترین فیلم های ضد قدرت به یاد خواهند ماند.
۵. هاد (Hud)
- محصول: ۱۹۶۳ / کشور آمریکا
- کارگردان: مارتین ریت
- بازیگران: پل نیومن، ملوین داگلاس، پاتریشیا نیل و …
- امتیاز متاکریتیک: ۶۲ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۳ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷/۸ از ۱۰
پل نیومن چهره، جادو و کاریزمای شخصیتهای بزرگی را داشت که در زندگی عادی نظیرش پیدا نمیشد. اما تحسینشدهترین چیزی که دربارهی او به عنوان یک هنرمند وجود داشت و چیزی که میراث او را به عنوان یکی از برترین بازیگران مرد آمریکایی تمام دورانها جاودانه کرد، جرات او در بازی نقشهایی بود که از حیث اخلاقی پیچیده بودند که به هیچ طریقی شخصیتی نداشت که به آسانی توسط مخاطبان هضم شود و آن شخصیت سرراستی نبود که تماشاگران دنبالش میگشتند.
مثال عملی این ویژگی در فیلم «هاد» به چشم میخورد. نئو وسترن جذاب و پر زرق و برق مارتین ریت که در آن نیومن نقش مرد عمیقا ناخوشایندی را بازی میکند. خودخواه، خشن و کسی که اندک پشیمانی از اشتباهاتش ندارد. نقشی که او دارد، هیچگاه دلسوز نیست اما همیشه میتواند درکش کرد که باید از نویسندگی احساسی و هوشمندانه و دقیق و نقشآفرینی خالص نیومن سپاس ویژهای داشت و فیلم تصویری از فردی را نشان میدهد که عمیقا درگیر مشکلات است ولی نهایتا از دست آنها خلاصی ندارد. این مورد خوبی برای مطالعهی شخصیت است. بسیار تلخ، بالغ و پیچیده که به نظر میرسد با جنبش هالیوود جدید مطابقت دارد. گرچه شش الی ۷ سال از آن قبلتر ساخته شده است.
و بزرگی فیلم «هاد» به همه چیزی که پیرامون نیومن هست، مربوط میشود. نه تنها دیگر بازیگران فوقالعادهی این فیلم (خصوصا بازی انسانی پاتریشیا نیل که برای او اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی زن را به ارمغان آورد)، بلکه کارگردانی ریت هم عالی است و به شکلی بینقص، حس غمگینی و ناامیدی کامل از منظرهی وسیع بیابان آمریکا را به تصویر میکشد که به سختی میتوان تصویربرداری بهتری از کار زیبا و نفسگیری که جیمز وانگ هو انجام داده است، پیدا کرد.
۴. بیلیاردباز (The Hustler)
- محصول: ۱۹۶۱ / کشور آمریکا
- کارگردان: رابرت راسن
- بازیگران: پل نیومن، جکی گلیسون، پایپر لوری و …
- امتیاز متاکریتیک: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
یک نقشآفرینی ششدانگ ضدقهرمانی دیگر از نیومن (و شاید این کاراکتر شخصیت اصلی معرف او باشد) در نقش ادی فلسون در فیلم «بیلیاردباز» محصول ۱۹۶۱.
در کنار لوک جکسون، فلسون نقشی است که معرف نیومن است. به این دلیل که به بهترین شکل توانست تا نمایشی از تمامی نقاط قوت بازیگر را به تصویر بکشد. به عنوان مردی که از جادوی فراوان خود و شخصیت خوشگذرانش، به عنوان ابزاری برای فریب استفاده میکند و همچنین از آن به عنوان سپری در برابر احساسات تاریکی استفاده میکند که در طلب از بین بردنشان است. نیومن آن سلوک و سرزندگی بیزحمت خود را به کار میگیرد تا حفرهای را در آن حالت جلوهگرش ایجاد کند و آن آسیبپذیری عظیم و گسترده را که زیر ظاهر اتوکشیدهاش پنهان شده است، عیان کند و به نمایش بگذارد.
این یک بازی شگفتانگیز است که بسیار دقیق از آب درآمده است، اما این تنها جاذبهی فیلم «بیلیاردباز» نیست درست مثل فیلم «هاد»، نقشهای مکمل فوقالعادهای نیز در کنار نیومن حضور دارد (پایپر لوری و جورج سی اسکات خیلی خوب هستند، اما ستارهی واقعی جکی گلیسون در نقش مینهسوتا فتس است. یک حضور نمادین و بهیادماندنی به رغم زمان کوتاه بازی در فیلم) و سکانسهای عالی بازی بیلیارد. بازی که به سختی میتوان به شکل سینمایی آن را جذاب جلوه داد، اما کارگردان این فیلم یعنی رابرت راسن و تدوینگر اسطورهای فیلم دده آلن این بازی را به شکلی پویایی به تصویر کشیدند و سکانسهای باورپذیر متعددی را از آن ساختند.
۳. رنگ پول (The Color of Money)
- محصول: ۱۹۸۶ / کشور آمریکا
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- بازیگران: پل نیومن، تام کروز، ماری الیزابت ماسترانتونیو و …
- امتیاز متاکریتیک: ۷۷ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
شکی نیست که شاید این انتخاب برای عدهای نامتعارف به نظر بیاید، اما وقتی که دو فیلم «بیلیاردباز» و «رنگ پول» را مقایسه میکنیم، غیر قابل درک نیست اگر بگوییم «رنگ پول» شاید به همان اندازه خوب است و «بیلیاردباز» هنوز هم نسبت به این دنباله از خودش که با تاخیر قابل ملاحظهای یعنی ۲۵ سال بعد عرضه شده است، ضعیفتر است.
در ابتدا شاید مقایسهای غیرمنصافانه و عبث به نظر برسد، از آنجایی که این دو فیلم از هر جهت از زمین تا آسمان با یکدیگر تفاوت دارند. کلاسیکگرایی استوار راسن با سبک پرجنب و جوش اسکورسیزی تفاوت فاحشی دارد و داستان فیلم (که اقتباسی از کتابی به همین نام به قلم والتر تویس است اما فیلمنامهنویس ریچارد پرایس آن را خیلی خوب سر و شکل داده است. جالب اینکه داستان فیلم «بیلیاردباز» نیز اقتباسی از کتاب به همین نام نوشتهی والتر تویس است) به مراتب سرراستتر است، روایت یک مرد حقهباز به جای اینکه مراقبهای از اعتیاد، وسواس فکری و شکست مثل فیلم «بیلیاردباز» باشد.
تنها نقطهی مشترک هر دو فیلم حضور جاودانهی جذاب نیومن است، اما همه چیز دیگر به عنوان یک فیلم مستقل به حساب میآید و اینکه کدام اثر بر دیگری برتری دارد، کاملا بستگی به سلیقهی شخصی دارد و «رنگ پول» جذابیتهای منحصر بسیاری برای خودش دارد تا بتواند در این رقابت سربلند بیرون بیاید: رابطهی ادی فلسون و شخصیتهای جدیدی که تام کروز و ماری الیزابت ماسترانتونیو بازی در نقشهایشان را بر عهده دارند و شاید از لحاظ دراماتیک، بسیار باورپذیرتر از هر چیزی در اصلش باشد. انرژی دیوانهوار اسکورسیزی و پیچیدگیهای زیباشاختی او بیش از هر چیزی هیجانانگیز است. اما مهمتر از هر چیز، این فیلم مثل یک بمب است.
۲. بوچ کسیدی و ساندنس کید (Butch Cassidy and Sundance Kid)
- محصول: ۱۹۶۹ / کشور آمریکا
- کارگردان: جورج روی هیل
- بازیگران: پل نیومن، رابرت ردفورد، کاترین راس و …
- امتیاز متاکریتیک: ۶۶ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۸ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
بهترین فیلمهای نیومن که در این فهرست معرفی شدهاند، به طور مساوی بین فیلمسازی عوامفریب کلاسیک هالیوودی دربارهی شخصیتهای افسانهای که برای نشاط و کاریزمای بیرقیب او انتخاب بینقصی بود و درامهای غمانگیز که با مردم عادی سر و کله میزد و در آن بازیگر عمقی از احساسات و گسترهای از تواناییها را بروز میداد که به سختی توسط معاصرانش قابل دستیابی بود، در نوسان است.
بهترین نمایش برای نشاندادن هر دو وجه نیومن، یکی از بهترین رتبهها را برای خودش در این فهرست دارد و تا جایی که وجه ستارهی سینمایی او پیشرو است، فیلمی بهتر از «بوچ کسیدی و ساندنس کید» وجود ندارد. به عنوان یک وسترن، فیلمی که جورج روی هیل ساخته است، یکی از بهترینها در این ژانر است. یک چرخش کاملا یگانه در این ژانر که نه لحن مرثیهوار جان فورد را دارد و نه لحن اپرایی لئونه را و بیشتر به حال و هوای پاتوقگونه و گشت و گذار فیلمهای هاوارد هاکس میخورد با تمرکز بر رفاقت مابین شخصیتهای اصلی داستان.
اما این فیلم خودش را از سبک هاوارد هاکس متمایز میکند، چیزی که مدرنتر و سرزندهتر از کلاسیکهای بصری استاد این سبک است. پالتهای رنگ متفاوت تصویربرداری فوقالعادهی کونراد ال. هیل، طلایهدار بسیاری از روشهایی است که از آن زمان تاکنون به یکی از اجزای اصلی فیلمسازی تبدیل شده است.
و به عنوان فیلمی درباب رفاقت، بینظیر است و نمیتوان به سادگی از آن گذشت. شیمی رابطهی بین نیومن و رابرت ردفورد آنچنان هیجاننگیز است که همان تیم خلاق یک فیلم دیگر را (فیلم نیش) چند سال دیگر حول محور این دو بازیگر ساختند. اما حتی با این فیلم هم نتوانستد درخششی را که «بوچ کسیدی و ساندنس کید» دارد، به تصویر بکشند.
۱. حکم (The Verdict)
- محصول: ۱۹۸۲ / کشور آمریکا
- کارگردان: سیدنی لومت
- بازیگران: پل نیومن، شارلوت رمپلینگ، جک واردن و …
- امتیاز متاکریتیک: ۷۷ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۸ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷/۷ از ۱۰
سهگانهی سیدنی لومت، دیوید ممت و پل نیومن احتمالا نمیتواند به چیزی جز یک شاهکار منتهی شود، اما فیلم «حکم» حتی پا را از وزن سنگین این اسامی نیز فراتر میگذارد.
یکی از بهترین فیلمهای آمریکایی دههی ۱۹۸۰ میلادی (گرچه آنچنان توجهی به آن نشده است). این فیلم بهترین این سه هنرمند تمام و کمال را به میدان میآورد که استعداد هریک، دیگری را تغذیه میکند تا اثری ماندگار خلق شود. نوشتهی ممت از زدودن روی فاسد شخصیت اصلی داستان سر باز میزند و نیومن با صداقتی تمامعیار و به شکل تحسین برانگیز، با این چالش مواجه میشود (او حتی با استودیو دعوا میکند تا صحنهای که در آن او به زنی حمله میکند، نگه دارند) تا رستگاری او به شکل شگفتانگیزی ساخته شود.
البته، کیفیت تجربه و صداقت احساسی قدرتمند بازی نیومن به کلی مدیون فرآیند منحصربهفرد تمرین و تکرار بیامان لومت است که در آن همهی بازیگران هستهی شخصیت خود را میسازند. این تصادفی نیست که یکی از عوامل پای ثابت طی کارنامهی شگفتانگیز و متنوع لومت، بازیهای خارقالعاده است از آنجایی که او سخت تلاش میکند تا به آن برسد.
«حکم» یکی از شاهکارهای بازی نیومن در اواخر دوران فعالیت حرفهای اوست. سندی نهایی برای تعهد او به بازی در نقشهای سخت که هر بازیگری در قد و قامت او، جرات نزدیکشدن به آن را ندارد. برای مثال رابرت ردفورد قرار بود در این فیلم بازی کند و همهی تلاشش را کرد تا شخصیت معتاد به الکل و زنبارهی این فیلم را از آب درآورد. کاری که نیومن به خوبی از عهدهی آن برآمد و حق بازیگری را در قبال این شخصیت پیچیده ادا کرد. یک هنرمند واقعی تا انتهای فیلم و در واقع تا انتهای کارنامهی بازیگریاش.
منبع: Taste of Cinema