فیلم انگاشته (Tenet)؛ ناپختگی یک فیلمساز خلاق
در نقد فیلم انگاشته (Tenet) خطر لو رفتن داستان وجود دارد.
از همان زمان که اولین پیشنمایش از فیلم «انگاشته» کریستوفر نولان پخش شد، کنجکاویها نسبت به فیلم چند برابر شد. چرا که فیلم از نظر داستانی و سبک بسیار شبیه «تلقین» بود. خیلیها تلقین را بهترین فیلم نولان و نقطه اوج کارنامه کاری او میدانند. به همین دلیل بازگشت او به آن حالوهوا قطعا باعث خوشحالی بود. انگاشته در مقایسه با تلقین از خیلی جهات کم میآورد و در چند جا هم به جرأت میتوان گفت که از تلقین جلو میزند. بد نیست نگاهی دقیقتر به یکی از مهمترین فیلمهای سال ۲۰۲۰ بیاندازیم.
فیلم ایده نبوغ آمیزی دارد. بازی با دو خط زمانی مختلف و پیش بردن اتفاقات در بستر همزمان این دو خط زمانی، از آن ایدههای بکری است که تنها نولان به سراغش میرود. همین ایده بکر باعث خلق چند سکانس حیرتانگیز در فیلم شده است. صحنهی مبارزهی دو نفر با هم در حالی که یکی در زمان واقعی و دیگر در زمان معکوس پیش میرود، یکی از بهترین نمونههای آن است. باید سالها بگذرد تا بتوانیم چنین صحنه غریبی را دوباره در یک فیلم سینمایی ببینیم. در هیچ رسانه دیگری، حتی بازیهای ویدیویی، نمیتوان چنین صحنه تماشایی را پیاده کرد.
شاید نولان واقعا میخواسته به کلیشههای گونهی سینمایی جاسوسی وفادار بماند. بعید است بتوانیم عنصری کلیشهایتر از یک ضدقهرمان ثروتمند، بیرحم و پرقدرت با لهجه روسی پیدا کنیم! ولی ما اگر نولان را دوست داریم، به خاطر این است که همیشه تلاش کرده سینمای تازهای در اختیار ما قرار دهد و دنبال قواعد تکراری نباشد.
انگاشته شروع کندی دارد و البته تا حدی قابل پیشبینی هم هست. همچون تلقین، نولان اینجا هم مجبور است بخشی از زمان فیلم خود را صرف ارائه توضیحاتی دربارهی ایدهی فیلم و قوانین جاری در آن کند. وقتی قوانین در ذهن مخاطب تثبیت میشوند و با فیلم همراه میشود، فیلم به یکباره جان میگیرد، سرعت رویدادها افزایش مییابد و در نهایت در آن مبارزه پایانی که یکی از زیباترین بخشهای فیلم است، به اوج میرسد.
یک نکته قابل توجه دربارهی انگاشته این است که درک ایده حاکم بر داستان و منطق عجیب و غریب آن، خیلی راحتتر از درک قواعد فیلم تلقین است. معلوم نیست این امر به این خاطر است که نولان در مقایسه با ده سال پیش به مهارت بیشتری رسیده و بهتر میتواند فیلمنامه خود را پیاده کند، یا اینکه کلا ایدهی دو خط زمانی مختلف در مقایسه با لایههای تودرتوی خواب، پیچیدگی کمتری دارد. به هرحال نولان از روانشناسی به سراغ علم رفته است و علم همیشه منطق ساده و سفتوسختی دارد!
فیلم ایده نبوغ آمیزی دارد. بازی با دو خط زمانی مختلف و پیش بردن اتفاقات در بستر همزمان این دو خط زمانی، از آن ایدههای بکری است که تنها نولان به سراغش میرود. همین ایده بکر باعث خلق چند سکانس حیرتانگیز در فیلم شده است.
اما انگاشته در همهی جنبهها به این قوت عمل نمیکند و چند نقطه ضعف اساسی دارد که ضربه زیادی به این اثر تماشایی زدهاند. اولین مشکل، شخصیتپردازی است. اغراق نیست اگر بگوییم در فیلم اصلا چیزی به نام شخصیتپردازی وجود ندارد. نه شخصیت اصلی داستان با بازی جان دیوید واشنگتن و نه نیل (رابرت پتینسون)، کت، سیتر، پریا و دیگر شخصیتهای داستان هیچ پسزمینه و عمقی ندارند. معلوم نیست از کجا آمدهاند و چه ماجرایی را از سر گذراندهاند.
برای درک بهتر این مشکل باید دوباره به سراغ فیلم تلقین برویم. در آن فیلم چیزی که بیش از همه اهمیت داشت، تلاش کاب برای بازگشت به خانواده و احیای دوباره تمام آن خاطرات شیرینی بود که در ذهنش مانده بود. تمام آن تلاش و تکاپو، کشتوکشتار، تعقیب و گریز، همه اینها برای کاب ارزشش را داشتند چون او به دنبال هدف شخصی بود که برایش اهمیت زیادی داشت. در فیلم تلقین دیگر خبری از نجات دنیا نبود، در پایان حتی در بدترین حالت، تنها دنیای این چند شخصیت اصلی از بین میرفت، اما همین عنصر ساده هم برای ما به اندازه پایان دنیا ارزشش را داشت؛ چرا که ما این شخصیتها را درک کرده بودیم و هدفشان به هدف ما تبدیل شده بود.
اما در انگاشته، نولان تمام این نکات را در یکی از کلیشهایترین دستمایههای فیلمنامهنویسی در تاریخ سینما خلاصه کرده است؛ نجات دنیا! از نظر او وقتی پای نابودی جهان در میان باشد، دیگر شخصیتپردازی و دغدغههای شخصی مهم نیست؛ چون این هدف والا به تنهایی ارزشش را دارد. جالب این است که نولان در آثار پیشینش به زیبایی نشان داده بود که دغدغههای شخصی قهرمان داستان میتواند جایگاهی فراتر از عنصری مهم چون پایان دنیا داشته باشد. اگر در فیلم «دانکرک» انگلیسیهای در ساحل در خطر یک نابودی قریبالوقوع بودند، باز فیلمساز نگاه کلی نداشت و ما با نگرانیها و دغدغههای چند شخصیت اصلی همراه بودیم.
اگر در فیلم «میانستارهای» کره زمین در آستانهی نابودی بود و چند فضانورد عازم پیدا کردن یک سیاره جدید برای حیات بودند، باز عنصر کلیدی فیلم، رابطهی اصلی شخصیت اصلی فیلم با دخترش بود که در طول سالها و شاید بتوان گفت قرنها گسترش یافته و برای او به عامل اصلی تلاش و ادامه دادن تبدیل شده بود. دربارهی اهمیت این مسأله در تلقین هم که بالاتر اشاره کردیم. اما در انگاشته هیچ شخصیت متمایزی وجود ندارد. هیچ دغدغه شخصی دیده نمیشود. قهرمانان فیلم تنها میخواهند دنیا را نجات دهند، چون کار خوبی است! همین مسأله باعث شده بازیها ویژگی خاصی نداشته باشند. از این نظر باید به بازیگران حق داد. واقعا با شخصیتی که هیچ عمقی ندارد و تنها برای پیش بردن روایت داستان حضور دارد، هیچکاری نمیتوان کرد.
فیلم از نظر ساختاری شباهتهای زیادی به فیلمهای جاسوسی مطرح دارد. در واقع خیلی از کلیشههای مهم فیلمهای جاسوسی همچون فضاهای مجلل و پرزرقوبرق، ضدقهرمانی ثروتمند، معشوق درستکاری که در چنگال ضدقهرمان و نوچههایش اسیر شده (الیزابت دبیکی در سریال «مدیر شب» هم دقیقا در نقش چنین شخصیتی بازی کرد! امیدواریم بتواند خود را از چنگال این کلیشه نجات دهد)، تجهیزات پیشرفته و البته تلاش برای نجات دنیا در فیلم وجود دارند.
شاید نولان واقعا میخواسته به کلیشههای این گونه سینمایی وفادار بماند. بعید است بتوانیم عنصری کلیشهایتر از یک ضدقهرمان ثروتمند، بیرحم و پرقدرت با لهجه روسی پیدا کنیم! ولی ما اگر نولان را دوست داریم، به خاطر این است که همیشه تلاش کرده سینمای تازهای در اختیار ما قرار دهد و دنبال قواعد تکراری نباشد. او کسی بود که با سهگانه بتمن، سینمای ابرقهرمانی را برای همیشه متحول کرد. چهچیزی میتواند از این غمانگیزتر باشد که خالق جوکر در فیلم «شوالیه تاریکی» که یکی از بهترین ضدقهرمانهای دنیای سینما است، در فیلم آخر خود یک ضدقهرمان کاملا تکراری و کلیشهای را رو کرده است؟
انگاشته از نظر داستانی یکی از بهترین فیلمهای امسال است. طراحی چنین ساختار پیچیده و تودرتویی، به یک محاسبه و فرمولنویسی عجیبوغریب نیاز دارد و واقعا کار هرکسی نیست. نوشتن فیلمنامه این فیلم چیزی در حد یک پروژه برنامهنویسی بوده است! خیلی از صحنههای تماشایی فیلم نمونههای مشابهی ندارند و نخواهند داشت، مگر اینکه خود نولان در فیلمهای بعدی خود دوباره چیز تازهای رو کند. اما نمیتوان ایرادات قابل توجه فیلم را نادیده گرفت. نولان در دانکرک هم نتوانسته بود آن پختگی لازم را بهکار ببرد. و حال دوباره در این فیلم این اتفاق افتاده است. آیا باید نگران مسیر حرفهای یکی از خلاقترین فیلمسازان دنیا باشیم؟
شناسنامه فیلم انگاشته
نویسنده و کارگردان: کریستوفر نولان
بازیگران: جان دیوید واشنگتن، رابرت پتینسون، الیزابت دبیکی
امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۷ از ۱۰
خلاصه داستان: دو جاسوس بینالمللی حرفهای برای جلوگیری از وقوع جنگ جهانی سوم، درگیر ماجرا و توطئهای پیچیده میشوند؛ از جمله یک فناوری بیمانند که امکان وارونگی زمان را به بشر دادهاست.
محصول: ۲۰۲۰
این فیلم در واقع یک فیلم ساینتیفیک نیست یا جاسوسی بلکه یک فیلم عرفانیست با دیدگاه عرفانی.در این فیلم در واقع میگه درسته که همه سرنوشت داریم ولی میتئنیم تغییرش بدیم و حتی میتونیم در آینده با کارهایی که می کنیم گذشته تغییر بدیم.
سلام.
شخصیت اصلی فیلم زمان .
پس اینکه به قول بعضی دوستان شخصیت پردازی قوی نداره به نظرم انتقاد درستی نیست،یک فیلم اجتماعی یا تاریخی نیست،که لازمش درک بیشتر شخصیت ها باشه، فیلم علمی و مهم درک مناسبات علمی فیلم، اگر قرار باشه بیشتر به شخصیت پردازی بپردازه احتمالا باید مدت زمانی شبیه مرد ایرلندی از اسکورسیزی براش متصور باشیم.
در کل خوشحالم که شخصی مثل نولان هست تا از نبوغش در سینما بهره مند بشم و فکر میکنم با وجود کریستوفر نولان از فیلم های دیگر کارگردان ها مثل اسپیلبرگ، اسکورسیزی و حتی فینچر، کمتر لذت گیج کنندگی خواهم برد .
خیلی فیلم بدی بود و یکی از ضعیف ترین های نولان
نمره فیلم : ۶/۱۰
دو سال دیگه می بینمت که میگی عالی بود بی نظیر بود شاهکار بود
نظر من چرا چاپ نشده ادمین ؟؟ کل وقت گذاشتم تا نوشتمش 🙁
اول باید بگم خوشاحالم از اینکه جرات میکنند منتقدای وطنی امروز اثار کارگردان های مطرحی مثل نولان انتقاد کنند و ضعف هاشونو به چالش بکشنند و مثل گذشته نیست که فقط گل و بل بل بگن و بجای نقد همش تعریف کنند و این خودش نشونه پیشرفت نقد در ایران هست . وگرنه یه زمانی بود که کسی جرات نمیکرد از اثار نولان چیز منفی بگه با اون حال که میدونست کارش ضعف داره که این بخشیش بر میگرشت به عدم شجاعت منتقد و بخشی دیگش به طرفدارهای دو اتیشه اش یا همون نولان فن ها که با توهین دهن منتقد رو میبستن . همونطور که زیر این پست هم توهین کردن به منتقد بخاطر نقد درست و بجای نولان بازمثل قدیم ها . اما در کل شجاعت منتقد و حتی تیتر شجاعانه اش ستودنی هست هر چند که نقد به همهابعاد فیلم نپرداخت و فقط به ضعف شخصیت پردازی و کلیشه ای بودنش پرداخت چون فیلم ضعف های دیگه هم داره …. اما راجب فیلم باید بگم که به جرات یکی از ضعیف ترین فیلم های نولان بود و شاید ضعیف ترینش . ضعیف تر از دانکرک حتی که به درستی بهش نقد میشد این فیلم جنگی نبود بلکه یه مستند بود بیشتر . این فیلم بجز کلیشه ای بودن ، عدم شخصیت پردازی مناسب که منتقد هم به درستی بهش اشاره کرد از پیچیدگی بیش از حدی هم برخوردار بود که باعث میشه مخاطب گیج بشه و هیچی از فیلم نفهمه . منتهی نفهمیدن نه از روی ذوق بلکه از روی عصبانیت و اعصاب خوردی . همچنین فیلم خیلی جاها خسته کننده و تکراری میشه مثل سکانس های سفر مامور به هند . اکشن فیلم هم یه جاهایی مسخره میشه مثل با دست ترمز کردن ماشین در وسط خیابون توسط جان دیوید واشنتگون … راجب کلیشه بودن هم بگم این فیلم فقط تو بدمن روسی کلیشه و تکراری و نخ نما نیست متاسفانه بلکه حتی توی دیالوگ ها هم به شدت کلیشه زده رفتار کرده . مثل دیالوگ اخر فیلم که خطاب به پسربچه میگه : اون بمبیه که قدرت تغییر دنیا رو داره که جمله ای بود که من بارها شنیدم در فیلم ها خطاب به بچه ها … راجب شخصیت پردازی هم بگم هیچکدوم از کاراکتر ها در نیومدن و تبدیل به شخصیت نشدن و همشون در حد تیپ باقی موندن که این فاجعه هست برای یکی مثل نولان که روزگاری استاد شخصیت پردازی بود در فیلمی مثل دارک نایت … یه چیزی هم خطاب به نولان فن های عزیز بگم که فکر میکنند فیلم خوبی هست و منتقدان ایرانی از روی جلب توجه نقدش میکنند باید بگم امتیاز imdb این فیلم ۷.۶/۱۰ هست یعنی جز ضعیف ترین کارهای نولان نسبت به تلقین و میان ستاره ای و ممنتو و.. و متا اسکورش هم ۶۹ از ۱۰۰ بود که یعنی یه فیلم معمولی . حتما منتقد های اون ور هم از روی جلب توجه نقد کردن و فقط شما نولان فن ها درست میگید !! اینم بگم نولان قطعا در افت قرار داره به لحاظ حرفه ای و کاری و خیلی فاصله داره با شاهکاری های خودش یعنی دارک نایت و میان ستاره ای در این ۲ فیلم اخیرش یعنی دانکرک و تنت . ببخشید طولانی شد اگه .
نمره فیلم : ۶/۱۰
” قهرمان اصلی منم ”
۱- همین تک جمله، نیت ناخوداگاه آمریکایی رو فاش میکنه، این جیمز باند ریشو، هم میخواد پوز اکشن انگلیسی رو بزنه، چون تام کروز با ماموریتهای غیرممکنش نتونس، و هم اینکه فلسفه هندی (عرفان شرقی) رو با سلاح تخیل علمی، یه دین پست مدرنی جایگزین بکنه، و هم اینکه ایدولوژی توهمی روسی رو به بهانه اتمی نابود بکنه، انگار که روح خودشیفته و هیستریک در آمریکای جدید میخواد همه رقیبان را در همه زمینه ها جاه طلبانه، مصادره و مطیع سازد. خلاصه گوژ هم گوژ بابای من
۲- چرخ گوشت رو جلوی بچه بذاری واضحه که چند دقیقه دیگه باید ببریش بیمارستان تا پیوند عضو بخیه کنی، برای پیشگویی این پدیده لازم نیست که با زمان بازی کنی، اما برای عوامفریبی باید آسمان و زمین رو بهم ببافی، باید به زنان خوشگل اروپایی ثابت کنی که شوهر خوش تیپ ترشان مخفیانه نیات خطرناکی دارند تا به اغوای شمای قهرمان دل بندند.
نولان ایندفعه قدمش رو بقدری بزرگ ورداشته که نیت اصلی خودشان رو هم لو داده. چراکه تک نژاد برتر نداریم، تنوع لازمه خلقته. ایکاش به همون شوالیه های بتمنی ادامه میدادی.
” قهرمان اصلی منم ”
۱- همین تک جمله، نیت ناخوداگاه آمریکایی رو فاش میکنه، این جیمز باند یانکی، هم میخواد پوز اکشن انگلیسی رو بزنه، چون تام کروز با ماموریتهای غیرممکنش نتونس، و هم اینکه فلسفه هندی (عرفان شرقی) رو با سلاح تخیل علمی پست مدرنی از میدان بدر کنه، و هم اینکه ایدولوژی توهمی روسی رو به بهانه اتمی نابود بکنه، انگار که روح خودشیفته و هیستریک در آمریکا جدید میخواد همه رقیبان را در همه زمینه ها جاه طلبانه، مصادره و مطیع سازد.
۲- چرخ گوشت رو جلوی بچه بذاری واضحه که چند دقیقه دیگه باید ببریش بیمارستان تا پیوند عضو بخیه کنی، برای پیشگویی این پدیده لازم نیست که با زمان بازی کنی، اما برای عوامفریبی باید آسمان و زمین رو بهم ببافی، باید به زنان خوشگل اروپایی ثابت کنی که شوهر خوش تیپ ترشان مخفیانه نیات خطرناکی دارند تا به اغوای شمای قهرمان دل بندند.
نولان ایندفعه قدمش رو بقدری بزرگ ورداشته که نه تنها نیت اصلی خودشان رو لو داده، بلکه واقعا هم باید در زمان سفر کند تا خشتک هم پاره نشود. چراکه تک نژاد برتر نداریم، تنوع لازمه خلقته.
سلام وقت بخیر به دوستداران فیلم و سریال
خدایی من یه چیز میگم ن بیشتر
فیلم های نولان رو با یک بار دیدن نمیشه نقد و جمع بندی کرد یا بخوای کلی دربارش حرف بزنی، همیشه فیلم های نولان را باید ۲ بار با دقت نگاه کرد اونوقت میتونی بشینی دربارش حرف بزنی،،،، خوبی فیلم های اقای نولان اینه بیننده هارو ب چالش میکشه و مدتها روی هر فیلمی درگیر هستند،،، من ک لذت بردم،، اقای نولان توی تمام ژانر ها فیلم ساختن و ب بهترین نحو ممکن دین خودشو ب سینما و بیننده ها ادا کرد،،،، ممنون از شما،،، امیدوارم از این نولان ها بازم بیاین ک بتونن همچین فیلم های توی تمام ژانر ها بسازن ک ببینده رو مجبور کنه ب بحث و تبادل نظر درباره آن،،،، ممنون از شما دوستان عزیز بابت نقد و بررسی های ک میذارین، لذتبخشه افکار و نظرات همه،،، ک هر کسی با دید خودش درباره فیلم تنت حرف میزنه
سلام دوستان فیلم های نولان از نظر من واقعا حرف نداره این فیلم هم واقعا بی نظیر بود از نظر پیچیدگی فیزیک و علم فیزیک و رفتن ب گذشته خوب بود ولی سوتی فیلم جایی بود ک در آینده وقتی شخصیت ها اشتباه میکردن و برمیگشتن ک اصلاح کنن اینجاش درست نبود چون فکر فردا و اتفاقات فردا یا امروز در آینده هست و طرف ک بر میگرده عقب و ادامه کارشو میده ک چه هدفی داره یخورده سوتی بود نمیدونم منظورمو گرفتید؟؟؟
این فیلم از نظر علمی هم مشکل داشت. یک ماده نمیتونه توی دو تا زمان همزمان وجود داشته باشه. در صورتی که واشنگتن با خودش داشت مبارزه میکرد و بسیاری از سکانسها که همزمان یک نفر از دو زمان در یک مکان بودند. حتی جوابی هم برای این قضایا نداشتن.مثلا یکجا پرسید اگه برگردی عقب و پدربزرگتو بکشی چی میشه.میگفت اکتسابیه.یعنی چی .اصلا کلا همه اون داستان رفت زیر سوال. کلا چرت بود.
من در میان ستارگان رو بارها دیرم و میتونم بگم بهترین فیلم نولان بود و هست.
خیلی خوبه به خودمون جرات نقد میدیم اونم نقد هر چیزی بدونپشتوانه دانشی! نقدهایی که درباره نولان می خونم از جمله این نقد من رو یاد دوست عزیز نقاد محبوب صدا و سیما میندازه!!
البته برام واضحه این ترفندی هم میتونه باشه برای اینکه کاربران بیشتر اینگیج بشوند با سایت شما که ترفندی از مد افتادست چراکه در عین بالا بردن اینگیجمنت موجب لطمات جبران ناپذیر به برند شما میشه.
اگر واقعا هدف از نقدتون، نقد بوده توصیه می کنم نقد علمی رو یاد بگیرید چون چند کلمه سینمایی نقد رو نقد نمیکنه وگرنه میشه شخصی خنده دار.
دوم اگر هدفتون بالا بردن اینگیجمنت بوده مطمئن باشید ضد برندتون در این مورد کار کردید.
باخت باخت