۱۰ فیلم (واقعا) ترسناک یک دههی گذشته!
در دههی گذشته کمپانیها و سازندگان فیلمهای ترسناک سعی کردند بازارهای جدیدی را تسخیر کنند و فیلمهای ترسناکی مناسب مخاطب عام بسازند؛ مخاطبانی که تماشاگر سنتی ژانر وحشت نیستند یا دلنازکتر از آن هستند تا از تماشای این فیلمها لذت ببرند.
بنابراین شاهد ظهور پدیدهای جدید به نام بلاک باستر ترسناک بودیم که المانهای سینمای وحشت را میگرفت و در بستهبندیهایی شیک و پاستوریزه و خنثی ارائه میکرد که نه ترسناک بودند و نه بازتاب دهندهی روح زمانه. هر چه بودند هدفی جز پر کردن جیب سازندگان نداشتند و به این هدف هم رسیدند به گونهای که گاهی فیلمی ترسناک در صدر جدول فروش هفتگی قرار میگرفت، کنار آثار علمی-خیالی یا ابرقهرمانانه.
فیمهایی مانند آن (it) و احضار (the conjuring) و اسلافش در این دسته قرار میگیرند. آثاری که برای ترساندن هیچ ترفندی جز غافلگیر کردن لحظهای مخاطب در چنته ندارند و جای کمبودهای دیگر خود را با جلوههای ویژه پر میکنند. در پس این آثار محافظهکار آنچه که همیشه مغفول میماند حضور تعلیق به جای غافلگیری و درگیر کردن مخاطب با بازگو کردن نکبتهای جهانی ست که در آن زیسته و لمس کرده است.
این ۱۰ فیلم ترسناک دههی گذشته نقطه مقابل چنین تفکری هستند. برخوردار از شخصیتهایی فکر شده که نه احمق هستند و نه خوشی زیر دلشان زده تا خود را گوشهی تاریکی، در چنگال قاتل یا هیولایی مخوف بیندازند. آنقدر هم دیوانه نیستند تا دوای ناخوشیهای دوران نوجوانی خود را در یک صفحهی گردان مسخره با احضار روحی خبیث تسلا دهند.
بلکه شخصیتهایی هستند درگیر مشکلاتی جدی که خود این مشکلات توان از پا درآوردن هر کسی را دارد چه رسد به آنکه کنترل زندگی خود را به موجود شروری بسپارند که جز مرگشان نمیخواهد.
به همین دلیل است که فیلم ترسناک امکان تبدیل شدن به پدیدهای همه گیر را ندارد؛ اگر نگرش انتقاد از وضع موجود را از آن بگیریم، چیزی برای عرضه کردن ندارد. فیلم ترسناکی که از زخمی عمیق از جامعه و روان آدمی نگوید بیش از خوراک یک بار مصرفی نیست که نه در ذهن میماند و نه تأثیری میگذارد. چه رسد به آنکه عدهای تصمیمساز بخواهند از ذات خود دور شود و طوری باشد که گروههای سنی بیشتری را جذب کند.
۱۰. اتاق انتظار (green room)
- کارگردان: جرمی سالنیر
- محصول: 2015
- امتیاز در راتن تومیتوز: 90٪
عدهای نژاد پرست که به رنگ پوست و تبارشان میبالند پاتوقی راه انداختهاند تا در کنار دعوت از گروههای موسیقی هوی متال، درآمدی هم از راه خلاف داشته باشند. این پاتوق فرهنگی پوششی ست بر آنچه که میکنند. حال چند جوان از همه جا بی خبر و بخت برگشته برای اجرا به این مکان دور افتاده آمدهاند.
Green room در ترجمهی تحتالفظی به معنا اتاق سبز است اما در اینجا به اتاق انتظاری گفته میشود که اعضای گروه موسیقی قبل و بعد از اجرا در آن استراحت میکنند تا دستمزدشان را بگیرنند و روانهی خانه شوند. همین اتاق مکانی ست که باعث میشود اعضا در زمان نامناسب در مکان نامناسب باشند و ناخواسته متوجه جنایت این فرقهی تبهکار شوند. این آگاهی فقط یک راه برای اعضای فرقه باقی میگذارد: هیچ شاهدی نباید باقی بماند.
تقابل میان چند جوان ساده و افرادی تا بن دندان مسلح و فضاهای بسته و تاریک در کنار مرگ فجیع برخی از افراد، نوعی ترس کلاستروفوبیک در قابهای فیلم جاری کرده که آن را از یک فیلم جنایی فراتر میبرد و جلوهای اسلشر به آن می بخشد. تعلیق جاری در اثر به همراه ساخت شخصیتهایی با روحیه یا توانایی متفاوت، باعث شده تا روند گرهافکنی و گرهگشایی فیلم به درستی پیش رود.
مجموعهی این تلاشها اتاق انتظار را به فیلمی تبدیل کرده که در بار اول تماشا پر هیجان است و در مرتبهی دوم به خاطر به چشم آمدن جزئیات، لذتبخش.
۹. توماهاک استخوانی (bone tomahawk)
- کارگردان: کریگ زلر
- محصول: 2015
- امتیاز در راتن تومیتوز: 91٪
مهجورترین فیلم فهرست در ایران. احتمالا به خاطر اینکه کسی تصور نمیکند بتوان ژانر وسترن و ژانر وحشت را در هم ادغام کرد.
به تقلید از وسترنهای کلاسیک، در این فیلم با کلانتری طرفیم که هم روان تاریکی دارد و هم وجودی روشن. همه در شهر تحت کنترل او به زندگی خود مشغولند تا اینکه یک شب همه چیز به هم میریزد.
افراد قبیلهای آدمخوار از بومیان سرخپوست (که نام فیلم از آنها گرفته شده) آمریکا به شهر حمله میکنند و عدهای را با خود میبرند. حال کابویها و هفتتیر کشان فیلم باید زودتر از آنکه همولایتیهایشان به نیش کشیده شوند، «وحشیها» را پیدا کنند.
فیلم روایت وسترن خود را کنار نمیگذارد تا ترسناک شود بلکه هر دو ژانر را به موازات هم دنبال میکند. خبری از نیروهای ماوراءالطبیعه هم نیست تا جلوههای ویژه به کار آید و باعث تغییر لحن فیلم شود. فقط اینکه هیولاهای اثر عدهای سرخپوست هستند که به جای شکار حیوانات از انسانها تغذیه میکنند.
در چنین چارچوبی هدف فیلمساز نمایش رفتار کلانتر و گروهش است که به سیم آخر زدهاند تا به هر قیمتی حق غاصبان را کف دستشان بگذارند. برای رسیدن به این هدف، دوربین فیلمساز قبیله را در لانگ شات قرار میدهد و در پردهی پایانی تصویری دلهرهآور از آنها ترسیم میکند که کمی هم مایههای اسلشر دارد.
نمایش نحوهی زندگی قبیله نفس را در سینه حبس میکند اما آنچه که فیلم را به اثری فراتر از یک فیلم ترسناک اسلشر میبرد، شیوهی بطئی تعریف داستان است.
۸. دعوت (the invitation)
- کارگردان: کارین کوساما
- محصول: 2015
- امتیاز در راتن تومیتوز: 89٪
به آرامش رسیدن پس از یک مصیبت و هضم آنچه که گذشته، یکی از دستمایههای همیشگی ادبیات و سینما ست. چنین داستانی جان میدهد برای به هم ریختن همه چیز تا شخصیت پس از تحمل یک دورهی سختی به ارزشهای زندگی و امید به آینده برسد یا برای ادامهی زندگی رستگار شود؛ رستگاری با عبور از حمام خون.
پدری بعد از مرگ فرزند و جدا شدن از همسرش به خانهی او دعوت میشود. از همان ابتدا این دعوت عجیب به نظر میرسد. پس از چند اتفاق مشکوک، مرد سعی میکند همه چیز را زیر نظر بگیرد. حدسش درست در میآید و همسر سابق را بر خلاف ادعایش غمگینتر از گذشته میبیند. اما هیچ چیز سر جایش نیست و مرد در دام فرقهای خرافهپرست افتاده که قصد قربانی کردنش را دارند.
ترس ابتدایی شخصیت اصلی برای هر انسانی قابل درک است؛ چرا که همهی ما در جایی قرار گرفتهایم که خوب میدانیم نباید آنجا باشیم. موقعیت رفته رفته آنچنان پیچیده میشود که به نظر میرسد راه فراری وجود ندارد تا این دورهمی به ظاهر آرام به حمام خون تبدیل نشود. همه بر خلاف ظاهرشان عمل میکنند و هر حرفشان معنایی غیر میدهد.
در چنین فضایی تنش آهسته و پیوسته بالا میرود و در تار و پود فیلم جاری میشود تا اینکه یکی از وحشتناکترین پایانبندیهای ممکن رقم میخورد.
۷. نفس نکش (don`t breathe)
- کارگردان: فده آلوارز
- محصول: 2016
- امتیاز در راتن تومیتوز: 89٪
نفس نکش بلافاصله پس از اکران به پدیدهای در سینمای جهان تبدیل شد تا زمزمهها برای ساخت قسمت دومش قوت گیرد.
سه جوان بخت برگشته بعد از خبردار شدن از اینکه پیرمردی کور در حاشیهی شهر ثروتی هنگفت از بیمه بابت مرگ فرزندش دریافت کرده، به قصد سرقت وارد خانهی او میشوند اما دیر میفهمند که به کاهدان زدهاند و پیرمرد گرچه کور است اما این معلولیت باعث برتری اوست نه ضعفش.
«دیترویت» زمانی پایتخت صنعتی آمریکا بود و امروز با تغییر مسیر نوع تجارت، بسیاری از مناطق حاشیهای آن- که روزگاری به دلیل حضور انبوه کارخانهها رونق داشت- به مخروبه تبدیل شده و نوع جدیدی از زندگی در این مناطق به وجود آمده است؛ نوعی از زندگی که از فقر و تنگدستی سرچشمه میگیرد.
این فضا دستمایهی اصلی خلق درام قرار گرفته است. گرچه شکار و شکارچی در لایههای رویین متن با هم دست در گریبان هستند اما این پس زمینه مدام خود را به رخ میکشد و اهمیت از بین رفتن اخلاق و انسانیت گذشته در جای جای اثر جاری و ساری میشود.
داستان تقابل خیر و شر فیلم زمانی پیچیده میشود که جای قربانی و جلاد با حضور شخص چهارمی به هم میریزد و مشخص میشود پیرمرد رازهایی مگو در سینه دارد. رازهایی که آنها را در تاریکخانهی وجود خود پنهان کرده و حضور سارقین ممکن است سبب بر ملا شدن آنها شود. پس دلیل مقاومت او فقط حفظ اموالش نیست بلکه حفاظت از گذشتهی شومی ست که نتایجش در زیرزمین خانه حاضر است.
۶. از پی میآید (it follows)
- کارگردان: دیوید رابرت میچل
- محصول: 2014
- امتیاز در راتن تومیتوز: 95٪
فیلمهای ترسناک بسیاری با محوریت زندگی، ترسها و هراسهای دوران نوجوانی ساخته شده و هر کدام به طریقی به ترسهای این دوران پرداختهاند. گرچه روابط علت و معلولی بسیاری از آنها بر اساس حماقت شخصیتها شکل میگیرد و پیرنگ سستی دارند اما در زیر لایههای پنهان این فیلمها، مسألهی سازندگان یا ورود به دوران بلوغ جنسی و محدودیتهای شناخت جسم و تن بوده یا ترس از آغاز مسؤلیتپذیری و شروع بزرگسالی.
تفاوت از پی میآید از آنجا ناشی میشود که شخصیتهایش هیچ نشانی از حماقت در خود ندارند و به هر دو دستهی مورد اشاره تعلق دارد. فیلمساز توانسته ترس از آغاز یک زندگی مسؤلانه و از بین رفتن معصومیت کودکی در وجود چند نوجوان را به بلوغ جنسی آنها پیوند بزند. آگاهی از ترک زندگی کودکانه با تمام مواهبش نقطهی عزیمت فیلم است و این آگاهی مانند حوردن میوهی ممنوعه، سبب مرگ هر شخصیتی میشود که آن را درک کند.
اما فیلم برای این شرایط پیشنهادی هم دارد؛ پذیرفتن آن، گرفتن دست یکدیگر و چسبیدن به حلقهی دوستان برای تحمل مصایب زندگی. داستان ترس و اضطراب از پی میاید با نمایش متفاوت موجودی همراه است که جان هر فرد را میستاند تا تأویل پذیری هر چه بیشتری در نگاه مخاطب ایجاد شود. پایان فیلم آغاز وحشتهای زندگی انسان گذر کرده از سالهای معصومیت و خوابهای خوش کودکی ست.
۵. یک مکان آرام (a quiet place)
- کارگردان: جان کرازینسکی
- محصول: 2018
- امتیاز در راتن تومیتوز: 96٪
فیلمی دربارهی اهمیت سکوت در جهانی که پخش شدن طنین صدایت قطعا به قیمت جانت تمام خواهد شد. در دنیایی که همه چیز آن متوقف شده و زمان اهمیت خود را از دست داده، موجوداتی به جای آدمی بر زمین حکم میرانند که توان دیدن ندارند اما گوششان به کوچکترین صدایی حساس است. چنین دنیایی حتی خروپُف کردن در خواب را به عملی وحشت آور تبدیل میکند.
به این داستان یک دختر نوجوان، مادری در آستانهی زایمان و چند لوکیشن خارج از شهر و ایزوله در فضای باز با مختصاتی آخرالزمانی اضافه کنید تا فیلم یک مکان آرام ساخته شود.
آنچه که در وهلهی اول فیلم را موفق میکند توانایی سازندگان در باورپذیر کردن چنین جهانی ست. تماشاگر با تمام وجود اهمیت سکوت و خطرآفرین بودن هر صدایی را حس میکند تا کوچکترین آوایی لرزه به اندامش بیاندازد.
دلیل دیگر موفقیت فیلم در شیمی مناسب میان اعضای خانواده است. جایگاه عاطفی مادر و مسؤلیتهای پدر و رنجهایی که آنها به خاطر امنیت فرزندانشان در این جهنم تباه شده متحمل میشوند، بار عاطفی فیلم را به دوش میکشد تا در پایان با رخ دادن هر تراژدی علاوه بر ایجاد ترس، نگران عاقبت این خانواده شویم.
۴. بابادوک (the babadook)
- کارگردان: جنیفر کنت
- محصول: 2014
- امتیاز در راتن تومیتوز: 98٪
از دست دادن همسر و اجبار در ادامهی زندگی به عنوان مادری مجرد از شخصیت اصلی فیلم زنی ساخته که نه تنها از آستانهی فروپاشی گذشته بلکه این شرایط باعث شده تا کنترل بر رفتار خود را از دست بدهد. تنها حلقهی اتصال او به این جهان و زندگی روزمره، فرزند کوچکی ست که از رفتارهای مادر بریده و سنگینی عدم حضور سایهی پدر را بر دوش خود احساس میکند.
دنیای وهمآلود فیلم با الهام از جنگیر ویلیام فریدکین و محوریت روحی آزاد شده، با خواندن کتابی به ظاهر کودکانه به نام بابادوک آغاز میشود و از آن پس بنیان نیمبند خانواده رفته رفته معنایش را از دست میدهد و مادر و فرزند به وجودی تهدید برانگیز برای هم تبدیل میشوند. از آنجا که مادر پسر خود را مقصر مرگ همسر میداند، ابعاد این کینه رعبآور میشود.
بابادوک سعی می کند در لابهلای سکانسهای وحستآور خود، نگاهی روانکاوانه به زندگی زنی داشته باشد که زیر بار غم از دست دان همه چیزش له شده و توان ادامه دادن ندارد. این احساس عدم امنیت حلقهی خود را بر گردن زن تنگتر و تنگتر میکند تا در پایان تراژدی رقم بخورد.
دلیل موفقیت فیلم هم همین است: افزایش آهستهی این تنش در دنیای فیلم و چیدن روابط علت و معلولی تا جهان خود بسندهی اثر ساخته شود. خانهی جن زدهی این فیلم یکی از ترسناکترین مکانهای سینما در ده سال گذشته است.
۳. فانوس دریایی (the lighthouse)
- کارگردان: رابرت اگرز
- محصول: 2019
- امتیاز در راتن تومیتوز: 90٪
خیره شدن دوربین به جنون پنهان دو مرد، رها شده در میان برزخی بی پایان و جدال میان نرینگی و دیوانگی از یک سو وگناه و طلب بخشش از سویی دیگر فانوس دریایی را به فیلمی مهیب تبدیل کرده است.
دومین فیلم رابرت اگرز. موفقیت فیلم اولش یعنی ساحره (the witch)، شانس حضور دو بازیگر سرشناس در فیلمش را تضمین کرد؛ رابرت پتینسون و ویلم دفو در نقش دو نگهبان یک فانوس دریایی در میانهی جزیرهای وسط دریا.
فضای خفه و بستهی فیلم در کنار تصویربرداری سیاه و سفید و فرمت ۱:۱/۱۹ نقشی از احساس ترس از فضای بسته ایجاد میکند که در ترکیب با قاب بندیهای قرینه و نورپردازی پر کنتراست، گرد مرگ بر قاب فیلمساز می پاشد.
دکوپاژ، بازی بازیگران، رفتار موزون دوربین، همه و همه در خدمت دیوانه شدن آهسته و پیوستهی دو شخصیت اصلی ست تا فضای مالیخولیایی اثر لحظه به لحظه مخاطب را گوشهی خلوتش گیر بیندازد.
فیلمهای زیادی با محوریت انسانهای گرفتار در منطقهای متروکه و به دور از اجتماع ساخته شده، اما هیچکدام طنین مهیب این فیلم را ندارند. تصویر درست ابعاد این تکافتادگی با ترسیم موبهموی جنون ناشی از مرور گذشته و حسرت خوردن بر کارهای نکرده شکل میگیرد.
بودن در جایی که روز و شبش فرقی ندارد و هیچ کس نیست، فقط روح را آهسته در انزوا نمیخورد، بلکه تمنای ارضا شدن ابتداییترین نیازهای بشری، جایی برای سلامت عقل باقی نمیگذارد تا در صورت رهایی فیزیکی، زندگی عادی گذشته امکانپذیر باشد.
۲. موروثی (hereditary)
- کارگردان: آری آستر
- محصول: ۲۰۱۸
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۸۹٪
موروثی تکهای از مرد حصیری (the wicker man) دارد، تکهای از درخشش (the shining)، تکهای از جنگیر (the exorcist) و تکهای از بچهی رزمری (rosemary`s baby) بدون آنکه به تقلید راه دهد. هر کدام از این منابع الهام به درستی راه خود را به فیلم پیدا کرده است.
فیلم دربارهی خانوادهای ست که توسط طلسم ارواح از هم پاشیده است. زنی مادرش را از دست میدهد و با خانوادهاش به سوگواری مشغول است. اما به نظر میرسد این زن و دختر کوچکش روابطی با دنیای ارواح دارند و مادر تازه درگذشته نیز تاریخی شوم داشته که خاطراتش در اتاق زیر شیروانی پنهان است.
همه چیز زمانی به هم میریزد که زن همراه با پسرش به مهمانی نوجوانانهای میرود. حوادث از این به بعد به گونهای دست به دست هم میدهد که فیلم را به یک جنگیر مدرن تبدیل میکند.
موروثی از زمان اکران بلافاصله مورد توجه منتقدان قرار گرفت و به پدیدهای هنری تبدیل شد. حتی عدهای از منتقدان، جشنوارهی ساندس را به دلیل عدم شرکت آن در بخش مسابقه مورد شماتت قرار دادند. اما آنچه که پس از اکران سراسری اتفاق افتاد، باعث شد آری آستر به عنوان یکی از استعدادهای درخشان سینمای وحشت در جهان معرفی شود.
خلاصه اگر قصد دارید هم بترسید و هم با کاراکتر زنی روبهرو شوید که در ابتدای فیلم شبیه به شخصیتهای زن سینمای اینگمار برگمان است و در پایان زن خبیث شیطان صفتان آنری ژرژ کلوزو (les diaboliques) را یادآور میشود، تماشای فیلم را از دست ندهید.
۱. ساحره (the witch)
- کارگردان: رابرت اگرز
- محصول: 2015
- امتیاز در راتن تومیتوز: 90٪
رابرت اگرز بدون شک مهمترین استعداد ژانر وحشت در دههی گذشته است. او فقط با دو فیلم به جایگاهی رفیع در عرصهی فیلمسازی رسیده و دیگر میتوان مطمئن بود که با استعدادی ناب در هنر فیلمسازی روبهرو هستیم. استعدادی که با همین فیلم ظهور کرد تا قدم محکمی برای ادامهی مسیرش بردارد.
با توجه به سهل پسندی مخاطب امروز، اینکه فیلمی بتواند هم ترسناک باشد و هم در پرداختی لایه لایه، دغدغههای عمیق ناخودآگاه آدمی را بکاود تا تنه به تنهی آثار ناب هنری بزند، بسیار کمیاب است.
درست است که از دیرباز فیلمهای ترسناک در پرداخت شخصیتهای رواننژند و همچنین در نشان دادن آینهوار معضلات جامعه پیشرو بودهاند اما نمیتوان انبوه فیلمهایی را فراموش کرد که توانایی برقرار کردن موازنهای میان ایجاد ترس و بازگو کردن دغدغههای جامعه را ندارند به طوریکه چنین دستاوردی فقط به شاهکارهای سینمای وحشت محدود میشود.
رابرت اگرز علاوه بر تصویرگری کهن الگوهای یونگ در لابهلای اثر (کهن الگوی پدر مقتدر، کهن الگوی مادر و…) به خرافات و تعصبات بیجا حملهور میشود و دوربینش را به سمت نتایج فاجعه بار چنین زندگی نکبتباری میگرداند.
فیلم روایتگر زندگی جدا افتادهی خانوادهای در دل جنگلی تاریک است که به دلیل ارتداد خود از جامعه رانده شدهاند. حال باید با روح سیاه جنگل روبهرو شوند. داستانی تاریخی با عناصری فولکلور و چنان سیاه و تاریک که راهی جز فاصله گرفتن از پرده برای مخاطب دل نازک باقی نمیگذارد. کاویدن ناخودآگاه تاریک آدمی اگر درست برگزار شود، باید چنین دهشتناک باشد.
فیلم ترسناک میخای فقط اینا . کینه ۴. مرده شریر .کلبه ای در جنگل .نزول .انابل . تسخیر . دابه
فیلم یک مکانی آرام زیاد ترسناک نبود ولی من خیلی عجیب همش خودمو توی اون فضا تصور میکردم
از این لحاظ که واقعا صحنههاش باور پذیر بودند خیلی خوب بود
اینا که هیچی نیستن و اما آنابل اونم ترسناک نیست نمی دونم هی میگن ترسناکه کش بدونم کجای آنابل ترسناکه
کانجیورینگ ۱ تا ۳ رو ببین
اوج ترس به اینا میگن
آنابل و… به گرد پای کانجیورینگ نمیرسههه
بهترین قسمتش همون آخرشه که تمام اسناد واقعی ای رو نشون می ده.
به خدا این کسی که این فیلم هارو نوشته اصلا فیلم بین نیست خیلی بیشتر تو ده گذشته فیلم هست کنجوری انابل ندیمه ….ولی از گذشته من حلقه وتپه های خاموش و عقب تر کنستانتین وکلبه وحشت دوست دارم
حتما فیلم کنستانتین رو ببین زیاد ترسناک نیست اما داستان واقعا جالبی داره که یمرده جن گیره میره جهنم ببینم دوستش خودکشی کرده و تو اخرای فیلم که داشت میمرد به خاطر زیاد کشیدن سیگار با شیطان جنگیدو اما شیطان تمامه دودای بدنشو خالی کرد تا نمیره بره بهشت خیلی جالبه حتما ببینیدش