۲۵ قاب سینمایی بینظیر که مسیر حرفهای کوئنتین تارانتینو را تعریف میکنند
از سگهای انباری تا روزی روزگاری در هالیوود، این نماها نگاه بصری تارانتینو را تشریح میکنند. طی سه دههی گذشته، کوئنتین تارانتینو تبدیل به یکی از برجستهترین کارگردانهای هالیوود شده که از منابع بیشمار الهامها و ارجاعهای تاریخ سینما، چیزهای جدیدی خلق کرده است. سه تصویربردار به کمک او شتافتهاند؛ اندره سکولا، گییرمو نابارو و رابرت ریچاردسون. با کمک همدیگر، این هنرمندان یکی از قابل تشخیصترین سبکهای بصری تاریخ سینما را خلق کردهاند.
هیچ تعجبی ندارد که چهار فیلم تارانتینو نامزد دریافت اسکار بهترین تصویربرداری شدهاند؛ حرامزادههای لعنتی، جانگوی زنجیرگسته، هشت نفرتانگیز و روزی روزگاری در هالیوود. بیشتر این مسئله که چرا تمام فیلمهای تارانتینو نامزد اسکار بهترین تصویربرداری نشدهاند، باعث تعجب میشود.
از سگهای انباری تا روزی روزگاری در هالیوود، نگاه سینمایی تارانتینو بی همتا باقی مانده است.
تارانتینو در مصاحبهای دربارهی چگونگی دستیابی به سبک بصری خود به ایندیوایر گفته است: «هدف این نیست که فقط فیلمی را بسازم که درون سرم است. فیلمی که درون سرم است فقط نقطهی شروع است.»
تارانتینو مدتهاست که دربارهی نقشهی خود دربارهی بازنشستگی بعد از ساختن دهمین فیلم بلند خود صحبت کرده است. این به معنای آن است که او تنها یک فیلم تا گفتن خداحافظ به سینما فاصله دارد. تا آن زمان طرفداران او فرصت دارند تا به جستجو درون فیلمهای او بپردازند و قابهایی که او و کارش را ماندگار میکنند، پیدا کنند.
در ادامه نگاهی میاندازیم به بیست و پنج قاب از کارنامهی تارانتینو که فراموش نشدنی هستند.
۱. گنبد سینهراما در روزی روزگاری در هالیوود (Once Upon a Time in Hollywood)
اخبار اخیر که خبر از تعطیلی سینهراماها برای همیشه میدهند، باعث شد که دلیلی دیگر بر زیبایی این نما در روزی روزگاری در هالیوود افزوده شود.
این نما تنها یکی از نماهای چشماندازیای است که تارانتینو و ریچاردسون از هالیوودی که شب بر آن حاکم شده است ضبط کردهاند و بر پردهی نقرهای آوردهاند.
ریچاردسون برای روزی روزگاری در هالیوود نامزد دریافت اسکار بهترین تصویربرداری شده بود.
۲. برد پیت در روزی روزگاری در هالیوود
اگر یک نما در تمام کارهای کوئنتین تارانتینو وجود داشته باشد که بیانگر حضور سوپراستاری سینمایی باشد، بیشک همین نما از برد پیت در نقش کلیف بوث است که پس از برهنه روی بام رفتن در گرمای شدید آفتاب، به آن پشت میکند.
ریچاردسون دربارهی بازی برد پیت در این صحنه گفته است: «می دونید، برد فقط م یدونه باید چی کار کنه. جوری که میاد بالا، جوری که راه میره تا به آنتن برسه. اون ریتم داره.»
۳. مزرعهی اسپان در روزی روزگاری در هالیوود
درحالی که بیشتر روزی روزگاری در هالیوود سرشار از بیاتفاقی و گنگی است، اما در صحنهی مزرعهی اسپان فضا عوض میشود و احساس ورود به منطقهی وحشتناک نامطمئن ایجاد میشود.
دنبال کردن برد پیت و مارگارت کوالی در نمای عریض با حرکت تعقیبی دوربین، وقتی که آنها در طول مزرعه قدم میزنند، زمانی است که فضا عوض میشود و تنشی ایجاد میشود که این صحنه را از صحنههای شاخص آثار تارانتینو میکند.
تارانتینو سال گذشته در مصاحبهای با پادکست مجلهی امپایر گفت: «صحنهی مزرعهی اسپان یکی از بهترین چیزهایی است که من و تیمم تا حالا ساختهایم. یکی از دلایل آن که این صحنه به خوبی عمل میکند، این است که کلیف میتوانست بمیرد؛ چه از نظر داستانی، چه از نظر سینمایی، چه از نظر فرم و چه از نظر محتوا.
از هر نظر او نه تنها میتوانست در این صحنه بمیرد، بلکه حتی از نظر بار دراماتیک مردن او معقولتر بنظر میرسید. وقتی با یک مخاطب برای اولین بار فیلم را ببینید متوجه میشوید که فیلم به چیزی دست یافته است که به نظر من دست یافتن به آن در یک فیلم بسیار مشکل است. فیلم به وحشت دست یافته است؛ مخاطب برای کلیف نگران است. هوا در سالن سینما تغییر میکند. همه سر میگردانند و در واقع ترسیدهاند.»
۴. دوئل مکزیکی در سگهای انباری (Reservoir Dogs)
نخستین فیلم تارانتینو به عنوان کارگردان، او را برای نخستین بار با فیلمبردار لهستانی، آندره سکولا، آشنا کرد. آشناییای که بعدها شاهکاری به نام داستان عامهپسند هم از دل آن بیرون آمد.
یکی از لحظههای بصری توصیفکنندهی سگهای انباری صحنهی دوئل مکزیکی است.
تارانتینو در مصاحبهای با مجلهی تصویربردار آمریکایی گفته است که سکولا را برای انتخاب ابزار فیلمبرداری درستاش انتخاب کرده است: «آندره به ما گفت که میخواهد تمام فیلم را با کداک ۵۰ ایاسای ۵۲۴۵ فیلمبرداری کند. چیزی که معمولا برای فیلمبرداری در روز و محیط خارجی استفاده میشود.
این چیزی نیست که بیشتر تصویربرداران وقتی که در حال رقابت برای به دست آوردن شغلی در یک پروژه که پول زیادی هم به خاطر آن نمیپردازند، هستند، بگویند.
وقتی با او دربارهی این که میخواهم فیلم چه شکلی باشد صحبت میکردم همیشه دربارهی رنگها حرف میزدم: «میخواهم قرمزها خیلی خیلی قرمز باشند. میخواهم سیاهها به اندازهی جهنم سیاه باشند.»
او ابزاری را انتخاب کرد که فیلم تا حد ممکن ثروتمند به نظر برسد و آن رنگها هم تا حد ممکن به چشم بیایند.»
۵. قدم زدن در سگهای انباری
تارانتینو در نماهای حرکت تعقیبی دوربین یک متخصص است و در سگهای انباری او موفق میشود که در یک نما تمام مجرمهای اصلی را مقابل دوربین بیاورد.
سکولا در مصاحبهای دربارهی نخستین همکاریاش با تارانتینو گفته است: «من همیشه سعی میکنم بفهمم که چه چیزی در ذهن کارگردان میگذرد. پس ما با خیال راحت دربارهی پروژه حرف میزدیم.
کوئنتین و من یک یا دو فیلم هم نگاه کردیم؛ فیلمهایی مثل کشتن (The Killing) و از نفس افتاده (Breathless)، پس وقتی سر صحنه به هم میرسیدیم، واقعا یکدیگر را میفهمیدیم.»
تارانتینو میگوید: «من علاقهی خاصی به تصویربرداری داشتم، چون به دنبال نوع خاصی از تصویر بودم. وقتی که فیلمبرداری را آغاز کردیم، چیز زیادی دربارهی نورپردازی و لنزها نمیدانستم، اما چیزهای زیادی از اندره یاد گرفتم.»
۶. نمای صندوق عقب در سگهای انباری
طی بیست و نه سال گذشته، نمای صندوف عقب تبدیل به یکی از عناصر اصلی سبک بصری تارانتینو در فیلمهایش شده است.
این زاویهی دوربین از ابداعات خود تارانتینو نیست، بلکه آنتونی مان سال ۱۹۴۸ در فیلم او طی شب قدم زد (He Walked by Night) این نما را برای نخستین بار بر پردهی نقرهای آورد، اما تارانتینو آن را به شهرت رساند و به یکی از امضاهای خود تبدیل کرد.
۷. کیفدستی در داستان عامهپسند (Pulp Fiction)
نمای معروف کیفدستی در داستان عامهپسند الهام گرفته از نمایی مشابه در فیلم نوآر مرگبار ببوس مرا (Kiss Me Deadly) سال ۱۹۵۵ از رابرت آلدریچ است.
عدم نمایش محتوای درون کیف باعث شده است که طرفداران نظریههای بیپایانی دربارهی آن ارائه دهند.
جان تراولتا در مصاحبهای گفته است که تارانتینو از او خواسته بود تا شگفتزده شود به گونهای که گویا چیزی دیده است که پیش از این هرگز ندیده بود.
داستان عامهپسند دومین همکاری بین تارانتینو و سکولا بود.
تارانتینو به مجلهی تصویربردار آمریکایی دربارهی این همکاری گفته است: «وقتی پای قاببندی در میان باشد من خیلی سرسختم، پس در واقع من قاببندی را کنترل میکنم و آندره نورپردازی را.
من تعدادی ایده دربارهی نورپردازی خواهم داشت، اما ایدههای او بسیار غنیتر از من خواهند بود. او بسیار بیشتر از من در این مورد میداند.
همینطور، او هم دربارهی نورپردازی چند ایده خواهد داشت که همیشه مد نظر قرار خواهند گرفت.»
۸. رقص در داستان عامه پسند
تصویربرداری پردهی عریض سکولا باعث افزایش جزئیات در این خط داستانی جرممحور میشود و هیچ صحنهای بهتر از صحنهی رقص ماندگار بین اوما تورمن در نقش میا والاس و جان تراولتا در نقش وینسنت وگا بیانگر این نکته نیست.
تارانتینو نماهای محیطی و باز پردهی عریض را در کنار نماهای نزدیک دوربین روی دست قرار میدهد تا مخاطب را وارد فضای صمیمیای کند که بین میا و وینسنت در حال شکلگیری است.
طبق گفتهی تارانتینو صحنهی رقص تحت تاثیر دستهی جداافتادهها (Band of Outsiders) درام جنایی ژان لوک گدار سال ۱۹۶۴ با بازی آنا کارینا شکل گرفته است.
تراولتا اعلام کرده که بخش زیادی از این صحنه فیالبداهه بوده است: «در واقع من دربارهی رقصهایی که با آنها بزرگ شده یودم به تارانتینو میگفتم. چیزی که او میخواست رقص توئیست بود، اما من گفتم: «رقصهای جالب دیگهای هم تو این محله وجود دارن! رقص اسپین! رقص بتمن! رقص هیچهیکر!»
۹. مربع نباش در داستان عامهپسند
داستان عامهپسند طی صحنهی معروف مربع نباش به عنوان فیلمی اصیل قد علم میکند.
تارانتینو در مصاحبهای گفته است: «چیزی که مربع را به این اندازه هیجانانگیز میکند، این است که شما تا آن نقطهی فیلم، چیزی شبیه آن را ندیدهاید و بعد از آن هم شما وارد بخشی از فیلم میشوید که بیش از پیش واقعگرا است. در واقع از آن پس فیلم متوقف میشود تا شما میا را بشناسید.»
۱۰. بازتاب در جکی براون (Jackie Brown)
برای فیلم سوم خود، تارانتینو با فیلمبردار گییرمو نابارو همکاری کرد که پیش از این فیلم از گرگومیش تا سحر (From Dusk till Dawn) از رابرت رودریگز را تصویربرداری کرده بود. فیلمی که تارانتینو در آن نقشآفرینی میکرد.
بعدها همکاریهای ادامه دار نابارو با گییرمو دل تورو بالاخره در فیلم هزارتوی پن (Pan’s Labyrinth) برای او یک اسکار بهترین تصویربرداری به همراه آورد.
۱۱. نمای افتتاحیه در جکی براون
تارانتینو جکی براون را با یک نمای ماندگار و شاهکار آغاز میکند.
نابارو دربارهی فیلم گفته است: «تمام فیلم در مکانهایی رخ میدهد که همه با آنها روابط بصری دارند؛ مکانهایی مانند فرودگاه و استراحتگاهها. هیچ نمای شاخصی وجود ندارد که بتواند بر برداشتهای بصری روزانه از این مکانها برتری یابد.
پس من مجبور بودم که رویکردی واقعگرا پیش بگیرم، اما بودن در صحنهی فیلمبرادری میتواند واقعا مشکل باشد. چرا که شما هیچکدام از مزایای استودیو را ندارید، جایی که میتوانید نورپردازی و طراحی صحنه را طبق تصمیم خود پیش ببرید. اینجا شما با فضایی که در اختیار دارید گیر افتادهاید.
از آن جایی که فیلم بسیار به دیالوگها متکی است، گاهی ضبط نماهایی که از نظر تصویری جذاب باشند پیچیده میشود.»
۱۲. نمای نزدیک در جکی براون
نابارو در مصاحبهای با مجلهی تصویربردار آمریکایی گفت: «این حقیقت که فیلم در زمان معاصر به وقوع میپیوست تاثیر فراوانی بر این که من جگونه به سبک بصری رسیدم داشت.
هر چیزی که در زندگی روزمره دیده شود، به دنبال روابط روزانهی مخاطب با آن، خاصیت جادویی خود را از دست میدهد. نماهای عجیب و شاخص از موارد مورد نیاز برای ساخت فیلمهایی دربارهی گذشته یا آینده هستند، اما نه وقتی که در حال گفتن داستانی در دورهی معاصر هستید که به اندازهی زیادی تحت تاثیر واقعگرایی است.
جلوههای نورپردازی به ما کمک کرد تا به بعضی نماهای نزدیک فیلم جلوههای جادویی بدهیم؛ نماهایی مانند نمای جکی در زیر نور قرمز.»
۱۳. چشمها در بیل را بکش (Kill Bill)
بیل را بکش از آنجایی که نخستین همکاری بین تارانتینو و رابرت ریچاردسون است به یادماندنی است. تصویربرداری که به جز ضد مرگ در سایر کارهای تارانتینو پشت دوربین نشست.
تا آن زمان هم ریچاردسون یکی از تصویربرداران موردعلاقهی اسکورسیزی با فیلمهای کازینو (Casino) و احیای مردگان (Bringing Out the Dead) و الیور استون با فیلمهای جوخه (Platoon) و قاتلین بالفطره (Natural Born Killers) و … بود.
تارانتینو و ریچاردسون از ژانر وسترن و عشق آن به نماهای بسته از چشمها طی فیلم سامورایی دو قسمتی خود به عنوان یک امضای بصری استفاده کردند.
۱۴. جنگ در پسزمینهی آبی در بیل را بکش
صحنهی معروف درگیری بین عروس و اعضای یاکوزا هشتاد و هشت که بصورت سایه در زمینهی آبی دیده میشوند، ادای دینی است به صحنهی آغازین فیلم داستان سامورایی (Samurai Fiction) از هیرویوکی ناکانو.
تارانتینو درگیری اعضای دیوانهی یاکوزا هشتاد و هشت را در پس زمینهی آبی ضبط کرد حال آن که هیرویوکی با پسزمینهی قرمز.
تارانتینو در حقیقت قصد داشت تا با تصویربردار هنگکنگی، آرتور ونگ و تصویربردار فیلم جکی براون، گییرمو نابارو، برای ضبط بیل را بکش همکاری کند، اما ریچاردسون به محض این که فیلمنامه به دستش رسید، فیلم را قبول کرد.
تارانتینو در مصاحبهای به ایندیوایر گفت: «تهیهکنندهها داشتند فشار میآوردند که او یکی از بزرگترین تصویربرداران دنیاست، چه ایرادی دارد که بشینی و با او غذای تایلندی بخوری؟
پس ما با هم قرار گذاشتیم و شروع به صحبت کردن کردیم و من به او گفتم همین حالا دو نفر دیگر را استخدام کردهام. ما صحبت کردیم و صحبت کردیم و در واقع من به دام عشق افتادم و گذاشتم آن دو نفر بروند.»
۱۵. تمرینات پیمی در بیل را بکش
تارانتینو در قسمت دوم بیل را بکش هم دوباره به ناکانو ارجاع میدهد. وقتی که تمرینات هنرهای رزمی عروس زیرنظر استاد پیمی را نشان میهد.
اینجا تارانتینو از همان قرمز معروفی استفاده میکند که هیرویوکی در صحنهی افتتاحیهی فیلم داستان سامورایی از ان استفاده کرده است.
سردبیر یکی از مجلات معتبر آمریکایی دربارهی کیل را بکش چنین نوشته است: «به فیلمهای گذشتهی تارانتینو و ریچاردسون نگاه میکنم. تارانتینو قبول دارد که ریچاردسون اتمسفر بصریای به کارهای او بخشیده است که در اوایل کار، وقتی که او در یک فروشگاه ویدیویی مشغول به کار بود حتی رویای آن را هم در سر نمیپروراند.
همچنین این همکاریای است که طی سالها رشد کرده است، جرا که هر دو آموختهاند که چگونه خودشان را با دیگری تطبیق دهند. تارانتینو میپذیرد که در ابتدا هنگام فیلمبرداری بیل را بکش کمی بیاعتماد بوده، جرا که احساس میکرده که اعضای تیم ریچاردسون برای تصویربردار کار میکنند نه برای او.»
۱۶. مرگ گوگو در بیل را بکش
درگیری بین عروس و آدمکش جوان، گوگو یابوری یکی از مشهورترین صحنههای بیل را بکش جلد اول است.
مرگ گوگو، یک نمای بسته از چشمهای او که خون از درون آنها روی گونههایش میلغزد، بیل را بکش را به نقطهی اوج خود میرساند.
۱۷. مسابقهی ماشین در ضد مرگ (Death Proof)
ضد مرگ معمولا ضعیفترین فیلم تارانتینو تا به امروز نام میگیرد، اگر چه یکی از با نشاطترین صحنههای کارنامهی او را در خود جای میدهد.
فیلم یک رقابت ماشینی به یاد ماندنی را دنبال میکند که بدلکار، زوئی بل، روی ماشین در حال انجام چندین حقه است که با آنها مرگ را فریب میدهد.
تارانتینو که ضدمرگ را خودش فیلمبرداری کرده است، با نمای چشم پرنده و از بالا که ثابت میکند این مسابقه واقعا در حال رخ دادن است، مخاطبان را شگفتزده میکند.
۱۸. تختهی کف در حرامزادههای لعنتی (Inglourious Basterds)
تارانتینو و ریچاردسون برای حرامزادههای لعنتی دوباره در یک تیم قرار گرفتند. بازگشتی که برای ریچاردسون یک نامزدی اسکار بهترین تصویربرداری را به ارمغان آورد.
سکانس آغازین فیلم یک کلاس درس است و تمام سکانس درست در همین نما که خانوادهی یهودی را مخفی شده زیر خانهی خانوادهی کشاورز فرانسوی نشان میدهد، تغییر مسیر میدهد.
۱۹. در در حرامزادههای لعنتی
تارانتینو اغلب نمای در معروف از جان فورد در فیلم جویندگان (The Searchers) را در فیلمهای خود استفاده کرده است.
بیل را بکش از نمای در به عنوان ارجاع بصری به یکی از سکانسهای خودش استفاده میکند و تارانتینو در حرامزادههای لعنتی دوباره از این نما برای نشان دادن شوشانا که برای نجات زندگی خود فرار میکند استفاده کرده است.
۲۰. بازتاب در حرامزادههای لعنتی
تارانتینو و ریچاردسون اغلب ملانی لوران در نقش شوشانا را در مقابل پنجرهها و آیینهها به تصویر میکشند تا بازتاب او به عنوان استعارهای از زندگی دوگانهاش باشد.
این انتخابی واضح است، اما با این حال وقتی شخصیت آخرین ماموریت خود را با موفقیت به پایان میرساند، این نماها نتیجه میدهد و باعث یکه خوردن مخاطب میشود.
۲۱. پردهی درحال سوختن در حرامزادههای لعنتی
مشهورترین نما در حرامزادههای لعنتی تصویر شوشانا بر روی پردهی در حال سوختن سینما است.
تارانتینو در مصاحبهای گفته است: «یکی از چیزهایی که واقعا دربارهی فیلم دوست دارم این است که جنبهای دربارهی قدرت سینما درون آن قرار دارد. ابتدا به عنوان یک استعارهی شگفتانگیز عمل میکند، اما از آن جایی که از حلقههای فیلم قابل اشتعال استفاده میکنند، دیگر استعاره نیست. حقیقی است. در واقع خود سینما است که سعی میکند رایش سوم را پایین بکشد. برای من این بزرگترین چیز است.
مضمونهای استعاری خودتان را نیشدار و فنی کنید.»
۲۲. پیروزی جانگو در جانگوی زنجیرگسسته (Django Unchained)
ریچاردسون برای جانگوی زنجیرگسسته هم یک نامزدی دیگر در اسکار برای بهترین تصویربرداری به کارنامهی خود اضافه کرد.
پس از این که جانگو بالاخره موفق میشود همسر خود را نجات بدهد و مزرعه را به آتش بکشد، تارانتینو و ریچاردسون شخصیت را در مرکز یک قاب قرار میدهند، قابی که نظم بازگشته به زندگی جانگو را بازتاب میدهد و چهرهی او را با شعلههایی که از عمارت در حال سوختن تابانده میشوند میپوشانند.
این نمایی از پیروزی خالص است.
۲۳. زومها در جانگوی زنجیرگسسته
تارانتینو و ریچاردسون جانگوی زنجیرگسسته را در صد و بیست روز فیلمبرداری کردند. بیشتر آن در لوکیشنهایی در نیواورلانز و جکسون هول، ایالت وایومینگ، و لوکیشنهای دیگر.
یکی از شکوفاییهای بصری معرف فیلم زومهای آن هستند. بهترین استفادهی آن زمانی است که شخصیت منفی فیلم، لئوناردو دیکاپریو در نقش کالوین کندی، سرش را میچرخاند تا صورتش را برای نخستین بار مقابل دوربین به نمایش بگذارد.
ریچاردسون به مجلهی تصویربردار بریتانیایی گفته است: «استفاده از لنزهای زوم تصمیم هنریای بود که ما آن را در آغوش گرفتیم. زمانهایی بود که کوئنتین تعیین میکرد زوم چگونه باید بنظر برسد؛ وقتی که دوربین در حال حرکت روی کرین یا دالی بود. در سایر موارد من با دست زومها را ضبط میکردم.»
۲۴. خون روی پنبه در جانگوی زنجیرگسسته
صحنهی برانگیزانندهی ریختن خون روی پنبه هنگام بازاریابی بسیار در تبلیغها و تیزرهای فیلم مورد استقاده قرار گرفت و تبدیل به یکی از معرفترین نماهای فیلم شد.
آنطور که ریچاردسون بعدها در مصاحبه با مجلهی تصویربردار بریتانیایی فاش کرد، تارنتینو به او لیستی از فیلم داد تا او قبل از فیلمبرداری آنها را ببیند: «او دهها فیلم از کارهای اصلی سرجو کوربوچی، لوچیو فولچی، داریو آرجنتو، مارسو باوا، ماکس افولس و ویلیام فریدکین را انتخاب کرده بود.»
در ادامه نگاهی میاندازیم به لیست کوتاهی از فیلمهایی که تارانتینو و ریچاردسون تماشا کردند:
- لحظهی غفلت (The Reckless Moment) از ماکس افولس
- ناواجو جو (Navajo Joe) از سرجو کوربوچی
- غرش غلطان (Rolling Thunder) از جان فاین
۲۵. صفحهی عریض در هشت نفرتانگیز (The Hateful Eight)
تارانتینو و ریچاردسون هشت نفرتانگیز را با فیلم هفتاد میلیمتری با دوربین پاناویژن هفتاد و ابزار کوداک ویژن سه فیلمبرداری کردند.
فیلم، نامهی عاشقانهی تارانتینو به وسترنهای صفحه عریض است و نماهای محیطی تارانتینو از شگفانگیزترین نماهای کارنامهی کاری او هستند.
ریچاردسون با هشت نفرتانگیز یک مرتبهی دیگر نامزد اسکار بهترین تصویربرداری شد.
- بهترین نماهای کریستوفر نولان؛ ۳۵ قاب که کارنامهی نولان را تعریف میکنند
- ۳۰ کارگردان محبوب که با فیلم دومشان محبوبتر شدند
منبع: Indiewire
بیشتر قاب های معروف تارانتینو مربوط به فیتیش معروفش میشه که توی همه فیلم ها هست !