تحلیل سریال «خاتون»؛ در هم آمیختن تاریخ با احساس و عاطفهی بسیار
چند سالی است که سوژههای تاریخی باب دل سازندگان سریالها و فیلمهای سینمایی شده است. سفر به دههی شصت، رفتن به دوران کودتا علیه مصدق و گذری در ایران زمان قاجار همگی دورههای تاریخیای هستند که کارگردانان علاقهمندند داستان سریالهایشان را در آن برههها روایت کنند.
تینا پاکروان نیز به تبعیت از این جریان به وجود آمده، سریال «خاتون» را در بستری تاریخی ساخت و حالا سریالش بینندگان خودش را در شبکهی نمایش خانگی پیدا کرده است. در روزهایی که دست شبکهی نمایش خانگی از وجود سریالی پربیننده خالی است، سریال پربازیگر «خاتون» خوب دیده میشود. فصل اول سریال «خاتون» که از شبکهی نماوا پخش شد ۲۳ قسمت بین ۵۲ تا ۵۵ دقیقهای بود.
بازیگران سریال «خاتون»
«خاتون» از بازیگران سرشناس زیادی بهره میگیرد و میتوان گفت جزو پربازیگرترین سریالهای شبکهی نمایش خانگی بوده است. در کنار این بازیگران مشهور، جمعی از بازیگران گمنام نیز در سریال ایفای نقش میکنند و «خاتون» را به سریالی بزرگ و عظیم تبدیل کردهاند.
اما بیشتر از همه اولین حضور نگار جواهریان در نقش اصلی پررنگ شد. این اولینباری بود که نگار جواهریان در یکی از سریالهای شبکهی نمایش خانگی حضور پیدا میکرد. اشگان خطیبی هم در نقش مقابل همدلی زیادی بین تماشاگران کسب کرد. البته در تحلیل بخش بازیگری خواهید دید که لزوما محبوب بودن این بازیگران بین مخاطبان سریال به معنای موفقیت بازیشان نیست.
این سریال طرفداران و منتقدان خودش را دارد. طرفدارانش کیفیت بالای سریال را ستایش میکنند و منتقدانش نیز دلایل زیادی برای نقد کیفی «خاتون» دارند. در ادامه با پرداختن به نقاط مثبت و منفی «خاتون»، نگاهی کلی به سریال انداختهایم تا دقیقتر دلایل محبوبیت و عدم علاقهی مخاطبان به سریال را بررسی کنیم.
نقاط مثبت سریال خاتون
۱. روایت تاریخی کم گفته شده
اشغال ایران توسط متفقین و وضعیت آشفتهی کشور در دههی ۲۰، جزو مقاطعی است که فیلمسازان کمتر به آن پرداختهاند. کارگردانان ایرانی معمولا با بیتفاوتی از این مقطع مهمی تاریخی عبور کردهاند و بدون پرداختن به حوادث شهریور ۱۳۲۰، یا به دههی ۳۰ آمدهاند و از دوران نخستوزیری مصدق گفتهاند یا به حوادث دوران حکومت رضاشاه پرداختهاند. در صورتیکه اشغال ایران توسط روسیه و انگلستان یکی از مهمترین وقایع تاریخی ایران است که کمتر دربارهاش صحبت شده است.
پاکروان با استفاده از اهمیت همین دوره، داستان سریالش را در سال ۱۳۲۰ روایت میکند و به بازنمایی حوادث و اتفاقات آن دوره پرداخته است. از نکات مثبت سریال در روایت تاریخی این است که سعی شده با توجه به اسناد تاریخی پیش برود و فکتهای تاریخی را از نظر دور نگه ندارد.
«خاتون» در شمال کشور شروع میشود و در همان قسمتهای ابتدایی به نفوذ و دخالت بیگانگان به ویژه روسها در شهرهای شمالی میپردازد. وضعیت آشفتهی ارتش، خیانت عوامل داخلی و بیرحمی اشغالگران نشان میدهد مردم در آن روزها چه وضعیت سخت و اسفناکی داشتهاند.
سربازان و نیروهایی که در آن سالها مقابل بیگانگان جنگیدند تا مانع نفوذشان به داخل خاک کشور شوند، گمنامترین و مظلومترین افراد هستند. نیروهای ایرانی با امکانات و نفرات کم در شمال و جنوب با دفاع از کشور پرداختند و در همان شرابط سخت مقاومت جانانهای را انجام دادند. مقاومت سربازان ایرانی به فرماندهی سپهبد ایرانپور در بندر انزلی را در سریال «خاتون» شاهد هستیم. هوشمندی پاکروان در پرداختن به برههای کمتر روایت شده از تاریخ یکی از نکات جذاب سریال است.
پاکروان سعی کرده از اتفاقات تاریخی مثل ورود لهستانیها به کشور نیز بهره بگیرد و بر غنای داستانش بیفزاید. شرح ماجراهای آن سال بقدری زیاد است که برای هر اتفاق میتوان یک سریال و فیلم سینمایی ساخت و هنوز کلی داستان و اتفاق ناگفته از آن روزها وجود دارد.
۲. کارگردانی خوب
کسانی که فیلمهای سینمایی پاکروان را دیدهاند در قسمتهای ابتدایی سریال از کارگردانی خوب و قوی او شگفتزده شدهاند. کیفیت کارگردانی پاکروان در این سریال تفاوت زیادی با فیلمهای سینماییاش دارد و بسیاری از مخاطبان «خاتون» قبل از پخش سریال انتظار چنین کارگردانیای را از پاکروان نداشتند.
پاکروان سه فیلم سینمایی ساخته که هر سه فیلمهای خوبی نیستند. فیلمهای سینمایی او شاخصههای مهمی ندارند و فیلمهایی معمولی هستند. تا پیش از «خاتون» این کارگردان زن را فیلمساز خوبی نمیدانستیم و سبک فیلمسازیاش منتقدان زیادی داشت ولی ساخت این سریال بخشی از تواناییهای پاکروان را نشان داد.
کارگردانی سریال در همان قسمتهای ابتدایی چشمنواز است. درآوردن صحنههای جنگی و فیلمبرداری با دوربین روی دست خیلی خوب از کار درآمده است. همچنین سریال قاببندیهای خوب و حساب شدهای دارد و نشان میدهد پاکروان پیشرفت زیادی در بحثهای فنی کرده است.
البته نباید از حضور فیلمبردار حرفهای و کاربلدی چون هومن بهمنش نیز گذشت. بهمنش در این سالها تجربیات خوبی از کار در سینما کسب کرده و به نگاه و درک زیادی در کارش رسیده است. حضور بهمنش در کنار پاکروان کمک زیادی به شکل و فرم سریال کرده است و مشخص است بخش زیادی از کیفیت قاببندیها به حضور این فیلمبردار برمیگردد.
۳. استفاده مناسب از لوکیشن
کمتر پیش میآید که سریالهای شبکهی نمایش خانگی در شهری خارج از تهران ساخته شوند. بیشتر فیلمسازان علاقهی ویژهای به تهران دارند و ترجیح میدهند لوکشین فیلم و سریالشان در همین شهر باشد و از سفر به شهرهای دیگر پرهیز میکنند. اما پاکروان با درکی درست از حوادث تاریخی به شمال کشور سفر کرده و فصل اول «خاتون» را در استان گیلان ساخته است. خانههای روستایی، فضای جنگلی و وجود رودخانه در کنار مکانهای تاریخی شهر کمک زیادی به جذابیت سریال کرده است.
شهرهای شمالی کشور به واسطهی نزدیکی به روسیه در زمان جنگ جهانی دوم از اهمیت زیادی برخوردار بودهاند و استان گیلان نیز ماجراهای زیادی را در آن سالها پشت سر گذاشته است. همچنین بافت روستایی و شهری جایی مثل انزلی و رشت پتانسیل زیادی برای جذابتر شدن داستان و کارگردانی بهتر دارد.
یکی از بخشهای جذاب سریال نفوذ روسها در شهرهای شمالی و تلاش میهنپرستان ایرانی برای مقابله با آنان است. نبرد ایرانیان با اشغالگران خارجی نشان میدهد این سرزمین چه روزهای تلخ و سیاهی را پشت سر گذاشته است و چگونه سربازان روس در خیابانهای ایران به مردم زور میگفتند.
۴. دقت در طراحی صحنه
از سختیهای ساختن سریالهای تاریخی در ایران، توجه نکردن به جزئیات و بیدقتی در شبیهسازی مسائل مربوط به گذشته است. تا به حال چندین نمونه از اشتباهات فاحش در سریالهای تاریخی را دیدهایم که در شبکههای اجتماعی سوژه شدهاند. اما سازندگان «خاتون» با دقت و وسواس زیادی سعی کردهاند ساختمانها و فضاهای شهری و روستایی را شبیهسازی کنند و همه چیز را شبیه به گذشته در بیاورند.
در فصل اول سریال که داستانش در شمال کشور میگذرد، فضای کلی «خاتون» باورپذیر و درست طراحی شده و سازندگان تمام سعیشان را کردهاند تا چیزی را از قلم نیندازند. این دقت و توجه یکی از مهمترین اصلها در ساختن سریالهای تاریخی است. چه بسا یک بیتوجهی کوچک، حاصل کار کل گروه را به باد دهد. در «خاتون» چه فضای داخلی خانهها و ادارهجات و چه فضای شهر و طراحی لباسها به درستی انجام شده و به خوبی مخاطب را به سالهای سخت دههی ۲۰ میبرد.
۵. حضور یک گروه حرفهای
حضور کیهان کلهر به عنوان آهنگساز سریال، کافی است تا متوجه توجه سازندگان «خاتون» به عنصر مهمی چون موسیقی در سریال شویم. کلهر موزیسینی شناخته شده در ایران و جهان است و حضورش در هر پروژهای به آن مجموعه وزن میدهد. دقیقا دیدن نام کلهر در تیتراژ ابتدایی فیلم، بیننده را سر ذوق میآورد که چنین هنرمند بزرگی مسئولیت آهنگسازی سریال را برعهده دارد. در بسیاری از صحنههای مهم سریال هنر کلهر در آهنگسازی شعفانگیز است و یکی از نقاط قوت سریال به چشم میآید.
از حضور هومن بهمنش نیز قبلا گفتیم و تاثیرش در کیفیت کارگردانی سریال را شرح دادیم. پاکروان در استفاده از بازیگران حرفهای نیز دست باز عمل کرده و تا جایی که توانسته نقشهای مهم سریالش را به بازیگران صاحبنام و سرشناس داده است. هرچند نسبت به بازی برخی بازیگران انتقاداتی وارد است ولی حضور این تعداد بازیگر صاحبنام در یک سریال اتفاق مهمی است.
مهران مدیری، بابک حمیدیان، نگار جواهریان، شبنم مقدمی، اشکان خطیبی، مهران غفوریان و چندین اسم دیگر مجموع بازیگرانی هستند که در «خاتون» به ایفای نقش پرداختهاند. تا پیش از این در شبکهی نمایش خانگی حضور این تعداد بازیگر مشهور سابقه نداشت و حالا سریال پاکروان در این زمینه میتواند به دیگر سریالها طعنه بزند.
نقاط منفی سریال
۱. آب رفتن داستان و از ریتم افتادن قصه
کم شدن جذابیت سریالها در قسمتهای میانی و پایانی یکی از ضعفهای بزرگ در سریالهای ایرانی به شمار میرود. سریالهای ایرانی چه در شبکهی نمایش خانگی و چه در تلویزیون معمولا خوب و جذاب شروع میشوند ولی در ادامه از جذابیتشان کاسته میشود و داستانشان آب میرود.
این اتفاق در «خاتون» هم افتاده است و این سریال هم به همین بلای مزمن دچار شده است. «خاتون» خیلی خوب شروع میشود. بیننده را به خوبی درگیر میکند و در همان سه، چهار سمت ابتدایی مخاطب عطش پیگیری داستان و سرگذشت شخصیتها را دارد. اما هر چه که میگذرد ریتم داستان کندتر و تعداد حوادث در هر قسمت کمتر میشود.
یک مقایسهی گذرا در بررسی ریتم و جذابیت داستان در قسمتهای ابتدایی و میانی «خاتون» به خوبی آب رفتن داستان را نشان میدهد. در قسمتهای اول ما با حوادث زیادی روبهرو بودیم و مقابله ایرانیان با اشغالگران خارجی و دغدغههای شخصی خاتون بر غنای داستان میافزاید. اما در ادامه هر چه ایرانیان بیشتر شکل مغلوب به خودشان میگیرند و مبارزهشان نتیجه نمیدهد و دغدغههای شخصی خاتون نیز کمتر میشود، داستان سریال نیز با سکته مواجه شد.
برای نمونه آخرین قسمت از فصل اول را اگر در نظر بگیرد به خوبی متوجه این ضعف خواهید شد. در این قسمت خاتون میخواهد به تهران برود و سراغی از خانوادهاش بگیرد منتهی کارگردان برای پر کردن زمان این قسمت، دقایق زیادی را به اتفاقات بیمورد و بیخاصیت اختصاص میدهد. بخشی از این سریال به قهر و آشتی خاتون با راننده و دیالوگهای تصنعی و سردش با او میگذرد. در نهایت وقتی خاتون به داییاش میرسد، متوجه میشویم برخی صحنهها بیخودی کش آمدهاند و کل آن قسمت را میشد در زمان خیلی کمتری روایت کرد.
بخشی از جذابیت سریال به مواجههی ایرانیان با اشغالگران خارجی برمیگشت و اتفاقات تاریخی «خاتون» برای بیننده جذاب بود. اما در قسمتهای میانی کارگردان از این حوادث فاصله گرفت و بیشتر درگیر داستانهای شخصی خاتون شد.
پاکروان همچون فیلمهای سینماییاش همان اشتباه همیشگیاش را تکرار کرده و از حضور نویسندهای حرفهای در کنارش بهره نبرده است. پاکروان باید قبول کند نویسندهی خوبی برای نوشتن یک فیلمنامهی جذاب نیست و او باید مثل حضور یک فیلمبردار حرفهای در کنارش برای بخش کارگردانی از نویسندگان حرفهای بهره میبرد. ضعف در داستانپردازی در سریال مشهود است و هر چه پیش میرود بیشتر توی ذوق میزند.
۲. بازیهای ضعیف و شخصیتپردازیهای مصنوعی
متاسفانه کارگردانان ایرانی در سالهای اخیر به قدری شیفتهی فرم شدهاند که از شخصیتپردازی و شکل گرفتن رابطهی میان شخصیتها غافل میشوند. این فرمگرایی موجب نقصها و ضعفهای زیادی در سریال میشود و به کلیت کار ضربه میزند. در حالیکه فرم و محتوا باید در کنار همدیگر حرکت کنند و کارگردانان نباید تمام وقت و انرژیشان را برای درآوردن صحنههای زیبا و طبیعی بگذارند و از بحث مهمی مثل شخصیتپردازی بگذرند.
بازیها در «خاتون» یکدست نیست و برخی انتخاب نقشهای به درستی صورت نگرفته است. نگار جواهریان در نقش یک زن سختیکشیدهی اهل چالش و گریز و فرار اصلا خوب نیست. بازی جواهریان در این سالها افت داشته است و دیگر آن درخشش سابق را در بازی او نمیبینیم.
لحن، حالت دیالوگ گفتن و فرم صورت و بازی جواهریان به درد یکسری نقشهای خاص میخورد و به هیچ عنوان نباید نقشهایی مثل زنی سختیکشیده و اهل نبرد را به او داد. جواهریان در «خاتون» تا زمانی که زنی نازپرورده و پولدار است بازی خوبی دارد و پس از آن وقتی مصیبت و سختی بر سرش میریزد، بازیاش مصنوعی و بد میشود.
برای نمونه صحنهی مردن پسرش در سریال، میتوانست با یک بازی احساسی به یکی از بهترین قسمتهای سریال تبدیل شود ولی بازی خشک جواهریان حس خاصی را منتقل نمیکند. جواهریان برای بازی در نقش اصلی چنین سریالی یک انتخاب اشتباه بود که به کلیت کار ضربه زده است.
شخصیت اشکان خطیبی نیز با وجود تمام تلاشهایی که انجام میدهد عمقی ندارد و باورپذیر نیست. خطیبی در نقش یک سرهنگ ارتشی سردرگم بازی میکند و نمیتوانیم حالتهای عاشقانه یا عصبیاش را باور کنیم. همچنین ترکیب جواهریان و خطیبی به عنوان یک زوج غیرقابل باور درآمده است. از آن بدتر آن شکل جدایی این زوج و تعقیب و گریزهای بعدیاش بیشتر از آنکه جذاب باشد، بیشتر حماقببار و مسخره به نظر میرسد.
بابک حمیدیان نیز به عنوان یک افسر روس، با اکتهای گلدرشت و اغراقشده سعی دارد جذبه و قدرتش را به مخاطب نشان دهد که برعکس نتیجهای عکس گرفته است. بازی حمیدیان در «خاتون» یکی از ضعیفترین بازیهایی است که از او دیدهایم؛ حمیدیان در «خاتون» مملو از حرکات اضافه در بدن و صورت است و زور میزند تا نقشش را در بیاورد. همچنین بازی بد و آماتورگونهی میرسعید مولویان را باید به این مجموعه اضافه کرد.
در کنار این بازیهای بد از شخصیتهای دیگر مثل شبنم مقدمی بازی خوبی را میبینیم. بازیگران کمتر شناخته شدهی سریال در فصل اول بازیهای خوبی دارند و کیفیت بازیشان نسبت به ستارههای فیلم میچربد.
۳. افتادن در دام احساسگرایی
پرداختن به روایتهای تاریخی که یک پایش به دفاع از میهن برمیگردد همواره خطر افتادن در دام احساسگرایی افراطی و ناسیونالیسمبازی را دارد. «خاتون» در قسمتهای اول خیلی خوب سعی میکند در دام این ماجرا نیفتد ولی هرچه که میگذرد این میهنپرستی شعارگونه بیشتر خودش را نشان میدهد و کارگردان میخواهد با رفتن به سمت احساسگرایی مخاطبش را جذب کند.
از نکات منفی دیگر این مورد، توجه بیش از اندازه به صحنههای احساسی است که حالت آزاردهنده به خود میگیرد. قسمتی که مراسم تشییع پسر «خاتون» است را به یاد بیاورید. سرهنگ به خانه میرسد و پارچههای مشکی را میبیند و وارد حیاط میشود. از این لحظه به بعد صحنهها را به صورت اسلوموشن میبینیم و با ترکیب موسیقی و گریه و اشک و آه قرار است لحظاتی احساسی ببینیم. اما این لحاظات احساسی به قدری کش میآیند که دیگر حالت افراطی به خود میگیرد و از شکل طبیعی خودش خارج میشود.
یا در صحنهی دیگری وقتی قوای روس متوجه نقشهی نیروهای ملیگرای ایرانی میشوند باز دوربین با حالت آهسته میخواهد بار عاطفی و احساسی صحنه را به بیننده منتقل کند. این تلاشها در صورتی رخ میدهد که برای نشان دادن صحنههای عاطفی اصلا نیازی به آهسته کردن صحنه و ترکیبش با موسیقی نیست و اگر آن میزانسن به درستی چیده شده باشد تاثیرش را بر روی مخاطبش میگذارد.
پاکروان به جای استفاده درست از صحنه سعی کرده تا با حرکت دوربین و موسیقی و اشک و آه و خون صحنههای احساسی خلق کند و در این زمینه به بیراهه رفته است. سریالهای بزرگ دنیا برای نشان دادن صحنههای احساسی، به سمت اسلوموشن نشان دادن صحنهها نمیروند و سکانسهای عاطفی را با پرداخت درست به شخصیتها و صحنه خلق میکنند.
پاکروان حتی در قضیهی پناه آوردن مهاجران لهستانی به کشور نیز به سمت ملیگرایی افراطی کشیده میشود و میخواهد آن سکانس را به شکلی احساسی به مخاطب نشان دهد. میشد با تفصیل بیشتر از این اتفاق مهم تاریخی، جنبههای تازهای از آن را برای مخاطب گشود و تنها به نشان دادن بار عاطفی حادثه که اتفاقا سطحی هم هست اکتفا نکرد.
دربارهی تینا پاکروان کارگردان سریال «خاتون»
در سینما و تلویزیون ایران کمتر پیش آمده که یک بیگ پروداکشن را به کارگردان زن بسپارند. تینا پاکروان موفق شد این تابو را بشکند. هم به لحاظ مالی سریالش را درست مدیریت کرد و هم به لحاظ هنری. تینا پاکروان متولد فروردین ۱۳۵۶ در دانشکدهی سینما و تئاتر کارگردانی خوانده و از ۱۸ سالگی به عنوان منشی صحنه وارد سینمای ایران شد. مدتی بعد برای گذراندن چند واحد سینمایی به آمریکا و دانشگاه UCLA رفت. در آن مدت فیلم کوتاه و مستند ساخت و بعد از بازگشت به ایران برنامهریز و مدیر تولید فیلم «وقتی همه خوابیم» بهرام بیضایی شد. پاکروان اولین فیلم سینمایی بلندش با نام «خانوم» را سال ۱۳۹۲ جلوی دوربین برد.