تفکر سیستمی چیست؟ کاربردها و علت غفلت افراد از آن
شاید شما هم نام تفکر سیستمی را شنیدهاید و مقالات مختلفی را در اینترنت با این موضوع دیدهاید. اما متاسفانه بسیاری از این مقالات توضیح پیچیده و نامفهومی را از این نوع تفکر ارائه کردهاند. برای همین بسیاری از افراد با وجود خواندن این مقالات، به طور کامل متوجه مفهوم تفکر سیستمی و کاربرد آن نمیشوند.
این شیوهی تفکر نوعی نگاه به جهان و پدیدههای آن است. این دیدگاه صرفا در مدیریت کلان کشور یا کسب و کارهای بزرگ کاربرد ندارد و میتواند برای هر کسی از جمله والدین، مدیران، سازمانهای مختلف و اعضای آن و … مفید باشد. ما در این مقاله با زبانی ساده و قابل فهم تفکر سیستمی، کاربردها و علت غفلت افراد از آن را به شما توضیح میدهیم. در ادامه با دیجیکالا مگ همراه باشید.
سیستم چیست؟
اگر شما هم تجربهی فعالیت گروهی، کار تیمی، مشاغل سازمانی یا فعالیت در حوزهی آموزش و پرورش را داشته باشید، احتمالا متوجه شدهاید که یکی از ضعفهای اصلی موجود، ضعف در تفکر سیستمی است. متاسفانه بسیاری از افراد با مفهوم این نوع تفکر و کاربردهای آن آشنایی ندارد.
تعریفهای متفاوتی از تفکر سیستمی وجود دارد. برای تعریف این نوع تفکر، ابتدا به طور خلاصه سیستم را تعریف میکنیم. سیستم هم مانند تفکر سیستمی تعاریف متعددی دارد.
بعضی از این تعاریف، سیستم را مجموعهای از اجزا میدانند که در یک رابطهی منظم با یکدگیر به فعالیت میپردازند. در واقع سیستم مجموعهای از اجزای مرتبط است که در راستای دستیابی به یک هدف خاص، نوع و نحوهی ارتباط بین آنها به وجود آمده است. یک سیستم دارای ویژگیهای زیر است:
- از اجزای مختلفی تشکیل شده است.
- برای آن میتوان رفتار تعریف کرد. با حذف هر کدام از اجزای سیستم، رفتار کلی سیستم تغییر پیدا میکند.
- دارای یک مرز مشخص است.
- هدفمند است.
- به دو گروه باز و بسته تقسیم میشود.
تفکر سیستمی چیست؟
تفکر سیستمی، نوعی دیدگاه به جهان هستی و پدیدههای آن است. در این نوع تفکر فقط به اجزا و جزئیات توجه نمیشود؛ بلکه نحوهی تعامل بین اجزا هم بررسی میشود.
حالا که با تعریف سیستم آشنا شدید، به تعریف تفکر سیستمی میپردازیم. خوب است حالا که میخواهیم این تفکر را تعریف کنیم، شما را به طور خیلی خلاصه با «راسل اکاف» آشنا کنیم.
راسل اکاف یکی از افراد نام آشنا در حوزهی این دیدگاه است. رابطهی راسل اکاف و تفکر سیستمی، همانند رابطهی نیوتون و جاذبه است. همهی افراد از جاذبه باخبر بودند، اما نیوتون آن را تئوریزه کرد. دربارهی این نوع تفکر هم همینطور است.
بسیاری از افراد دربارهی آن اطلاع داشتند و این دیدگاه سالیانِ سال در اخلاق و ادبیات و فرهنگهای مختلف مطرح میشد، اما راسل اکاف برای آن یک چارچوب علمی ایجاد کرد.
تفکر سیستمی، نوعی دیدگاه به جهان هستی و پدیدههای آن است. این شیوهی تفکر، روششناسی موثری را برای سیستمهای اجتماعی_فرهنگی، در یک محیط بدون بینظمی و پیچیدگی فراهم میکند. در این نوع تفکر فقط به اجزا و جزئیات توجه نمیشود؛ بلکه نحوهی تعامل بین اجزا هم بررسی میشود.
این نوع تفکر، فرآیند شناخت مبتنی بر تحلیل، تجزیه و ترکیب برای دستیابی به درک کامل و جامع یک موضوع در محیط پیرامون خود است. این دیدگاه کلیت و تمامیت سیستم را بررسی میکند و به این ترتیب، از سطح به عمق و از جزء به کل گذر میکند.
این شیوهی تفکر به تحلیل مسائلی میپردازد که موضوعات پیچیدهای دارند، مسائلی که تا حد زیادی به گذشته و عوامل متعدد وابسته هستند و مسائلی که ریشه در هماهنگیهای ناموثر عناصر درگیر دارند. بخشی از مشکلات و چالشهایی که امروزه درگیر آنها هستیم، در نتیجهی اقداماتی رخ دادهاند که در گذشته جهت اصلاح و یا رفع آنها انجام شدهاند. رفع چنین مشکلاتی بسیار دشوار است.
در چنین مواقعی اهمیت تفکر سیستمی مشخص میشود. یکی از مزایای مهم این نوع تفکر، توانمند کردن افراد در مواجههی موثر با این دست مشکلات و گسترش تفکرات به سطحی است که سبب کسب نتایج مطلوب، حتی در موقعیتهای دشوار و پیچیده میشود. در واقع این نوع تفکر یک روش مناسب برای رویارویی با دشوارترین مسائل و مشکلات است.
تصویر گستردهی حاصل از تفکر سیستمی شناخت لازم را برای ایجاد راهکارهای بلندمدت فراهم میکند. تفکر سیستمی در سازمان هم کاربرد دارد. بعضی از فرآیندها که در کوتاهمدت سبب موفقیت شرکت میشوند، ممکن است خودشان عاملی برای تشدید مسائل و مشکلاتی شوند که روزبهروز وخیمتر میشوند.
با به کار بردن این شیوهی تفکر و داشتن نگاه کلی بر فرآیندها و عوامل تاثیرگذار در سیستمهای حاکم بر فعالیت شرکتها، میتوان ریشهی مشکلات را پیدا کرد و برای رفع آنها استراتژیهای لازم را تبیین کرد.
کاربرد تفکر سیستمی چیست؟
دیدگاه تفکر سیستمی با دیدگاه تحلیل سنتی متفاوت است. تمرکز روشهای تحلیل سنتی بر تفکیک سیستم به اجزای قابل مطالعه بود. در مقابل، آنچه تفکر سیستمی بر آن متمرکز است، نحوهی تعامل موضوع مورد مطالعه با سایر اجزای سیستم است.
این یعنی تفکر سیستمی به جای اینکه اجزای کوچکتر سیستم را به طور جداگانه مورد مطالعه و بررسی قرار دهد، چشمانداز خود را گسترش میدهد تا از این طریق، تعاملات بیشتری را در نظر بگیرد.
به همین دلیل است که نتایج به دست آمده از این شیوهی تفکر، کاملا متفاوت از نتایج حاصل از روشهای تحلیل سنتی است؛ بهویژه زمانی که مسئلهی مورد مطالعه پیچیده است و بازخوردهای متعددی از عناصر داخل یا خارج، آن را تحت تاثیر قرار میدهند.
ویژگیهای تفکر سیستمی سبب شده است تا سختترین مسائل با یک روش موثرتر حل شوند. در ادامه به حوزههایی که این شیوهی تفکر توانسته است ارزش خود را به اثبات برساند، میپردازیم:
- مسائل پیچیدهای که دارای بازیگران زیادی بوده و نیازمند مشاهدهی تصویری بزرگ از مسئله است.
- مسائل تکرار شونده یا مسائلی که به مرور زمان با انجام اقدامات اصلاحی بدتر میشوند.
- موضوعاتی که یک اقدام بر محیط کلی آن، هم محیط طبیعی و هم محیط رقابتی، تاثیر میگذارد یا از آن تاثیر میپذیرد.
- مسائلی که دارای راهحلهای شفاف نیستند.
دیدگاه تفکر سیستمی برای چه کسانی کاربرد دارد؟
همانطور که در مقدمه اشاره کردیم، تفکر سیستمی میتواند برای تمام افراد مفید و کاربردی باشد. به طور مثال، سازمانها برای تقویت جامعنگری در درون خود، به این شیوهی تفکر نیاز دارند.
داشتن این شیوهی تفکر به والدین کمک میکند از آن هنگام تربیت فرزندان خود استفاده کنند و فرزندانشان را در درک بهتر دنیای پیچیدهای که پیش روی آنها است، یاری کنند. این نوع تفکر به مدیران هم در کاهش احتمال خطا در سیاستگذاری، تصمیمگیری و تحلیل کمک میکند.
اگر عضوی از یک سازمان هستید هم میتوانید از این دیدگاه بهره ببرید. این دیدگاه به شما کمک میکند چالشها و مشکلات سازمان را بهتر درک کنید و تمایلات و دغدغههای خود را به شکل شفافتر به مدیران بالادست خود منتقل کنید.
به عنوان عضوی از جامعه هم میتوانید با بهرهگیری از این دیدگاه به وقایعی که در اطرافتان میفتد نگاه عمیقتری داشته باشید و از تحلیلهای جزئی و سطحی فاصله بگیرید. پس نتیجه میگیریم همهی افراد میتوانند از مزایای تفکر سیستمی بهرهمند شوند.
علت غفلت افراد از تفکر سیستمی چیست؟
همانطور که تاکنون متوجه شدید، دیدگاه تفکر سیستمی دارای مزایای بسیار زیادی است. با این حال، بعضی از موانع و عوامل باعث میشوند که از این شیوهی تفکر دور شویم. همانطور که اشاره کردیم، تفکر سیستمی، یک تفکر کلنگر است، این در حالی است که اگر فقط به جزءنگری تکیه شود، دیگر نمیتوانیم الگوهای حاکم بر پدیده و سیستم را درک کنیم.
تمرکز بر وقایع، بهویژه وقایع ناگهانی، سبب میشود افراد نتوانند الگوی تغییرات درازمدت را که در پشت وقایع پنهان شده است، درک کنند. به همین دلیل، منفینگری و سرزنش کردن شرایط محیطی تشدید میشود و افراد تصور میکنند عاملی بیرون از سیستم سبب بروز مشکلات شده است؛ در حالی که تمام دلایل بروز مسائل و مشکلات در درون سیستم قرار دارند.
چیزی که در تفکر سیستمی ضرورت دارد، بیشتر به کار بردن فکر و ذهن نسبت به چشم است، چون بهوسیلهی چشم، فقط میتوان یک شی یا ماده را دید، اما به کمک ذهن، قدرت درک روابط فراهم میشود.
برخلاف اینکه تفکر سیستمی دارای مزایای فراوانی است، اما در بسیاری از موارد، افراد تمایلی به اتخاذ آن ندارند. این مسئله ناشی از چند دلیل است: اول اینکه افراد به طور طبیعی تمایلی به ساختارشکنی ندارند و بیشتر ترجیح میدهند که در ساختارهای ذهنی گذشتهشان باقی بمانند. دوم اینکه ماهیت اصلی این نوع تفکر، توجه به روابط و تعاملات است.
چیزی که در تفکر سیستمی ضرورت دارد، بیشتر به کار بردن فکر و ذهن نسبت به چشم (به عنوان ابزار دیدن) است، چون بهوسیلهی چشم و دیدن، فقط میتوان یک شیء یا ماده را دید، اما به کمک ذهن، قدرت مشاهده و درک روابط فراهم میشود.
بنابراین افرادی که روش تفکر سیستمی را انتخاب میکنند، باید مشاهدهی مبتنی بر درک داشته باشند، که این موضوع نیازمند تلاش بیشتر است. به همین دلیل افراد از تفکر سیستمی دوری میکنند.
نکتهی پایانی
در این مقاله به توضیح تفکر سیستمی و کاربردهای آن پرداختیم. متاسفانه امروزه دانش بشر بر اساس عقل جزءنگر شکل گرفته است و این موضوع قدرت درک بسیاری از مسائل را از افراد گرفته است. در این شرایط است که تفکر سیستمی میتواند راه جدیدی را پیش روی انسانها بگذارد.
منبع: searchcio, science direct