در پایان فیلم دختر شیرین چه اتفاقی افتاد؟
در پایان فیلم دختر شیرین، شاهد یک پیچش بزرگ هستیم. با تماشای ۱۵ دقیقه اول فیلم دختر شیرین و بدون اطلاع قبلی از آنچه در آینده اتفاق میافتد، شاید تصور کنید که این فیلم با حضور جیسون موموآ، یک درام حوصله سر بر درباره فساد و زیرپا گذاشتن قوانین در صنعت داروسازی است. دختر شیرین، ناگهان ۱۸۰ درجه تغییر جهت میدهد و به معنای واقعی کلمه به یک اثر مهیج اکشن در زمرهی فیلمهایی مانند ربودهشده یا جان ویک تبدیل میشود. با اجرای پیچش نهایی عجیب فیلم، متوجه میشوید که آن تفکرات اولیه در واقع تا چه حد احمقانه بودهاند.
- هر آنچه درباره فیلم دختر شیرین ۲ میدانیم
- فیلمها و ستارههای نتفلیکس در سال ۲۰۲۱؛ از دیکاپریو تا راک
- معرفی فیلم لیتل میس سان شاین؛ این خانواده کوچک دیوانه دوستداشتنی
موموآ در نقش ری کوپر بازی میکند، مردی که همسرش، آماندا (آدریا آرجونا) به دلیل سرطان میمیرد. ری میفهمد که میتوان به لطف داروی شگفتانگیز جدیدی به نام اسپرو، جان آماندا را نجات داد اما پیشتاز فعلی صنعت دارویی بازار، شرکت بیو پرایم، از قدرت مالی خود استفاده میکند تا رقیب جدیدش را به طور کامل از بازار خارج کند. ری با بدتر شدن وضعیت سلامتی آماندا، قسم میخورد که سایمون کیلی، مدیرعامل بیو پرایم را خواهد کشت و ۲ سال بعد، او به قول خود عمل میکند و در یک مأموریت انتقامی خونین به همراه دخترش ریچل (ایزابلا مرسد)، این مدیرر فاسد را میکشد.
ری هر کسی را که در روند فساد شرکت بیو پرایم دست داشت، میکشد و با ادامه این روند، پای مقامات بلندپایه هم به این اوضاع پیچیده باز میشود. در ادامه همه چیز مشخص میگردد و ری مجبور میشود با بزرگترین شروران در این فیلم مبارزه کند. در آخر داستان هم با پایانی شوکهکننده روبهرو میشویم.
تشریح پیچش داستانی دختر شیرین درباره ریچل کوپر
پرداختن به پایانبندی دختر شیرین، بدون اشاره به پیچش آن، غیرممکن است. بینندگان در بیشتر زمان فیلم، بر این باورند (هرچند میتواند لزوما اینگونه نباشد) که ری با بازی جیسون موموآ، قهرمان اصلی است و دخترش، ریچل فقط در روند انتقام پدرش گرفتار شده است اما در حقیقت، ری همیشه جزئی از تخیل و تصورات ریچل بوده است و این کاراکتر ایزابلا مرسد است که در متل، با دشمنان روبهرو میشود و محافظان را از پیش رو برمیدارد. ری در واقع به دست یک قاتل به نام آمو سانتوس، در جریان حملهای در مترو در همان ابتدای فیلم، جان سپرد و ریچل را تنها گذاشت.
در صحنههای زیادی از دختر شیرین میبینیم که ریچل روی صندلی کنار راننده نشسته است. شخصیت جیسون موموآ پس از چاقو خوردن، در آینهای پشت سر ریچل ظاهر میشود و تا اینجای کار هیچ چیز خاصی دربارهی آنها معلوم نیست و هیچ مخاطبی فکر نمیکند که نوشیدنی خوردن موموآ در یک جشن خیریهی شیک، مشکوک باشد. دختر شیرین، هوشمندانه از وارد شدن به جزئیات مربوط به وضعیت روانی ریچل اجتناب میکند اما سرنخهای لازم برای تأیید تصورات توهمآمیز درباره پدرش را فراهم میکند. ریچل در مواجهه با مورگان، نمایندهی کنگره، میگوید: «ما هرگز قصد نداشتیم به کسی صدمه بزنیم.» و سپس از پشت بام ورزشگاه پیتسبورگ استیلرز میپرد و ری را میبیند که برای تسلی خاطر دخترش آمده است. در هر حالت، ریچل شخصیت خود را با شخصیت پدرش ترکیب کرده است. به همین دلیل است که وقتی مأمور میکر به ریچل میگوید نام خود را تکرار کند، او به یاد مونولوگ ابتدایی جیسون موموآ میافتد که گفت: «والدین و فرزندان از یکدیگر غیرقابل تشخیص هستند.»
پس اگر ری واقعا ریچل بود، ریچلی که تماشاگران در تمام مدت او را میدیدند چه کسی بوده است؟ اگرچه فیلم به صراحت به این موضوع نمیپردازد اما میتوان تصور کرد که ریچل دیگر، همان شخصیت واقعی ریچل است که دختری بیگناه و ۱۸ ساله است که زیرپوسته یک قاتل وحشی پنهان است. به همین دلیل است که ریچل همیشه سعی میکرد با پدرش بدون خشونت صحبت کند و معلوم میشود که چرا او همیشه فقط نظارهگر اقدامات وحشتناک و قتل و کشتار ری بوده است. ریچل پیشین و آرام، در حال تماشای ریچل عصبانی و خشن است و با آرامش درونی خود، در پسزمینه داستان قرار دارد.
چرا مورگان، نماینده کنگره، شرور واقعی دختر شیرین است؟
دختر شیرین، در شروع، سایمون کیلی را بهعنوان شرور اصلی معرفی میکند. بنابراین مرگ او در ۳۰ دقیقهی ابتدایی فیلم تا حدی عجیب است. همانطور که ریچل بعدا میفهمد، کیلی فقط مانند یک چرخدنده کوچک در یک چرخ بسیار بزرگتر بود و دستی که این چرخدندهها را میچرخاند، متعلق به دایانا مورگان، نماینده کنگره پنسیلوانیا بود. شخصیتی که خود را بهعنوان یک سیاستمدار ضد فساد معرفی میکند و حتی در قسمتی از فیلم، در پخش زندهی تلویزیونی، در حال صحبت درباره فساد مالی و پولشویی است.
دختر شیرین که پروژه اختصاصی نتفلیکس است، طرح نقشه شرکت بیو پرایم را کامل توضیح نمیدهد اما میدانیم که این طرح و توطئه، سه عامل اجرایی اصلی دارد. کیلی یکی از آنهاست. او که مدیرعامل این شرکت دارویی است، داروهای گران قیمت سرطان را تهیه میکند و به بهای گزافی میفروشد. او با وینود شاه، رییس بیو پرایم در ارتباط است که به همان اندازه فاسد و مخرب است و میخواهد تا رقبایی مانند اسپرو را از بازار خارج کند. کیلی در لحظات آخر عمر خود و در برخورد با ریچل، میگوید که شاه او را وارد این بازی کرده است و از آنجایی که او کمی بعد از آن میمیرد، دلیلی برای باور نکردن حرفهایش وجود ندارد. بیتوجهی کیلی به روزنامهنگار مرده (مارتین بنت) هم جالب توجه است.
وقتی ریچل به شاه میرسد، شاه با پررویی تمام، دخالت خود در قتل بنت را انکار نمیکند و به ریچل میگوید: «ما میتوانیم به هر کسی که میخواهیم برسیم.» تا اینجا به نظر میرسید که شاه، موتور محرک نقشههای شرکت بیو پرایم است اما حتی او هم نفر اصلی و راس این برنامهها نیست. شخص اصلی کسی نیست جز نماینده کنگره، مورگان، که در ادامه خیلی زود انگیزههای او از این اقدامات مشخص میشود.
بیوپرایم (کیلی و شاه) به مورگان رشوه میدادند تا او از قدرت سیاسی خود برای تأیید نشدن داروهای شرکت رقیب استفاده کند. انگیزههای مورگان، صرفا مالی است، زیرا او قصد دارد یکی از کاندیداهای سناتوری شود و برای پیروزی در کمپین، به بودجه نیاز دارد. در اوایل فیلم، به این موضوع اشاره شده بود، هنگامی که مورگان توافق مشترک با بیو پرایم را اعلام میکند و به محض این که یک خبرنگار میخواهد از او یک سؤال جنجالی بپرسد، صدایش قطع میشود. هدف مورگان از همان ابتدا رسیدن به صندلی سناتوری بود. او به بنت حمله کرد، زیرا بنت مدرکی مبنی بر فساد وی پیدا کرده بود و احتمالا شاه را هم در واکنش به کشته شدن کیلی، کشت تا اثری از خودش به جا نماند. اینکه چرا مورگان تجارت دارویی را برای اقدامات کثیف خود انتخاب میکند و در کنار افرادی که با آنها همکاری میکند، در تلویزیون ظاهر میشود، مشخص نیست.
ریچل، چگونه سانتوس را شکست میدهد (چرا او را زودتر نکشت)
محافظ و قاتل ویژه مورگان (نمایندهی کنگره)، آمو سانتوس است که در بسیاری از نبردهای فیلم، بهعنوان دشمن ریچل عمل میکند اما به طرز عجیبی، این سانتوس است که ریچل را از مشارکت مورگان در فساد مالی، (هنگام صحبت سر شام) مطلع میکند. این قاتل موافقت میکند که با ریچل در پیتسبورگ ملاقاتی داشته باشد و آنها در آنجا برای آخرین بار با هم مبارزه میکنند. اما چرا سانتوس به جای لو دادن رییس خود، ریچل را نمیکشد؟ و اگر سانتوس دوست داشت ریچل موفق شود، پس چرا به خودش زحمت داد تا با او مبارزه کند؟
پاسخ در پشت پرده داستان سانتوس نهفته است و این موضوع، تا پیچش بزرگ فیلم روشن نمیشود. این قاتل اسرارآمیز، تنها کودک بازمانده از قتل عام یک روستا بود و بعدا هر فردی را که در آن قتل عام شرکت داشت، کشت. او تجربه مشابهی با ریچل دارد و به همین دلیل، نام مورگان را لو میدهد و این ارتباط، زمانی عمیق میشود که تماشاگران متوجه میشوند که او با یک جوان ۱۸ ساله صحبت میکند، نه ری (جیسون موموآ). اما اگر سانتوس تا این حد هواخواه ریچل است، پس چرا از مورگان در برابر او محافظت میکند؟ سانتوس با بیان داستان خود برای ریچل، در ادامه توضیح میدهد که هر فردی که در تلاش برای انتقام است، با نیرویی مقاوم روبرو میشود. این شیوه به یک سبک زندگی برای سانتوس تبدیل شده است و او از تمام زندگی خود گذشته است تا همان نیروی مقاوم باشد. حفاظت از مورگان، نقش سرنوشتساز او است اما فرصت دادن به ریچل، نشان میدهد که سانتوس در دل خود، از این جوان حمایت میکرد.
نبرد آنها، پایاپای است و هنگامی که سانتوس سر ریچل را به اندازه کافی زیر آب نگه میدارد تا او خفه شود، به نظر میرسد که این دوئل، رو به پایان است اما قهرمان دختر شیرین (که دیگر تتو و ریش ندارد) با یادآوری خاطرات پدرش، انرژی پیدا میکند و سانتوس را غافلگیر مینماید. این لحظه، یادآور جمله ابتدایی فیلم است که ری به ریچل گفت: «همیشه سختتر بجنگ.»
چرا ریچل، مورگان را نمیکشد؟
او که تعداد زیادی از افراد، از جمله کیلی و شاه را از بین برده است، پس چرا، نماینده کنگره، مورگان را نمیکشد؟ اول از همه این که ریچل واقعا هرگز نمیخواست کسی را بکشد. ریچل (بدون در نظر گرفتن تعداد کشتهشدگانی که در طی نبرد مردند)، پس از خفه کردن کیلی، تقریبا از اقدامات خود ناراضی به نظر میرسید. او با ناامیدی با شاه روبهرو میشود اما در کشیدن ماشه، تردید میکند و به تجدیدنظر میاندیشد تا اینکه آمو سانتوس کار را تمام میکند. وقتی ریچل حقیقت را از زبان مورگان میشنود، به نظر میرسد شخصیت درونی او که در طول فیلم شاهدش بودیم، در مبارزه روحی و روانی با شخصیت بیرونی او پیروز میشود و اجازه میدهد که این سیاستمدار کثیف، بدون آسیبدیدگی دور شود. تلاشهای مأمور میکر برای فهماندن این موضوع به ریچل که او ذاتا مانند پدرش نیست، احتمالا در بخشش او نقش داشته است.
دلیل دیگری که ریچل، مورگان را زنده میگذارد این است که عدالت به درستی اجرا شود. ریچل با استفاده از ترفند قدیمی ضبط صدا، با موفقیت، مورگان را در پرونده فساد دخیل میکند و سپس ضبطکننده را برای میکر ارسال میکند اما اگر افبیآی به دفتر این نماینده کنگره در پیتسبورگ میرسید و فقط جسد او را پیدا میکرد، تحقیقات آنها در همان ابتدا به بن بست میخورد و هیچ پرونده دادگاهی تشکیل نمیشد و مشکل از ریشه برطرف نمیشد و همچنین هیچ توجیه منطقی برای آماندا و ری، باقی نمیماند. تصمیم ریچل برای رها کردن مورگان، نه تنها انتخاب بهتری است، بلکه تصمیمی است که به بهترین نحو، ریچل را به هدفش میرساند.
بعد از پایان فیلم، چه اتفاقی برای ریچل میافتد؟
در پایان دختر شیرین، ریچل کوپر با یک لباس مبدل و تغییر چهره، سوار یک هواپیما میشود تا برود و شدت تغییر او به گونهای است که حتی کلارک کنت هم او را با شک و تردید میشناسد. او یک گذرنامه جعلی آماده میکند و اسناد و برگههایش نشان میدهند که مقصد وی، بیابانی است که در سکانس اول دختر شیرین دیدیم و ریچل با خانوادهاش در آنجا وقت میگذراند. با این وجود، سؤالات زیادی بیپاسخ میماند.
آیا ریچل هنوز پدرش را در خیالات خود میبیند؟ ریچل پس از اتمام مأموریت انتقامجویی و زنده ماندن مورگان، به وضوح شرایط بهتری دارد و وقتی در پایان فیلم، به عکس قدیمی والدین خود خیره میشود، میتوان تصور کرد که او به طرز جالبی به ثبات شخصیتی رسیده است. هرچند نمیتوان با اطمینان درباره این مسائل صحبت کرد. با وجود پایان خوش فیلم، ریچل کوپر همچنان یکی از اهداف FBI است. رو کردن دست شرکت بیو پرایم احتمالا افکار عمومی را به نفع خانواده کوپر تحت تأثیر قرار دهد اما کشتن افراد هنوز یک جنایت است و ریچل احتمالا در ادامه زندگی خود، خیالش آسوده نباشد و مدام باید اطراف خود را چک کند.
ایزابلا مرسد بهتازگی تمایل خود را برای بازی مجدد در نقش ریچل کوپر در دنباله این پروژه، اعلام کرده است و با وجود چنین شخصیت خطرناکی، احتمال ساخت فیلم دوم هم وجود دارد اما داستان دختر شیرین، به خودی خود، نیازی به دنباله ندارد. انتقام گرفتن، تنها انگیزه ریچل بود و حالا که شبکه فساد بیو پرایم برچیده شده است، دشمنان او مردهاند و تا حدودی، عدالت اجرا شده است، ریچل دیگر دلیلی برای مبارزه ندارد، مگر اینکه مورگان از داخل زندان، افراد مختلف را برای کشتن ریچل اجیر کند و این دختر جوان مجبور به فرار شود یا شاید فرزند این سیاستمدار، به دنبال انتقام از دختری برود که خانواده آنها را نابود کرده است و سعی کند تا دقیقا همان مسیر ریچل را طی کند و در این صورت، حالا ریچل است که تبدیل به نیروی مقاوم میشود که سانتوس از آن صحبت کرده بود. حتی اگر دنبالهای ساخته نشود، پایانبندی دختر شیرین، کامل به نظر میرسد.
منبع: Screenrant