نقد فیلم سوپرمن ۳ (۱۹۸۳)؛ ترکیب داستان خوب و بد
سوپرمن ۳ شبیه به ترکیبی از دو فیلم متفاوت به نظر میرسد: یکی از فیلمها دربارهی سوپرمن، بازگشت او به شهر محل تولدش اسمالویل (Smallville) و برقراری رابطهی عاطفی با دختری که در دبیرستان دوست داشت و کشمکش با وجههی تاریک شخصیتش است. فیلم دیگر دربارهی تلاش شروری بلندپرواز به نام راس وبستر (Ross Webster) برای قبضه کردن بازار نفت و قهوه و سوءاستفادهی او از برنامهنویسی نابغه، ولی سربههوا به نام گاس گورمن (Gus Gorman) برای کشتن سوپرمن است. فیلم اولی که دربارهی سوپرمن و کلارک کنت است، فیلم خوبی است. فیلم دوم که دربارهی راس وبستر و بهخصوص گاس گورمن است افتضاح است.
- نقد فیلم سوپرمن (۱۹۷۸)؛ پایهگذار سنت سینمای ابرقهرمانی
- نقد فیلم سوپرمن ۲ (۱۹۸۰)؛ سوپرمن به پیشتازی در سینما ادامه میدهد
دلیل به وجود آمدن این دوپارگی کیفی شدید تصمیمگیری غلط عوامل پشت فیلم دربارهی شخصیت گاس گورمن بوده است. قضیه از این قرار است که ریچارد پرایور (Richard Pryor) کمدین معروف سیاهپوست که در دههی هفتاد و هشتاد بسیار پرطرفدار بود، در اوایل دههی هشتاد در مصاحبههای تلویزیونی اعلام میکند که بیصبرانه منتظر انتشار سوپرمن ۲ است و علاقه دارد که در فیلمهای سوپرمن بازی کند. پرایور هیچ ارتباطی به سوپرمن و عواملش نداشت که بخواهد آن را تبلیغ کند و معلوم بود که صرفاً طرفدار واقعی فیلمهای سوپرمن است. الکساندر و ایلیا سالکایند (Alexander & Ilya Salkind) با شنیدن علاقهی پرایور به حضور در فیلم تصمیم گرفتند نقشی برجسته را در سوپرمن ۳ به او بدهند و بدین ترتیب با دستمزد ۵ میلیون دلار، که حتی از قرارداد کریستوفر ریو (Christopher Reeve)، بازیگر نقش سوپرمن هم بیشتر بود، او را بهعنوان شخصیت گاس گورمن به فیلم اضافه کردند.
اینکه یک بازیگر بهطور عمومی اعلام کند که علاقه به حضور در فلان فرنچایز را دارد و عوامل آن فرنچایز نیز بر حسب اشتیاق بازیگر او را به فیلم اضافه کنند اتفاق عجیبی نیست. ساموئل ال جکسون (Samuel L. Jackson) نیز با همین رویه بهعنوان شخصیت میس ویندو (Mace Windu) به فرنچایز جنگ ستارگان اضافه شد و نتیجهی کار خوب از آب درآمد.
ولی نتیجهی اضافه کردن ریچارد پرایور به فیلم فاجعهبار است و شاید جزو بدترین نمونههای انتخاب بازیگر بین فیلمهای بلاکباستر باشد. متاسفانه پرایور وقتی فیلمنامه را خواند، خودش هم به مزخرف بودن آن اذعان داشت، ولی دستمزد پنج میلیون دلاری چیزی نبود که بخواهد آن را رد کند.
ریچارد پرایور میخواست در نقشی جدی و جاندار بازی کند و تواناییهای خود را بهعنوان بازیگر به عرصهی نمایش بگذارد، ولی عوامل فیلم تصمیم گرفتند او را بهعنوان شخصیتی کمدی به فیلم اضافه کنند. صحنههایی که در آن ریچارد پرایور اکت کمدی خود را اجرا میکند، اینقدر بد، خجالتآور و معذبکننده هستند، آنقدر از حالوهوای کلی سوپرمن به دورند که یک جورهایی دلتان به حال ریچارد پرایور میسوزد و حس شرم نیابتی پیدا میکنید؛ حتی فکر کردن به اینکه بابت بازی در این نقش پنج میلیون دلار پول گرفته هم کمکی نمیکند. این صحنهها حاصل ترکیب مهلکی از فیلمنامهی بد و بازی بد هستند. پرایور در طی صحنههای کمدی شبیه مرغ سرکندهای به نظر میرسد که خودش هم نمیداند دارد چهکار میکند.
نکتهی بدتر این است که ماهیت شخصیت گاس گورمن هیچ پتانسیلی برای کمدی ندارد. او قرار است یک هکر ماهر باشد که تمایلش به پولدار شدن و انزجارش از تبدیل شدن به «مردی که سوپرمن را کشت» برای او کشمکش درونی ایجاد کند. شخصیت گاس گورمن پتانسیل این را داشت که به شخصیتی جالب تبدیل شود، ولی با مسیری که سازندگان فیلم برایش در نظر گرفتند شخصیتش کاملاً به بیراهه رفت. انگار که سازندگان فیلم پس از فیلم دوم فراموش کردند عاملی که باعث موفقیت سوپرمن شد دور شدن از ریشههای کمپی و مسخرهی فیلمهای ابرقهرمانی و جدی گرفتن دنیا و شخصیتهای داستان بود. با شخصیت گاس گورمن شاهد پسرفت ژانر به ریشههای سخیف آن هستیم.
- نقد فیلم فلش گوردون (۱۹۸۰)؛ میراثی دلچسب از جادوی سینمای دههی هشتاد
- نقد فیلم هیولای مرداب (۱۹۸۲)؛ هیولای فرانکنشتاین در مرداب
از طرف دیگر، راس وبستر، شرور اصلی فیلم، آنقدر ضعیف و فراموششدنی است که لکس لوتر فیلم اول (که در نقد خود از سوپرمن ۱ از او انتقاد کردم) در مقایسه با او شبیه شاهکار شخصیتپردازی به نظر میرسد. در واقع به دلیل اینکه جین هکمن (Gene Hackman)، بازیگر لکس لوتر، بهعلت مشغله موفق نشد در این فیلم شرکت کند، سازندگان راس وبستر را جای او گذاشتند که صرفاً کپی ضعیفتر لوتر است. هدف نهایی او، که قبضه کردن اقتصاد نفت و قهوه است، بیمزه است و کل خردهپیرنگ مربوط به ساختن ابرکامپیوتری که توانایی کشتن سوپرمن را دارد، به نقطهی اوجی ضدحال و فاقد هیجان ختم میشود و باعث میشود دلمان برای مواجههی سوپرمن با زاد در سوپرمن ۲ تنگ شود که با فاصلهی زیاد بهترین شرور چهارگانهی سوپرمن بود.
با این حال، همانطور که اشاره شد، بهموازات این فیلم بد دربارهی راس وبستر و گاس گورمن، فیلم خوبی دربارهی کلارک کنت و سوپرمن جریان دارد که در کمال تعجب از لحاظ درونمایه و محتوا نیمهی بد فیلم روی آن اثر نگذاشته است. سوپرمن ۳ به جای اینکه شبیه به فیلمی منسجم و واحد به نظر برسد، انگار گلچینی از صحنههای مختلف است که بعضیهایشان عالی و بعضیهایشان افتضاح هستند.
در این فیلم لوییس لین حضور پررنگی ندارد. او در ابتدای فیلم به تعطیلات فرستاده میشود و تا آخر فیلم اثری از او نمیبینیم. شایعهای وجود دارد مبنی بر اینکه دلیل کمرنگ شدن نقش لوییس لین و جایگزین شدنش با لانا لنگ (Lana Lang)، همان دختری که کلارک کنت دوران دبیرستان به او علاقهمند بود، این است که مارگو کیدر (Margot Kidder)، بازیگر نقش لوییس لین بهخاطر اخراج ریچارد دانر (Richard Donner) بهطور عمومی از سالکایندها انتقاد کرده بود و سالکایندها هم برای تلافی کار او شخصیتش را عملاً از فیلم حذف کردند.
این شایعه رد شده، ولی حتی اگر صحت داشته باشد، عدم حضور لوییس لین ضربهی بزرگی به داستان نمیزند، چون رابطهی عاشقانه بین سوپرمن و لوییس در دو فیلم قبلی بهطور کامل اکتشاف شده بود و وقتی سوپرمن حافظهی لوییس لین را پاک کرد تا او هیچ خاطرهای از بودن آنها با هم نداشته باشد، بهنوعی به آخر خط این رابطه رسیدیم.
لانا لنگ، بهعنوان معشوقهی کلارک، تضاد جالبی با لوییس لین دارد. لوییس لین زنی بسیار جسور، زبل و تا حدی آبزیرکاه بود و میشد تصور کرد اگر در دنیای واقعی زنی مثل او با مردی مثل کلارک کنت ازدواج میکرد، او را یک لقمهی چپ میکرد. اما لانا دقیقاً همان زن ساده، مهربان و بیغلوغشی است که به درد کسی مثل کلارک میخورد. تنها چالش سر رابطهی آنها معشوقهی سابق لانا، برد (Brad) است که در دوران دبیرستان به کلارک زور میگفت. او بهخاطر خوشرفتار (Nice) بودن کلارک از او متنفر است و حتی در دوران بزرگسالی هم از هر فرصتی استفاده میکند تا حال او را بگیرد، چون اصلاً از خوشوبش کردن کلارک و لانا خوشحال نیست، ولی در نهایت خودش است که کِنِف میشود. متاسفانه خردهپیرنگ رابطهی رمانتیک بین لانا و کلارک، در عین اینکه تنوع جالبی نسبت به رابطهی کلارک و لوییس فراهم میکند، ولی در نهایت به جایی نمیرسد و اگر بخواهیم روراست باشیم، بهاندازهی رابطهی کلارک و لوییس بهیادماندنی نیست، هرچند که شاید منطقیتر باشد.
جا دارد به این اشاره کرد که جیمی اولسن (Jimmy Olsen)، یکی از معروفترین شخصیتهای کمیک و دوست صمیمی سوپرمن، در این فیلم حضور دارد، ولی نقش او آنقدر فراموششدنی و حضور او در داستان آنقدر کمرنگ است که چیزی نمیتوان دربارهاش گفت. او مصداق بارز شخصیت هدرشده است.
با این حال، فیلم یک برگ برندهی بزرگ دارد که همهی خردهپیرنگهای دیگر در مقابل آن رنگ میبازند و آن هم تقابل بین کلارک کنت و خود دیگر (Alter Ego) تاریکش است. در قسمتی از فیلم گاس گورمن از راس وبستر دستور میگیرد تا سنگ کریپتونایت را به صورت مصنوعی یا سینتتیک بسازد تا از طریق آن سوپرمن را بکشد. گاس کریپتونایت را آنالیز میکند و متوجه میشود که یکی از اجزای سازندهاش نامشخص است. او به جای این مادهی نامشخص، دودهی تنباکو را در کریپتونایت سینتتیک خودش به کار میگیرد.
در مراسم تقدیر از سوپرمن که در اسمالویل برگزار شده، گاس در مقام افسر ارتش ظاهر میشود و در طی سخنرانیای فوقالعاده بیمزه و معذبکننده، این کریپتونایت ساختگی را بهعنوان جایزه به سوپرمن تقدیم میکند. ولی با توجه به اینکه یکی از اجزای کریپتونایت در آن غایب است، بهجای ضعیف کردن و کشتن سوپرمن صرفاً شخصیت او را تغییر میدهد و او را خودخواه و بیشعور میکند.
این سوپرمن تاریک با آن مرد از خود گذشته و آرمانگرایی که از سوپرمن سراغ داریم بسیار فرق میکند. بهعنوان مثال، او نجات دادن راننده کامیونی را که جانش در خطر است به تعویق میاندازد تا وقت بیشتری با لانا بگذراند. وقتی هم که پیش لانا است، طوری به او نگاه میکند که انگار لانا طعمهاش است، نه زنی که دوستش دارد. پس از آن سوپرمن به انجام کارهای خرابکارانهای روی میآورد که کمی تا قسمتی جنبهی کمدی دارند: مثل صاف کردن برج کج پیزا و خاموش کردن مشعل المپیک!
سوپرمن تاریک در این فیلم از شخصیت بیزارو (Bizzaro) در کمیکها الهام گرفته شده، ولی خود بیزارو نیست. بیزارو در کمیکها شخصیتی جدا دارد و معادل پلید سوپرمن است، ولی سوپرمن تاریک در این فیلم بخشی از روان خود سوپرمن است، مثل یک جور سایهی یونگی.
در بهترین صحنهی فیلم، که جزو یکی از سه صحنهی برتر کل چهارگانهی سوپرمن نیز هست، سوپرمن تاریک و کلارک کنت در زبالهدانی با هم مبارزه میکنند؛ در اصل این صحنه مبارزهی سوپرمن علیه تمایلات تاریک درون ذهن خودش است. سناریوی مبارزهی ابرقهرمان با وجههی تاریک شخصیتش این روزها به یکی از سناریوهای رایج آثار ابرقهرمانی تبدیل شده، ولی به هنگام انتشار سوپرمن ۳ سناریویی تازه و پیشرو بود و بدونشک تاثیر مثبتی روی بخشیدن عمق روانشناسانه به آثار ابرقهرمانی داشت.
نقطهی عطف این صحنه بازی عالی کریستوفر ریو در نقش سوپرمن تاریک است که تفاوتی شوکهکننده با بازیاش در نقش سوپرمن کلارک کنت دارد و مثل همیشه نشان میدهد که او چه بازیگر انعطافپذیری بود و چقدر شخصیت سوپرمن را خوب درک کرده بود. اصولاً سوپرمن شخصیتی است که تا حد زیادی الهامبخش گمانهزنی حول خودش است: چه میشد اگر سوپرمن پلید بود؟ چه میشد اگر سوپرمن به جای اینکه آمریکایی باشد، اهل شوروی میبود؟ چه میشد اگر سوپرمن قدرتهایش را از دست میداد؟ چه میشد اگر سوپرمن به کریپتون برمیگشت؟ با توجه به اینکه یکی از موتیفهای اصلی سوپرمن نقش بازی کردن دائمی او و تغییر شخصیتش بین سه هویت اصلی کال-ال/کلارک کنت/سوپرمن و هویتهای فرعی دیگر مثل سوپرمن تاریک است، کسی که نقش او را بازی میکند باید توانایی این را داشته باشد که صرفاً با سبک بازی خود تفاوت این هویتها را نشان دهد و این کاری است که ریو به نحو احسن انجام داد و در این فیلم هنرمندی او به اوج خود میرسد.
یکی از زیباییهای صحنهی مبارزهی کلارک کنت با سوپرمن تاریک این است که ما هیچوقت بهطور دقیق نمیفهمیم که آیا این مبارزه واقعاً دارد اتفاق میافتد یا صرفاً نمایشی سمبولیک از نبرد ذهنی او و تلاش سوپرمن تاریک برای خرد کردن خوشقلبی کلارک کنت است که درون خود وجود دارد. با توجه به اینکه سوپرمن ۳ فیلمی مثبتاندیشانه مخصوص تمام اعضای خانواده است، سازندگان زیاد فرصت نداشتهاند تا وارد جنبههای تاریکتر و پیچیدهتر سوپرمن تاریک شوند و کارهای پلیدی که از او سر میزند تا حدی بیآزار هستند (مثل خرد کردن بطریهای نوشیدنی یک بار و ذوب کردن آینهی بار با لیزر چشمهایش)، ولی به قول یکی از نظرات یوتوب، قوس داستانی این ده دقیقه از فیلم و شکست خوردن سوپرمن تاریک از کلارک کنت از قوس داستانی کلیت فیلم قویتر است.
همانطور که اشاره شد، سوپرمن ۳ ملغمهای از ایدهها، خردهداستانها و صحنههای متفاوتی است که یا عالیاند، یا افتضاح یا چیزی بین این دو. کریستوفر ریو در نقش سوپرمن پتانسیل این را داشت که ستارهی اولین فرنچایز سینمایی ابرقهرمانی باشد، یعنی چیزی معادل جهان سینمایی مارول و دنیای گسترشیافتهی دیسی در دههی هفتاد، هشتاد و نود. ولی متاسفانه تصمیمات اشتباه و غیرقابلدفاع دستاندرکاران فیلم و بهخصوص سالکایندها که در قبال سوپرمن مثل گاو نهمنشیرده عمل کردند، باعث شد که این رویا هیچگاه محقق نشود. حضور ریچارد پرایور در این فیلم نشان داد که این رویا روی پایههایی لغزنده بنا شده است.
شناسنامهی فیلم سوپرمن ۳
کارگردان: ریچارد لستر
بازیگران: کریستوفر ریو، ریچارد پرایور، آنِت اُ تول، رابرت وان
خلاصه داستان: راس وبستر، کارآفرینی کلهگنده، گاس گورمن، نابغهای در حوزهی کامپیوتر را به خدمت خود درمیآورد تا به نقشههای پلید خود برای قیضه کردن اقتصاد دنیا جامهی عمل بپوشاند. وقتی سوپرمن نقشههای او را نقش بر آب میکند، وبستر تصمیم میگیرد سوپرمن را نابود کند، ولی نقشهی او برای نابود کردن سوپرمن صرفاً به پلید شدن او منجر میشود. آیا کلارک کنت خوشقلب میتواند به جنبهی تاریک شخصیت و قدرت خود غلبه کند؟
امتیاز imdb به فیلم: ۵.۰ از ۱۰
امتیاز متاکریتیک: ۴۳ از ۱۰۰
نقد خوبی بود