نقد فیلم سوپرمن ۲ (۱۹۸۰)؛ سوپرمن به پیشتازی در سینما ادامه میدهد
سوپرمن (۱۹۷۸) فیلمی بود که شروعی تازه برای سینمای ابرقهرمانی به حساب میآمد و از بسیاری لحاظ آن را متحول کرد. در نقد سوپرمن ۱ به تفصیل دربارهی این موضوع صحبت شد. بنابراین طبیعی بود که انتظارات از دنبالهی آن بالا باشد. با این حال سوپرمن ۲، دقیقاً دنباله به معنای استانداردش نیست، چون در فیلمنامه و داستانی که ماریو پوزو برای سوپرمن تدارک دیده بود، سوپرمن ۱ و ۲ روایتگر داستانی یکپارچه هستند و از اول قرار بود برای سوپرمن ۱ دنبالهای نیز ساخته شود. حتی مرحلهی ساخت دو فیلم نیز همزمان پیش میرفت.
از این لحاظ سوپرمن ۱ و ۲ با بیل را بکش ۱ و ۲ (Kill Bill Vol 1 & 2) قابلمقایسه هستند. با اینکه در دو قسمت جدا عرضه شدهاند، ولی از لحاظ کیفی و حالوهوا در یک سطح قرار دارند و عملاً یک فیلم هستند، در حدی که در ابتدا قرار بود پایان سوپرمن تعلیق فرجام (Cliffhanger) محض و آماده کردن تماشاچیان برای انتشار سوپرمن ۲ باشد. قضیه از این قرار بود که پایان سوپرمن ۱، که در آن سوپرمن دور زمین میچرخد تا زمان را به عقب برگرداند و جلوی مرگ لوییس لین را بگیرد، قرار بود پایان نهایی داستان در سوپرمن ۲ باشد و در پایان سوپرمن ۱، شاهد آزاد شدن زاد، نان و اورسا (Zod, Non & Ursa)، سه شرور اصلی سوپرمن ۲ و حرکت کردنشان به سمت زمین باشیم.
اما تهیهکنندگان فیلم نمیدانستند آیا فیلم قرار است فروش خوبی پیدا کند یا با مخ زمین بخورد؛ بهعبارت دیگر آنها نمیدانستند آیا سوپرمن ۲ قرار است ساخته شود یا نه. برای همین آنها این صحنهی اوج را در سوپرمن ۱ قرار دادند (که همانطور که در نقد سوپرمن ۱ اشاره شد، باعث ایجاد ضعف داستانی شد) و وقتی فیلم به موفقیت رسید، پایانی دیگر برای سوپرمن ۲ تدارک دیده شد.
یکی از جنبههای مثبت سوپرمن ۲، که نقطهی پیشرفتی نسبت به سوپرمن ۱ به حساب میآید، شرورهای آن هستند. شرور سوپرمن ۱، لکس لوتر (Lex Luthor)، برای جو واقعگرایانهی فیلم زیادی کارتونی بود و بهطور کلی همخوانی (Chemistry) خوبی با سوپرمن، شخصیتش و قدرتهایش نداشت. شرور ایدهآل کسی است که بهنحوی قهرمان را به چالش بکشد و چیزی از اعماق شخصیت او بیرون بکشد که در حالت عادی همیشه آن زیر دفن باقی میماند. اما در سوپرمن ۱، سوپرمن در مقابل لکس لوتر مثل ناظم مدرسه میماند که میخواهد بچهی شر مدرسه را تنبیه کند. انگار که آنها در دو دنیای متفاوت زندگی میکنند و لکس لوتر قرار است شرور ابرقهرمانی دیگر باشد.
در سوپرمن ۲، زاد، نان و اورسا، سه خلافکار اهل کریپتون (محل تولد سوپرمن) که سوپرمن با پرتاب بمب هیدروژنی به فضا، بر حسب تصادف و ناخواسته از زندان غیرمادیشان آزادشان میکند، بهمراتب همخوانی بیشتری با سوپرمن و قدرتهای فراانسانیاش دارند و با اینکه تعاملاتشان با سیارهی زمین و محیط ناآشنای آن همچنان عنصر طنز را فراهم میکند، ولی خودشان هیچگاه به درجهی طنز کاریکاتوری تنزل پیدا نمیکنند.
صحبت کردن دربارهی سوپرمن ۲ بدون اشاره به جنجالی که سر اخراج ریچارد دانر (Richard Donner) ایجاد شد ممکن نیست. در نظر داشته باشید که دانر موقعی اخراج شد که نزدیک به ۷۵ درصد از سوپرمن ۲ فیلمبرداری شده بود. متاسفانه الکساندر سالکایند (Alexander Salkind)، یکی از تهیهکنندگان اصلی فیلم و تا حد کمتری پسرش ایلیا (Ilya) بدقلق بودند و بین این دو و دانر تنش زیادی وجود داشت، طوری که از جایی به بعد به گفتهی خود دانر حتی نمیخواست ریخت آنها را ببیند و نمیخواست در صحنه حضور داشته باشند، چون در نظرش آنها بیشتر به پایین آوردن هزینههای فیلم اهمیت میدادند تا ساخته شدن یک فیلم خوب. هرچند خود دانر هم در خراب شدن رابطه بیتاثیر نبود.
سالکایندها از ریچارد لستر (Richard Lester)، کارگردانی که در گذشته با او رابطهی کاری خوب داشتند، درخواست کردند که بهعنوان واسطهی آنها سر صحنه حاضر شود. در ابتدا قرار بود لستر صرفاً حرفهای سالکایندها و دانر را به هم منتقل کند، اما دانر میدانست که وجود کارگردانی حرفهای مثل لستر بدین معناست که هر لحظه ممکن است اخراج شود و در نهایت این اتفاق هم افتاد.
با وجود اینکه بخش زیادی از فیلمبرداری تمام شده بود، لستر بعضی از صحنهها را از نو فیلمبرداری کرد و برخی از نکات داستانی را تغییر داد تا نامش بهعنوان تنها کارگردان فیلم سوالبرانگیز نباشد و بهاصطلاح فیلم مال خودش شود.
از طرف دیگر، با توجه به اینکه مارلون براندو توافق کرده بود که بخشی از سود گیشهی سوپرمن ۱ به او تعلق پیدا کند و در نظرش الکساندر سالکایند و برادران وارنر در این زمینه به قول خود وفا نکردند، در سال ۱۹۷۸ شکایتی ۵۰ میلیون دلاری علیه آنها تنظیم کرد، شکایتی که باعث شد هیچکدام از صحنههای فیلمبرداریشده از او در سوپرمن ۲ استفاده نشوند.
با این حال، در سال ۲۰۰۶، دو سال پس از مرگ براندو، ورثهی او اجازه دادند تا از صحنههای فیلمبرداریشدهی او در فیلم سوپرمن بازمیگردد (Superman Returns) استفاده شود. این اجازهی قانونی فرصتی فراهم کرد تا نسخهی سوپرمن ۲ ریچارد دانر، با صحنههایی که در سوپرمن ۲ سال ۱۹۸۰ مورد استفاده قرار نگرفته بودند، منتشر شود؛ این بار با حضور براندو.
سوپرمن ۲ (۱۹۸۰) و سوپرمن: نسخهی ریچارد دانر (Superman II: The Richard Donner Cut) عملاً دو فیلم جدا به حساب میآیند و در ویکیپدیا و Imdb صفحات جداگانه دارند. چون تقریباً نیمی از صحنههایشان با هم فرق دارد. پس از اخراج دانر جوی بسیار منفی بین عوامل فیلم راه افتاد و از بین بازیگران فیلم تنها کسی که به تبلیغ فیلم در تورهای جهانی پرداخت، سارا داگلاس (Sarah Douglass)، بازیگر نقش اورسا بود. نظر کلی بر این بود که حضور دانر باعث شده بود پشتصحنهی فیلم جوی گرم و صمیمانه داشته باشد و همه حس یک خانواده را داشته باشند، ولی با آمدن لستر این صمیمیت و جو خانوادگی از بین رفت و کار کردن روی سوپرمن ۲ تبدیل شد به شغل.
با این اوصاف شاید به نظر برسد که سوپرمن ۲ لستر فاجعه از آب درآمده باشد، ولی خوشبختانه این اتفاق نیفتاده و فیلم همچنان تماشایی باقی مانده و از روح سوپرمن ۱ برخوردار است، هرچند اخراج شدن دانر عملاً اولین میخ روی تابوت فرنچایز بود و تاثیر غیبت او بهطور کامل در سوپرمن ۳ حس میشود.
با این حال، تفاوت چشماندازها و ایدههای دو کارگردان باعث ایجاد جزئیاتی نامتناسب شده است. مثلاً نسخهی اصلی سوپرمن ۲ با صحنهی نجات لوییس لین در برج ایفل آغاز میشود. در این صحنه لوییس روی آسانسوری در حال سقوط قرار دارد و سوپرمن هم در حال پرواز به سمت اوست و سر بزنگاه میرسد و او را نجات میدهد. با این حال، در فیلم قبلی تثبیت شده بود که سوپرمن قادر است با سرعتی آنچنان زیاد حرکت کند که باعث شود زمین در جهتی مخالف شروع به چرخیدن کند، بنابراین کلاً ایجاد تعلیق بر اساس اینکه «آیا سوپرمن به موقع به آسانسور میرسد یا نه؟» با آنچه در فیلم قبلی تثبیت نشده متناقض به نظر میرسد. البته میتوان این استدلال را مطرح کرد که اگر سوپرمن بخواهد دقیق و با هدفی مشخص پرواز کند، نمیتواند به آن حد از سرعت برسد، چون از کنترل خارج میشود، ولی این مسئله در نسخهی سوپرمن ۲ لستر تثبیت نشده است و شاید بهخاطر همین باشد که در نسخهی دانر چنین صحنهای وجود ندارد.
یکی از بزرگترین نقاط قوت سوپرمن ۱ تعیین کردن فرمولی موفق برای ساختن فیلمهای ابرقهرمانی با ساختار سهپردهای بود. سوپرمن ۲ یک جزء موثر دیگر به این فرمول اضافه میکند و آن هم خردهپیرنگ مربوط به مشکوک شدن معشوقهی ابرقهرمان به هویت اوست. در این فیلم لوییس لین به این مشکوک میشود که کلارک کنت سوپرمن است و این یکی از جذابترین خردهداستانهای کل چهار فیلم سوپرمن در دههی هفتاد و هشتاد است.
این سوءظن موقعی از ضمیر ناخودآگاه لوییس به ضمیر خودآگاهش منتقل میشود که او و کلارک برای خبرنگاری به آبشارهای نیاگرا آمدهاند. بچهای به هنگام بازی با نردههای کنار آبشار پایین میافتد. مردم دستپاچه میشوند، ولی ناگهان سروکلهی سوپرمن پیدا میشود و بچه را نجات میدهد. لوییس که همیشه به این آگاه بود که هروقت سروکلهی سوپرمن پیدا میشود، کلارک غیبش میزند، سر این قضیه تقریباً مطمئن میشود که شکش احتمالاً درست است و کلارک سوپرمن است، چون چطور ممکن است در آن لحظه سوپرمن در حوالی آبشارهای نیاگرا حضور داشته باشد و متوجه افتادن بچه شده باشد؟
در ادامه، لوییس طی ریسکی بزرگ و برای اینکه ثابت کند کلارک سوپرمن است، خودش را از ساختمان به پایین پرت میکند، ولی کلارک موفق میشود بدون تبدیل کردن خود به سوپرمن او را نجات دهد.
در نسخهی ریچارد دانر (که بهنظرم در قبال این صحنهی خاص بهیادماندنیتر است) بهَعنوان آخرین تیر در تاریکی، لوییس تفنگی درمیآورد و با آن به کلارک شلیک میکند. وقتی کلارک زنده میماند، عینکش را درمیآورد و وجنات و سکنات سوپرمن را به خود میگیرد؛ و بهلطف بازی عالی کریستوفر ریو (Christopher Reeve) این بار هم تفاوت بین کلارک و سوپرمن در عرض یک ثانیه و فقط از راه زبان بدنی و طرز صحبت کردن او معلوم میشود.
کلارک که فهمیده دیگر تلاش برای مخفی نگه داشتن هویتش بیفایده است، با صدای بمتر و جدیتر سوپرمن به لوییس میگوید: «اگه در اشتباه بودی، الان کلارک کنت مرده بود.» لوییس در جواب میگوید: «گلولهها مشقی بودن!» این صحنهی هوشمندانه بهترین راه برای این بود که لوییس به هویت سوپرمن پی ببرد، چون با هویت هردو شخصیت جور است؛ لوییس بهعنوان زنی جسور و خروشان با استفاده از افراطیترین روشها به هویت سوپرمن پی برد و سوپرمن هم بهخاطر سادگی و بیغلوغش بودنش عملاً خودش را لو داد.
در این مقطع تنها مانعی که سر راه پیوند کلارک و لوییس وجود داشت از بین میرود. سوپرمن لوییس را به مخفیگاهش دژ تنهایی (Fortress of Solitude) میبرد و در آنجا طی گفتگو با مادرش حاضر میشود تا در ازای بودن در کنار لوییس، قدرتهای فراانسانی و جاودانگیاش را از دست بدهد. او وارد اتاقک کریستالی میشود و بهعنوان مردی معمولی از آنجا بیرون میآید. لوییس و کلارک دستدردستهم از آنجا بیرون میروند، هرچند لوییس از اینکه کلارک حاضر شده چنین کاری را برای او انجام دهد، کمی دو به شک به نظر میرسد.
با اینکه این تصمیم در ابتدا رمانتیک به نظر میرسد (سالها بعد در هرکول دیزنی چنین تصمیمی رمانتیکسازی شد)، ولی فیلم بهخوبی ماهیت مشکلدار آن را معلوم میکند. در صحنهای از فیلم، لوییس و کلارک (که اکنون آدم معمولی است) وارد رستوران میشوند. در آنجا مردی سر جای کلارک مینشیند و برای لوییس مزاحمت ایجاد میکند. کلارک سعی میکند او را سر جایش بنشاند، ولی یک دل سیر کتک میخورد و خونین و مالین میشود. در این قسمت کلارک میگوید: «از این به بعد باید برای خودم بادیگارد استخدام کنم.» لوییس میگوید: «من بادیگارد نمیخوام. مردی رو میخوام که عاشقش بودم.» کلارک میگوید: «ایکاش اون مرد اینجا بود.» این دیالوگ بیانکنندهی این حقیقت تلخ است که آن مردی که لوییس عاشقاش بود، سوپرمن بود و کلارک ضعیف و نحیف در مقابل او حرفی برای گفتن ندارد. او حتی نمیتواند در برابر یک زورگوی خیابانی از خودش دفاع کند. اگر سوپرمن ۲ فیلم تاریکتری بود، احتمالاً این درونمایه در آن تثبیت میشد که لوییس لین عاشق سوپرمن بود و کلارک کنت برای او هیچ جذابیتی ندارد و حتی از خود گذشتگی بزرگش برای رسیدن به لوییس لین هرچه بیشتر او را در نظرش کوچک کرد.
بعد از اینکه زاد، نان و اورسا به کاخ سفید وارد میشوند، زاد رییسجمهور آمریکا را مجبور به زانو زدن در مقابل خود میکند و نقشهی خود برای تسخیر کرهی زمین را اعلام میکند، کلارک کنت پی میبرد که انسانیت بهتنهایی نمیتواند در مقابل آنها بایستد و در صدد این برمیآید که قدرتّهایش را بازیابی کند و این کار را هم میکند. (هرچند مادرش به او گفته بود که راه برگشت ندارد و باید در این زمینه به فیلم ارفاق کنیم)، ولی همان صحنهی داخل رستوران کافی بود تا به ما ثابت کند که چرا دنیا به کسی مثل سوپرمن نیاز دارد و کسی مثل او هیچگاه نباید برای احساسات شخصی از قدرت خود بگذرد، خصوصاً با توجه به پایان بسیار میهنپرستانهی فیلم که در آن سوپرمن پرچم آمریکا را بالای کاخ سفید قرار میدهد و به شخص رییسجمهور میگوید که دیگر ترک وظیفه نخواهد کرد. البته اینکه با این پیام موافق باشید یا نه، به نظر خودتان بستگی دارد.
علاوه بر سه خلافکار کریپتونی، لکس لوتر باز هم در این فیلم حضور دارد و موافقت میکند در ازای واگذار شدن حکومت استرالیا به او، به زاد کمک کند سوپرمن را شکست دهد و زمین را تسخیر کند. با اینکه شخصاً زیاد طرفدار لکس لوتر در فیلم قبلی نبودم، ولی حضور او در این فیلم بهمراتب بهتر است، چون او دیگر شرور اصلی نیست و بنابراین نقش او بهعنوان یک عنصر نیمهکمدی به کلیت فیلم ضربه نمیزند و حتی در بعضی صحنهها جواب میدهد؛ مثل صحنهای که در آن سر و کلهی سوپرمن پیدا میشود و لکس لوتر هم که آنقدر از زاد و غرور بیحدوحصرش عاصی شده که میگوید: «خدا رو شکر! سوپرمن!» ولی برای حفظ ظاهر بلافاصله به هویت شرورش برمیگردد.
تماشای مبارزهی نهایی فیلم بین سوپرمن و سه خلافکار کریپتونی بهخاطر جلوههای ویژهی محدود سال ۱۹۸۰ این روزها چندان چشمگیر نیست، چون اساساً معادل بدویتر مبارزهی ابرقهرمان با شرور وسط شلوغی شهر و در حالی است که جان مردم در خطر است. با این حال، این صحنهی مبارزه دو نقطهی مثبت دارد که به آن عمق میبخشد: ۱. زاد از اهمیت دادن سوپرمن به جان مردم علیه خودش استفاده میکند و با ایجاد خطر برای شهروندان سعی میکند او را کنترل کند، چون میداند در مبارزهی تنبهتن واقعی آنها نمیتوانند سوپرمن را شکست دهند. ۲. سوپرمن در نهایت با ذکاوت خود آنها را شکست میدهد و نه زور بازویش.
سوپرمن ۲ از بعضی لحاظ پیشرفتی نسبت به سوپرمن ۱ به حساب میآید (مثل کاربرد بهتر لوکس لوتر در داستان و پایانبندی منطقیتر) و در زمینههای دیگر نیز در سطح فیلم قبلی باقی مانده است (مثل رابطهی خوب کلارک و لوییس که در این فیلم هم به نتیجهای قابلقبول میرسد). همانطور که اشاره شد، فیلم پروسهی ساخت پرتلاطمی داشت، ولی جای شکرش باقی است که این تلاطم روی کیفیت نهایی فیلم تاثیر آنچنانی نداشت. سوپرمن ۲ مثل فیلم قبلی همچنان فیلمی پرروح و خیالانگیز است که فانتزی سوپرمن را به شکلی دلنشین عرضه میکند و ترکیب بینقصی از لحظات پیشپاافتاده (مثل کتک خوردن کنت در رستوران) و حماسی (تهدید زاد برای بشریت) است تا مخاطب را درگیر خودش نگه دارد. متاسفانه در سوپرمن ۳ و ۴ سقوط کیفی چشمگیری را شاهد بودیم و دربارهی فیلمهای بعدی سوپرمن (با بازیگرهای جدید) نیز نظرات ضد و نقیض وجود دارد، ولی سوپرمن ۱ و ۲ همیشه وجود خواهند داشت تا نیازهایمان را برای دیدن فیلمی دربارهی سوپرمن که بی شک و شبهه خوب است برطرف کنند.
شناسنامهی فیلم سوپرمن ۲
کارگردان: ریچارد لستر (کارگردان نسخهی Richard Donner Cut ریچارد دانر است)
بازیگران: کریستوفر ریو، جین هکمن، مارگوت کیدِر، ترنس استمپ
خلاصه داستان: سوپرمن تصمیم میگیرد برای رسیدن به عشقش از قدرتهای فراانسانی و جاودانگیاش بگذرد. در این میان، سه خلافکار تبعیدشده از کریپتون بر حسب تصادف آزاد میشوند، روی زمین فرود میآیند و تلاش میکنند تا دنیا را فتح کنند. حال سوپرمن بدون قدرتهایش در مقابل آنها چه کار میتواند بکند؟
امتیاز imdb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
امتیاز متاکریتیک: ۸۳ از ۱۰۰
عالی بود