برترین نویسندگان سبک جریان سیال ذهن؛ از ویلیام فاکنر تا تونی موریسون
جریان سیال ذهن یک تکنیک روایی است که قرنها خوانندگان ادبیات را همزمان گیج و مجذوب کرده است؛ این تکنیک ادبی به دست بسیاری از نویسندگان برای تجسم تفکرات یکپارچه (و اغلب نامنظم) شخصیتهایی مانند خانم دالووی و استفان ددالوس استفاده شده است.
رمانهای جریان سیال ذهن به نوعی متن گفته میشود که از آثار روانشناسی به نام ویلیام جیمز (برادر رماننویس بازنشسته، هنری جیمز) سرچشمه گرفته است. اساساً هدف این نوع از متنها تقلید عبور جریان افکار از ذهن انسان، بدون هیچ پرده و پوششی است. به همین دلیل در این متون جملهها طولانیتر میشوند، نظم و ساماندهی کمتری دارند و سبک پراکندهای به خود میگیرند. فقدان ساختار در متون سیال ذهن مورد پسند هر خوانندهای نیست، اما به هر حال این بدان معنا نیست که هیچ نظمی در متون سیال ذهن وجود ندارد. جریان سیال ذهن اجازه میدهد تا الگوهای عمیقتری از نظم در متن ظاهر شود، الگوهایی که براساس حرکت واقعی اطلاعات و دادهها در مغز انسان است. همچنین این تکنیک به نویسندگان این امکان را میدهد تا اشکال مختلف هوشیاری، مانند خوابها، کما، مصرف مواد مخدر و صحنههای توهمآمیز را شبیهسازی کنند.
بعضی از نویسندگان در استفاده از تکنیک سیال ذهن مهارت بالایی دارند و از این تکنیک در آثار خود استفاده کردهاند؛ آثاری که در زمره بهترینهای ادبیات انگلیسی قرار میگیرند.
۱. دوروتی ریچاردسون
دوروتی ریچاردسون، نویسنده بریتانیای قرن بیستم، که پیشگام تکنیک جریان سیال ذهن به شمار میآید، اولین نویسندهای بود که یک رمان که سراسر آن از تکنیک جریان سیال ذهن استفاده شده بود، منتشر کرد: رمان «سقفهای نوکتیز» (Pointed Roofs). ریچاردسون در این رمان با نادیده گرفتن قوانین سجاوندی، ساختاری جدید را به کار برد و آن را نثر زنانه نامید. در واقع می سینکلر، نویسنده بریتانیایی، طی بررسی رمان «سقفهای نوکتیز» برای اولین بار در آوریل ۱۹۱۸ اصطلاح «جریان سیال ذهن» را ابداع کرد.
۲. ویلیام فاکنر
ویلیام فاکنر از نویسندگان جریان سیال ذهن آمریکایی که هم جایزه نوبل ادبیات و هم جایزه پولیتزر ادبیات داستانی را دریافت کرده، از تکنیک جریان سیال ذهن در رمانهای «خشم و هیاهو» (The Sound and the Fury) و «گور به گور» (As I Lay Dying) استفاده کرد تا با روایتی از هم گسیخته و نابهنگام، به کاوش در اعماق تضاد درونی شخصیتهای مختلف بپردازد. در این رمانها طی یک پاراگراف کوتاه، خواننده بلافاصله در معرض بوها، صداها و حرکات مختلف قرار میگیرد.
۳. جیمز جویس
جیمز جویس، نویسنده متولد دوبلین، از سبک جریان سیال ذهن در همه رمانهای خود، از جمله «بیداری فینیگان» (Finnegans Wake)، «پرترهای از هنرمند در دوران جوانی» (A Portrait of the Artist as a Young Man) و البته «اولیس» (Ulysses) ۱۰۰۰ صفحهای و ۲۶۵هزار کلمهای استفاده کرد. گم شدن در هر پاراگراف آثار جویس آسان است، زیرا استفان ددالوس، قهرمان «اولیس»، ما را به سرعت و به طور ناپیوسته از طریق افکار و محیط اطراف خود در داستان هدایت میکند. یک لحظه او از خود میپرسد: «حاضری به آن زمان برگردی؟» و لحظه بعدی او در خیابان گرافتون است و به این فکر میکند که آیا یک بالشتک بخرد یا نه، آن هم در حالی که صدای «زنگ مهار» (jingle of harnesses) در گوشش صدا میدهد. سپس به طور غیرمنتظرهای، او به خود جواب میدهد و به این نتیجه میرسد که «بازگشت بیفایده است.» در ادامه میخوانید که او به خیابان دوک نقل مکان کرده است و ما کاملاً مطمئن نیستیم که او، یا خودمان، چگونه به این نقطه از داستان رسیدهایم.
۴. ویرجینیا وولف
ویرجینیا وولف که به عنوان یکی از مهمترین نویسندگان زن (و شاید یکی از مهمترین نویسندگان به طور کلی) در تمام دوران شناخته میشود، از تکنیک جریان سیال ذهن در آثار خود استفاده کرده است. توجه دقیق به جزئیات و حتی توصیف چیزهایی مانند «دست فراش»، «گرهها و چترها» از ویژگیهای قلم اوست. وولف خوانندگان را از طریق ذهنها، دیدگاهها و محیطهای مختلف در رمان «خانم دالووی» (Mrs. Dalloway) هدایت میکند. او ما را به تعجب وا میدارد که اکنون چه کسی و درباره چه چیزی صحبت میکند.
۵. مارسل پروست
مارسل پروست، نویسنده فرانسوی، نیز از سبک جریان سیال ذهن در آثار خود استفاده کرده، به ویژه در هفت جلدی طولانی «در جستوجوی زمان از دست رفته» (Remembrance of Things Past) که در آن حتی خاطره سادهای از دوران کودکی شامل خوردن یک کیک کوچک، انسان را در «ساختار وسیع خاطره» فرو میبرد. با خواندن پروست، خواننده در طعم و بوی شیرینی، نیلوفرهای آبی روی ویوون و صبحهای یکشنبه در کامبری گرفتار میشود. همه اینها خاطراتی هستند که در جریان سیال ذهن راوی با یکدیگر ادغام میشوند.
۶. جک کرواک
رمان «در جاده» (On the Road) نوشته جک کرواک اکنون به عنوان یکی از رمانهای تعیینکننده نسل بیت (گروهی از هنرمندان آمریکایی که پس از جنگ جهانی دوم شناخته شدند) و همچنین نمونهای مدرن از آثار جریان سیال ذهن شناخته میشود. رمان «در جاده» در ابتدا طی یک دوره ۳ هفتهای بر روی یک طومار کاغذ (که طومار اصلی تلقی میشود) نوشته شد. این رمان براساس سفر جادهای کرواک در سراسر ایالات متحده است، سفری که گاهی به وضوح با نثر جریان سیال ذهن بازگو میشود. «در جاده» هم به توصیف سرزمین و هم خاطره پرداخته است.
۷. ژوزه ساراماگو
ژوزه ساراماگو، نویسنده پرتغالی که برنده جایزه نوبل ادبیات شد، مانند وولف دوست داشت بین روایتها جابهجا شود و از جریان سیال ذهن در نوشتههای خود استفاده کند. در رمان «کوری» (Blindness)، ساراماگو از جملات طولانی استفاده میکند و از علامت نقل قول اجتناب میکند تا یکپارچگی نثر خود را تقویت کند، و به جریان سیال ذهن اجازه میدهد بدون وقفه حرکت کند.
۸. ساموئل بکت
دومین نویسنده فرانسوی این فهرست کسی نیست جز ساموئل بکت. او در سه رمان خود («ملوی» (Molloy)، «مالون میمیرد» (Malone Dies)، «ننامیدنی» (the Unnamable)) از تکنیک جریان سیال ذهن استفاده کرد تا جریانی از مشاهدات و تفکرات را درباره زمان و هستی ارائه کند. درواقع، «ملوی» از قواعد دستوری و قیدهای زمان مرسوم سرپیچی میکند تا بر تداوم جریان فکری بیوقفه راوی تأکید کند.
۹. فئودور داستایفسکی
اگرچه رمان «جنایت و مکافات» (Crime and Punishment) نوشته فئودور داستایفسکیِ روس شناختهشدهترین اثر اوست، اما رمان «یادداشتهای زیرزمینی» (Notes from Underground) او که سال ۱۸۶۴ منتشر شد نیز در میان آثار کلاسیک برتر ادبیات روسیه قرار دارد. در سراسر رمان، مرد زیرزمینی (پروتاگونیست)، رشته فکری پیوسته خود را از طریق جملات طولانی و پر از کاما (حتی در پرانتزها) بیان میکند.
۱۰. تونی موریسون
تونی موریسون نویسنده ۸۳ ساله آفریقایی-آمریکایی چندین کتاب در رابطه با بردهداری منتشر کرد که بی شک جذابترین آنها رمان «محبوب» (Beloved) است. داستان درباره یک بچه روح است که در قالب یک زن بالغ به خانواده خود بازمیگردد. رمان «محبوب» هم داستانی دلخراش درباره وحشت بردهداری است و هم گواهی بر قدرت بیامان حافظه. موریسون در یکی از فصلهای پایانی از جریان سیال ذهن استفاده میکند تا اختلاط افکار سه شخصیت رمان را آشکار کند.
منبع: Kwiklit