۱۲ نقش برتر استیو کارل در فیلمها و سریالها
استیو کارل در اواسط دههی اول هزارهی اخیر میلادی، با نقشهای بینهایت بامزه و خندهدار توانست خود را بهعنوان یک کمدین نابغه معرفی کند و محبوبیتی فراگیر به دست آورد. او با به تصویر کشیدن شخصیتی بی دست و پا، یک سریال کمدی تلویزیون را به یکی از بهترین و محبوبترین سریالهای کمدی تاریخ تبدیل کرد. به مدت یک دهه هرکس به دنبال یک الگو و مثال برای یک کمدین خوب میگشت اورا معرفی میکرد. با این حال استعداد استیو کارل فرای شخصیت دست و پا چلفتی تلویزیونی بود و مهارت و توانایی بینظیری داشت که کمکم برای مردم سراسر جهان برملا کرد.
وقتی نوبت به بازی در نقش شخصیتهای جدی و درام رسید، بار دیگر کارل ثابت کرد که قادر است نقشهای حساس و پیچیدهای را به بهترین شکل ممکن بازی کند. مدتی طول کشید تا بتواند خود را از آن چهرهی کمدی که هالیوود برای او در نظر گرفته بود بیرون بیاورد، اما در نهایت موفق شد. او سال ۲۰۱۵ نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد شد و اِمی سال ۲۰۲۰ نامزدی در رشتهی بهترین بازیگر مرد سریال درام را به دست آورد. با اینکه او هیچوقت ریشههای کمدی خود را به طور کامل رها نکرد، اما در دههی اخیر سراغ نقشهای متنوعتری رفت و خودش را به چالش کشید.
۱. مایکل اسکات در سریال «اداره» (The Office)
امروزه اگر بگوییم که مایکل اسکات سمبل فرهنگ عامه است کاملا درست گفتهایم. اما اشتباه نکنید، بدون استیو کارل، مایکل اسکاتی وجود نداشت. مدیر محلی شرکت کاغذ داندر مافلین معروفترین نقش استیو کارل است. در مدت پخش نه سالهی سریال اداره کارل به مدت ۷ سال نقش اصلی را بر عهده داشت. جدایی او در فصل هشتم سریال همچنان بهعنوان دلیل اصلی افت سریال معرفی میشود و این امر ثابت میکند که او یک بازیگر بدون جایگزین است.
این سریال که بر اساس سریال انگلیسی «اداره» اثر ریکی جراویس ساخته شده، محیط اداره و موقعیتهای کاری را به سخره میگیرد. اداره یک سیتکام بامزه و درجهیک است که به شکل یک مستند ساخته شده، یعنی شخصیتهای داستان از حضور دوربینها آگاه هستند و همین کیفیتی ویژه به آن بخشیده و موقعیتهای کمدی منحصربهفردی خلق کرده.
مایکل اسکات شخصیتی با قلبی بزرگ اما بهشدت بیملاحظه و برای خیلیها غیر قابل تحمل است. او همواره بدترین و زشتترین جملات ممکن را میگوید اما با وجود نیاز شدیدی که به محبت و توجه دارد، همواره راهی پیدا میکند که دوست داشتنی باشد. بدون بازی لطیف، بامزه و بی ریای استیو کارل، اداره به عنوان یکی از ۱۰۰ سریال برتر تاریخ معرفی نمیشد.
۲. ایوان بکستر در فیلم «بروس قادر مطلق» (Bruce Almighty)
در فیلم کمدی «بروس قادر مطلق» اثر تام شیدیاک محصول سال ۲۰۰۳، استیو کارل نقش یک مجری خبری تلویزیون را بازی میکند. اگرچه کارل زیاد در فیلم حضور ندارد، اما با این وجود لحظاتی بسیار خندهدار و به یاد ماندنی را خلق میکند. چه کسی میتواند صحنهای که او بهعنوان یک مجری خبری تلویزیون، در حین ضبط برنامه گفت: «من چا چا میرقصم چه چاچاعی» را فراموش کند.
نقشی که او بهعنوان یک مجری بازی میکند بینهایت بامزه است. حرکت کردن پا به پا با جیم کری که نابغهی کمدی است کار آسانی نیست، اما استیو کارل تا جایی که ممکن است به این امر نزدیک میشود. بازی استیو کارل کاملا سطح فیلم را بالا برد و باعث شد که فیلم با فروش ۸۶ میلیون دلاری در اولین هفتهی اکران بسیار موفق عمل کند و البته در نهایت فروش ۴۸۴ میلیون دلاری رقم بزند.
۳. ترنت در فیلم «راهِ بازگشت» (The Way Way Back)
«خیلی خیلی گذشته» کمدی درام محصول سال ۲۰۱۳ یکی از آن نمونه فیلمهایی است که در آن کارل نقش یک انسان نفرت انگیز را بازی میکند. فیلم دربارهی یک بچهی خجالتی ۱۴ ساله (دانکن) است که با مادرش و نامزد جدید او به یک تعطیلات تابستانی میروند.
بدون شک، ترنت آدم بد داستان است ولی نه به معنای آدمکش و دزد. بلکه او بدون ملاحظه و از خود راضی است و از هر فرصتی استفاده میکند که دانکن را مسخره کند. برخلاف ظاهر معمول استیو کارل که یک انسان معصوم است، در این فیلم او ظالم و اعصاب خرد کن ظاهر میشود. او نقش ترنت را به گونهای بازی میکند که انگار در کودکی خود مورد آزار و تحقیر قرار گرفته و حال که بزرگ شده است کودکان را تحقیر میکند. او از قدرت و اختیار که بر روی دانکن و دختر خود دارد سوء استفاده میکند و از این کار حس قدرتمند بودن میکند. اما هنگامی که باید یک بزرگسال باشد و در مقابل یک بزرگسال دیگر بایستد، بلافاصله عقب نشینی میکند که نشان میدهد او ترسویی بیش نیست.
ترنت به هیچ عنوان یک شخصیت مثبت نیست اما کارل آن را به بهترین نحو ممکن اجرا میکند و ثابت میکند که از پس نقشهای سیاه هم بهخوبی بر میآید.
۴. دیوید شف در فیلم «پسر زیبا» (Beautiful Boy)
در فیلم «پسر زیبا» محصول ۲۰۱۸ استودیو آمازون، استیو کارل تلخترین و غمانگیزترین نقش خود را بازی میکند و در نقش پدر یک مرد جوان ظاهر شده که به مواد مخدر اعتیاد پیدا کرده است. فیلم بر اساس خاطرات واقعی دیوید و نیک شف است و قعر زندگی نیک و کمکهای پدرش به او را به تصویر میکشد.
شخصیت مهجور و ساکت شخصیتی نیست که ما معمولا از کارل ببینیم، اما در این فیلم حتی حین پرتنش ترین درگیریها با پسرش، او شخصیتی آرام و بدون هیجان دارد. در واقع بهترین صحنههای فیلم بعضا آنهایی هستند که کارل حتی دیالوگ هم نمیگوید. او با حالات چهره و نگاهش احساسات خود را که شامل ترس، نگرانی، درماندگی و افسردگی هستند منتقل میکند.
تیموتی شالامی به خاطر نقشش در فیلم پسر زیبا نامزد جواید متعددی شد اما از بازی استیو کارل باید به همان اندازه، چه بسا بیشتر قدردانی میشد. در هر صورت ما این نقش را بهعنوان یکی از بهترین نقشهای استیو کارل در طول عمر کاریش در نظر میگیریم.
۵. عمو فرنک در فیلم «آفتاب خانم کوچولو» (Little Miss Sunshine)
فیلم «آفتاب خانم کوچولو» محصول ۲۰۰۶ استودیو فاکس سرچلایت یکی از بهترین کمدیهای سیاه سال ۲۰۰۶ بود. فیلم جاناتان دیتون و ولاری فاریس دربارهی یک خانوادهی ناکارآمد و مشکلدار است که دختر جوان خود را به آن سر کشور همراهی میکنند تا در مسابقات نهایی دختر شایسته شرکت کند.
کارل نقش دایی فرنک را بازی میکند که بهشدت تحت تأثیر مارسل پروست نویسندهی فرانسویست و مایهی ننگ خانواده است. او به خاطر رابطهی عاشقانهای که با یکی از شاگردانش داشته اقدام به خودکشی کرده است. قیافهی فوقالعاده بیروح کارل در فیلم بهشدت مناسب فیلم است و همچنین بازی دراماتیک او بهخوبی مشکلات روانی شخصیت را به نمایش میگذارد. او هرگاه که متن به شوخ طبعی نیاز دارد، شوخ طبع است اما در عین حال یک عموی نگران است که هنگامی که خانوادهاش به حمایت نیاز دارند آنها را پشتیبانی میکند. یک صحنه در اواخر فیلم وجود دارد که در آن فرنک حتی به عنوان یک الگو برای برادر زادهاش، دواین، مطرح میشود. آن صحنه یکی از شاهکارهای کارل است که در آن بامزگی را با انتقال حرفهای ظریف و حساس همراه میکند و ثابت میکند که یک بازیگر با استعداد است که میتواند هرگاه که لازم بداند از مرز بین بامزه بودن و عمیق بودن عبور کند.
بازی او و همکارانش از طرف تماشاگران و منتقدان بهشدت تحسین شد. عجیب نیست که فیلم توانست موفقیت خوبی در گیشه به دست آورد و ۱۰۱ میلیون دلار در سراسر دنیا بفروشد. همچنین فیلم برندهی جایزهی دو اسکار شد. فیلم «آفتاب خانم کوچولو» از آن فیلمهایی است که با گذر زمان بهتر و بهتر میشود و در روزهای سخت زندگی، امیدبخش و سرگرم کننده است.
۶. مارک هوگانکمپ در فیلم «به مارون خوش آمدید» (Welcome to Marwen)
فیلم «به مارون خوش آمدید» اثر رابرت زمیکس و محصول سال ۲۰۱۸ در گیشه خوب عمل نکرد و منتقدان و تمشاگران دربارهی آن نظرات مثبتی ارائه نداند اما همچنان دلیلی وجود دارد که ما آن را در لیست آوردهایم. فیلم دربارهی داستان واقعی مارک هوگانکمپ است که پس از آنکه توسط گروهی از نژادپرستان سفید پوست مورد حمله قرار گرفت، دچار بیماری اختلال اضطراب پس از حادثه و از دست دادن حافظه شد. او برای اینکه بتواند با بیماری خود را کنار بیاید، یک شهر مینیاتوری کوچک در باغ خود ساخت و خشونتهای جنگ را با عروسکهای خود بازسازی کرد.
با اینکه فیلم نتوانست داستان واقعی و جذاب زندگی هوگانکمب را به تصویر بکشد ولی کارل نقش خود را بسیار دقیق بازی کرد. تصویری که او از هوگانکمپ در فیلم ارائه میکند مشخصا دچار اضطراب و تشویش است و جایگاه خودش را در دنیا گم کرده است. اما در تصور خود، او یک آدم بامزه، دلسوز و مهمتر از همه در جایگاه قدرت و کنترل امور است. در صحنههایی که حتی فیلمنامه ضعیف عمل کرد، تصویر آسیبپذیری که کارل از هوگانکمپ به صحنه آورد، توانست احساسات را به خوبی منتقل کند و عمق فجایع را نشان دهد. بازی او در این فیلم اگرچه هیچ جایزهای به دنبال نداشت اما لایق آن است که حداقل در لیست بهترین بازیهایش ذکر شود.
۷. اندی در فیلم «باکرهی چهلساله» (The 40-Year Old Virgin)
فیلم باکرهی چهلساله که یک مشت مرد برای مردان دیگر ساختهاند، اولین فیلمی بود که جاد آپاتو کارگردانی کرد. داستان فیلم، بر خلاف تمام داستانهای کوتاه عاشقانهای که در فیلم به آنها پرداخته میشود، دربارهی رفاقت بین مردان بوده و در عین سادگی، تأثیرگذار است. اندی (استیو کارل) مردی ۴۰ ساله است که در یک مغازهی ادوات الکترونیکی کار میکند. او یک راز بزرگ دارد و آن این است که هیچوقت نتوانسته دل هیچ زنی را بهدست آورد. هنگامی که ۳ تا از همکاران او در یک دورهمی متوجه این موضوع میشوند به اندی قول میدهند که به او کمک کنند تا بتواند بالاخره با یک زن وارد رابطه شود. این قول برای آنها حالت یک مأموریت میگیرد و در نهایت رفاقت بین آنها را صمیمیتر و گرمتر میکند.
آپاتو به خبرگزاری یاهو گفت که بعد از دیدن فیلم «گوینده: افسانه ران برگندی» (Anchorman: The Legend of Ron Burgundy) محصول سال ۲۰۰۴ تصمیم گرفت که با کارل همکاری کند. حتی داستان فیلم «باکرهی چهل ساله» را با همکاری او نوشت. در کنار نقش استیو کارل در سریال «اداره»، نقش او در این فیلم یکی از نقشهای به یاد ماندنی در کارنامهی هنریش شد. اندی در حالی که یک شخصیت خجالتی است، دربارهی ترسها و عدم اعتماد به نفسش حین رویارویی با زنان کاملا واضح صحبت میکند. استیو کارل اندی را به نحوی به تصویر میکشد که تماشاگر نه تنها او را درک بلکه بعضا با او همذات پنداری میکند.
جای تعجبی ندارد که «باکرهی چهل ساله» در گیشه غوغا کرد و نزدیک به ۱۷۷ میلیون دلار فروخت. از این فیلم بهعنوان یکی از بهترین کمدیهای سال ۲۰۰۵ با بازیگرانی عالی و فیلمنامهی خوشساخت یاد میشود.
۸. بریک تاملند در فیلم «گوینده: افسانه ران برگندی» (Anchorman: The Legend of Ron Burgundy)
از فیلم «گوینده: افسانه ران برگندی» بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای کمدی قرن بیست و یکم یاد میشود. آدام مککی با این فیلم بهعنوان یک کارگردان توانمند به دنیا معرفی شد. در کنار تمام خصوصیتهای خوب این فیلم که شامل بازیگران مطرح، فیلمنامهی بامزه و کارگردانی روان است، یک خصوصیت بیشتر میدرخشد آن هم سبک کمدی خلوضع و مسخرهی فیلم است. تقریبا غیر ممکن است که در قرن ۲۱ فیلمی پیدا شود که به اندازهی «گوینده: افسانه ران برگندی» از آن نقلقول شده باشد. خیلی از این نقلقولها از یکی از خلترین شخصیتهای فیلم میآید که آن کسی نیست جز بریک تاملند (استیو کارل).
بریک شاید یکی از عالیترین نقشهایی است که کارل بازی کرده است. بریک بهشدت احمق است و خزعبلات دیوانهوار میگوید. بعضا او فقط چیزهایی که در روزمره میبیند و دوست دارد را به زبان میآورد، مثل یک فرش یا میز یا یک چراغ! او یک شخصیت بامزهی دوست داشتنی است که به دوست خود ران برگندی خیلی وفادار است. به کمک بازی خارقالعادهی استیو کارل این شخصیت به قدری خوب درآمده است که فراموش کردن آن کار آسانی نیست.
۹. بابی ریگز در فیلم «نبرد دو جنسیت» (Battle of Sexes)
کمدی درام «نبرد دو جنسیت» ۱۱ سال پس از «آفتاب خانوم کوچولو» توسط همان کارگردانان ساخته شد. اما این بار به اندازهی فیلم قبل موفق نبود. هزینهی ساخت فیلم ۲۵ میلیون دلار اما فروش آن ۱۸ میلیون دلار بود. اما به هر حال منتقدان فیلم را دوست داشتند و نقدهای مثبت برای آن نوشتند. هر دو بازیگر نقش اصلی این فیلم، اما استون و استیو کارل نامزد دریافت جایزهی گلدن گلوب شدند.
فیلم که در دههی ۷۰ میلادی اتفاق میافتد، داستان واقعی زن شمارهی یک تنیس جهان بیلی جین کینگ و مسابقهی او با قهرمان مردان جهان بابی ریگز را به تصویر میکشد. ریگز یک مرد متعصب به مردسالاری است که ازدواجش به دلیل اعتیاد او به قمار در حال فروپاشی است. او برای حل مشکلش تصمیم میگیرد که کینگ را به یک مسابقه تنیس دعوت کند. مسابقهی کینگ و ریگز آیندهی تنیس زنان را شکل میدهد.
استیو کارل با مهارت همیشگیش، ریگز را کاملا بهعنوان یک شخصیت متکبر غیر قابل تحمل به تصویر میکشد که به زنان نگاه از بالا به پایین دارد. بار دیگر کارل تخصص خود در بازیگری را به نمایش میگذارد و یک شخصیت منفور مانند ریگز را بدون ایراد بازی میکند.
۱۰. لری داک شپرد در فیلم «اهتراز آخرین پرچم» (Last Flag Flying)
یکی دیگر از فیلمهایی که کارل در آن نقشی ساکت و احساسی را بازی میکند اهتراز آخرین پرچم است. اهتراز آخرین پرچم یک درام به کارگردانی ریچار لینکلتر محصول سال ۲۰۱۷ است که در آن استیو کارل نقش یک تفنگدار سابق نیروی دریایی را بازی میکند و به دنبال دو همسنگر گذشتهی خود در جنگ ویتنام میگردد. او وقتی آن دو را پیدا میکند به آنها خبر میدهد که پسرش که عضو ارتش شده بوده، در جنگ عراق کشته شده است. او از سال (برایان کرنستون) و ریچارد (لارنس فیشبرن) درخواست میکند که در فرآیند تحویل جنازهی پسرش و انتقال آن، او را همراهی کنند.
استیو کارل نقش لری را به شکلی ساده اما تأثیرگذار و گرم اجرا میکند. احساسات او کاملا در چهرهاش پیداست، و اصلا نمیتواند حسی که مرگ پسرش به او القا کرده پنهان کند و چون از این واقعیت آگاه است تصمیم میگیرد که از دو دوست خود که در شرایط سخت جنگی همواره همراه او بودند کمک بگیرد.
کارل در مصاحبهی خود با کامینگ سون دربارهی نقش خود صحبت کرد و گفت «این دو دوست، ریچارد و سل، نیز تفنگداران نیروی دریایی بودند و او برایشان مانند یک برادر کوچکتر بود و از او مراقبت میکردند.» استیو کارل اضافه کرد: «تاریخچهی آنها باهم در جنگ و تمام وقایع فجیع و غمگینی که در کنار یکدیگر گذرانده بودند، باعث شده بود که یک وابستگی متقابل بین آنها ایجاد شود.» با بازیگران درجه یک و کارگردانی خوب و فیلمنامهی قوی، جای تعجبی ندارد که نقش لری داک شپرد بهعنوان یکی از بهترین نقشهای او شناخته میشود.
۱۱. جان دو پان در فیلم «فاکسکچر» (Foxcatcher)
درام «فاکسکچر» به کارگردانی بنت میلر محصول سال ۲۰۱۴، یک زندگینامهی غیر دقیق بر اساس داستانها و حواشی دلخراشی است که پیرامون جان دو پان منتشر شده بود. جان دو پان شخصیتی خیراندیش و علاقهمند به کشتی داشت، که به قتل متهم شده بود. فیلم رابطهی متلاطم بین جان دو پان و دو برادر به نامهای مارک و دیوید شولتز را که هردو کشتیگیر و مدالآور المپیک بودند به تصویر میکشد.
میتوان گفت که این نقش یکی از جاهطلبانهترین نقشهایی است که کارل در کارنامهی کاری خود بازی کرد. در این فیلم گریم سنگین دارد و یک دماغ مصنوعی به چهره زده است تا شبیه جان دو پان واقعی شود. اما همهی اینها در مقابل حس خوفانگیز و ترسناکی که او برای اجرای نقش جان دو پان ایجاد میکند هیچ است. شخصیت او در فیلم کاملا بیرحم و از خود راضی و تهدید آمیز به نظر میرسد. کارل تمام تلاشش را کرده تا یک مرد متوهم و آسیب دیده را به تصویر بکشد، مردی آسیبدیده با روحی متلاشی که در نهایت مشخص میشود که بیماری اسکیزوفرنی پارونوئید دارد.
تلاش استیو کارل برای او نامزدی اسکار و گلدن گلوب را به ثمر آورد. تام مککراتی منتقد هالیوود ریپورتر معتقد است که بازی کارل در این فیلم یک تغییر هویت کاری مهم و نقطهی عطفی در کارنامهی او است، و ما با حرف او کاملا موافقیم.
۱۲. میچ کسلر در سریال «برنامهی صبحگاهی» (The Morning Show)
استیو کارل در درام «برنامهی صبحگاهی» که محصول اپل تیوی است، یکی از پیچیدهترین نقشهایش را بازی کرد. سریال از کتاب برایان ستلتر «اول صبح: در پشتصحنهی بیرحم تلوزیون صبحگاهی چه میگذرد» (Top of the Morning: Inside the Cutthroat World of Morning TV) الهام گرفته است و دربارهی اخبار صبحگاهی محبوب و تیم عوامل آن است. کارل نقش میچ کسلر را بازی میکند که از گویندگان اصلی خبر است و به علت رسوایی اخلاقی اخراج شده است. سریال یک نگاه کامل و دقیق به پشتصحنهی تلویزیون میاندازد و سلسله مراتب مردسالار و مشکلات و سوءمدیریتهای جاری در آن را به تصویر میکشد.
کسلر یک مجری معروف و قدرتمند است که از قدرت خود برای رابطه با کارمندان زن شبکهی خبری سوءاستفاده میکند و چون قدرتمند است کسی با او کاری ندارد، و حتی به خودش حق میدهد که اینگونه رفتار کند. به نوعی که حس میکند روند معمول کارها چنین است و برای همین هیچ حس بدی از کارهایش ندارد و خودش را سرزنش نمیکند. او جلوی دوربین یک انسان خندان و بامزه است در حالی که پشت دوربین اقدامهایی ازش سر زده که زندگی شخصیاش را ویران کرده.
کارل به گونهای کسلر را به تصویر میکشد که برخلاف تمام کارهای وحشتناکی که در قبال زنان انجام داده است، همچنان انسانیتش حس شود و تماشاگر بتواند او را درک کند و دلیل رفتارهایش را بفهمد. کسلر نقشی پیچیده و مهم است که نشان میدهد چگونه شهرت و محبوبیت، فساد میآفریند. سال ۲۰۲۰ کارل برای بازی در این سریال نامزد جایزهی اِمی هم شد.
منبع: Looper