چرا دنبالههای جنگ ستارگان باید پس از اسپینآفها اکران میشدند؟
آیا اگر هر دو اسپینآف جنگ ستارگان قبل از شروع سهگانه دنباله اکران میشدند، فیلمهای جنگ ستارگان دیزنی به موفقیت بیشتری میرسیدند؟ فرانچایز جنگ ستارگان در حال حاضر در قلمرو بیگانگان قرار دارد. موفقیت «مندلورین» و شروع موجی از هیجان با انتشار «کنوبی»، نشانگر این است که آثار لوکاسفیلم با موفقیت همراه بودهاند.
با این حال، چندین فیلم متوسط در ادامه داستان «جنگ ستارگان: ظهور اسکایواکر» در گذشته منتشر شدند که نظرات مختلفی در پی داشتند. فیلم «اسکادران سرکش» اکنون تنها فیلم جنگ ستارگان با تاریخ اکران (نیمه) قطعی است.
- از جنگ ستارگان تا مارول؛ بهترین ماراتنهای فیلمبینی برای تعطیلات
- چرا «جنگ ستارگان» باید سرتاسر جهان گستردهاش را کاوش کند؟
- بزرگترین مشکل جنگ ستارگان با رویکرد فعلی دیزنی چیست؟
فرانچایز جنگ ستارگان پس از خرید لوکاس فیلم توسط دیزنی در سال ۲۰۱۲، در دو جهت مجزا از هم جدا شد. از یک طرف، لوکاس فیلم به دنبال ادامه روایت اصلی اسکایواکر از طریق سه دنباله (قسمتهای ۷، ۸ و ۹) بود. از سوی دیگر، کاتلین کندی و همکارانش قصد داشتند کهکشان گسترده جورج لوکاس را از طریق اسپینآفهایی که از سرتاسر جدول زمانی جنگ ستارگان استخراج شده بودند، کاوش کنند. دیزنی و لوکاس فیلم تصمیم گرفتند که هر دو خط داستانی را به طور همزمان پیش ببرند و به همین منظور، از اسپینآفها به عنوان حایلی بین دنبالهها استفاده کردند تا در یک جریان ثابت و متداوم و در طی پنج سال، فیلمهای خود را به صورت سالانه انتشار دهند.
در پایان، «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» (۲۰۱۵)، «سرکش» (۲۰۱۶)، «جنگ ستارگان: آخرین جدای» (۲۰۱۷)، «سولو» (۲۰۱۸) و «جنگ ستارگان: ظهور اسکایواکر» (۲۰۱۹) اکران شدند. اما شاید اگر این فیلمها بدین ترتیب اکران میشدند به موفقیت بیشتری میرسیدند: سرکش، سولو، جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد، جنگ ستارگان: آخرین جدای، ظهور اسکایواکر.
«سرکش» همان حس و حال «نیرو برمیخیزد» را به شکلی تازه تداعی میکند
اکنون مخاطبان مشتاقانه منتظر بازگشت هیدن کریستنسن در نقش دارث ویدر هستند اما سهگانه جنگ ستارگان جورج لوکاس در اوایل دهه گذشته چندان مورد استقبال قرار نگرفت. این فیلمها به نتیجه دلخواه خود نرسیدند. سازندگان در زمان توسعه سهگانه دنباله «جنگ ستارگان» قصد داشتند که همان جادوی فیلمهای اصلی را تکرار کنند. به همین دلیل، «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» جیجی آبرامز به نوعی ادای احترامی عاشقانه و غیرقابل توجیه و نهچندان قوی به گذشته است. هان سولو، چوباکا و لیا برمیگردند، باز هم شاهد نبرد شورشیها علیه امپراتوری تحت نامهای مختلف هستیم و لحن فیلم به شدت ما بین اختلافات و جلسات اعضای سنا تغییر میکند. همهچیز سعی در تکرار آن حال و هوای قدیمی دارد.
این وسواس نوستالژیک علیرغم بازیابی آن جادوی قدیمی، تبدیل به بزرگترین نقص «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» میشود. بسیاری از منتقدان (و بعدا خود جورج لوکاس) به این نکته اشاره کردند که ساختار کلی و پیشفرض اولین فیلم آبرامز در جنگ ستارگان، تقریبا همان امید جدید را به طور کامل کپی کرده است. یک قهرمان که امیدی به ترک سیاره بیابانی و محیط ظالمانه خود ندارد… یک ایستگاه فضایی غول پیکر و جهانی که توسط مبارزان آزادیخواه نابود شده است… و از خودگذشتگی یک جنگجوی کهنه کار… همان عناصر تکراری.
جیجی آبرامز در اولین فیلم جنگ ستارگان پس از یک دهه، پایبندی به سنتها را در کل دنباله دیزنی بنیان نهاد. با این حال، او میتوانست همان حس و حال سهگانه اصلی جنگ ستارگان را بدون بازخوانی کلی از اولین فیلم لوک اسکای واکر در سال ۱۹۷۷ بازسازی کند و «سرکش» این توانایی را ثابت میکند. «سرکش» گرت ادواردز که قبل از وقایع امید جدید روایت میشود، در ظاهری کاملا تازه از یک حماسه جنگی، تمام اصالت و روح جنگ ستارگان کلاسیک را حفظ میکند. باز هم شاهد شخصیتهای اصلی قوی، درویدهای طناز و نبردهای عظیم هستیم اما این فیلم تجربهای کاملا جدید برای طرفداران وفادار جنگ ستارگان ایجاد میکند. اگر این اسپینآف پیش درآمد به جای «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» در سال ۲۰۱۵ منتشر میشد، لوکاس فیلم در ماموریت خود برای به یاد آوردن خاطرات خوش سهگانه اصلی به موفقیت میرسید اما این استودیو صرفا مجموعهای را ایجاد کرد که به آثار قبلی ادای احترام میکنند.
اسپینآفهای جنگ ستارگان تحت تاثیر دنبالهها قرار گرفتند
بر کسی پوشیده نیست که «سرکش» در اواخر تولید مجدد خود مراحل گستردهای را پشت سر گذاشت و تونی گیلروی تمام قسمتهای فیلم را بازسازی کرد. گستره کامل تغییرات «سرکش» و دلایل دیزنی برای اجرای آنها همچنان مورد بحث است و افراد مختلف اظهارات متناقضی از خود بیان میکنند. با این حال، مطمئن هستیم که فیلمبرداری مجدد «سرکش» بسیار بیشتر از اصلاحات معمولی که اکثر فیلمهای پرفروش تجربه میکنند، به طول انجامید. به نظر میرسد دلیل اصلی تغییرات «سرکش»، سردرگمی روایی ناشی از تعداد بیش از حد صاحبنظران در فرآیند تولید باشد اما طبق گزارشی در اواسط سال ۲۰۱۶، مدیران دیزنی دوست داشتند که اسپینآف گرت ادواردز مشابه «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» باشد که در آن زمان به موفقیت بزرگی دست یافته بود. فقط مدیران دیزنی میتوانند صحت کامل این گزارشها را تایید کنند اما قطعا موفقیت «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» بر روی «سرکش» تاثیرگذار بود.
«سرکش» در نهایت علیرغم فرآیند سخت تولیدش به موفقیت رسید و دیزنی با راهاندازی حمام خون در پرده نهایی فیلم همان لحن تیره و تار همیشگی را ادامه داد. پس از این فیلم، «سولو» اکران شد. معضلات فیلم «سرکش» در مقایسه با مشکلات پشت صحنه اسپینآف «سولو»، به مانند قدم زدن در پارک و بسیار کمتر بود. عوامل زیادی باعث شد تا لوکاسفیلم، ران هاوارد را به جای فیل لرد و کریستوفر میلر استخدام کند و عناصر کاربردی و خلاقانه هم در این مسئله نقش داشتند. با این حال، طبق گزارشات، لرد و میلر از روایتی متفاوتتر از الگوی جنگ ستارگان حمایت میکردند اما کارفرمایان چیزی مطابق با سبک رایج و مشابه «نیرو برمیخیزد» میخواستند.
«سولو» هم پس از انتشار تحت تاثیر سهگانه دنباله جنگ ستارگان قرار گرفت. متاسفانه فیلم اختصاصی هان سولو در میانه داستان «جنگ ستارگان: آخرین جدای» روایت میشود و ارائه آن در چنین خط داستانی آشفتهای به احتمال زیاد بر درک مخاطبان از اسپینآف تاثیر گذاشت. اگر «سرکش» و «سولو» زودتر از سهگانه دنباله جنگ ستارگان اکران میشدند، هر دو میتوانستند بدون تاثیرپذیری از «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» توسعه پیدا کنند و به شکلی بیطرفانه و فارغ از موفقیتها و شکستهای دیزنی، برای مخاطبان به نمایش درآیند.
اکران زودتر اسپینآفها این امکان را برای دیزنی فراهم میکرد تا برای سهگانه دنباله جنگ ستارگان برنامهریزی کند
فقدان انسجام کامل، انتقاد اساسی و اصلی نسبت به سهگانه دنباله جنگ ستارگان دیزنی است. «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» مجموعه کاملی از سوالات جالب را مطرح کرد. اسنوک به عنوان رهبر از کجا آمد؟ پدر و مادر ری چه کسانی هستند؟ چرا لوک اسکایواکر ناپدید شد؟ جیجی آبرامز همچنین چندین شخصیت جذاب، از ری به عنوان یک پاداوان جدای و با استعداد تا فین به عنوان یک استورمتروپ سابق را معرفی کرد. «جنگ ستارگان: آخرین جدای» و «جنگ ستارگان: ظهور اسکایواکر» سپس به این سوالات پاسخ دادند. این فیلمها شخصیتها و خطوط داستانی را تغییر دادند و آشکارا در تضاد با آثار قبلی بودند. سهگانه دنباله جنگ ستارگان میتوانست شامل یک طرح سهفیلمی واضح باشد و تمام خطوط داستانی را از قبل پوشش دهد.
با اکران «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد»، تنها ۳ سال پس از خریداری لوکاسفیلم توسط دیزنی، زمان زیادی برای برنامهریزی برای آینده باقی نماند اما انتشار اسپینآفهای جنگ ستارگان در این مقطع زمانی از نظر استراتژیک هوشمندانه به نظر میرسید. «سرکش» و «سولو» داستانهای مستقلی هستند که از شخصیتها و رویدادهای موجود استفاده میکنند و به برنامهریزی و آیندهنگری بسیار کمتری نسبت به سهگانه دنباله جنگ ستارگان نیاز دارند. هر دو اسپینآف میتوانستند به موقع و در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ اکران شوند و از این طریق، جیجی آبرامز دو سال دیگر برای طراحی یک سهگانه کامل فرصت داشت اما با اکران «نیرو برمیخیزد» در سال ۲۰۱۷، چشم انداز منسجمی برای دو دنباله بعدی به وجود آمد.
بدیهی است که دیزنی بر این باور بود که راهاندازی سهگانه دنباله جنگ ستارگان در اولویت قرار دارد و از نقطه نظر بازاریابی، به راحتی میتوان فهمید که چرا «اپیزود هفتم» جذابیت بیشتری نسبت به آثار مشابه دارد. با این حال، جنگ ستارگان با دنبال کردن هر دو مسیر در کنار هم، اسپینآفهای خود را با سهگانه دنبالهای غیرضروری تحت فشار قرار داد و سهگانه دنبالهاش را با برنامهای عجولانه منتشر کرد.
منبع: screenrant