۱۰ شخصیت بهیادماندنی برتر استنلی کوبریک از بدترین تا بهترین
استنلی کوبریک کارنامهی سینمایی بیبدیلی دارد. حضور پنجاه سالهی او در صنعت سینما فقط منجر به خلق ۱۳ فیلم بلند سینمایی شد؛ این یعنی اینکه او به طور متوسط نزدیک به هر چهار سال یک بار فیلم میساخت. موضوعی که با بررسی کارنامهی او و آگاهی از نحوهی فعالیتش، مشخص میشود که بیشتر آنها در همان ابتدای فعالیت او به عنوان فیلمساز ساخته شدهاند و کوبریک هر چه مسنتر شد کم کارتر هم شد؛ خلاصه که این کم کاری به جایی رسید که فاصلهی نمایش میان آخرین فیلمهای وی یعنی غلاف تمام فلزی و چشمان کاملا بسته به ۱۲ سال رسید. در این لیست به شخصیتهایی خواهیم پرداخت که بیش از همه معرف سینمای او هستند و به شکلی نمادین مضامین مورد علاقهی او را نمایندگی میکنند.
علاقهمندان به سینما، استنلی کوبریک را به خاطر چیزهای مختلفی میشناسند؛ اما برای من درامپردازی او در چارچوب قابهایی سینمایی، با پرداختی سینمایی بیش از همه اولویت دارد و آنچه که دیگران در او میبینند یعنی کوبریک فیلسوف یا کوبریک روانشناس را فرع بر آن میدانم. به این دلیل که در نبود یک فرم مناسب و نبود شخصیتهایی که در دل آن فرم به درستی قرار بگیرند، نه فلسفهای باقی میماند و اصلا نه افکار عمیقی. چرا که مضمون و محتوا از دل فرم زاده میشود و استنلی کوبریک یکی از بهترین فرمپردازان تاریخ سینما بود.
استنلی کوبریک برای رسیدن به شخصیتهایی که افکار او را بر پرده نمایان کنند، گاهی خودش به تنهایی و گاهی در همکاری با دیگران فیلمنامهی آثارش را مینوشت. از این طریق او از همان ابتدا در جریان خلق تک تک شخصیتها بود و به خوبی تمام آنها را میشناخت و میدانست که هر کدام را باید به کدام سو بفرستد تا جهان ذهنی خودش را نمایندگی کند. جهانی ذهنی که هم اخلاقیات، هم فلسفه، هم الهیات و هم انتقاد از شکل زندگی امروزین مردم و حتی انتقاد از وضع سیاسی موجود در آن یافت میشد.
۱۰. ویلیام هارفورد (William Harford)
- فیلم: چشمان کاملا بسته (eyes wide shut)
- بازیگر: تام کروز
- دیگر بازیگران: نیکول کیدمن، سیدنی پولاک
- محصول: ۱۹۹۹، آمریکا و انگلستان
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۷۶٪
ویلیم هارفورد با بازی تام کروز شخصیت اصلی آخرین فیلم استنلی کوبریک یعنی چشمان کاملا بسته است. اما به طرز عجیبی متوجه میشویم که او کم حرفترین شخصیت فیلم هم هست. شخصیت ویلیام به معنی واقعی کلمه انسانی سرگشته است که میان مناسبات اجتماعی و زندگی زناشویی خود مانده و نه راه پس دارد و نه راه پیش. از طرفی نه میتواند ذهن بیمار خود را التیام بخشد و نه میتواند به بیخیالی طی کند و از این چند صباح عمر لذت ببرد.
تام کروز در این فیلم نقش مردی را بازی میکند که توسط زنش بذری به نظر کم اهمیت در ذهنش کاشته شده و او با پر و بال دادن به خیالات واهی از آن وضعیت برای خود جهنمی ساخته است. حال او برای اینکه با خودش کنار بیاید اطرافش را با زنهایی پر میکند که او را به یاد زنش میاندازند تا دوباره طعم زندگی را احساس کند. رفتن به این راه رفتن به راهی بیبازگشت است که زندگی زناشویی او را ویران خواهد کرد.
استنلی کوبریک فضای فیلم چشمان کاملا بسته را به گونهای طراحی کرده که گویی با یک فیلم ترسناک روبهرو هستیم. او از این طریق موفق شده تا ترس آدمی از زندگی مشترک را به خوبی منتقل کند و اضطراب زیستن در کنار دیگری را در جای جای قاب خود قرار دهد. کوبریک فضای فیلمش را به شکلی خلق کرده که مخاطب هم مانند ویلیام نمیداند که ادامهی داستان قرار است به کدام سو پیش برود و سرگردان میان موقعیتهای مختلف باقی میماند. این دقیقا همان نگاهی است که کوبریک به زندگی مشترک شخصیت اصلی خود دارد و مخاطب را هم در این تجربه شریک میکند.
۹. لایونل مندریک (Lionel Mandrake)
- فیلم: دکتر استرنجلاو (dr. Strangelove)
- بازیگر: پیتر سلرز
- دیگر بازیگران: جرج سی اسکات، استرلینگ هایدن
- محصول: ۱۹۶۴، آمریکا و انگلستان
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۸٪
اینکه پیتر سلرز در سه نقش مختلف فیلم دکتر استرنجلاو ظاهر شده خودش به اندازهی کافی جذاب است. ضمن اینکه باید توجه کنیم که نه پیتر سلرز و نه استنلی کوبریک در زمان ساخته شدن این فیلم هنوز آنقدر سرشناس نبودند و هنوز مخاطب چندان به تواناییهای آنها اعتماد نداشت؛ چرا که مثلا استنلی کوبریک هنوز در ابتدای راه بود و هنوز به عنوان کارگردانی مستقل و خارج از نظام تولید هالیوود شناخته نمیشد.
دکتر استرنجلاو دربارهی دیوانگی عدهای آدم است که به جای مدیریت دنیا و تبدیل آن به جایی بهتر، شرایط را طوری پیش میبرند که چیزی تا آستانهی نابودی حیات انسانی باقی نمانده است. در چنین شرایطی لایونل مندریک دقیقا عین من و شمای مخاطب حیران از این همه دیوانگی، نمیداند که چه کند و باید چگونه جواب همه چیز و همه کس را بدهد، او حتی نمیداند که به کجا باید پناه ببرد و در آستانهی اتمام دنیا هنوز هم خوشباورانه به انجام وظایف خود چسبیده است. او ناظر مدهوشی است که این دیوانگی را تماشا میکند اما هیچ کاری از او بر نمیآید.
پیتر سلرز این نقش را با لهجهای انگلیسی و همراه با کمی اضطراب و انرژی بازی کرد. زمانی که تلخی حرفهای دکتر استرنجلاو فضای فیلم را پر میکند و حتی رفتار دست او و آن سلام دادن معروف نازیها هم دردی دوا نمیکند، این خل بازیهای مندریک است که جور لحن کمدی فیلم را میکشد و این از توانایی کوبریک در استفاده از یک بازیگر واحد برای طعنه به اتفاقات وحشتناک خبر میدهد.
۸. سرباز پایل (P.V.T Pyle)
- فیلم: غلاف تمام فلزی (full metal jacket)
- بازیگر: وینسنت دی اونوفریو
- دیگر بازیگران: آر لی ارمی، متیو مودین
- محصول: ۱۹۸۷، آمریکا و انگلستان
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۲٪
وینسنت دی اونوفریو در نقش کسی ظاهر شده که شاید برای بسیاری معرف سینمای استنلی کوبریک است. به ویژه در ایران و با توجه به محبوبیت بالای این فیلم در کشور ما میان اکثر علاقهمندان به سینما، به ویژه آثار استنلی کوبریک، بسیاری با او و چهرهی سرباز پایل آشنا هستند. این قضیه زمانی جالب میشود که بدانیم او کمتر از همهی شخصیتهای این لیست بر پرده ظاهر میشود اما همین حضور کوتاه تأثیر بسیاری بر مخاطب باقی میگذارد.
سرباز پایل در تمام طول مدت فیلم توسط فرمادهی یگان آموزشی ارتش تحقیر میشود؛ چرا که نمیتواند برخلاف بقیه همرنگ جماعت شود. قد و قوارهی او هم آشکارا متفاوت از دیگران است و افراد زبدهی ارتش به جای اینکه متوجه شوند این یگان جای او نیست، فقط فشار را بر این سرباز افزایش میدهند. در چنین چارچوبی بار عاطفی نیمهی اول فیلم غلاف تمام فلزی به طور کامل بر دوش او است و حضورش چند سکانی نمادین و معرکهی کوبریک را رقم میزند.
استنلی کوبریک باز هم مانند دکتر استرنجلاو به سراغ دیوانگی نظامیگری و بررسی طبعات خطرناک آن رفته است. اما این بار و برخلاف آن فیلم باشکوه، حداقل در نیمهی ابتدایی تأثیر این جنون را نه بر تمام حیات انسانی بلکه بر تعدادی فرد مشخص ثبت میکند. از این طریق آن مسألهی هولناک در ذهن و من و شمای مخاطب هم ملموستر میشود و بیشتر از طبعات خطرناک جنون جنگ و نظامیگری آگاه میشویم.
بازیگر فیلم به خوبی توانسته مسیری را که چنین نگاه جنونآمیزی به زندگی در پی دارد، به تصویر بکشد: فراموش کردن زندگی عادی و سپس فروپاشی عصبی و در نهایت دیوانگی و نیستی.
۷. وندی تورنس (Wendy Torrance)
- فیلم: درخشش (the shining)
- بازیگر: شلی دوال
- دیگر بازیگران: جک نیکلسون
- محصول: ۱۹۸۰، آمریکا و انگلستان
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۴٪
این بهترین حضور شلی دوال در تاریخ سینما است. حضور او در این هتل جن زده و تصویری که استنلی کوبریک از یک آدم مفلوک و بیچاره به واسطهی او رنگآمیزی میکند، سبب شده تا مخاطب به شکل توأمان هم دلش به حال او بسوزد و هم از حماقت این زن فلکزده حرص بخورد. در سینمای استنلی کوبریک آدمها آهسته آهسته به سمت دیوانگی حرکت میکنند و گاهی این دیوانگی موجب نابودی همه چیز و همه کس میشود اما ظاهرا هیچ چیز نمیتواند سبب شود تا این زن ذرهای تغییر کند و کمتر احمق باشد.
استنلی کوبریک همواره به بررسی انسانهایش از منظری کاملا درونی میپرداخت و حتی تهدیدات خارجی بر روان انسان را از منظر قربانی میدید تا قربانی کننده. از این منظر شخصیت وندی تورنس در سینمای او شخصیت یگانهای است چرا که خودش قربانی شخصی است که او هم قربانی این محیط جهنمی است. بازی شلی دوال در قالب این نقش همراه با کمی عصبیت هم هست. البته که شخصیت مورد نظر کوبریک چنین است و او هم خوب میدانست چگونه با گرفتن برداشتهای متعدد به این عصبیت مورد نظرش برسد و حتی بازیگر را به جنون بکشد.
برای پی بردن به بازی بینظیر شلی دوال فقط کافی است به همان سکانی معروف شکستن در حمام با تبر توسط شوهر توجه کنید؛ در آن سکانس ما در بیشتر اوقات حتی جک نیکلسون را هم نمیبینیم اما نیکلسون هم بر پرده میدرخشد چرا که شلی دوال کار خود را به درستی انجام داده و ما را در وحشت حاکم بر قاب فیلمساز شریک کرده است.
۶. لیدی لیندون (Lady Lyndon)
- فیلم: بری لیندون (barry lyndon)
- بازیگر: ماریسا برنسون
- دیگر بازیگران: رایان اُنیل، پاتریک مکگی
- محصول: ۱۹۷۵، آمریکا و انگلستان
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۱٪
لیدی لیندون با بازی ماریسا برنسون نمایندهی اشرافیت مضمحل شده و ویران اروپا در داستان فیلم بری لیندون استنلی کوبریک است. شخصیت زنی که به دلیل ثروت فراوان به جای آنکه دوست داشته شود، به واسطهی همین ثروت توسط عدهای چاپلوس و مردان طماع دوره شده است. در چنین شرایطی حضور قوانین و سنتهای دست و پا گیر مانع از آن میشود تا او پشت و پناهی داشته باشد و با عقاید و افکار و مطابق میل خود زندگی کند.
استنلی کوبریک برای همراهی بیشتر مخاطب با لیدی لیندون، بازیگر زیبارویی در قالب او قرار داده و با جلوتر رفتن هر چه بیشتر داستان به عمد از این زیبایی کاسته تا تأثیر این زندگی نکبتبار و پرستیده شدن به واسطهی مسائل مادی را در وجود شخصیت نمایان کند. کوبریک توانایی زیادی در استفاده کردن از انتظارات مخاطب داشت. وقتی ماریسا برنسون را برای بازی در نقش لیدی لیندون انتخاب کرد، مردم او را بیشتر به خاطر حضورش بر جلد مجلات مد مانند مجلهی ووگ میشناختند تا به خاطر حضور در آثار سینمایی.
شخصیت لیدی لیندون مانند بسیاری از شخصیتهای مهم سینمای کوبریک از جمله ویلیام هارفورد همین لیست، کم حرف و تودار است و برای پی بردن به افکار او باید مدام حدس زد و از تصاویر و قابهای کوبریک مدد گرفت.
فیلم بری لیندون پر است از تصاویر چشمنواز. تصاویری که کوبریک گاهی آنها را با مشقتهای بسیار گرفته و عرق اعضای سازندهی فیلم را برای رسیدن به کمال حسابی درآورده است. اما با اطمینان خاطر میتوان گفت که زیباترین قابهای او در این فیلم، نماهایی است که وی سعی دارد زیبایی ذاتی این زن را در تناقض با محیط اطرافش به تصویر بکشد.
۵. الکس دلارج (Alex Delarge)
- فیلم: پرتقال کوکی (a clockwork orange)
- بازیگر: مالکوم مکداول
- دیگر بازیگران: پاتریک مکگی، میریام کارلین
- محصول: ۱۹۷۱، آمریکا و انگلستان
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۷٪
الکس دلارج فیلم پرتقال کوکی با بازی مالکوم مکداول در نیمهی ابتدایی فیلم یکی از وحشتناکترین شخصیتهای تاریخ سینما است و در نیمهی دوم آن یکی از ترحمانگیزترین ایشان. مردی که آهسته آهسته مانند بسیاری از شخصیتهای ساخته و پرداختهی توسط استنلی کوبریک به سمت یک جنون افسارگسیخته حرکت میکند و به واسطهی آزمایشهایی تبدیل به موشی گیر کرده در یک قفس ترسناک میشود.
کوبریک رسیدن به این نقاط از زندگی این شخصیت را با دقت و وسواسی عجیب تصویر کرده و چنان همه چیز را بیپرده به نمایش گذاشته که به راحتی میتواند مخاطب دلنازک را پس بزند. پرتقال کوکی از کتابی به قلم آنتونی برجس به همین نام ساخته شده و امروز یکی از معروفترین و البته مناقشهبرانگیزترین فیلمهای استنلی کوبریک است. چرا که در زمان اکران به خاطر ترس بسیاری از دولتها از تأثیر مخرب آن بر روان جوانان، به بهانهی بدآموزی اجازهی نمایش نگرفت.
فیلم پرتقال کوکی داستان الکس پانزده ساله را دنبال میکند که در پادآرمانشهری شبیه به لندن زندگی میکند. او رهبر یک گروه خلافکار است که بیپروا تجاوز میکنند و دست به دزدی میزنند. زمانی که وی دستگیر میشود، او را برای جلسات درمان میبرند تا به خیال خود از او آدمی معمولی بسازند اما به جای متنبه کردن الکس، هویتش را از او میدزدند و وی را مانند روباتی مسخ شده رها میکنند.
شخصیت الکس فرصت مناسبی برای مالکوم مکداول بود تا بهترین بازی خود را به نمایش بگذارد. او به خوبی در نیمهی اول فیلم احساس انزجار را در مخاطب بیدار میکند و در نیمهی دوم هم ابعاد ترحمبرانگیزی به شخصیت میبخشد. در چنین چارچوبی اگر تمایل دارید تا بدانید ریشهی شخصیتهای روانپریشی مانند جوکر در کجاست، حتما به تماشای فیلم پرتقال کوکی بنشینید و به نمودار تغییر رفتار الکس توجه کنید.
۴. آلیس هارفورد (Alice Harford)
- فیلم: چشمان کاملا بسته (eyes wide shut)
- بازیگر: نیکول کیدمن
- دیگر بازیگران: تام کروز، سیدنی پولاک
- محصول: ۱۹۹۹، آمریکا و انگلستان
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۷۶٪
شخصیت کم حرف دیگری در سینمای استنلی کوبریک. اشاره شد که شخصیت اصلی فیلم یعنی تام کروز هم شخصیت کم حرفی است. حال تصور کنید هر دو آدم حاضر در یک ازدواج عملا راه دیالوگ گفتن با هم را از یاد برده باشند؛ در این صورت چه چیزی میتواند این ازدواج را نجات دهد و از قعر جهنم جدایی عاطفی بیرون بکشد؟ کوبریک برای این وضعیت پیشنهادی دارد و آن را در دهان آلیس با بازی نیکول کیدمن قرار میدهد تا بیانش کند.
مانند مورد لیدی لیندون باز هم کوبریک به خوبی نشان میدهد که میتواند از انتظارات مخاطبان برای رقم زدن احساس مد نظرش استفاده کند. توجه به این موضوع که نیکول کیدمن و تام کروز در آن زمان ازدواج کرده بودند و همزمان اخبار زندگی خصوصی آنها و اخبار اختلافشان به بیرون درز میکرد، دقیقا همان احساسی را برای مخاطب حین تماشای فیلم چشمان کاملا بسته به وجود میاورد که کوبریک میخواست. حیف که او آنقدر زنده نماند تا نمایش این فیلم را ببیند و عملا مرگش اکران فیلم را تحت تأثیر قرار داد.
نیکول کیدمن شخصیت آلیس را مانند یک زن آشکارا سنتی به اجرا در میآورد؛ کمی خسته، درگیر زندگی با شوهرش و پذیرفتن سرنوشتش به عنوان یک همسر. بعد از گذراندن شبی و گذراندن خیالتی، مانند کسی که بخواهد انتقام از شوهر خود بگیرد چیزی میگوید که برای مرد قابل هضم شدن نیست و وی را وارد برزخی پایانناپذیر میکند. توجه به همین نکته که او کسی است که بذر توهم را در ذهن مرد میکارد، باعث میشود تا این زن را به عنوان یکی از نمادینترین شخصیتهای سینمای استنلی کوبریک در نظر بگیریم.
۳. هال (HAL)
- فیلم: ۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی (۲۰۰۱: a space odyssey)
- بازیگر: داگلاس رین
- دیگر بازیگران: کهیر دولئا، گری لاکداون
- محصول: ۱۹۶۸، آمریکا و انگلستان
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۲٪
این درست است که هال نام شخصیتی انسانی نیست و اشاره به نام کامپیوتر معروف فیلم ۲۰۰۱: یک اودیسهی فضایی استنلی کوبریک دارد؛ اما این نکته باعث نمیشود تا آن را شخصیتی کامل به حساب نیاوریم. هال با آن هوش سرشار دارای احساسات هم هست و حتی از مردن که همان خاموش شدن است هم میترسد. همین برخوردار بودن از عواطف انسانی و همچنین میل به قدرت که اساسا خصیصهای انسانی است، آن را به موجودی ترسناک تبدیل میکند.
استنلی کوبریک شخصیتهای ترسناک بسیاری خلق کرده، اما حضور هیچکدام بر پردهی سینما مانند حضور هال ترسناک نیست؛ چرا که برخلاف جک نیکلسون فیلم درخشش یا مالوک مکداول فیلم پرتقال کوکی، شخصیتی نمایشی نیست که مخاطب با فاصله به تماشای آن بنشیند، بلکه موجودی است که در خانهی همهی ما وجود دارد؛ یعنی همان هوش مصنوعی. پس چندان تصور اینکه زندگی هر کدام از ما مانند شخصیت اصلی فیلم ۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی توسط یک کامپیوتر به نابودی کشیده شود چندان سخت نیست.
فیلم ۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی روایتگر تلاش انسان برای رسیدن به کمال و ملاقات با جهان ناشناختهها و رسیدن به حداکثر دانش است. فیلم استنلی کوبریک از میل آدمی به شناختن و از ترس او از ناشناختهها تغذیه میکند و فضایی ذهنی از پیشرفت چند میلیون سالهی موجودی به عنوان آدم میسازد که در اصل تفاوت چندانی با آنچه که کوبریک در ابتدای اثر به عنوان سرآغاز زندگی میبیند، نکرده است.
امروزه در بسیاری از خانههای مدرن پدیدههایی مبتنی بر هوش مصنوعی وجود دارد که صاحب خانه میتواند به او دستور دهد و خواستار اتفاقات مختلف مانند پخش شدن یک موسیقی یا خاموش و روشن کردن چراغ شود. هال همین هوشهای مصنوعی است که از طریق کلام با آدمی ارتباط برقرار میکنند اما او آهسته آهسته رشد پیدا میکند و به ارباب خانه تبدیل میشود. در واقع هال تصویری از الکسا است؛ آنگونه که میتواند باشد.
۲. بری لیندون (Barry Lyndon)
- فیلم: بری لیندون (barry lyndon)
- بازیگر: رایان اُنیل
- دیگر بازیگران: پاتریک مکگی، ماریسا برنسون
- محصول: ۱۹۷۵، آمریکا و انگلستان
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۱٪
فیلم بری لیندون شخصیت نمادین دیگری دارد که نام فیلم هم از اسم او گرفته شده است. مردی که به واسطهی ترس از دستگیر شدن مجبور به سفری دور و دراز میشود و به جای پیدا کردن یک عقیده و ارزش درست و حسابی، مسیری وارونه طی میکند و راهش او را به تباهی اخلاقی میکشاند.
نمایش حرص و طمع بینهایت و همچنین بلایی که قدرت بیحد و حصر بر روان آدمی میآورد و فساد درونی ناشی از آن، مضامینی است که استنلی کوبریک در فیلمهایی مانند بری لیندون و البته راههای افتخار (paths of glory) به آن پرداخته است. نمایندهی این حرص و طمع و رذیلتهای اخلاقی در این فیلم همین شخصیت بری لیندون است. مردی که یک شبه ره صد ساله رفتن را حتی اگر به قیمت نابودی زندگی زنی باشد، انتخب میکند و خود را وارد طبقهی اشراف میکند.
از آن سو استنلی کوبریک از او مردی همدلیبرانگیز هم میسازد؛ چرا که در اکثر مواقع او شخصی است که توسط اربابان قدرت به بازی گرفته میشود. پس از گذران سالها و کسب تجربیات فراوان او تصمیم میگیرد تا خودش سرنخ زندگی را به دست بگیرد و او کسی باشد که زندگی دیگران را کنترل کند. در چنین شرایطی است که کوبریک تأثیر قدرت بر زندگی آدمی را بررسی میکند و فساد ریشه دوانده در اشرافیت اروپایی را به نمایش میگذارد.
بری لیندون آدمی فرصت طلب و خودخواه است و رایان اُنیل به خوبی توانسته جنبههای مختلف این آدم را به تصویر بکشد. او گاهی در موقعیتی کمیک قرار میگیرد و گاهی در وضعیتی ترسناک و خوشبختانه این بازیگر به خوبی توانسته طیفهای مختلف این شخصیتپردازی پیچیده را رنگآمیزی کند.
۱. جک تورنس (Jack Torrance)
- فیلم: درخشش (the shining)
- بازیگر: جک نیکلسون
- دیگر بازیگران: شلی دوال
- محصول: ۱۹۸۰، آمریکا و انگلستان
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۴٪
گفته شد که استنلی کوبریک به زندگی آدمهایی که آهسته آهسته تغییر میکنند و ناگهان چهرهای ترسناک از خود به نمایش میگذارند علاقهی بسیاری داشت. این آدمیان بیشتر از هر چیز از نرسیدن به کمال میترسیدند و همین وسواس باعث میشد تا به آرامی به سمت جنونی ویرانگر حرکت کنند.
جک تورنس با بازی خیره کنندهی جک نیکلسون نمایندهی اصلی چنین شخصیتی در سینمای استنلی کوبریک است. جک نیکلسون این نقش را با انرژی فراوان و همچنین عصبانیتی بازی کرده که مخاطب از همان برخورد اول با او متوجه میشود که چیزی در درون او طبیعی نیست و به قول معروف یک چیزیش میشود. همین نقص در او این استعداد را به وجود میآورد تا توسط این هتل جنزده آهسته و پیوسته به سمت جنون کشیده شود و مانند یک قاتل روانپریش دست به کشتن اعضای خانوادهی خود بزند.
کوبریک از طریق او سرخوردگیهای یک هنرمند را در زمان خلق یک اثر هنری به تصویر میکشد. متفاوت بودن چنین آدمیانی و نیاز مبرم آنها به خلوت و گوشهگیری از ایشان آدمهایی تنهایی میسازد. همین تنهایی باعث میشود تا هنرمندان گوشهگیر بیش از اینکه به جهان اطرافشان توجه کنند، سر در گریبان شوند و به درون خود پناه ببرند. این پناه بردن به اعماق وجود گاهی میتواند خطرناک باشد چرا که ممکن است به کشف سایههایی در وجود آدمی بیانجامد که مدتها در اعماق وجود آدمی وجود داشته و خودش از آن بیاطلاع بوده است.
پس میتوان فیلم درخشش و شخصیت جک تورنس را نمایندهی تمام هنرمندانی مانند کوبریک دانست که رسیدن به کمال هنری را در انزوا میدیدند و این نیاز به تنهایی را در اثر خود هویدا میکردند و اینگونه با ترسهای خود روبهرو میشدند.
منبع: slashfilm