۱۰ شخصیت شرور فیلمهای استنلی کوبریک از بدترین تا بهترین
برخی از برجستهترین دستاوردهای تاریخ سینما به لطف استنلی کوبریک افسانهای شکل گرفته است. او که به خاطر عزم راسخ و توجه فوقالعادهاش به جزئیات مورد احترام اهالی و دوستداران سینما است، اغلب به عنوان معروفترین فیلمساز قرن بیستم شناخته میشود. کوبریک به عنوان یک کارگردان کمالگرا در فیلمسازی و چالشبرانگیز برای بازیگران و عوامل فیلمهایش شهرت دارد و همیشه تلاش میکرد بهترین اجرای بازیگران خود را برای خلق فیلمهای خارقالعادهای که جهان تا به حال دیده است به نمایش بگذارد. آثار کوبریک به عنوان کارگردان سیزده فیلم باورنکردنی در طول پنج دهه، به واقع شاهکارند. از همه خارقالعادهتر، استعداد خاص او در خلق برخی از برجستهترین و ماندگارترین شخصیتهای شرور است. بسیاری از تبهکاران و شخصیتهای خبیثی که در فیلمهای استنلی کوبریک ظاهر شدهاند، جزوی از نمادینترین و ترسناکترین فیلمهای سینما محسوب میشوند. این شخصیتها شوم، بهیادماندنی و قابل توجه هستند. از یک مرد دیوانه که کمر به قتل همسر و فرزندش میبندد تا یک ابررایانه فضایی، در ادامه بهترین شخصیتهای شرور فیلمهای استنلی کوبریک را نام بردیم.
۱۰. بری لیندون در فیلم «بری لیندون» (Barry Lyndon)
فیلم «بری لیندون» محصول سال ۱۹۷۵ با بازیهای خیرهکننده، طراحی لباسهای درخور تحسین و هزینه تولید باورنکردنی، تماشاگران را شگفتزده میکند. داستان این فیلم در اروپای قرن هجدهم اتفاق میافتد و به دنبال ظهور و سقوط ردموند بری (رایان اونیل) است که از دوران سربازی او در طول جنگ هفت ساله تا در نهایت ازدواج و تبدیل شدنش به یکی از اشراف ثروتمند انگلیسی را در بر میگیرد.
بینندگان از آغاز فروتنانه تا رسیدن به ثروت و قدرت، بری را تماشا میکنند که به آرامی از پوسته خود بیرون میآید و تشنه قدرت میشود. هنگامی که او موقعیت مورد نظرش را به دست میآورد، به شخصیتی فاسد، بیاحساس و غریب تبدیل میشود. بری به ویژه نسبت به پسرخوانده خود، لرد بولینگدون (لئون ویتالی) بیرحمانه رفتار میکند و توجه بیش از حد به پسر دیگرش در نهایت منجر به مرگ تصادفی کودک بیچاره میشود. ردموند بری در حالی که به اندازه دیگر شخصیتهای شرور فیلمهای کوبریک هیولاگونه یا شیطانی نیست، اما آنتاگونیست داستان خودش و ویترینی عالی از تواناییهای بازیگری رایان اونیل فقید است.
۹. شری پیتی در فیلم «کشتن» (The Killing)
کوبریک یک سال پس از فیلم «بوسهی قاتل» (Killer’s Kiss) در سال ۱۹۵۵، با تریلر سرقتی بسیار تاثیرگذار خود به نام «کشتن» به ژانر جنایی نوآر بازگشت. این فیلم پر از تنش و تعلیق، دیدگاههای متفاوت پنج جنایتکار را دنبال میکند که قصد دارند ۲ میلیون دلار از یک مسابقه اسبسواری پرمخاطب سرقت کنند. در حالی که این داستان پر از شخصیتهای غیراخلاقی مثل دزد، کلاهبردار و مردان فریبکار است اما هیچ کدام به به اندازه شری پیتی (ماری ویندزور) نمادی از شر در خود ندارند.
شری، همسر تلخزبان دزدی به نام جورج پیتی (الیشا کوک جونیور)، زنی خونسرد و فریبکار است که دنبال زندگی رویایی است و قصد دارد برای رسیدن به هدفش با کلاهبرداری از شوهر و همکارانش ثروتشان را از دستشان در بیاورد. با این حال، از آنجایی که عطش شری برای کسب ثروت سیریناپذیر است، اقدامات او در نهایت منجر به اشتباه پیش رفتن نقشهی دزدیها و از دست رفتن زندگی خودش و بسیاری از افراد دیگر میشود. ویندزور این نقش شرور منحصربهفرد را فوقالعاده به تصویر میکشد و در قالب یک زن شیطانی ظاهر میشود که به یک اندازه باهوش و حریص است.
۸. شنل قرمز در فیلم «چشمان کاملا بسته» (Eyes Wide Shut)
استنلی کوبریک در آخرین فیلم خود قبل از مرگ تاسفبارش در سال ۱۹۹۹ و ۷۰ سالگی، «چشمان کاملا بسته» را ساخت؛ یک تریلر معمایی وابسته به عشق شهوانی منحصربهفرد با بازی تام کروز و نیکول کیدمن. داستان یک دکتر اهل منهتن را دنبال میکند که متوجه میشود برای تحقق عمیقترین خواستههایش باید وارد دنیای مخفی عجیب و مرموز جامعهای سطح بالا شود.
لئون ویتالی همکار و دستیار دیرینه کوبریک نقش آنتاگونیست مرموز و شوم اصلی فیلم، شنل قرمز را بازی میکند. این شخصیت عجیب اما فریبنده، به یک اندازه مرموز و جذاب است. او بهعنوان رئیس سازمان خود که مصمم است کارهایش را از دنیای بیرون مخفی نگه دارد، برای کنترل این فرقه به ارعاب و قتل متوسل میشود. او به راحتی یکی از عجیبترین اما متقاعدکنندهترین آنتاگونیستهای فیلمهای کوبریک است؛ یکی از شخصیتهای شرور فیلمهای استنلی کوبریک که مطمئنا مدتها پس از اتمام فیلم تاثیری ماندگار بر بینندگان میگذارد.
۷. ژنرال جک دی ریپر در فیلم «دکتر استرنجلاو یا: چگونه یاد گرفتم دست از هراس بردارم و به بمب عشق بورزم» (Dr. Strangelove or: How I Learned to Stop Worrying and Love the Bomb)
کمدی سیاه سیاسی و فوقالعاده خندهدار «دکتر استرنج لاو یا: چگونه یاد گرفتم دست از هراس بردارم و به بمب عشق بورزم» تنشهای فراوان در طول جنگ سرد و ترس از ویرانی هستهای را با زبان طنز بیان میکند. این فیلم با بازی پیتر سلرز و جورج سی اسکات، چندین مقام بلندپایه دولتی را دنبال میکند که در رقابت با زمان برای جلوگیری از حمله هستهای غیرمجاز سرتیپ آمریکایی جک دی ریپر (استرلینگ هیدن) علیه اتحاد جماهیر شوروی تلاش میکنند.
جک دی ریپر کاملا از عقل بیبهره، و صرفا مملو از ناامنیهای عمیق و پارانویا است. او واقعا فکر میکند که دشمنانش او را احاطه کردهاند، حتی تا آنجا پیش میرود که یک توطئه عجیب را باور میکند که دستکاری روسها در آب آشامیدنی ایالات متحده مسئول ناتوانی جنسی است. در نهایت اقدامات بیپروای او در هنگام حملهی بیدلیل منجر به جنگ جهانی سوم شد. ریپر عجیب و غریب و بسیار غیرمنطقی به راحتی یکی از شخصیتهای شرور منحصربهفرد و خندهداری است که کوبریک تا به حال روی پرده آورده است.
۶. ژنرال پاول میرو در فیلم «راههای افتخار» (Paths of Glory)
«راههای افتخار» تصویری تزلزلناپذیر و ترسناک از نبرد سنگر به سنگر در طول جنگ خونین جهانی اول را نشان میدهد. این فیلم با بازی کرک داگلاس، شخصیت مصمم او، سرهنگ داکس را دنبال میکند که شجاعانه تلاش میکند از سه سرباز فرانسوی خسته از جنگ که به ناحق متهم به فرار شدهاند دفاع کند اما متاسفانه موفق نمیشود. در حالی که بسیاری از فرماندهان بیکفایت و بیرحم در طول داستان باعث ایجاد انواع دردسرها میشوند، ژنرال بزدل و حقهباز پاول میرو بدترین آنها است.
میرو با بازی ماهرانه بازیگر پرکار آمریکایی جورج مکریدی، افسری واقعا نفرتانگیز، ظالم و خودمحور است که حاضر است زندگیهای بیشماری را تحت فرمان خود و صرفا برای افتخار شخصی قربانی کند. او یک نمایش دقیق اما غمانگیز از فرماندهان جنگ واقعی است که به امنیت و رفاه روحی سربازانشان که در یکی از وحشیانهترین درگیریهای تاریخ به سوی مرگ فرستاده شده بودند بیتوجهی نشان داد.
۵. گروهبان هارتمن در فیلم «غلاف تمامفلزی» (Full Metal Jacket)
«غلاف تمامفلزی» یکی از بهترین فیلمها درباره جنگ ویتنام است. این فیلم شخصیتی به نام سرباز جوکر با بازی متیو موداین بازیگر سریال «چیزهای عجیب» را دنبال میکند و در کنار او افول انسانیت و مبارزات داخلی سربازان آمریکایی، آموزش بیرحمانه اردوگاهشان در ایالات متحده و درگیریهای خیابانی وحشیانه در شهر هیو ویتنام را به تصویر میکشد. آر لی ارمی فقید و بزرگ در نقش هارتمن آنتاگونیست اصلی این فیلم است که نقش یک گروهبان بیرحم را بازی میکند.
هارتمن با استفاده از روشهای بیرحمانه و سادیستی، مصمم است تا هر سربازی را که برای جنگیدن در سپاه تفنگداران دریایی محبوبش شایستگی و توانایی ندارد از بین ببرد. او سختگیر و ظالم است و از استفاده از تاکتیکهای خشن، مانند ضرب و شتم و مجازاتهای شرمآور نمیترسد تا افرادش را به ماشینهای کشتار بینقصی تبدیل کند. او ممکن است کار خود را به خوبی انجام داده باشد تا این پسران را برای نبرد آماده کند، اما بدرفتاری همیشگی او در نهایت منجر به مرگش به دست سرباز پایل (وینسنت د آفریو) میشود. ارمی که یک مربی واقعی سابق نظامی است، این شخصیت شرور منحصربهفرد و واقعا نمادین را که به راحتی یکی از بهیادماندنیترین شخصیتهای تمام فیلمهای استنلی کوبریک است، واقعا باورپذیر به تصویر میکشد.
۴. مارکوس لیسینیوس کراسوس در فیلم «اسپارتاکوس» (Spartacus)
سر لارنس اولیویه بزرگ در طول شصت سال فعالیت سینمایی خود نقشهای واقعا باشکوهی بازی کرد. از نقش برنده اسکار در «هملت» (Hamlet) تا نقش دندانپزشک شوم دکتر کریستین شل در فیلم «دونده ماراتن» (Marathon Man) ساختهی جان شلزینجر، او بدون شک کارنامهی برجستهای دارد. مسلما یکی از بهترین نقشهای شرور او، سناتور رومی تشنه قدرت، مارکوس لیسینیوس کراسوس در حماسه ماجراجویانه تاریخی کوبریک در سال ۱۹۶۰، یعنی «اسپارتاکوس» بود.
«اسپارتاکوس» با بازی کرک داگلاس افسانهای، اولیویه را در نقش دشمنی دیرینه نشان میدهد که یک جنگسالار رومی نفرتانگیز را به تصویر میکشد و به عنوان یک نقش مقابل عالی برای قهرمان فیلم عمل میکند. کراسوس یک هیولای حریص، تشنه به خون و خودخواه است و رقابت او با اسپارتاکوس موتور محرکه فیلم است. چیزی دیدنی در مورد یک شرور وجود دارد که به راحتی میتوان از او متنفر بود، و اولیویه هنر بیبدیل بازیگری خود را به کار میبندد تا نسخه وحشتناکی از شرارت را بسازد که تا امروز چشمگیر باقی مانده است.
۳. الکس دیلارج در فیلم «پرتقال کوکی» (A Clockwork Orange)
مالکوم مکداول بااستعداد در فیلم «پرتقال کوکی» نقش شخصیت شرور نمادین، الکس دیلارج را بازی میکند. داستان این فیلم در بریتانیای کبیر آیندهنگرانه دیستوپیایی میگذرد و این جنایتکار جوان شرور و باهوش و ظالم را دنبال میکند که به همراه گروهش برای سرگرمی خود مرتکب انواع جنایات در سراسر شهر میشوند.
الکس دیلارج یکی از ترسناکترین تبهکارانی است که تا به حال بر روی صفحه نمایش ظاهر شده و از انجام کارهای شرورانهاش لذت میبرد. در حالی که نیمه دوم فیلم «پرتقال کوکی» دیلارج را تحت درمانهای وحشیانهای قرار میدهد تا رفتار خشن او را درمان کند، پایان شگفتانگیز مبهم فیلم هرگز به وضوح نشان نمیدهد که آیا الکس واقعا خوب خواهد شد یا قرار است دوباره به یک هیولا تبدیل شود. او شخصیت مخوف و پیچیدهای است که هر زمان روی صفحه ظاهر میشود به بینندگان احساس ناامنی و اضطراب منتقل میکند.
۲. جک تورنس در فیلم «درخشش» (The Shining)
«درخشش» بیشک خشنترین فیلم استنلی کوربیک است. این فیلم که بر اساس رمان معروف استیون کینگ به همین نام ساخته شده است، داستان نویسندهای به نام جک تورنس (جک نیکلسون) را دنبال میکند که پس از تسخیر توسط ارواح شوم، علیه همسر و پسرش در هتل اوورلوک، یک استراحتگاه کوهستانی منحوس و دور افتاده دست به جنایت میزند.
جک نیکلسون به راحتی یکی از جذابترین و ترسناکترین بازیهای دوران حرفهای خود را در نقش جک تورنس ارائه میدهد. در اینجا، تماشاگران سقوط غمانگیز این مرد خانوادهی معمولی را دنبال میکنند و هر لحظه شاهد از بین رفتن تدریجی وضعیت روحی او هستند. کوبریک به طرز درخشانی این موضوع را از بیننده پنهان میکند از که آیا پدیدههای فراطبیعی که هتل اوورلوک را درگیر کردهاند، واقعی هستند یا خیر. این موضوع باعث میشود که بینندگان بر سر اینکه آیا جک واقعا تحت تاثیر ارواح شیطانی است یا اینکه ماهها انزوا او را به آرامی تبدیل به هیولایی کرد که همیشه در وجودش پنهان شده بود اختلاف نظر داشته باشند. جک تورنس ترسناک و در عین حال جذاب، تبهکاری است که امروزه هنوز در مورد آن بحث میشود و مطمئنا یکی از بهترین شخصیتهای شرور فیلمهای استنلی کوبریک است.
۱. هال ۹۰۰۰ در فیلم «۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی» (۲۰۰۱: A Space Odyssey)
در میان شخصیتهای شرور فیلمهای استنلی کوبریک، هیچ کاراکتری ترسناکتر از هوش مصنوعی سرکش و تهدیدآمیز هال ۹۰۰۰ در فیلم «۲۰۰۱: یک ادیسه فضایی» نیست. این ابرکامپیوتر بسیار هوشمند و پیشرفته که در یکی از نمادینترین و تاثیرگذارترین فیلمهای علمی-تخیلی تمام دوران ظاهر میشود، از زمان اولین نمایشش در سال ۱۹۶۸ به کابوس بینندگانش تبدیل شده است.
اکثر افرادی که فیلم «۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی» را ندیدهاند، حداقل درباره هال ۹۰۰۰ و کاراکتر وحشتناک او چیزهایی شنیدهاند و آن را میشناسند. هال ۹۰۰۰ که به وهمآورترین شکل ممکن توسط داگلاس راین فقید صداپیشگی شد، به اندازه دیگر شخصیتهای شرور فیلمهای کوبریک نمادین و شناختهشده است. در طول فیلم میبینیم که او ماشینی سرسخت است و میخواهد تمام خدمه انسانی خود را در فضاپیمای دیسکاوری به قتل برساند تا موفقیت ماموریت را تضمین کند. رویکرد سرد و بیروح هال مترادف با خطرات غیرقابل کنترل فناوری است و نگرش مکانیکی و فقدان همدلی را نشان میدهد که تنها میتوان در ترسناکترین فیلمهای علمی-تخیلی نمونهاش را پیدا کرد.
منبع: collider