چگونه «اسپنسر» داستان پرنسس دایانا را با عناصر ترسناک گوتیک روایت می‌کند؟

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۷ دقیقه

تمام نیمه پایینی پوستر «اسپنسر» به کارگردانی پابلو لارن به‌ واسطه‌ی دامن عظیم و سفید رنگی که با وزش باد به رقص درآمده پوشیده شده است. این لباس، لباس عروس نیست، اما تداعی‌گر همین لباس در ذهن مخاطبان است.

این لباس خیره‌کننده به طرز شگفت‌انگیزی مجلل و زیبا به نظر می‌رسد. ولی با این‌ حال، زنی که آن را به تن کرده، نه قد بلند به نظر می‌رسد و نه مغرور. او روی زمین افتاده و دامن سفید پرزرق‌ و برقش به دورش جمع شده‌اند و صورتش را پوشانیده‌اند. انگار بیننده وارد اتاق‌خواب این زن شده و او را دیده که در آنجا دراز کشیده، در خود فرورفته و گریه می‌کند. موهای بلوند او اولین چیزی هستند که مخاطب آن‌ها را می‌بیند، اما هویت او هنوز معلوم نیست. اول‌ از همه، پوستر می‌خواهد بیننده بداند که اتفاق وحشتناکی برای این زن رخ‌ داده است.

این فیلم که در ژانر بیوگرافی ساخته‌ شده و در آن کریستین استوارت به ایفای نقش پرنسس دایانا می‌پردازد، نگاهی به تروما و رنج روانی این زن می‌اندازد. در واقع «اسپنسر» تنها گوشه چشمی به بخشی از زندگی این زن انداخته است. هرکسی که انتظار دارد یک درام آرام و بدون هیچ‌گونه هیجانی را در رابطه با تاریک‌ترین ساعات زندگی این زن تماشا کند، لحظه‌ای که دایانا تصور می‌کند گردنبند مرواریدش در حال خفه کردن اوست، نظرش عوض خواهد شد. درست همانند فیلمی که توسط لارن در رابطه با بیوگرافی جکی ساخته‌ شده بود، اسپنسر سکانس‌های جسورانه و غافلگیرکننده‌ای را خلق می‌کند و اهمیتی نمی‌دهد که مخاطبین چه برداشتی از فیلمش داشته باشند. برخی از این انتخاب‌ها نسبت به بقیه بهتر عمل می‌کنند، اما در کل می‌توان این فیلم ساخته‌ شده در ژانر بیوگرافی را داستان ترسناک گوتیکی دانست که به تعریف وضعیت اسفناک پرنسس دایانا می‌پردازد.

به‌ طور کلی، سنت گوتیک با وحشت، عناصر عجیب‌وغریب و اسرار ذهن انسان سروکار دارد. درست همانند آثاری نظیر «فرانکشتاین» یا آثار ادگار آلن پو، داستان‌های گوتیک بر ایجاد جوی مملو از هراس و محیطی ترسناک و نمادگرایی بی‌نظیر تأکید دارند و از ایجاد فضایی ملودرام نمی‌هراسند. دنیای داستان‌های گوتیک مملو از خانه‌ها و عمارت‌های باستانی، مهی که همه‌جا را فراگرفته، ارواحی ناآرام و زنانی است که بالباس‌های سفید در میان انبوهی از درختان می‌دوند. ویژگی‌های عجیب‌وغریب و ترسناک این نوع آثار، سبب می‌شود که تقلید از روی آن‌ها بسیار دشوار باشد، اما وقتی‌ که بتوان داستان‌های گوتیک را به‌ خوبی ساخته‌ و پرداخته کرد، این ژانر چنان جادویی می‌کند که سایر ژانرها هرگز نمی‌توانند به گردپایش هم برسند.

اسپنسر

بنابراین اسپنسر این ژانر را برای فیلم خود برمی‌گزیند. عمارت ساندرینگهام، یعنی همان عمارت عظیمی که خانواده سلطنتی معمولا کریسمس‌های خود را در آن سپری می‌کردند، به‌‌عنوان فضای ترسناک و کاملا کلاسیک فیلم‌های گوتیک وارد عمل می‌شود و فیلم‌برداری منحصربه‌فرد کلر ماتون، طبیعت خوفناکی را در گوشه گوشه این عمارت به تصویر می‌کشد. محوطه‌ی عمارت را مه غلیظ و تاریکی فرا گرفته است. حتی در روزهای آفتابی هم این عمارت آن‌ قدر بزرگ است که فراموش می‌کنیم دنیایی خارج از ساندرینگهام وجود دارد. فضای داخلی این عمارت هزارتو هم آن‌ قدر پرپیچ‌ و خم و مجلل است که با دیدن آن، احساس بدی به مخاطب دست می‌دهد. مهمانان باید در هنگام ورود به عمارت، خودشان را وزن کنند (یک سنت قدیمی) و هوا هم همیشه سرد است (یک موضوع معمولی دیگر). زندگی آن‌قدر در ساندرینگهام دلگیر است که دایانا همواره به فرزندانش می‌گوید، گذشته و حال در این عمارت یکی هستند و هیچ آینده‌ای در آن وجود ندارد.

گوشه‌هایی از ژانرهای دیگر را هم می‌توان در این فیلم به‌ وضوح مشاهده نمود. در تمامی لحظات فیلم، توهم و ترسی که به‌ واسطه موسیقی جانی گرینوود به بیننده القا می‌شود فضا را فراگرفته است. اما می‌توان گفت که ژانر گوتیک بر تمامی ژانرهای موجود غالب است. از همان ابتدای فیلم، تمامی لحظات فیلم در ترس و هراس خاصی غوطه‌ور شده‌اند. در یکی از سکانس‌ها دوربین روی یک قرقاول مرده ثابت می‌ماند. دایانا، در حومه شهر در حال رانندگی است. هنگامی‌که او برای پرسیدن آدرس وارد یک چیپس فروشی می‌شود، رستوران شلوغ در سکوتی مرگبار فرو می‌رود، زیرا تمام کسانی که در رستوران مشغول غذا خوردن هستند به او خیره می‌شوند. حتی زمانی که او مسیر درست را پیدا می‌کند، نه خودش احساس بهتری دارد و نه حس بهتری به تماشاگران دست می‌دهد. همه‌چیز نادرست و نامتعادل به نظر می‌رسد.

در قلب این داستان سرشار از بی‌تعادلی و شک و تردید، عمارت ساندرینگهام و در نتیجه دنیای سلطنتی انگلیس نهفته است. یکی از اولین چیزهایی که مخاطب در همان صحنه‌های آغازین، مشاهده می‌کند تابلویی است که در آشپزخانه عمارت ساندرینگهام نصب‌ شده و به آشپزها یادآوری می‌کند: «سروصدا نکنید. زیرا آن‌ها می‌توانند صدای شمارا بشنوند.». منظور از آن‌ها همان خانواده سلطنتی است که در بیشتر سکانس‌ها، ساکت هستند اما در عین‌ حال همه‌چیز را می‌بینند و می‌شنوند. این خانواده همان‌هایی هستند که دایانا باید از آن‌ها اجازه بگیرد که چه بپوشد، چه زمانی آن لباس را به تن کند و یا اینکه چه غذایی بخورد. این خانواده سلطنتی با کمک خدمتکارانشان همیشه مواظب دایانا هستند تا ببیند چه می‌کند و کجا می‌رود. هر چیزی که دایانا بگوید، انجام دهد یا حتی هر آن چیزی که به آن فکر کند در عرض چند دقیقه به گوش صاحبان خانه می‌رسد. مگی (با بازی سالی هاوکینز)، خدمتکار شخصی دایانا، به او می‌گوید: «در این خانه حتی نمی‌شود زمزمه کرد».

دایانا مدام خاطراتش را مرور می‌کند. او به یاد خیانت شوهرش می‌افتد و مدام تصویر روح آن بولین به ذهنش می‌آید، زن دیگری که به خاطر خیانت به شوهرش اعدام‌ شده بود. آشفتگی او به‌‌راحتی از طریق سکانس‌های ترسناک و سرشار از دلهره فیلم به مخاطب منتقل می‌شود. برای مثال در یکی از سکانس‌ها او گردنبند مروارید خود را از هم می‌درد یا با سیم برش به خودش آسیب می‌رساند. شوهرش اصلا به فکر او نیست. ممکن است ملکه گاهی با او همدردی کند، اما این همدردی چندان به چشم عروسش نمی‌آید. سرانجام، خدمتکار محبوب دایانا در پی او فرستاده می‌شود و او درست در زمان شام کریسمس در آستانه‌ی یک حمله‌ی عصبی فرار می‌کند. او به خدمتکارش می‌گوید: «به آن‌ها بگو من خوب نیستم» و بعد فریاد می‌زند: «به آن‌ها بگو اصلا خوب نیستم».

اسپنسر

بنابراین دایانا در یک‌ شب مهتابی، دیوانه‌وار، در آن لباس سفید زیبا که در پوستر فیلم مشهود است پا به فرار می‌گذارد و سعی می‌کند از آن خانه و خانواده و زندگی‌ که در حال خفه کردنش هستند بگریزد. آنچه در ادامه مشاهده می‌نمایید یک سکانس آرام است که در آن دایانا خانه‌ی متروکه‌ی قدیمی خود را می‌بینند و خاطرات دوران کودکی‌اش برایش تداعی می‌شوند. دیگر خبری از ترس نیست و تمامی سکانس را آرامشی بی‌نظیر فراگرفته است، اما پرده‌های حزن‌انگیزی که خبر شومی را در خود دارند در همه جای خانه آویزان شده‌اند. در نهایت، او گردنبند مروارید خود را پاره می‌کند و همان‌طور که با انجام این کار اندکی تسکین یافته با سرعت از ساندرینگهام دور می‌شود و با فرزندانش آوازی که از رادیو پخش می‌شود را می‌خواند. اما مخاطب، خوب می‌داند که داستان، شش سال بعد چگونه به پایان می‌رسد.

فیلم اسپنسر همانند «جکی» با استقبال مردم روبه‌رو نشد. در حالی‌ که منتقدان، استوارت را به خاطر نقش‌آفرینی زیبایش تحسین کرده‌اند، برخی از تماشاگران بازی او را دوست داشتند و تحسین کردند و برخی دیگر از آن انتقاد نمودند. با وجود تقدیرهایی که در ابتدا از استوارت صورت گرفت و جوایز قابل‌توجهی که دریافت کرد، می‌توان گفت که این بازیگر تا حدودی در مراسم اهدای جوایز اصلی نادیده گرفته شد. منتقدان اقتباس بیش‌ از حد از صحنه‌های گوتیک را احمقانه و ناملموس می‌دانستند. برخی دیگر تصور می‌کردند که به‌ نوعی به یاد و خاطره پرنسس دایانا بی‌احترامی شده است. چرا که فیلم‌های بیوگرافی معمولا واقعیت را چندان تغییر نمی‌دهند و سعی می‌کنند به همان منوالی که همه ما از آن اطلاع داریم بچسبند اما در اسپنسر شاهد افسانه‌های ملودرام زیادی بودیم.

همین افسانه‌های ملودرام ساخته‌ شده در سبک گوتیک، به شیرینی هر چه‌ تمام‌تر، دردهای دایانا را به تصویر کشیدند. هدف فیلم از همان ابتدا مشخص‌ شده و در واقع می‌توان اسپنسر را افسانه‌ای بر اساس یک تراژدی واقعی دانست. البته به نظر نمی‌رسد که این داستان واقعا در سال ۱۹۹۱ در عمارت ساندرینگهام رخ‌ داده باشد. اما کارگردان فیلم به‌واسطه استفاده از سبک گوتیک توانسته تصویری از وضعیت روانی این زن شکست‌خورده را در آن مقطع زمانی توصیف کند. اما سؤالی که پیش می‌آید این است که پرنسس دایانا در دسامبر ۱۹۹۱ واقعا کجا بود؟ او در آن سال‌ها یکی از محبوب‌ترین افرادی بود که بر روی کره زمین می‌زیست. ازدواج او کاملا از هم‌ پاشیده بود و با افسردگی و پرخوری عصبی دست‌ و پنجه نرم می‌کرد.

در عین‌ حال مجبور بود به قوانین و آداب سفت‌ و سخت و دست و پاگیر یک خاندان سنتی که او را وادار می‌کردند همانند یک شاهزاده خانم رفتار کند پایبند باشد و به آن‌ها احترام بگذارد. مهم نیست که او چقدر در آن لباس سفید زیبا به نظر می‌رسید، چرا که تقریبا در زیر فشار روانی‌ که به او تحمیل می‌شد در حال از هم فروپاشیدن بود. در حقیقت فیلم اسپنسر با تبدیل دایانا به یک قهرمان گوتیک، تصویری از حقایق ملموس آن دوران را برای مخاطب زنده می‌کند.

منبع: collider



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X