۶ نکتهی مهم دربارهی انیمهی مدفن کرمهای شبتاب
«مدفن کرمهای شبتاب» یکی از مطرحترین و تلخترین کارهای استودیو جیبلی است. این انیمه تلخ داستان برادر و خواهری به نام سیتا و ستسوکو است در اوج جنگ جهانی دوم و حملات آمریکا به ژاپن. در اثر بمباران مادر آنها از دنیا میرود و سیتای نوجوان با خواهر دو، سه ساله خود تنها میماند. کل فیلم داستان تلاش سیتا برای تامین خوراک و سرپناهی برای ستسوکو است. تلاشی که متاسفانه پایان خوشی ندارد.
این انیمهی سینمایی اقتباسی است از رمانی کوتاه به قلم آکیوکی نوساکا. نکته غمانگیز این است که نوساکا این داستان را بر اساس زندگی واقعی خود نوشته. او هم واقعا در طول جنگ جهانی دوم با خواهر کوچک خود تنها ماند و تلاش کرد به هر نحوی شده او را زنده نگه دارد. متاسفانه خواهرش از دنیا رفت و عذاب وجدان این فاجعه همیشه با نوساکا باقی ماند. این رمان هم در اصل تلاشی بود برای معذرتخواهی از خواهرش.
حدود دو سال و نیم پیش، بنیاد فیلم بریتانیا به گروهی از نویسندگان و منتقدان پیشنهاد داد که هریک کتابی درباره آثار کلاسیک منتشر کنند. الکس دودک دو ویت نویسنده تصمیم گرفت «مدفن کرمهای شبتاب»، انیمهی تحسین برانگیز ایسائو تاکاهاتا را برای این پروژه انتخاب کند. او در طول نگارش کتاب خود، درسهای زیادی از این انیمه و استودیوی جیبلی گرفت. در این مطلب، الکس دودک دو ویت به شش نکته مهمی اشاره میکند که این انیمه در خود دارد. شش نکتهای که میتوانند راهنمایی خوب برای کسانی باشد که هنوز این انیمهی تلخ را ندیدهاند و تازه میخواهند به سراغ آن بروند. در این مطلب میخواهیم به تشریح این شش عنصر مهم بپردازیم. بقیه متن از زبان نویسنده روایت میشود.
۶. «مدفن کرمهای شبتاب» بسیار تلخ است، بسیار تلخ
بعید است کسی از شنیدن این نکته غافلگیر شود. «مدفن کرمهای شبتاب» یکی از غمانگیزترین فیلمهای تاریخ است. ولی دیگر انتظارش را نداشتم که وقتی برای بار بیستم فیلم را میبینم، همچنان گریهام بگیرد. یکی از نگرانیهای من این بود که این بار احساسی قوی فیلم بعد از تماشاهای مکرر دیگر رنگ ببازد. ولی اینگونه نبود. اصلا اینکه فیلم چگونه میتواند این سطح از تاثیرگذاری را با این کیفیت حفظ کند، یکی از جنبههایی بود که من به خاطرش حاضر شدم یک کتاب بنویسم.
۵. تاکاهاتا طراحتر از چیزی است که تصور میکنیم
تاکاهاتا همیشه یک کارگردان بود، ولی در زمینه بخشهای بصری فرآیند تولید یک انیمیشن، هیچ تمرینی نکرده بود. خودش هم معمولا مهارتهای گرافیکی که داشت را کماهمیت جلوه میداد. میدانستم او تجربههایی هم در زمینه طراحی داشته است، ولی بعدا متوجه شدم که او استوریبردهای فیلم را هم خودش کشیده است. این استوریبردها اگرچه ساده هستند، ولی تصور درستی از قابها و محل قرارگیری شخصیتها نشان میدهند. بعدا تیم او استوریبردهایش را به طرحها و استوریبردهای کاملتری تبدیل کردند.
۴. ترکیببندی، مهمترین ویژگی سبک کارگردانی تاکاهاتا است
شاید نکته پیشپا افتادهای به نظر بیاید. در هر فیلمی ترکیببندی مهم است. ولی از نظر من یکی از علتهای اصلی تاثیرگذاری فیلم «مدفن کرمهای شبتاب»، همین قدرت ترکیببندی اوست. در فیلمهای تاکاهاتا واقعگرایی نقش زیادی دارد، چیزی که من در این واقعگرایی به خوبی متوجه شدهام جزئیات جغرافیایی، پسزمینههای محیطی، ظرافیتهای حرکات شخصیتها و اجرای طبیعی صداپیشهها است.
در «کرمهای شبتاب» او از یک عنصر متمایز هم استفاده میکند که در بقیه فیلمهایش خیلی کم دیده میشود. در این فیلم او به شکلی هنرمندانه از عمق استفاده میکند. حالت قرارگیری شخصیتها در پیشزمینه، پسزمینه و میانزمینه اهمیت زیادی دارد. فیلم ابایی از حرکت دادن شخصیتها در تصویر ندارد، چیزی که بیشتر در انیمیشنهای سنتی دیده میشود. نتیجهی کار، تاثیرگذاری بسیار بالای اثر و خلق جهانی چند بعدی است.
نحوه استفادهی تاکاهاتا از فضا بسیار تحت تاثیر «شاه و پرنده»، انیمیشن محصول سال ۱۹۸۰ پل گریمو قرار دارد. فیلم گریمو بعدا در سال ۲۰۰۳ بازسازی شد. بد نیست نگاهی به آن بیاندازید.
۳. فیلم را بیصدا ببینید
قبلا ناخواسته این کار را تمرین کرده بودم. با تماشای کلیپهای بیصدای فیلمهای «انتقامجویان» که پشت ویترینها پخش میشد، و همچنین تماشای بدون صدای سریال «دوستان» از تلویزیون همسایه. وقتی «کرمهای شبتاب» را بدون صدا و موسیقی گوش کردم، متوجه شدم که فیلم نکات زیادی در خود دارد. فیلم الگوهایی در قاببندی دارد، ریتم تدوین خاصی را به کار گرفته است، حرکات شخصیتهایش رفتار خاصی دارد. پیشتر که با صدا فیلم را دیده بودم، متوجه این نکتهها نشده بودم. مدتهاست که برای تحلیل دقیقتر فیلمها آنها را بیصدا میبینم. این تمهید در «کرمهای شبتاب» اهمیت فوقالعادهای داشت. وقتی بدون صدا فیلم را میبینید، متوجه میشوید که چقدر هنرمندانه صمیمیت بین این خواهر و برادر از طریق انیمیشن نشان داده شده است. در این حالت، تاثیرگذارترین صحنهی فیلم برای من جایی بود که کیمونوهای مادر ستسوکو را از او میگیرند و او به گریه میافتد.
۲. «کرمهای شبتاب» نزدیک بود باعث نابودی حرفه فیلمسازی تاکاهاتا شود
تاکاهاتا کارگردان کمالگرایی بود، همین باعث شد تولید فیلمهایش فرآیند کندی داشته باشند. این کمالگرایی در «کرمهای شبتاب» به اوج خودش رسید. او تحقیقات تاریخی طاقتفرسایی انجام داد و از هنرمندان زیر دستش، استانداردهای هنری سطح بالایی میخواست. فاصلهی بین پیشتولید و اکران فیلم تنها چهارده ماه بود، تازه تیم سازنده با تاخیرهای زیادی مواجه شدند. به همین دلیل فیلم در شرایطی اکران شد که اصلا نیمهتمام بود. بعضی از صحنههای فیلم بدون رنگ بودند. تازه یک ماه بعد بود که نسخهی کامل فیلم روانه سینماها شد.
این افتضاح ضربهی بدی به اعتبار تاکاهاتا زد، عملا دیگر بیکار شده بود و پروژهای به او سپرده نمیشد. تا اینکه هایائو میازاکی به دادش رسید و پیشنهاد تولید فیلم «همین دیروز» را به او سپرد. حرکاتی نمادین که باعث بازگشت او به صنعت انیمه شد.
۱. دو فیلم سینمایی از «کرمهای شبتاب» ساخته شده است
مدتها بود اسم این فیلمها را میدانستم. یک فیلم تلویزیونی که سال ۲۰۰۵ ساخته شد، و یک فیلم سینمایی که سال ۲۰۰۸ تولید شد. ولی تازه بعد از شروع کتابم بود که به سراغ آنها رفتم. دقیق بخواهم توضیح بدهم، این دو فیلم در اصل اقتباسی از داستان نوساکا هستند، نه بازسازی فیلم تاکاهاتا. ولی بسیار تحت تاثیر انیمهی تاکاهاتا قرار دارند، مخصوصا در صحنهی نمایش کرمهای شبتاب.
هر دو فیلم لحظههای قشنگ خودشان را دارند، ولی تاثیرات بودجهی محدود در آنها کاملا مشهود است. هردو در صحنههای کوچک و کمخرج فیلمبرداری شدهاند، صحنههای بمباران بسیار بد هستند. خیلی سخت میشود با گریم و چهرهپردازی بازیگران کودک را طوری نشان داد که انگار دارند از گرسنگی رنج میبرند. چون ما این ویژگیها را در دنیای واقعی به صورت غریزی کاملا درک میکنیم، وقتی در یک فیلم سینمایی با بازیگران واقعی در این زمینه حتی یک ایراد جزئی میبینیم، خیلی سریع به آن پی میبریم. تصنع آشکار نسخهی انیمیشن ما را از چنین عناصر حاشیهای دور نگه میدارد، فیلم تاکاهاتا از این ویژگی به خوبی بهره میبرد.
منبع: Cartoonbrew
فیلم های ژاپنی رو اکثرا وقتی ما ایرانی ها میبینیم هم یک حس ناشناخته و دوری بهشون داریم و هم یک حس نزدیکی
دوری بخاطر اینکه برعکس ژاپنی ها ما بسیار احساسی هستیم و این احساس رو نشون میدیم در همه جوانب زندگی(این برعکس حس پنهان کردن احساس در ژاپنی ها است)
نزدیکیم بخاطر اینکه ملتی با ریشه و کهن و همراه با شعر و فلسفه هستیم
وقتی این فیلم رو مقایسه کنیم با معادل اون مثل گل پامچال تفاوت هایی در شخصیت های زندگی ما مشخص میشه
من کارشناس فیلم نیستم و تخصص خاصی ندارم این تحلیلی دلی از بیننده ای آماتور هست
فیلم رو به تازگی دیدم. متاسفانه باید بگم بلایی که سر این دو کودک افتاد مهمترین دلیلش بی مهری مردم ژاپن بود که نشون میداد در روزگار جنگ اصلا با هم خوب نیستند. برخلاف مردم ما که در زمان جنگ بسیار با هم خوب بودن و مردمان شهرهای مختلف بسیاری از هموطن های عزیز جنگ زده خرمشهری و آبادانی و … را در خانه هایشان پناه دادند. این فیلم بیشتر از آنکه خباثت جنگ رو نشون بده به نظر من خباثت مردم ژاپن رو در قبال دو کودک مظلوم نشون میده که واقعا جای تاسف داره
حتی تو انمیشن هم گفت محل کار من نابود شده و جایی نیست که کار کنم
این انیمه اصلا ضد جنگ نیست.
اصلا شخصیت پردازی نداره
چون بچن دلت به حالشون میسوزه
عامل مرگ هر دو تصمیم اشتباه و لجبازیه سیتا بخاطر تنبلی و کار نکردن بود.
هیچکس به یه بچه غریبه کار نمیده تا وقتی کسی رو نداشته باشی که پشتت باشه کسی نمیخواد دستتو بگیره؛الان که جنگ نیسا اوضاع اینجوریه وای بحال اون موقع که جنگ و نا امنی ام بود:(
لااقل میتونست بره ارتش قهرمانانه بمیره. خواهرشم میداد به مرکز نگهداری کودکان. ژاپن یه ارتش منسجم داشت و حتما بحث های لجستیک و پشتیبانی از کودکان جنگ زده مد نظرشون بود. سیتا مسئول مرگ خواهرشه . این انیمه ضد ژاپنه نه ضد جنگ. به لحاظ هنری در سال تولید اثر فاخری بود.
بسیار تلخ و ناراحت کننده چندین بار این فیلم رو دیدم و هربار گریه کردم اولین بار خیلی خودم رو نگه داشتم گریه نکنم اما نمی شد از فیلم هایی که باید حتما دید
اصلا فکر نمیکردم که با دیدنش برای بار دوم بازم گریه ام بگیره عمیقا تلخ و ناراحت کننده بود.نویسنده و سازندش هزاران بار جای تحسین داره و به امید روزی که خدا سریعتر حکمرانی همه انسان ها رو دست بگیره و درمانده ونیازمند و بیچاره ایی نمونه که زجر بکشه
بار اول که این انیمه رو دیدم تا یک هفته حالم بد بود.چون پسر و دخترم دقیقا همسن این دو تا بچه هستن. دقیقا احساس میکردم بچه های خودم هستن، مدتها توی خونه حین کارکردن بی اختیار گریه ام میگرفت. یک سال بعد برای بار دوم جرات کردم و دوباره دیدمش، بازهم از اول تا آخر فیلم گریه کردم. انشالله تمام آدم های قدرت طلبی که آرامش و زندگی مردمو به هم میزنن به درک واصل بشن
من این فیلم رو خیلی دوست داشتم و هر وقت یادش میوفتم میزنم زیر گریه
یکی از دلایلی که این فیلم خیلی قشنگ هست این هست که این داستان بر اساس واقعیت بوده
واقعاً بهترین انیمه ای است که تا به حال دیدم.
انیمه بسیار زیبا – احساسی – غم انگیز و آموزنده.
اینکه تو جنگ تر و خشک با هم میسوزن.
دشمن بی رحم به فکر قدرته اما کوره و نمیبینه
که چقدر آدم بی گناه دارن تکه تکه میشن.
اینکه تو جنگ همه به فکر خودشون هستن و
نمیبینن یه بچه معصوم داره از تشنگی و
گرسنگی جان میده، همه به فکر جان خودشون
هستن.
و این رابطه خواهر برادر که برادر در تلاشه تا
جان خواهرش رو نجات بده و هر کاری که از
دستش برمیاد انجام بده.
و از اون فیلم هایی که نمیشه آخرش رو پیش
بینی کرد، شاید بگن خب آره دیگه حتماً آخرش
پدر میاد نجاتشون میده، اما پدری وجود نداره…
مردم کمک میکنن، اما نه…
بدون پدر بدون مادر بدون آشنا بدون کمک…
همین فیلم رو معنی دار کرده و یکی از غم انگیز
ترین و مفهومی ترین انیمه هاست.
موسیقی متن هم عالی، دیگه چی بهتر از این.
هر کس نبینه بدونه چیز با ارزشی از دست داده.
اصلاً هم کودکانه نیست بلکه بزرگسالان باید
عبرت بگیرن، فقط بزرگسالان!!!!
من این انیمه را دیدهام و میتوانم تایید کنم که برایم تلخ و تاثیرگذار بود. به نظرم این تاثیر وقتی بیشتر (و خیلی بیشتر) میشود که برخی از موقعیتهای داستان را تجربه کرده باشید. مثلاً برادر/خواهر بزرگتری باشید با سابقه نگهداری و مراقبت از برادر/خواهری کوچکتر. یا تجربه جنگ و از دست دادن نزدیکان.