انیمیشن «شرک ۵» و معضل دنباله‌هایی که هیچکس انتظارشان را نمی‌کشد

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۵ دقیقه
شرک 5

«قضیه میمون نامتناهی» می‌گوید: اگر یک میمون به‌صورت تصادفی دکمه‌های کیبورد را فشار دهد، می‌تواند اتفاقی چیزی قابل خواندن خلق کند، مانند رمان «داستان دو شهر» چارلز دیکنز. یک کار را بی‌نهایت انجام دهید و سرانجام به نتیجه‌ی مثبتی می‌رسید؛ حالا اگر این ایده را به هالیوود -و ترس‌های بی‌پایان آن از ریسک کردن- تعمیم دهیم، به وضعیت فعلی می‌رسیم. سینمای این روزها تنها به دنباله‌هایی مثل انیمیشن «شرک ۵» خلاصه می‌شود که نه هیچکس به آن‌ها نیاز دارد و نه کسی انتظارشان را می‌کشد اما هالیوود به فشردن دکمه‌های کیبورد ادامه می‌دهد.

این بدان معنا نیست که هیچ فیلم‌ درخشانی ساخته نمی‌شود. سال گذشته -به طور خاص- استثنایی بود اما در سال‌های اخیر، چند فیلم باکیفیت شبیه «بیچارگان»، «آناتومی سقوط»، «منطقه‌ی مورد علاقه»، «زندگی‌های گذشته»، «اوپنهایمر» و «جاماندگان» داشته‌ایم؟ و همه‌ی آن‌ها هم در یک سال از راه برسند؟ سینمادوستان به صراحت به قدرت‌های حاکم گفته‌اند که ایده‌های اورجینال‌ و جسورانه‌ می‌خواهند، اما هالیوود یک آشپزخانه‌ی بسیار کند است که اغلب غذاهایی که می‌خواهید را با دستورالعمل‌های خاص خودش طبخ می‌کند، گاهی هم به کلی یک غذای دیگر روی میز شما می‌گذارد. این‌گونه است که حالا گیج و سردرگم، گوشه‌ی رستوران نشسته‌ایم و از خود می‌پرسیم، چه کسی انیمیشن «شرک ۵» را پس از ۱۶ سال از منو سفارش داد؟ یا چه کسی قسمت دوم «شیطان پرادا می‌پوشد» را درخواست کرد؟ آیا ما به دنبال یک «پلیس بورلی هیلز» جدید بودیم؟ یا یک «بیتل‌جوس» دیگر؟ یا یک «پسران بد» جدید؟ (که این آخری به شکل عجیبی، بیش از حد انتظار فروخت.)

محبوبیت سرویس‌های استریم آنلاین بدین معنا است که هالیوود بسیار راحت‌تر از گذشته می‌تواند نوستالژی را اندازه‌گیری کند. آن‌ها به آنچه که بینندگان تماشا می‌کنند -یا دوباره تماشا می‌کنند- نگاه می‌اندازند و سپس به سراغ احیای مجموعه‌های قدیمی می‌روند: «ماتریکس»، «جیغ»، «ایندیانا جونز»، «مکس دیوانه»، «شعبده‌بازی»، «شکارچیان روح»، «تنها در خانه»، «لاک‌پشت‌های نینجا»، «بیتل‌جوس» و… در همین لحظه، فیلم‌های «پاندای کونگ‌فوکار ۴»، «من نفرت‌انگیز ۴»، «فیوریوسا: حماسه مکس دیوانه» و «گردبادها» در نقاط مختلف جهان روی پرده هستند. وضعیت در آینده‌ی نزدیک هم تغییری پیدا نمی‌کند: «بیگانه: رومولوس»، «یخ‌زده ۳»، «ارباب حلقه‌ها: شکار گالوم»، «موفاسا: شیرشاه»، «سفیدبرفی»، «پارک ژوراسیک»، «چهار شگفت‌انگیز»، «ترون» و حتی «آواتار ۳» در راه هستند. گاهی اوقات، یک انیمیشن «عصر یخبندان» جدید هم مثل جامپ‌اِسکرهای فیلم‌های ترسناک ناگهان ظاهر می‌شود.

دنباله‌های سینمایی

هالیوود در بهترین حالتِ خودش هم به خلاقیت و تولید آثار جدید علاقه‌ای ندارد، چه برسد به زمانی که با یک عقب‌ماندگی ناشی از همه‌گیری کووید-۱۹ و سپس دو اعتصاب بزرگ مواجه شود. سینمای آمریکا در حال حاضر در رینگ بوکس است و با دشمنانی که خودش ایجاد کرده‌ است می‌جنگد. آن‌ها چشم‌اندازی خلق کرده‌اند که در آن هیچ فیلمی دیگر به پایان نمی‌رسد؛ گویی همه‌ی فیلم‌ها یک داستان بی‌پایان هستند که حسن نیت بینندگان معمولی را که در گذشته از آن‌ها خواسته می‌شد برای درک آنچه در یک فیلم اتفاق می‌افتد، برنامه‌های تلویزیونی تماشا کنند یا کمیک بخوانند، از بین برده است. هالیوود همواره یک «صنعت» بوده است اما حالا بیشتر از قبل، به یک صنعت شباهت دارد؛ دیگر خبری از آثار اورجینال نیست، کسی نمی‌خواهد ساختارشکنی کند و همه‌ی بودجه‌ها صرف فرنچایزهای قدیمی می‌شود، چرا؟ چون پتانسیل دارند که ادامه پیدا کنند؟ خیر، تنها به این دلیل که مخاطبان با آن‌ها آشنا هستند.

هالیوود خود را قانع کرده که فیلم‌های مبتنی بر برندهای شناخته‌شده، آثار مطمئن‌تری برای سرمایه‌گذاری نسبت به فیلم‌های اورجینال هستند؛ و هالیوود در مورد فیلم‌های اقتباسی از افسانه‌ها، فولکلور، کمیک‌های خاطره‌انگیز و کتاب‌های کلاسیک هم همین باور را دارد. به همین خاطر است که هر چند سال یک‌بار شاهد فیلم‌هایی درباره «شرلوک هلمز»، «شاه آرتور» و «پیتر پن» هستیم، و «پسر جهنمی» با اینکه هر بار در گیشه شکست می‌خورد، بازهم شانس دیگری دریافت می‌کند و تاکنون برایش چهار نسخه‌ی سینمایی ساخته شده است. استودیوها فکر می‌کنند چون نام این شخصیت‌ها برای مخاطبان آشناست، پس مردم برای دیدن آن‌ها به سینما می‌روند. اما با نگاهی به فروش گیشه در سه دهه اخیر، شاید نیازی به گفتن نباشد که این رویکرد صنعت سینما به وضوح ناکارآمد است. و حتی می‌توان گفت به دلیل نیاز به بودجه‌های کلان برای تولید دنباله‌های انیمیشنی، و به تصویر کشیدن دقیق دوره‌های زمانی خاص یا فضاهای فانتزی در فیلم‌های لایو اکشن، احتمال سودآوری‌شان از آثار اورجینال هم کمتر است.

شرک 5

با اینکه آمارها به‌وضوح نشان می‌دهند که اکثر فرنچایزهای مشهور سینمایی در سال‌های اخیر نفروخته‌اند، اما بعضی‌ها می‌گویند سینمادوستان از دنباله‌ها خسته نشده‌اند، چون اگر شده بودند، پس فیلمی مانند «پسران بد: بران یا بمیر» به چنین فروش بالایی نمی‌رسید. اما شاید بهتر باشد که آن‌سوی قضیه را ببینیم، اینکه چه تعداد دنباله‌ی پرسروصدا با شکسته روبه‌رو شده‌اند و چرا دیگر دنباله‌ بودن -یا پیش‌درآمد و اسپین‌آف بودن- فروش یک فیلم را تضمین نمی‌کند. به سال قبل نگاه کنید که اکثر فیلم‌های ژانر ابرقهرمانی یا آثاری که دنباله و پیش‌درآمد بودند، در گیشه ضعیف عمل کردند و این ایده مطرح شد که که مخاطبان در حال حاضر از مجموعه‌های سینمایی بزرگ بستوه آمده‌اند و دیگر برای آن‌ها هیجان‌زده نمی‌شوند و ترجیح می‌دهند اثری را تماشا کنند که مستقل و اورجینال است.

«ایندیانا جونز و گردانه سرنوشت» که طرفداران سال‌ها در انتظار اکران آن بودند، با بودجه‌ی ۳۰۰ میلیون دلاری، در نهایت ۳۸۴ میلیون دلار فروخت. «فست ایکس» با بودجه‌ی ۳۴۰ میلیون دلاری، با افتتاحیه‌ی ۶۷ میلیون دلاری آغاز به کار کرد و در هفته دوم با افت فروش ۶۶ درصدی روبه‌رو شد (اگرچه در بازار جهانی جبران کرد) و «مرد مورچه‌ای و زنبورک: شیدایی کوانتومی» که قرار بود اولین ملاقات جدی طرفدارانِ دنیای سینمایی مارول با شرور بزرگ فاز جدید باشد (کانگ فاتح)، در نهایت تنها ۴۷۶ میلیون دلار فروخت.

فیلم‌نامه‌نویس مشهور، ویلیام گلدمن زمانی درباره هالیوود نوشت «[اینجا] هیچکس هیچ‌چیز نمی‌داند» و درست می‌گفت. انیمیشن «درون و بیرون ۲» را در نظر بگیرید که در حال حاضر با کسب بیش از یک میلیارد دلار در گیشه، به تنهایی آبروی گیشه‌ی تابستانی را حفظ کرده است. حتی افرادی که آن را ساخته‌اند هم دقیقا نمی‌دانند که چرا اینقدر خوب عمل کرده است. آیا به دلیل اینکه یک فیلم خوب، یک فیلم کودکانه یا «دنباله‌ای برای یک فیلم خوب است» موفق شد؟ هر کدام از این فاکتورها می‌توانند موثر باشند، اما گزینه‌ی آخر مهم‌تر است. اگر «درون و بیرون» (۲۰۱۵) خوب نبود، هرگز دنباله‌ای برای آن تولید نمی‌شد. حالا چه چیزی ترسناک‌تر است؟ از ۲۵ فیلمی که دیزنی در دست ساخت دارد، ۱۹ فیلم دنباله یا بازسازی خواهد بود!

هنگامی که یک اثر سینمایی به فروش خوبی در گیشه می‌رسد، هالیوود باید آن‌قدر آن را ادامه دهد تا به مرز نابودی کشانده شود، همان‌طور که «جنگ ستارگان» نابود شد و همان‌طور که «دنیای سینمایی مارول» جایگاه خود را از دست داد. شاید «شرک ۵» به انیمیشن پرفروشی تبدیل شود، و شاید مخاطبان متعددی را به سینماها بکشاند، چون از «شرک» خاطرات خوبی دارند و سال‌هاست از میم‌های اینترنتی آن استفاده می‌کنند اما در اصل قضیه تغییری ایجاد نمی‌شود، مخاطبان از دنباله‌های بی‌پایان سینمایی خسته شده‌اند و کمتر کسی برای این آثار هیجان‌زده می‌شود. اجازه دهید خاطرات خوش ما از آثار قدیمی، دست‌نخورده باقی بماند.

منبع: theguardian



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما