معرفی و نقد مینی سریال «اشیای تیز»؛ خودشناسی در بطن یک قتل
مینی سریال «اشیای تیز» با جذابیتهای بصری ویژه، شما را با خود به سفری میبرد که در آن جنبههای تاریک وجود انسان با عمق و ظرافت بررسی میشود و فراتر از انتظارات میرود. «اشیای تیز» به همان اندازه که تاریک است، جذاب است؛ داستان معمایی با محوریت یک قتل. این مینی سریال، بر اساس رمانی به همین نام از گیلین فلین، میخواهد بگوید که چگونه خانوادهها میتوانند به قدری به هم آسیب برسانند که زخمهای عمیقی بر روح و روان یکدیگر بگذارند. کارگردانی این مینی سریال با ژان مارک والی بوده که یک سریال محبوب دیگر «دروغهای کوچک بزرگ» (Big Little Lies) را هم در کارنامه خود دارد و مارتی نوکسون، خالق آن است که او را به خاطر کارش در «بافی قاتل خونآشام» (Buffy the Vampire Slayer) میشناسیم. مینی سریال «اشیای تیز» در واقع ادامه مسیر مینی سریالهای جذاب اچبیاو مثل «شب» و «دروغهای کوچک بزرگ» است.
در «اشیای تیز»، ما شاهد استعداد استثنایی ایمی آدامز هستیم که یکی از بهترین بازیگران نسل خود اما از قدرنادیدهترینهاست. او در این مینی سریال نقش کامیل پریکر را بازی میکند که روزنامهنگاری معمولی نیست. او یک خبرنگار جنایی باتجربه است که سردبیرش مأموریتی به او داده است که میتواند حرفهاش را از این رو به آن رو کند. او باید برای تهیه گزارش درباره یک پرونده قتل به زادگاه خودش در ویندگپ میزوری، شهری کوچک با گذشته اسرارآمیز برگردد. مأموریتی که در دامان کامیل افتاده است، فرصتی است که میتواند مهمترین گزارش خبری او را رقم بزند. آنچه این مأموریت را جذاب میکند همین حضور خانواده مرموزش و بازگشت به زادگاه است. در واقع، این ارتباط لایهای از پیچیدگی شخصی را به سفر تحقیقاتی او اضافه میکند.
ماجرا از این قرار است که دختر جوانی در ویندگپ ناپدید میشود و جامعه را در شوک فرو میبرد. اما این اولین بار نیست که چنین اتفاقی افتاده و همین است که زنگ خطر را برای مردمان شهر به صدا درآورده است. کمتر از یک سال پیش از این هم دختر دیگری مفقود شد و بعد جسدش در حالی که تمام دندانهایش کشیده شده بود، کشف شد. حالا اندوه و نگرانی عمیقی بر اهالی ویندگپ سایه انداخته است، با یک سؤال بزرگ که آیا ویندگپ با یک قاتل زنجیرهای روبهروست؟
وقتی کامیل به زادگاهش ویندگپ باز میگردد تا ناپدید شدن ناخوشایند دختران جوان شهر را بررسی کند، او چیزی بیش از تجهیزات روزنامهنگاریاش را با خودش حمل میکند. و آن سنگینی گذشتهای عمیقاً آشفته است. از یک طرف، مبارزه کامیل با اعتیاد به الکل عنصر اصلی شخصیت اوست که هنوز هم ادامه دارد. وابستگی او به الکل تا حدی است که او تمام تلاش خود را میکند تا آن را پنهان کند، آب توی بطریها را با ودکا جایگزین میکند و اغلب روزهای خود را با یک جرعه الکل آغاز میکند. این مبارزه مداوم با الکل فقط یک مبارزه شخصی نیست؛ حضوری دائمی در زندگی او و برنامه روزانه زندگی اوست.
در «اشیای تیز» شخصیت شرور آدورا مادر کامیل است که پاتریشیا کلارکسون به زیبایی آن را بازی کرده است. او زنی است که توانایی عجیبی دارد که همه چیز را حول خود بچرخاند. رفتار او ترکیبی جذاب از نوعی پرخاشگری منفعلانه است که اغلب پشت پوششی از ادب و پرخاشگری آشکار پنهان شده است. او احساس حقطلبی و خود بزرگبینی دارد و جایی برای هیچ چیز یا کسی که ممکن است دنیای دقیق او را مختل کند باقی نمیگذارد. بازگشت کامیل به ویندگپ با تحقیر آدورا مواجه میشود، چرا که حضور او را آزاردهنده میداند، به ویژه به این دلیل که برنامه کامیل برای نوشتن داستانی درباره وقایع غمانگیز شهر را تأیید نمیکند. زندگی آدورا را برنامهها، تشریفات و تعهدات اجتماعی تعریف میکند. او به طور دائم به کامیل حمله عاطفی و کلامی میکند.
- نقد مینیسریال «دیزی جونز و د سیکس»؛ یک قصهی مستندنمای دیدنی
- نقد مینیسریال «خدمتکار»؛ زنان، خشونت خانگی و الکلیسم
بازیهای فوقالعاده ایمی آدامز و پاتریشیا کلارکسون در مینی سریال «اشیای تیز»
تبادل بازی بین آدورای کلارکسون و کامیل آدامز از برجستهترین نقاط این سریال است. بازیهای آنها یک کلاس بازیگری در به تصویر کشیدن رابطه بسیار پیچیده میان مادر و دختر است. وقتی کامیل به خانه آدورا باز میگردد، گویی در لبه پرتگاهی احساسی گام بر میدارد و در مقابل حضور کنترلکننده و ظالمانه آدورا هست که تلاش میکند آن را منسجم نگه دارد. این تصویر آزار و اذیت مادر، هم آزاردهنده و هم به شدت باورپذیر است و لایهای از عمق روانشناختی را به مینی سریال «اشیای تیز» اضافه میکند.
در محدوده خانه آدورا، حضور خواهر ناتنی جوان کامیل، آما، هم لایهای از پیچیدگی را به روایت میافزاید. آما که الیزا اسکنلن نقشاش را بازی میکند، تجسم جوهر جوانی است و حضورش برای کامیل یادآور دائمی گذشته است. کامیل از شباهتهای عمیق بین آما و خود کوچکترش شگفتزده میشود. شخصیت آما شبکه پیچیدهای از مضامین را در بر میگیرد. در خانه، او شخصیتی کودکانه به خود میگیرد، مثل دختربچهها رفتار میکند و لباس میپوشد و بازیهای کودکانه راه میاندازد. اما خارج از محدوده خانه آدورا، او به موجودی کاملاً متفاوت تبدیل میشود. آما مظهر دوگانگی جوانی و بلوغ است. او فقط یک شخصیت نیست، نمادی از مرز مبهم میان قربانی و آزارگر، کودکی و بزرگسالی است. هویت پیچیده او با کامیل، که نماینده دختری است که از چنگال تاریخ تاریک ویندگپ فرار کرده است، و ماریان، خواهری که آنقدر خوششانس نبود که زنده بماند، گره خورده است.
شخصیت آما مظهر مضامین پیچیده و به همپیوسته این مینی سریال است و دیدگاهی چندوجهی در خصوص تأثیر پایدار آسیب روانی و ماهیت تکرارشونده آن ارائه میکند. با این حال، این تنها در خانه آدورا نیست که ردپای تاریک گذشته هویداست. در تمام ویندگپ، به نظر میرسد کل شهر وزن تاریخ خود را به دوش میکشد. پارکهای عمومی، خیابانها و حتی فضاهای روزمره ردی از جنایات گذشته و خاطرات غمانگیز آسیب روانی بر خود دارند. خود ویند گپ همچون مکانی است که گذشتهاش هرگز دفن نشده است؛ همچون سایهای نگرانکننده باقی میماند و برای همیشه زندگی ساکنانش را شکل میدهد.
در مینی سریال «اشیای تیز»، سازندگان، مارتی نوکسون و ژان مارک والی، بعضی شخصیتهای فرعی کتاب گیلین فلین، به ویژه کارآگاه کانزاس سیتی به نام ریچارد را که کریس مسینا نقشاش را بازی کرده است، گسترش دادهاند. ریچارد بهعنوان شخصیتی در قصه ظاهر میشود که در واقع نوعی پناهگاه برای کامیل میشود، چراکه کامیل به او میگوید که هم تمایل شدیدی به کشف راز ویندگپ دارد و هم در اسرع وقت میخواهد شهر را ترک کند. هرچه تحقیقات این دو پیش میرود، رابطهای پیچیده بینشان شکل میگیرد. با این حال، تصمیم نویسندگان مبنی بر تمرکز بر نقطهنظر امیل برای کشف شخصیتهای دیگر و تجربیات آنها محل مناقشه است.
در حالی که روایت گستردهتر امکان کاوش عمیقتر در داستان را فراهم میکند، بعضی بینندگان ممکن است بگویند که قدرت کتاب را کاهش میدهد، که این از غوطهور شدن کامل مخاطب در چشمانداز کامیل ناشی میشود. در رمان، خوانندگان کاملاً با کامیل درگیر میشوند، چراکه زخم روحی و روانی او، در حالی که دارد اسرار خانواده و زادگاهش را کشف میکند، دوباره سر باز میکند. با وجود این، سفر کامیل و وجوه تاریک وجودش او در اقتباس، محوری باقی میماند. مینی سریال «اشیای تیز» یک اقتباس تلویزیونی قوی و تأثیرگذار است اما منتقدان بر این باورند که میتوانست در مدتزمان کوتاهتر به تأثیر خود برسد. سریال با شروعی قوی شروع میشود، اما همچون بسیاری از سریالهای جدید، در میانه فصل ریتم کندی پیدا میکند و بعد در پایان دوباره شتاب میگیرد.
سفر به قلب تاریکی، دریچهای به جنوب امریکا
شاید «اشیای تیز» در اواسط فصل کمی افت کند، اما سریالی ظریف و ماهرانه است که با بازیهای فوقالعادهاش، معمایی را باز میکند که مخاطبان را مجذوب خود میکند. نقشآفرینیهای ایمی آدامز و پاتریشیا کلارکسون به شکلی انکارناپذیر استثنایی و شایسته توجهی که به آن شده، هست. با این حال، قدرت واقعی این سری در ساخت و پرداخت دقیق آن نهفته است. «اشیای تیز» در تدوین و فیلمبرداری هم حرفی برای گفتن دارد و بینندگان را از طریق ترکیبی دقیق از گذشته و حال به دنیای خود میبرد. فیلمبرداری رشتههای گذشته و اتفاقات معاصر را در یک تابلوی نقاشی منحصربهفرد و تسخیرکننده به هم پیوند میزند. کارگردان با تکنیکی استادانه و با باز کردن پنجرهای رو به گذشته کامیل، منبع آشفتگی امروزش را به تصویر میکشد. این فلاشبکها به گونهای به تصویر کشیده میشوند که هم واقعی و هم خاطرهانگیز است، دقیقاً مثل اینکه خاطرات خودمان وقتی دوباره به نقطهای از دوران کودکیمان نگاه میکنیم، دوباره ظاهر میشوند.
این سریال به این مفهوم میپردازد که مرور گذشته، به ویژه هنگام بازگشت به زادگاه خود، میتواند تجربهای غمانگیز باشد. شخصیت کامیل این مفهوم را تا حدی خارقالعاده تجسم میبخشد. گذشته او یک منبع آزاردهنده است که در هر قدم با اوست، و سفر او برای کشف خودش تحت الشعاع آسیبهای روانیای است که با خود حمل میکند. از این نظر، «اشیای تیز» یک حقیقت جهانی را به مخاطب منتقل میکند که وقتی به ریشههای خود باز میگردیم، اغلب خود را درگیر خاطرات و تجربیاتی مییابیم که ما را شکل دادهاند.
همانطور که کامیل در این روایت مرموز و ناراحتکننده، عمیقتر میشود، نه تنها به دنبال حقیقت پشت این جنایات وحشتناک است، بلکه با شیاطین گذشته خود نیز روبهرو میشود. این سریال به عنوان یک تریلر روانشناختی مرز میان جستوجوی کامیل و جنگهای درونی شخصی او را از میان برمیدارد، و همه اینها در پسزمینه شهری اتفاق میافتد که اسرار عمیق و نیروهای تاریکی دارد. «اشیای تیز» سفری به قلب تاریکی است، جایی که جستوجوی حقیقت به مکاشفههایی میانجامد که هم عمیقاً آزاردهنده هستند و هم عمیقاً با تاریخ خود قهرمان داستان در همتنیده.
میزوری، جایی که قصه در آن اتفاق میافتد، شاید در ایالت غرب میانه طبقهبندی شود، اما در واقع دروازهای به سمت جنوب واقعی است. در کنار جادهها، ما با شخصیتهای عجیب و غریبی مواجه میشویم که مشخصهشان افراط بیش از حد در مصرف نوشیدنیهای الکلی و رفتارهای عجیب و غریب است. پرحرفی درگیر شدن در مکالمههای غیرمستقیم که شما را گیج میکند، از دیگر ویژگیهاست. به عنوان مثال، آنها ممکن است توضیح دهند که محل یادبود دختر مفقودشده را با روبانهای بنفش تزئین میکنند، با اینکه رنگ مشکی رنگ مورد علاقه او بود، با این استدلال رمزآلود که «مشکی خیلی بد به نظر میرسید.»
همانطور که روایت پیش میرود، بیننده از طریق فلاشبکهای تلخ به روان کامیل منتقل میشود. این خاطرات ما را به گردابی از خاطرات آزاردهنده و نوعی از احساسات سرکوبشده میبرد که میتواند حتی به غلیظترین خماریها نفوذ کند. آدورا انگار زنی است که به شخصیتهای روانرنجور نمایشنامههای تنسی ویلیامز نگاه کرده و تصمیم گرفته خصلتها و پیچیدگیهای آنها را به خود بگیرد، همه اینها در حالی است که کوکتل خود را با خونسردی در دست گرفته است. در روایتی پر از تنش روانی، شیاطین درونی پیچیده کامیل، مرزهای مبهم میزوری، و حضور مرموز آدورا، همگی گرد می آیند تا داستانی را خلق کنند که به همان اندازه که فریبنده است، ناراحتکننده هم هست.
کشف حقیقت و خودشناسی از طریق مرور آسیبهای روانی گذشته
مینی سریال «اشیای تیز» به سرعت تحسین منتقدان را به خود جلب کرد و به خاطر جلوههای بصری نفسگیر، فضای تاریک خفهکننده، کارگردانی دقیق و اجراهای خارقالعادهاش، با اشاره ویژه به استعدادهای استثنایی آدامز، کلارکسون و اسکنلن، تحسین شد. پاتریشیا کلارکسون برنده جایزه گلدن گلوب برای بهترین بازیگر نقش مکمل زن در یک سریال، مینی سریال یا فیلم تلویزیونی شد، در حالی که آدامز نامزدی بهحق جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر زن سریال کوتاه یا فیلم تلویزیونی را به دست آورد.
فیلمبرداری عامدانه بیرمق این مینی سریال که اغلب حرکتهای آرام و ظریف دارد، به احساس ناخوشایندی کلی سریال کمک میکند و زبانی بصری ایجاد میکند که روایت روانشناختی را تکمیل میکند. استفاده از فلاشبکها و سکانسهای خاطره یک ویژگی برجسته سینمایی است. توالیهای بازسازی خاطرات کودکی کامیل از نظر بصری متمایز هستند و مرز بین گذشته و حال را از بین میبرند و این ایده را تقویت میکنند که گذشته همیشه همان حال است. سریال شامل عناصر بصری ترسناک و سورئال است که عمق روانشناختی داستان را تقویت میکند. از خانههای عروسکی وهمآور گرفته تا تصاویر ناراحتکننده زخمهای ناشی از خودزنیهای کامیل که با بازگشت به زادگاهش شدت گرفته است، جلوههای بصری نقش مهمی در انتقال آشفتگی عاطفی شخصیتها دارند. طراحی صحنه، به ویژه در عمارت ویکتوریایی آدورا، به دقت طراحی شده است تا به فضای سریال کمک کند. فضای داخلی عمارت با طراحی تیره، آراسته و ظالمانهاش که منعکسکننده تنش عاطفی درون خانواده است، به خودی خود تبدیل به یک شخصیت میشود.
مینی سریال «اشیای تیز» از نمادهای بصری ظریف برای انتقال معانی عمیقتر استفاده میکند. به عنوان مثال، خانه عروسک به طور استعاری نشاندهنده مفهوم کنترل و مشاهده شدن است. استفاده از رنگها مثل حضور پررنگ سفید در خانه حس پاکی و در عین حال، سرکوب را منتقل میکند. این مینی سریال تدوین ماهرانهای در ترکیب گذشته و حال دارد و با روایتی غیرخطی، بازتابی از روح درهمشکسته کامیل است. این ساختار روایی با آشکار کردن تدریجی لایههای آسیب و رمز و راز، در داستانسرایی بسیار قوی عمل میکند. استعارههای بصری یکی از ویژگیهای برجستهاش است. این استعارهها، مثل تصاویر مکرر دندانها، آب و جنگلها، به داستان عمق میبخشند و به بینندگان اجازه میدهند تا درونیترین ترسها و آرزوهای شخصیتها را کشف کنند. از نمای نزدیک چهره شخصیتها برای انتقال آشفتگی احساسی آنها استفاده شده است. به طراحی صدا و انتخاب موسیقی هم دقت زیادی شده است که مکمل جلوههای بصری است و به تأثیرگذاری احساسی سریال کمک میکند.
«اشیای تیز» طیف متنوعی از نقدها را دریافت کرده است که در واقع مهر تأییدی بر ماهیت پیچیده و تفکربرانگیز است. عدهای عمق و اصالت آن را تحسین میکنند، در حالی که بعضی دیگر آن را به دلیل ریتم کندش چالش برانگیز میدانند. بعضی منتقدان سریال را به خاطر تواناییاش در به تصویر کشیدن شخصیت چندوجهی کامیل پریکر، که با درد، شهود و حالت مستی دائمی همراه است، ستایش کردهاند. این سریال به عنوان یک تریلر روانشناختی آرام موفق شده است بینندگان را در تعلیق قرار دهد. بازی ایمی آدامز بسیار مورد تحسین قرار گرفته و برخی از او به عنوان یک زن ضدقهرمان تلویزیونی متقاعد کننده یاد میکنند. سریال همچنین به عمق تروما، زنستیزی و تأثیر خشونت بر زنان میپردازد، با این حال، این کار را به شیوه همدلانه انجام میدهد، بدون اینکه به سمت استثمار سوق پیدا کند. این یک برداشت فمینیستی از جنایات تلویزیونی است که دیدگاه جدیدی را درباره خشم زنان ارائه میکند. درام شخصیتمحور و فضای دلخراش سریال برجسته است، اما برخی منتقدان بر این باورند که ریتم کندش شاید صبر بینندگان را لبریز کند.
«اشیای تیز» یک سریال معمولی نیست؛ عناصر ناراحتکننده و آزاردهنده آشکاری دارد. زبان بصری اصیلش آن را شیک و جذاب میکند. کارگردانی ژان مارک والی، اگرچه مورد تحسین قرار گرفته اما به دلیل تاریکی اش مورد انتقاد هم قرار گرفته است. «اشیای تیز» مینی سریالی است که مرزهای داستانسرایی مرسوم را درنوردیده است. با شخصیتهای جذاب، فضای تاریک و کارگردانی استادانه مخاطب را به خود جذب میکند. کاوش سریال درباره آسیب روانی، اعتیاد و تأثیر ماندگار گذشته، آن را به سطحی از داستانسرایی میرساند که هم ناراحتکننده و هم عمیقاً تأثیرگذار است. وقتی بینندگان در گذشته و حال کامیل پریکر سفر میکنند، حس عمیقی از دروننگری در آنها باقی میماند و آنها را برای مقابله با شیاطین و آسیبهای روحی خود به چالش میکشد. «اشیای تیز» چیزی بیش از یک سریال تلویزیونی است، یک تریلر روانشناختی است که وضعیت انسان را بررسی میکند و به ما یادآوری میکند که گذشته، هر چقدر هم که مدفون شده باشد، همیشه میتواند دوباره برگردد.
مینی سریال «اشیای تیز» به دلیل مضامین چندلایه و داستان گیرا ممکن است برای چندین مخاطب مختلف جذاب باشد. علاقهمندان به ماجراجوییهای روانشناختی، طرفداران فیلمهای هیجانانگیز روانشناختی که از کنکاش در مطالعات پیچیده شخصیتها، رازها و روایتهایی که روان انسان را بررسی میکنند لذت میبرند، «اشیای تیز» را دوست خواهند داشت. طرفداران ایمی آدامز حتماً از تماشای بازی خوب بازیگر محبوبشان هرچند در نقشی سخت و آزاردهنده لذت خواهد برد. عاشقان رمز و راز، کسانی که از یک معمای قتل خوشساخت با پیچشهای داستانی پیچیده استقبال میکنند، اسیر معمای قتل اصلی و کشف آن میشوند. علاقهمندان به درام، مخاطبانی که از درامهای خانوادگی پیچیده با روابط چندلایه، ارتباطات خانوادگی و رازهای تاریک لذت میبرند، تحت تأثیر تعاملات بین شخصیتهای سریال قرار می گیرند. خوانندگان گیلین فلین، طرفداران آثار او، به ویژه آنها که از اولین رمان او لذت بردند، این اقتباس تلویزیونی از «اشیای تیز» را جذاب و وفادار به منبع خواهند دید. و در نهایت افرادی که علاقهمند به قصههایی هستند به بررسی آسیب روانی، اعتیاد و تأثیرات ماندگار آنها بر افراد میپردازند، این سریال را تأملبرانگیز خواهند یافت و با آن همذاتپنداری خواهند کرد. در حالی که مینی سریال «اشیای تیز» جذابیت گستردهای دارد، توجه به این نکته ضروری است که این سریال حاوی مضامین و محتوای بزرگسالانه، از جمله تصاویری از آسیب به خود و اعتیاد است که ممکن است برای همه مخاطبان مناسب نباشد.
شناسنامه مینی سریال «اشیای تیز»
سال پخش: ۲۰۱۸
سازندگان: مارتی نوکسون
کارگردان: ژان-مارک ولی
بازیگران: ایمی آدامز، پاتریشا کلارکسون، کریس مسینا، الیزا اسکانلن، مت کریون، هنری چرنی، تیلر جان اسمیت، مدیسون دونپورت، میگل ساندووال، ویل چیس، جکسون هرست، سوفیا لیلیس، لولو ویلسون، الیزابت پرکینز
خلاصه داستان: خبرنگاری به نام کامیل پریکر که به خودزنی و اعتیاد به الکل دچار است، به زادگاهش بازمیگردد تا خبر قتل دو دختر جوان را پوشش دهد.
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۲ از ۱۰۰
امتیاز نویسنده: ۴ از ۵