۷ کتاب «اروین یالوم»؛ روانپزشکی که دلباخته ادبیات است
اروین یالوم یکی از مهمترین روانشناسان و نویسندگان عصر حاضر است او با مهارتی که در حوزه ادبیات دارد؛ این امکان را پیدا کرده است تا روانشناسی را به زبانی ساده و خواندنی برای مخاطبان عام بنویسد. بسیاری از انسانها با خواندن کتابهای «اروین یالوم» زندگی بهتری را تجربه کردهاند. این یادداشت به معرفی زندگینامه یالوم و تعدادی از آثار او میپردازد.
کودکی و نوجوانی «اروین یالوم»
اروین د. یالوم در سیزدهم ژوئن سال ۱۹۳۱ در شهر واشنگتن دی.سی به دنیا آمد. والدین او اندکی پس از جنگ جهانی اول، زادگاهشان را که در اروپای شرقی بود؛ ترک کرده بودند و برای داشتن زندگی بهتر به آمریکا آمده بودند. اما وضع مالی آنها مساعد نبود و در یکی از محلات پایین واشنگتن مغازهای داشتند. یالوم دوره کودکی خود را بیشتر در انزوا گذراند و اکثر اوقات با کتابها سرگرم بود؛ او دوست داشت که نویسنده شود اما مجبور بود که بین پزشکی یا ادامه دادن شغل خانوادگیاش دست به انتخاب بزند.
ورود اروین یالوم به دانشگاه
«اروین یالوم» با پایان دوران دبیرستان از رویاهای دوره کودکی خود برای نویسنده شدن فاصله گرفت و به سراغ پزشکی رفت. او در دانشگاههای جورج واشنگتن و بوستون درس خواند و پس از اتمام دوره عمومی پزشکی خود، تخصص روانپزشکی را برگزید. اما احساس میکرد که متدهای درمانی در این حوزه کوتاهمدت و تکراری هستند. برای همین رواندرمانی اگزیستانسیال را پایهگذاری کرد. از همان ابتدای امر نیز یالوم به جریان اصلی روانشناسی رویکردی انتقادی داشت.
شهرت اروین یالوم در دنیای روانشناسی
اولین کتاب «اروین یالوم» گروه درمانی نظری و کاربردی نام داشت که با استقبال روانشناسان مطرح دنیا روبرو شد و برای کارآموزان روانشناسی نوشته شده بود. این کتاب به دوازده زبان زنده دنیا ترجمه شد و نویسندهاش را به شهرتی جهانی رساند. کتاب «گروه درمانی بیماران بیماران بستری» از دیگر اثرات مهم یالوم است. تا پیش از آن هیچ منبع مکتوبی برای گروه درمانی بیماران بستری در بخشهای روانتنی و روانپزشکی وجود نداشت. اما عمده شهرت این نویسنده بابت کتاب «روانشناسی اگزیستانسیال» به عنوان یک شاخه جدید روانشناسی است. روانشناسی هستیگرا یا وجودگرا میگوید که مرگ، آزادی، تنهایی و پوچی چهار دغدغه و دلواپسی انسانها هستند و نوعی اضطراب وجودی برای انسانها ایجاد میکنند. مواجهه با این دغدغهها اجتنابناپذیر است.
بازگشت اروین یالوم به خواستههای دوران کودکیاش
«اروین یالوم» همواره دوست داشت که نویسنده شود و این رویا را فراموش نکرد. او پس از اینکه به عنوان روانپزشک شهرتی به دست آورد. تصمیم گرفت تا بخت خود به عنوان یک داستاننویس را نیز بیازماید. برخی از داستانهای او که دارای تم روانشناسانه هستند؛ شهرتی جهانی دارند. به باور یالوم روانشناسی نه از دوران فروید بلکه از یونان باستان آغاز شده است.
خواندن کتابهای اروین یالوم را به چه کسانی پیشنهاد میدهیم؟
برخی از کتابهای یالوم نظیر «رواندرمانی اگزیستانسیال» برای دانشجویان و دانشآموختگان روانشناسی مناسب خواندن هستند. اما مابقی کتابهای این نویسنده برای علاقهمندان به فلسفه و روانشناسی خواندنی خواهد بود. در حقیقت یالوم در آثار داستانیاش توانسته است پلی میان فلسفه و روانشناسی برقرار کند.
۱. کتاب «وقتی نیچه گریست»
«نیچه» در سالهای پایانی عمرش با بحرانهای روحی فراوانی روبرو بود و انزوا و تنهایی عذابش میداد. این وضعیت روانی نابسامان باعث شده بود که نیچه علائم فیزیکی بیماری را نیز از خود بروز دهد. سالهای پایانی عمر نیچه تحت نظر پزشکان و گاهی اوقات در آسایشگاه سپری شده است. این فیلسوف نامدار در زندگی خود ناکامیهای عاشقانه زیادی را تجربه کرد. به همین دلیل برخی میگویند که تجربه زیسته او، بر فلسفهاش اثر گذاشته است.
کتاب «وقتی نیجه گریست» گفتوگوی خیالی نیچه با یکی از روانکاوان مهم همعصر خود «یوزف برویر» است. این دو هیچ گاه در دنیای واقعی با یکدیگر رو در رو نشدند. اما یالوم این گفتوگوی خیالی را با ظرافت ترسیم میکند. یوزف برویر تلاش دارد تا منشاء افسردگی و اضطراب نیچه را پیدا کند. اما نیچه نسبت به درمان مقاومت دارد. در خلال این رمان با افکار، باورها و رویاهای نیچه آشنا میشویم.
این رمان در ابتدا قرار بود تا کتابی آموزشی برای روانکاوان و دانشجویان روانشناسی باشد اما با استقبال گستردهای از جانب عموم مردم روبرو شد. گفتوگوی خیالی دو تن از مشاهیر روزگار، خواندن این داستان را جذاب میکند. کتاب «وقتی نیچه گریست» توسط نشرهای گوناگونی به فارسی ترجمه شده است. در این میان ترجمه «سپیده حبیب» شهرت بیشتری دارد. این کتاب در ۴۶۸ صفحه نوشته شده است و خواندن آن حدودا ۱۲ ساعت طول میکشد.
در بخشی از کتاب «وقتی نیچه گریست» میخوانیم:
بروئر فکر کرد: «آها درست شد. به اطراف نگاه کن احمق! مردم از همه جای دنیا میآیند تاونیز را ببینند. آنها نمیخواهند پیش از لذت بردن از تماشای این مناظر زیبا بمیرند.»نمیدانست چه مدتی از زندگی را با خودداری از تماشا کردن, یا با تماشا کردن و ندیدن تلف کرده است. روز قبل در جزیره مورانو قدم زده و بعد ازیک ساعت هیچ ندیده, هیچ چیزی را ثبت نکرده و هیچ منظرهای از چشمها به غشای مغز او منتقل نشده بود. همه افکار خود را تنها بر برتا، لبخند فریبنده، چشمان زیبا، بدن گرم و زنده و نفسهای تند او در هنگام معاینه یا ماساژ تمرکز داده بود. آن تصاویر جاندار و پرقدرت هربار ذهن مرد آزاد میشد. به او هجوم میآوردند و مغزاو را میانباشتند. آیا سرنوشت چنین میخواست؟ آیا تقدیر او را به صحنه میبرد تا نقش مقابل هنرمندی ابدی برتا حاضر باشد؟ اینها را نمیدانست.
۲.کتاب «مسئله اسپینوزا»
این رمان در سال ۲۰۱۲ نوشته شده است و دو بخش اصلی دارد. قسمت اول داستان درباره اسپینوزا و زندگی او در قرن هفدهم میلادی است. قسمت دیگر داستان زندگی آلفرد روزنبرگ فیلسوف نازی آلمانی است. او وقتی که شانزده ساله بود به دلیل نظریات یهودستیزانه خود در مدرسه محکوم به حفظ کردن زندگینامه اسپینوزا از زبان گوته میشود. برای روزنبرگ این سوال مطرح است که چگونه گوته به عنوان یک شاعر برجسته در مدح اسپینوزا که یک یهودی است و در دیدگاه او، جایگاه پایینی دارد؛ باید سخن براند. داستان زندگی روزنبرگ و گوته در این کتاب به موازات یکدیگر پیش میرود. این کتاب توسط «بهاره نوبهار» و نشر قطره به فارسی برگردانده شده است و ۴۸۰ صفحه دارد. برای خواندن آن به دوازده ساعت زمان نیاز داریم.
در بخشی از کتاب «مسئله اسپینوزا» میخوانیم:
– «فرانکو ایمانش را از دست داده. او به همه چیز شک دارد: همه آیینهای دینی, نما حتی وجود خدا. همیشه میترسد. اصلاً نمی خوابد و از خودکشی حرف میزند.»
-«و چه کسی با فرستادنتان به اینجا شما را گمراه کرده است؟ من فقط یک کاسبم که تجارتی محقر دارم. و همین طور که میبینید کار پرسودی هم ندارم.» اسپینوزا به قفسههای نیمهپر پشت پنجره خاک گرفته اشاره میکند. «رهبر روحانی ما خاخام مورتراست. باید پیش او بروید.»
-«ما دیروز رسیدیم و امروز میخواستیم همین کار را بکنیم؛ اما میزبانمان, که پسرعمویمان هم هست, مخالفت کرد و گفت: “فرانکو کسی را لازم دارد که کمکش کند. نه کسی که دربارهاش قضاوت کند”. او گفت که خاخام مورترا با شکاکان برخورد خشنی دارد؛ و این که اعنقاد دارد همه یهودیهای پرتغالی که مسیحی شدهاند دچار نفرینی ابدیاند، حتی آنهایی که برای حفظ جانشان مجبور بودهاند دینشان را تغییر بدهند. او گفت: “تنها کاری که خاخام مورترا میکند این است که حس بدی به فرانکو میدهد. بروید پیش بنتو اسپینوزا. او در این زمینه آدم روشنی است “.»
-«این چه حرفی است؟ من فقط یک کاسبم.»
۳. کتاب «درمان شوپنهاور»
«اروین یالوم» در کتاب «درمان شوپنهاور» با زبانی ساده و نثری شیوا به بیان یک داستان روانشناسی میپردازد. این داستان از زبان سوم شخص روایت میشود و دو شخصیت اصلی به نام فیلیپ و جولیوس دارد. فیلیپ فردی انزواطلبی است و به آراء و افکار شوپنهاور علاقه بسیاری دارد. در این کتاب ویژگیهای فردی و باورهای اخلاقی فیلسوف برجسته آلمانی شوپنهاور در رفتار فیلیپ انعکاس پیدا کرده است. شخصیت دیگر داستان جولیوس نام دارد. او یک رواندرمانگر حاذق است و به گروهدرمانی علاقه دارد. جولیوس به بیماری سرطان مبتلا شده است و به همین دلیل در جستجوی معنای زندگی و مرگاست و کارهای زندگی خود را مرور میکند. او برای فهم چیستی مرگ از فیلیپ میخواهد تا در یک جلسه گروهدرمانی شرکت کند و انزوای خود را کنار بگذارد و در عوض افکار شوپنهاور را به صورت عملی پیاده کند. فیلیپ و جولیوس در این داستان با یکدیگر گفتوگوهای زیادی دارند و بحثهایشان مکمل یکدیگرند. گهگاهی اختلاف میان آنها بالا میگیرد و داستان جذابتر از قبل میشود. این کتاب بیشتر به مسئله مرگ و معنای زندگی از دیدگاه فلسفه و روانشناسی میپردازد. «درمان شوپنهاور» توسط نشر قطره و «سپیده حبیب» به فارسی ترجمه شده است و مجموعا ۴۸۸ صفحه دارد و برای خواندن آن به ۱۲ ساعت زمان نیاز است.
در بخشی از کتاب «درمان شوپنهاور» میخوانیم:
با هرنفسی که برمیآوریم. مرگ را که پیوسته درپبی ضربه زدن به انسان است. به عقب میرانیم. هرچند که در نهایت، مرگ باید به پیروزی دست یابد. زیرا از لحظه تولد. سرنوشت ما را رقم میزند و با طعمهای که در اختیار دارد تنها مدتی کوتاه, پیش از بلعیدن آن, بازی میکند. در عین حال, ما با علاقه زیاد و نگرانی فراوان, تا حدی که میتوانیم, به زندگی ادامه میدهیم درست به همان شیوه دمیدن بر حباب صابون در حالی که تردیدی نداریم سرانجام خواهد ترکید. جولیوس نیز همچون سایر افراد، رویدادهای زشت و زیبای زندگی را میدانست. او هم با رواقیون موافق بود که «مرگ به محض تولد. آغاز میشود» را شعار خود قرار داده بودند و هم با اپیکور که ادعامیکرد «جایی که من باشم, مرگ حضور ندارد و جایی که مرگ باشد، من نیستم پس چرا باید از آن بترسم» و همواره به عنوان پزشک و روانپزشک چنین عباراتی را در گوش بیماران در حال احتضار زمزمه میکرد و به آنها تسلای خاطر می بخشید. هرچند چنین دلداریهایی را برای بیماران مفید میدانست. ولی هرگز گمان نداشت دست کم در آن لحظه هراسآور در چهار هفته پیش که زندگی او را برای همیشه تغییر داد. برای خودش نیز مفید باشد.
۴. کتاب «خیره به خورشید»
کتاب «خیره به خورشید» برای اولینبار در سال ۲۰۰۸ منتشر شد. این اثر جذاب و هیجان انگیز که صورتی داستانی دارد؛ تلاش میکند تا ذهنیتی عمیقاً دلگرم کننده را نسبت به موضوعی که در همه جای دنیا وجود دارد و آنهم مسئله فناپذیری و مرگ است؛ به خواننده کتاب آموزش دهد. یالوم در این کتاب ظریف و جذاب با اتکا به تجربیات ارزشمندش در حوزه روانشناسی ما را راهنمایی میکند تا متوجه این موضوع شویم که این ترس و نگرانی از مرگ و فنا شدن است که در دلِ بسیاری از اضطرابها و افسردگیهای ما جای پا پیدا کرده است. چنین ادراکی عموما با «تجربه ای بیداری بخش» صورت میگیرد که میتواند یک رویا، فقدان و از دست دادن فردی مهم زندگی، از دست رفتن یک موقعیت مهم، بیماری یا سالخوردگی باشد. به این ترتیب این بیداری ذهنی فرصت بیشتری برای ظهور و بروز پیدا میکند. با توجه به نگرش دکتر یالوم، ما انسانها بلافاصله پس از اینکه با فناپذیری خودمان روبرو میشویم؛ این تمایل در ما پدید میآید که اولویتهای زندگیمان را بازآرایی کنیم؛ قدر آرامش را بیشتر بدانیم، با عزیزان خود رابطه صمیمانهترب داشته باشیم و از زیباییهای زندگی لذت ببریم ممکن است میل ما به هیجان و تجربه خطر کردن هم بیشتر از گذشته شود. این کتاب کمکمان میکند که بر هراس مرگ غلبه پیدا کنیم. کتاب خیره به خورشید توسط ناشران و مترجمان گوناگونی به فارسی ترجمه شده است. «اورانوس قطبینژاد» این اثر را به کمک نشر قطره به فارسی ترجمه کرده است. کتاب فوق ۲۵۰ صفحه دارد و برای خواندن آن مجموعا به ۷ ساعت زمان نیاز داریم.
در بخشی از کتاب «خیره به خورشید» میخوانیم:
معمولاً ترس از مرگ از شش سالگی تا سن بلوغ پنهان میشود. سالهایی که فروید آن را دور از جنسیت نهانی خوانده است. سپس در دور بلوغ به شدت و حدت بروز میکند: فکر مرگ غالبا نوجوانان را به خود مشغول میدارد و معدودی از آنها به فکر خود کشی میافتند. امروزه شاید بسیاری از نوبالغها با تسلط بر مرگ و پراکندن آن در زندگی دوم خود از طریق بازیهای خشن ویدئویی به اضطراب مرگ پاسخ بدهند. دستهای دیگر با شوخی درباره چوبه دار و ترانههای طعنهآمیز درباره مرگ یا با تماشای فیلمهای هراسناک همراه دوستان در برابر مرگ مقاومت میکنند. من هم در ابتدای دوره بلوغ هفتهای دوبار همراه دوستانم به سینمای کوچکی نزدیک مغازه پدرم میرفتم و از تماشای فیلمهای ترسناک جیغ میزدیم و با دهان باز فیلمهای بیپایانی را که درباره وحشیگریهای جنگ جهانی دوم ساخته بودند تماشا میکردیم. یادم میآید که از بازی سرنوشت و پاگذاشتن به دنیا در ۱۹۳۱ در سکوت به خود میلرزیدم. زیرا پسر عمویم هری پنج سال زودتر از من به دنیا آمده و به سربازی رفته و در جریان تهاجم به نورماندی کشته شده بود.
۵. کتاب «موضوع مرگ و زندگی»
مرگ و زندگی مسائلی هستند که انسانها از بدو متمدن شدن به آن فکر کردهاند و همواره به دنبال این بودهاند تا پاسخی به پرسش ماهیت مرگ و زندگی پیدا کنند. فلاسفه، روانشناسان، اندیشمندان و داستاننویسان بسیاری بر روی این موضوع تمرکز کردهاند و درباره ماهیت و چیستی، غایت و هدف زیست و مرگ، سخنان بسیاری را بر زبان راندهاند. اروین یالوم به عنوان یک فیلسوف اگزیستانسیالیست که مرگ را یکی از بخشهای مهم زندگی میکند؛ در اینباره سخنانی دارد. واقعیت این است که کتاب موضوع مرگ و زندگی یالوم را میتوان یک اتوبیوگرافی از زندگی خود و همسرش به شمار آورد. همسر او مریلین یالوم سالها از بیماری سرطان رنج میبرده است و سالهای پایانی عمرش را میگذراند. این کتاب حاصل گفتوگو و تامل یالوم و همسرش درباره مرگ و تجربه زندگی است و اثری خواندنی و تاثیرگذار به شمار میآید. این کتاب بیشتر جنبه فلسفی دارد تا اینکه به روانشناسی نزدیک باشد؛ به عبارت بهتر موضوع مرگ و زندگی یک اتوبیوگرافی از دریچه فلسفه است و به همین دلیل خواندنی و جذاب میشود. چون درباره موضوعی سخن میگوید که همه ما آن را تجربه میکنیم یا به آن فکر میکنیم. شاید تصور کنیم که این کتاب لحن غمناکی دارد اما با خواندن آن متوجه میشویم که اصلا اینگونه نیست. این کتاب نسبت به دیگر آثار یالوم کمتر ماهیت داستانی دارد. کتابهای یالوم عموما پرطرفدار هستند و این کتاب یکی از واپسین آثار منتشر شده این نویسنده ۹۱ ساله است. ناشران مختلفی این اثر را به زبان فارسی منتشر کردهاند. مشهورترین ترجمهها به زبان فارسی مربوط به نشر قطره توسط «سپیده حبیب» و انتشارات ققنوس است؛ «نازی اکبری» این کتاب را با نام مسئله بودن و نبودن ترجمه کرده است. تعداد صفحات این اثر به ۲۲۴ عدد میرسد و خواندن آن حدودا شش ساعت زمان میبرد.
در بخشی از کتاب «موضوع و مرگ زندگی» میخوانیم:
دوباره و دوباره انگشتانم را بر بالای قفسه سینهام میدوانم. ماه گذشته, پزشکی جراح که دیگر نام و چهرهاش را به خاطر ندارم, جعبهٌ کوچک فلزیای به اندازه دو در دو اینچ در سینهام کار گذاشت. همه اینها از جلسهای که با فیزیوتراپیستم برای تمرین حفظ توازن و تعادلم داشتم. شروع شد. زمانی که در شروع جلسه نبضم را میگرفت. ناگهان با چهرهای متعجب به سویم چرخید و گفت: «همین الان» من و تو باید به اورژانس بیمارستان برویم. نبضت ۲۰ تا میزند». سعی کردم آرامش کنم. پس گفتم: «ماههاست که همین طور است و مشکلی نیست» اما ظاهراً گفته من اثری نداشت. او از ادامه جلسه فیزیکالتراپیمان خودداری کرد و مرا واداشت تا بلافاصله با دکترم تماس بگیرم و این موضوع را با او در میان بگذارم.
سه ماه پیش از این وقتی برای معاینه عمومی سالیانه رفته بودم, دکتر خانواد گیام متوجه ریتم آهسته و نامنظم قلبم شده بود و مرا نزد دکتر متخصص بینظمیهای ضربان قلب در استنفورد فرستاد. او نیز دستگاه کنترل مخصوصی روی سینهام قرار داد و طی دو هفته ضربان قلبم را زیر نظر داشت. پس از دو هفته نتایج این آزمون بیانگر کندی پیوسته ضربان قلبم بود.
۶. کتاب «دروغگویی روی مبل»
کتاب «دروغگویی روی مبل» اثری دارای علم و هنر است. علم روانشناسی و هنر نوشتن! یالوم سالها تجربه رواندرمانگری دارد و علاقهمند به داستانگویی است. دروغگویی روی مبل از سه داستان تشکیل میشود که هر کدام از آنها به نحوی رابطه میان رواندرمانگر و بیمار را نشان میدهند. سیمون تروتر هفتاد و یک ساله، رئیس پیشین انجمن روانشناسی آمریکا و شخصیتی برجسته در این جامعه است. او اعتقاد دارد که برای حل مشکل بیماران باید به هر تلاشی دست زد. در نتیجه این اتفاق با یکی از مراجعان خود که چهل سال کوچکتر از خود اوست وارد رابطه میشود. این رابطه مخفی نمیماند و روانشناس دیگری توسط کمیته اخلاق مسئول رسیدگی به این پرونده میشود. او ارنست لش نام دارد. بررسی پرونده سیمون بخش زیادی از کتاب را نمیگیرد اما تاثیری عمیق بر روی ارنست میگذارد. ارنست مراجعی به نام جاستین دارد که شرح جلسات او با روانشناسی بسیار خواندنی و جالب است.
شخصیت دیگری در داستان به نام مارشال نیز وجود دارد که استاد راهنمای ارنست است اما داستان او در حاشیه داستانهای دیگر اتفاق میافتد. در این کتاب متوجه میشویم که روابط میان بیمار و روانشناس چقدر میتواند پیچیده و وسواسبرانگیز باشد. این کتاب ۵۴۴ صفحه دارد و برای خواندن آن به ۱۳ ساعت زمان احتیاج است. این کتاب توسط «حسین کاظمی یزدی» و انتشارات صبح صادق به فارسی ترجمه شده است.
در بخشی از کتاب «دروغگویی روی مبل» میخوانیم:
سالها پیش – بذار بگیم حدود چهار سال پیش – زنی، به نام بل، وارد مطبم شد، یا بهتره بگم خودشو به مطبم رسوند – یا خودشو خاکآلود و گلی کشوند – آره کشوند، این بهتره. اواسط دههی سی عمرش بود و از خونوادهی سوئیسی – ایتالیایی ثروتمند. افسرده بود و تو تابستون بلوز آستین بلند پوشیده بود. خودزنی کرده بود و برای پوشاندن اثر بریدگی روی مچش، لباس آستین بلند پوشیده بود. دکتر لش اگه تو تابستون لباس آستینبلند به تن یک بیمار سردرگم دیدی، همیشه به بریدن مچ یا تزریق دارو فکر کن. او ظاهر خوبی داشت، پوستش خوب بود، چشمان اغواگر داشت و آراسته و شیک لباس پوشیده بود، ولی در آستانه فروپاشی بود.
۷. کتاب «مامان و معنی زندگی»
کتاب مامان و معنی زندگی یالوم در سال ۱۹۹۹ به چاپ رسید. این کتاب شامل مجموعه داستانهایی با تم روانشناسی است. چهار داستان اول آن بر اساس رویدادها و مراجعان واقعی نوشته شدهاند اما دو داستان رویای دوجانبه و طلسم گربهی مجار حاصل قریحه و استعداد خود نویسندهاند. اولین داستان این اثر هم مامان و معنی زندگی نام دارد. کتاب مامان و معنی زندگی نشان از تیزبینی و دقت یالوم در خلق شخصیتهایش دارد. این شخصیتها دارای ظرافت و پیچیدگیهای خاصی هستند و توجه یالوم به این جزئیات، داستان را زیبا و تاثیرگذار میکند. شخصیتهای داستانها، خاستگاه اجتماعی متفاوتی دارند و دردها و رنجهای گوناگونی را تجربه میکنند برای همین با بسیاری از آنها میتوانیم حس همذاتپنداری داشته باشیم. کتاب مامان و معنی زندگی، یک داستان روانشناسی صرف نیست. بلکه در آن چاشنی فلسفه و ادبیات نیز وجود دارد. در حقیقت در خلال این داستانها ما با بینش و نوع نگاه «اروین یالوم» آشنا میشویم. کتاب فوق به علت پرطرفدار بودن خود توسط ناشران و مترجمان مختلفی به زبان فارسی ترجمه شده است. ترجمه «سپیده حبیب» از نشر قطره و «سعید جامی» از نشر جامی طرفداران بیشتری دارند. تعداد صفحات این داستان ۳۴۴ عدد است و برای خواندن کامل آن به ۹ ساعت زمان نیاز داریم.
در بخشی از کتاب «مامان و معنی زندگی» میخوانیم:
می دانم احساس خوبی نسبت به خونه ات، پاهات و پوستت نداری. ولی این ها «تو» نیستند. این ها فقط چیزایی «دربارهی» تو هستند، نه «تو»ی اصلی و حقیقی. به اصل خودت نگاه کن. آنجا چه چیزی را می خواهی تغییر بدهی.