۹ باور محدودکننده که مانع از رسیدن به موفقیت میشوند
یکی از سادهترین کارهایی که هنگام نرسیدن به اهدافمان می توانیم انجام دهیم سرزنش کردن و مقصر دانستن شرایط یا افراد دیگر است. آیا تاکنون به این نکته توجه کردهاید که ممکن است خود شما به دلیل داشتن باور محدودکننده مانع از رسیدنتان به هدفها شده باشید؟
همهی ما باورهایی دربارهی چیزهای مختلف داریم که تاثیر مستقیمی بر رسیدن یا نرسیدنمان به موفقیت دارند. هنگامی که باورهای توانمندساز و قدرت دهنده داشته باشیم با تلاش کمتری به دستاوردهایمان خواهیم رسید. در صورتی که باورهایمان محدودکننده باشند گویی در حال هل دادن سنگی بزرگ به بالای صخرهی شیبدار هستیم.
باورهای محدودکننده به روشهای مختلفی به ذهنمان نفوذ کرده و خود را از راههای مختلفی نشان میدهند. حتی اگر فکر کنیم باورهای محدودکنندهای که داریم از ما حمایت و پشتیبانی میکنند بازهم در زمانی که انتظارش را نداریم روی زشت خود را نشان داده، ما را از دنبال کردن مسیر موفقیت خود بازداشته و باعث میشوند کارها سختتر از چیزی که در واقعیت هستند به نظر برسند.
باور احساس قطعیت و اطمینان دربارهی معنای یک چیز است. دلیل داشتن اطمینان نسبت به آن داستانی است که به صورت ناخودآگاه در طول زندگی به خود میگوییم و به دنبال شاهدی برای اثبات درستی آن هستیم. در همین راستا شواهد بسیار زیادی برای اثبات درستی پیدا میکنیم زیرا دقیقا به دنبال همین شواهد هستیم و هر چه تعداد شواهد بیشتر باشد احساس اطمینان بیشتری خواهیم داشت. این بدان معنا است که بر اساس معنای واقعی باور، میتوانیم پتانسیل یا محدودیت بیشتری ایجاد کنیم.
سوالی که در این قسمت باید از خودتان بپرسید این است که اگر باورهایتان تا این اندازه میتوانند روی نتایج کارتان موثر باشند، آیا میتوانید تصور کنید در صورتی که همهی باورهایتان حمایت کننده و در راستای حفظ و رشد شما باشند چه میزان پتانسیل فردیتان بیشتر خواهد بود؟ علاوهبراین میتوانید تصور کنید در صورتی که در مسیر درست پیشرفتتان نباشید چقدر در پیدا کردن راه درست به شما کمک میکنند؟ به همین دلیل آگاهی از باورها موضوع بسیار مهمی است.
در ادامه در این مطلب ۹ باور محدودکننده که باید از آنها آگاه باشید و چند نکتهی کاربردی برای عبور از آنها را معرفی کردهایم. حتی اگر یکی از دستورالعملهای ساده را هم پیادهسازی کنید متوجه خواهید شد که چه تاثیر مثبتی بر نتایجتان خواهند داشت.
۱. وقت کافی ندارم
هنگامی که این جمله را بارها و بارها تکرار میکنید به تدریج آن را باور کرده و در واقعیت هیچگاه زمان کافی برای انجام کاری که مورد نظرتان است را پیدا نمیکنید. این باور میتواند فرد را سالها درگیر کند. ناتان پالمر (Nathan Palmer)، جامعه شناس و استاد دانشگاه جورجیا جنوبی (Georgia Southern University) میگوید «زمان یک سازهی اجتماعی است». این مساله بدان معنا است که زمان واقعا وجود ندارد و این تنها یک ایده یا مفهوم است که در ما در جامعه باور داریم و بر اساس قوانین آن زندگی میکنیم. همین موضوع توضیحدهندهی این مساله است که چرا همهی افراد در یک روز ۲۴ ساعت زمان دارند اما برخی دستاوردهای بیشتری در مقایسه با دیگران کسب میکنند.
هنگامی که زمان را به عنوان یک سازهی اجتماعی ببینیم باوری قدرتمند را در خود ایجاد میکنیم که به جای اینکه در مقابلمان باشد در راستای رسیدنمان به اهداف قرار میگیرد. یک روش ساده و کاربردی برای انجام این کار در ادامه توضیح داده شده است:
از یک برگه برای ارزیابی چگونگی استفادهی خود از زمان استفاده کنید در این مورد با خودتان صادق باشید. همانطور که توجه دقیقی به چگونگی استفاده از زمان دارید به الگوهای رفتاریای که میتوانند به شما در قرار گرفتن در مسیر درست خود کمک کنند داشته باشید. الگوهایی مانند انجام دادن کارهای تکراری ساده یا قرار دادن درخواستهای دیگران در ابتدای کارها واقعا شما را محدود میکنند.
در صورتی که چند اصلاح ساده در رفتارهای خود انجام دهید متوجه خواهید شد که همیشه زمان داشتید اما نحوهی استفاده از آن به انتخاب خود شما بستگی داشته است. حال میتوانید این باور جدید را در خود پرورش دهید.
۲. من نمیتوانم
من نمیتوانم هم یکی دیگر از باورهای محدود کنندهای است که میتوانید تصور کنید زیرا هیچ فرصتی برای انجام کاری که به خودتان میگویید نمیتوانید انجام دهید را فراهم نمیکند. هر چقدر این عبارت را بیشتر تکرار کنید بیشتر آن را باور خواهید کرد. ذهن ناخودآگاه همیشه در حال گوش دادن است و به چیزی که به او میگویید پاسخ میدهد. برخی افراد این پاسخ را به صورت احساس انسداد فیزیکی و جسمی توصیف کردهاند.
حتی اگر این عبارت را فقط جهت عدم انجام کار برای دیگران هم به کار میگیرید، از روش دیگری برای گفتن آن استفاده کنید. به عنوان مثال بگویید در حال حاضر نمیتوانم این کار را برای شما انجام دهم. چیزی با عنوان نمیتوانم وجود ندارد و دلیل این موضوع این است که همیشه یک انتخاب وجود دارد. شما میتوانید هر کاری که در ذهن دارید را انجام دهید و در صورتی که هنوز مهارت انجام آن را ندارید میتوانید آن مهارتها را یاد بگیرید. در صورتی که واقعا باور دارید در حال حاضر نمیتوانید آن کار را انجام دهید کلمهی هنوز را به انتهای عبارت «من نمیتوانم» خود اضافه کنید.
هر وقت متوجه شدید در حال گفتن نمیتوانم به خودتان هستید به سرعت به خودتان یادآوری کنید که همیشه یک انتخاب وجود دارد.
۳. من نمیتوانم چون … نیستم
در صورتی که به جملهی «من نمیتوانم» یک دلیل اضافه کنید محدودیت قدرت بیشتری پیدا میکند به ویژه هنگامی که دلیل با کلمات «من … هستم» شروع شود. هنگامی که از کلمات «من … هستم» استفاده میکنید دربارهی خودتان، هویت و باورتان دربارهی خود توضیح میدهید. این جمله باور هویت نامیده میشود و محدودکنندهترین باوری است که میتوانید داشته باشید.
باورهای هویت عباراتی هستند که دربارهی خودتان و اینکه فکر میکنید چه فردی هستید و چه فردی نیستید بیان میکنید. به عنوان مثال؛ به خودتان میگویید «من نمیتوانم مرتب و منظم باشم چون برنامهریز نیستم».
آیا میتوانید میزان محدودکننده بودن این باورها را تصور کنید؟ با تغییر دادن مدل توصیفی که از خودتان دارید میتوانید تغییرات آهستهای را در دیدگاه خود نسبت به مسائل مختلف ایجاد کنید. به عنوان مثال؛ «در صورتی که برنامهریزی برای هر روز را یاد بگیرم فرد مرتب و سازمانیافتهای خواهم شد.»
۴. من به اندازهی کافی خوب نیستم
این مورد اساسیترین باور محدودکنندهی موجود و یکی از باورهایی است که بسیاری از ما در مقاطعی از زندگی خود تحت تاثیر آن قرارا گرفتهایم. همهی ما همیشه به اندازهی کافی برای هر فرد، موقعیت و فرصتی که رخ میدهدخوب هستیم. اما در برهههایی از زندگی که امنیت و اطمینانمان دچار تهدید میشود انتخاب میکنیم باوری داشته باشیم که صحیح نیست.
به دلیل این تجربه و باوری که تصمیم گرفتیم داشته باشیم، الگوهای رفتاریای که برای محافظت از خود طراحی شدهاند را اجرا میکنیم. هنگامی که میخواهیم کاری انجام دهیم که تواناییهایمان را توسعه دهد صدایی در درونمان به ما دربارهی خطر هشدار داده و به ما میگوید نمیتوانیم یا نباید آن را انجام دهیم. با مذاکره کردن با صدای کوچک درون خود میتوانید آن را تغییر دهید. این کار ممکن است ساده یا احمقانه به نظر برسد اما کاربردی و مفید است. به خاطر داشته باشید آنچه در برابر آن مقاومت کنیم ادامه خواهد داشت و هر چه بیشتر سعی کنیم آن صدای درونی را نادیده بگیریم مداومت بیشتری خواهد داشت.
واکنش نشان دادن به صدای کوچک درونی را با تشکر کردن از آن آغاز کرده و به آن بگویید خوب هستید و به هر حال آن کار را انجام خواهید داد. همانطور که به صورت مکرر کارها را انجام میدهید این باور را بیشتر در خودتان میسازید و متوجه خواهید شد همیشه چقدر به اندازهی کافی خوب هستید.
۵. من مورد قضاوت قرار خواهم گرفت
اغلب به دلیل ترس از قضاوت دیگران و نگرانی از اینکه آنها متوجه ضعف ما نشوند، از انجام کارهای جدید اجتناب میکنیم. به خاطر داشته باشید ما اغلب روی ترسهایمان تمرکز میکنیم هر چقدر این تمرکز بیشتر باشد مثالهای بیشتر از مورد قضاوت دیگران قرار گرفتن را مشاهده خواهیم کرد.
واقعیت این است که ما هیچ کنترلی روی افکار و احساسات دیگران نداریم و اغلب اوقات دیگران اصلا دربارهی ما فکری نمیکنند. آنها بیشتر نگران فکر و احساسشان دربارهی خودشان هستند همانطور که خود ما هم اینگونه هستیم. در صورتی که احساس میکنید مورد قضاوت دیگران قرار گرفتهاید اغلب بازتابی است که از افکار و قضاوتهایتان دربارهی خودتان میبینید. هنگامی که دچار ترس از قضاوت شدن میشوید از خودتان بپرسید در حال حاضر کجا در حال قضاوت کردن خودم هستم؟ به خودتان یادآوری کنید که نتیجه مهم نیست و همین که کارها را انجام میدهید نشان میدهد همیشه بیش از اندازه خوب هستید و باید از خودتان تشکر کنید.
۶. من به اندازهی دیگران خوب نیستم
این یک باور محدودکننده بر مبنای مقایسه است. هنگامی که خودمان را با دیگران مقایسه میکنیم به راحتی ممکن است در مسیر حرکتمان متوقف شویم. این باور بسیار محدودکننده با ظهور شبکههای اجتماعی شیوع بیشتری پیدا کرده است و میتواند منجر به اتلاف انرژی بیشتر شده و باعث شود احساس کنیم چیزهای لازم را نداریم. در صورتی که متوجه شدید در حال مقایسه کردن خود با دیگران هستید و دچار احساسهایی مانند حسادت، از دست دادن اعتماد به نفس، خجالت و دلخوری شدهاید باید بدانید که این باور به صورت ناخودآگاه در حال اجرا است.
به خودتان یادآوری کنید که همهی انسانها با هم متفاوت هستند یعنی همهی ما شخصیتهای منحصر به فردی داریم که دارای نقاط قوت و استعدادهای ذاتی مختلف است. علاوه بر این همهی ما ویژگیهای رفتاری مختلفی داریم که نیازمند بهبود هستند. هیچکس همهی کارها را به صورت کامل و بینقص انجام نمیدهد و به همین دلیل میتوانیم مکمل یکدیگر به روشهای مختلف باشیم.
هیچکس از دیگری بالاتر یا پایینتر نیست و تنها چیزی که وجود دارد تفاوت است. تنها به دلیل اینکه دیگران کاری را متفاوت از شما انجام میدهند نمیتوان گفت که شما به اندازهی آنها خوب نیستید. این فقط بدان معنا است که شما منحصر به فرد هستید و این چیز خوبی است.
۷. من شکست خوردهام
در صورتی که مدام به خود بگویید من شکست خوردهام در نهایت انجام کار را متوقف خواهید کرد. باور این که شکست خوردهاید بسیار ناامیدکننده خواهد بود زیرا ارتباط بسیار نزدیکی با این باور که شما یک فرد بازنده و شکست خورده هستید دارد. این باور در آینده مانع از انجام کارهایی میشود که ممکن است احساس کنید در آنها شکست خواهید خورد.
به خاطر داشته باشید هر چقدر این عبارت را بیشتر تکرار کنید باورتان به واقعیت نزدیکتر میشود. به همین دلیل باید این عبارت را به صورت کامل از دایرهی لغات خود حذف کنید. اینکه کاری که انجام میدادید مطابق میلتان پیش نرفت به معنای شکست خوردنتان نیست. به جای اینکه به خودتان بگویید شکست خوردهاید از آن تجربه درس بگیرید. از خودتان بپرسید چه چیزهایی را میتوانید از آن یاد بگیرید و چگونه میتوانید از بازخوردهایی که از آن دریافت کردهاید برای کمک گرفتن در آینده استفاده کنید؟
۸. من نادان هستم
اگر به خودتان میگویید که ساده و نادان هستید لطفا این روند را متوقف کنید. این عبارتی است که هنگام انجام اشتباه یک کار به خودتان میگویید. اما نکته اینجا است که حتی اگر چیزی را به شوخی به خودتان بگویید ذهن ناخودآگاه به آن گوش کرده و به صورت مرتب به شما یادآوری میکند. در صورتی که انجام اشتباه یک کار را به معنای نادان بودن خود تلقی کنید از انجام کارهایی که امکان اشتباه کردن در آنها وجود داشته باشد اجتناب میکنید و این کار شما را در ناحیهی امنتان نگه میدارد.
حقیقت این است که اشتباهات جزئی از موفقیت هستند. همهی انسانها یک کار را حداقل سه بار انجام میدهند تا بر آن مسلط شوند. در واقع هر اشتباه شما را به هدفتان نزدیکتر میکند. بنابراین جملهی «من نادان هستم» را به صورت کامل از دایرهی لغات خود حذف کرده و این نکته را به خودتان یادآوری کنید که هر اشتباه شما را بیش از آنچه فکرش را بکنید به هدفتان نزدیک میسازد.
۹. هیچ وقت نمیتوانم این کار را انجام دهم
این یک باور محدودکننده دربارهی توانایی فردی است که با تعمیم کلی همراه شده است. تعمیم کلی اغلب با کلماتی مانند «همیشه»، «هرگز» و «همه چیز» همراه است و هنگامی که از آنها استفاده میکنیم هر استثنای احتمالیای از خلاف آنها که میتواند درست باشد را از بین میبریم.
در صورتی که به خودتان بگویید هیچگاه نمیتوانید آن کار را انجام دهید، در آینده به هر قیمتی شده از آن اجتناب میکنید زیرا دریافت یادآورهای بسیار زیاد از عدم توانایی خود این مساله را به شما القا میکند. هنگامی که این باور را به «من فعلا موفق به انجام این کار نشدهام» تغییر داده و قدمهای کوچکی را در راستای اثبات اینکه میتوانید بردارید، به خودتان فرصت بیشتری برای توسعهی توانمندیها و استفاده از پتانسیلهای واقعیتان خواهید داد.
در پایان
تشخیص و تائید باور محدودکننده نخستین گام در بازیابی قدرت خود است. سرزنش کردن و مقصر دانستن میتواند سالها فرد را درگیر کرده و به مرور زمان عزت نفس را از بین برده و حتی موجب پسرفت فرد شود. موفقیت مداوم واقعی از درون به بیرون با کار کردن روی سیستم باورهای خود به دست میآید. نکتهی بسیار مهم این است که باورهایی که محدودکننده هستند را از بین ببرید. در این صورت قدرت و موفقیت واقعی را به دست خواهید آورد و در طول زمان متوجه خواهید شد زندگی بدون محدودیت خواهد شد.
منبع: Lifehack