خودشناسی چگونه میتواند قویترین ابزار برای ایجاد تحولات مثبت در زندگی باشد؟
خودشناسی چیست؟ خودشناسی اصطلاحی است که در روانشناسی برای توصیف اطلاعاتی که تبیینکنندهی هویت و ابعاد مختلف شخصیت فرد است به کار میرود.
خودشناسی مستلزم خودآگاهی و تجربهی زیستهی غنی و معنادار است. نوزادان و شامپانزههای جوان نیز برخی از ویژگیهای مبتنی بر خودشناسی را از خود بروز میدهند، با این حال آنها دارای خودآگاهی تلقی نمیشوند. خودشناسی در واقع جزئی از مفهوم گستردهتر «خودپنداره» است. شناخت خود و میل به کنکاش در وجود خود است که رشد خودپنداره را برای ما میسر میکند.
تصور میشود که خودپنداره دارای سه جنبهی اصلی است:
- خودِ شناختی
- خودِ عاطفی
- خودِ رفتاری
این مؤلفهها به ابعاد شناختی، عاطفی و رفتاری خودپنداره اشاره دارند. خودشناسی در حقیقت با خودِ شناختی ما پیوند خورده است زیرا انگیزههای منشعب از آن جستجوی ما را برای دستیابی به شناسایی ابعاد مختلف وجودیمان، هدایت میکند.
خودِ شناختی ما درواقع از مجموع همهی چیزهایی که دربارهی خودمان میدانیم (یا فکر میکنیم که میدانیم) تشکیل شده است. این موارد شامل خصوصیات فیزیولوژیکی مانند رنگ مو، نژاد، قد و همچنین ویژگیهای روانشناختی مانند باورها، ارزشها، و علایق ما است.
در ادامهی این مقاله از دیجیکالا مگ، به بررسی تأثیرات مثبت خودشناسی بر روی بهبود کیفیت زندگی میپردازیم و راههای دستیابی به خودشناسی را از منظر علم روانشناسی بررسی میکنیم. با ما همراه باشید.
خودشناسی در روانشناسی چیست؟
خودشناسی در روانشناسی به اطلاعات واقعی و اصیلی اطلاق میشود که فرد در مورد خود میداند. این موارد شامل اطلاعاتی در مورد وضعیت عاطفی، ویژگیهای شخصیتی، روابط، الگوهای رفتاری، نظرات، باورها، ارزشها، نیازها، اهداف، ترجیحات و هویت اجتماعی ما است.
خودشناسی ناشی از تأمل در خود و تعاملات و فرآیندهای اجتماعی است.
با این حال، خودشناسی صرفاً از دروننگری ناشی نمیشود. در واقع پنج منبع اصلی وجود دارد که به غنیتر شدن گنجینهی خودشناسی ما کمک میکند.
۱. اطلاعات فیزیکی و عینی (قابل مشاهده)
این دسته از اطلاعات به اطلاعات فیزیکی مانند قد، وزن و رنگ چشم و مواردی از این قبیل محدود میشود.
۲. مقایسههای اجتماعی
این تکنیک خودشناسی زمانی مورد استفاده قرار میگیرد که خودمان را با دیگران مقایسه کنیم. مقایسههایی کمی و کیفی که در آنها به ترتیب خود را نسبت به دیگران فردی بهتر یا بدتر ارزیابی میکنیم.
۳. ارزیابیهای دیگران
این منبع خودشناسی شامل ارزیابی دیگران از ما است. این اصطلاح بیانگر این واقعیت است که ما خود را از نگاه دیگران ارزیابی میکنیم.
۴. دروننگری
این منبع خودشناسی از طریق تأمل در افکار، احساسات، انگیزهها و خواستههای خودمان حاصل میشود. دروننگری و خودشناسی عناصری در هم تنیده شدهاند که ارتباط مستقیمی با یکدیگر دارند.
۵. ادراک خود
در این تکنیک خودشناسی، ما از طریق مشاهده و بررسی رفتار خود، در مورد خودمان مطالبی را میآموزیم.
برخی از منابع دو منبع اضافی نیز به فهرست منابع خودشناسی اضافه کردهاند:
۶. رویکردهای شناختی رفتاری
یکی از منابع مهم دیگر خودشناسی از تحلیل منطقی فرآیندهای فکری ما حاصل میشود که شامل روش درمان شناختی رفتاری است.
۷. تکنیک ذهن آگاهی
تکنیکهای مبتنی بر ذهنآگاهی به ما کمک میکنند تا مهارتهای هوش هیجانی خود را ارزیابی کرده و آنها را تقویت کنیم.
در مجموع، خودشناسی از طریق ترکیبی از اطلاعات عینی و مشهود به همراه دادههای اجتماعی و روانی حاصل میشود.
چرا خودشناسی مهم است؟
خودشناسی برای عملکرد سالم ما در زندگی ضروری است، زیرا شناخت خود منجر به تصمیم گیریهای واقعبینانه در ابعاد مختلف زندگی ما میشود.
در واقع، افرادی که خودشان را خوب نمیشناسند، معمولاً زندگی پرتلاطمی را تجربه میکنند.
جنبههای مهم زندگی که با شناخت خودمان ارتباط تنگاتنگی دارند شامل انتخاب شریک زندگی، تحصیلات و انتخابهای شغلی و مکان و نحوه زندگی کردن است.
وجود نقصان در خودشناسی فرد منجر به برآورد بیش از حد نقاط قوتش از طرف او میشود که خود میتواند باعث ایجاد سطح رضایت کمتر از زندگی و عملکرد تحصیلی ضعیف شود.
اما چرا خودشناسی برای رشد روانی ما تا این حد ضروری است؟
- خودشناسی میل ما به یادگیری و معنا بخشیدن به تجربیات را سیراب میکند.
- از ایجاد تضاد بین ادراک ما از خودمان و برداشت دیگران از ما، پیشگیری میکند.
- ما را از چنگال خواستههای غیرمنطقی ناخودآگاهمان رهایی میبخشد.
- به جای واکنشپذیری، پاسخهای پیشگیرانه را در ما تقویت میکند.
- اولین قدم ضروری برای ایجاد تغییرات مثبت است.
در واقع خودشناسی از ما میخواهد که نسبت به احساسات خود یک سوءظن متعادل داشته باشیم.
مزایای دیگر خودشناسی عبارتاند از تجربه کردن کمتر احساسات منفی از قبیل حس ناامیدی، ناامنی، حسادت و استرس در مورد مسائل مادی. علاوه بر این، با خودشناسی ما توانایی پذیرش مسئولیت احساسات خود را به دست میآوریم و همدلی و شفقت بیشتری پیدا میکنیم.
در نهایت، خودشناسی به شکلگیری درک صحیح ما از دیگران کمک میکند و به عنوان یک نقطه مرجع برای ارزیابی دیگران مورد استفاده قرار میگیرد.
چگونه خودشناسی میتواند منجر به تسلط بر خود شود؟
از آنجایی که خودشناسی شامل ارزیابیهای صادقانه خودمان است، میتوانیم از آن برای ایجاد تغییرات مثبت و تسلط بر جنبههای مختلف زندگی خود استفاده کنیم.
خودشناسی برای خلق یک روایت معنادار در مورد اعمال گذشته، حال و آیندهی ما و همینطور ایجاد احساس منحصر به فرد بودن و در عین حال مشابه دیگران بودن ضروری است.
شناخت درست ما از خودمان توانایی ما را برای تجربه کردن یک زندگی منسجم و رضایتبخش افزایش میدهد. علاوه بر این، به ما این امکان را میدهد تا انگیزهها و ترسهای خود را درک کنیم و کنترلمان را بر احساساتمان افزایش دهیم.
در مقابل، ناتوانی ما در شناخت احساساتمان، ما را آسیبپذیر و در معرض خطر تصمیمگیریهای اشتباه قرار میدهد.
خودشناسی به ما انگیزه میدهد تا پروژههای بلندپروازانه، روابط سالم و سایر چالشهای زندگی را با موفقیت پشت سر بگذاریم. فقدان بینش صحیح نسبت به خود میتواند آرزوهای بزرگ ما را با شکست مواجه کند.
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست از خود بطلب آن چه خواهی که تویی
خودشناسی و خداشناسی
حوزههای روانی و اجتماعی که نیازمند تغییر هستند
سه حوزه اصلی که نیازمند تغییر و بهبودیاند عبارتاند از نقاط کور، خودفریبی و محرکهای تعارض.
۱. نقاط کور
نقاط کور به فرآیندهای ناخودآگاهی اطلاق میشود که معمولاً شکلگیری خودشناسی را در فرد با سوگیری و خطا مواجه میکنند.
۲. خودفریبی
خودفریبی نوعی تفکر مبتنی بر خیال و آرزو است. در این حالت، ما آن چیزهایی را که میخواهیم باور کنیم، بدون وجود توجیهات منطقی، باور میکنیم. سوگیریهای شناختی مختلف به عنوان وسیلهای برای خودفریبی عمل میکنند.
۳. محرکهای تعارض
محرکهای تعارض، گفتار یا رفتارهایی هستند که توسط دیگران ابراز میشوند و معمولاً توهینآمیز تلقی میشوند و در وجود ما تعارض ایجاد میکنند. این محرکها غالباً از زخمهای التیام نیافتهی گذشته ما سرچشمه میگیرند.
چرا ما به دنبال خودشناسی نیستیم؟
- کشف جنبههای ناشناختهی خودمان گاهی اوقات خطرناک است، زیرا ممکن است اطلاعاتی را برای ما آشکار کند که با باورهای فعلی ما در تضاد باشد.
- فرهنگ ما بیشتر به موفقیت و پیشرفت علاقه دارد تا دروننگری.
- اصطلاحات متنوع و مشابه به هم در حوزهی خودشناسی، مسیر را برای فرد دشوار میکنند. اصطلاحاتی مانند خودآگاهی، خودپنداره و هویت.
بیایید برخی از این اصطلاحات را برای وضوح بیشتر تحلیل کنیم.
خودشناسی در مقابل خودآگاهی
ما در مورد اینکه خودشناسی برای ما در زندگی چه فوایدی دارد بحث کردیم، اما خودشناسی چه تفاوتی با خودآگاهی دارد؟
خودشناسی به اطلاعاتی در مورد تمایلات ذهنی، وضعیت عاطفی، ویژگیهای شخصیتی و الگوهای رفتاری ما اشاره دارد. روانشناسان خودآگاهی را به عنوان پلهای در مسیر خودشناسی میبینند.
در فرآیند خودآگاهی، ذهن تجربیات و احساسات فرد را بررسی میکند. این بررسی میتواند هم غیر واکنشی و هم بدون قضاوت باشد. برخی از مزایای خودآگاهی شامل افزایش هوش هیجانی، همدلی و مهارتهای شنیداری است.
همدلی قوی و مهارتهای شنیداری در برقراری ارتباط و ایجاد روابط بین فردی قوی و غنی نقش مهمی ایفا میکند. علاوه بر این، خودآگاهی مهارت تفکر انتقادی و تصمیمگیری را تقویت میکند. اینها مهارتهایی هستند که برای رهبران ضروری و حیاتی هستند.
خودشناسی، هویت و خودپنداره
هویت «بخشی از خودِ فرد» است که در حین تعامل با دیگران «فراخوانده» میشود.
تعدد هویتهای مرتبط با یک فرد با تعداد نقشهایی که او ایفا میکند، مانند نقش فرزند، والدین، کارمند، دوست و همسر مطابقت دارد.
خودپنداره تصویری است که ما از خودمان در ذهنمان ایجاد میکنیم، که بر خلاف خودشناسی، ممکن است مبتنی بر واقعیت باشد یا نباشد. خودپنداره ممکن است با استفاده از ارزیابیهایی مانند پرسشنامه خودپنداره مشخص شود. این ابزار ۴۸ سؤال برای ارزیابی حوزههای مختلف از قبیل حوزهی اخلاقی، فکری، اجتماعی، جسمانی، آموزشی و خلقی دارد.
خودپنداره بر اساس باورهای مربوط به خود ایجاد میشود، در حالی که خودشناسی از منابع مختلف اطلاعات، از جمله شواهد بیرونی ناشی میشود.
عدم وضوح و ثبات خودپنداره با عزتنفس پایین، خود تحلیلی مزمن، روان رنجورخویی بالا، سطح سازگاری پایین و وظیفهشناسی پایین همراه است.
مثالهایی از خودشناسی در زندگی واقعی
بینشی که خودشناسی برای ما به ارمغان میآورد میتواند به منبع اطلاعات مورد نیاز ما برای تصمیمگیریهای حیاتی و انجام اقدامات لازم برای حفظ سلامتی و رفاه تبدیل شود.
آن کس که نداند که نداند در جهل مرکب ابد الدهر بماند
آن کس که بداند که نداند لنگان خرک خویش به مقصد برساند
آن کس که نداند که بداند بیدار نمایید که بس خفته نماند
آن کس که بداند که بداند اسب شرف از گنبد گردون برهاند
شعر در مورد خودشناسی
۱. نائومی اوزاکا
اقدامات شجاعانهی ستارهی تنیس نائومی اوزاکا نشاندهندهی سطح بالای خودشناسی او است. اوزاکا چندین دور جایزهی گرند اسلم را برده است و در میان پردرآمدترین ورزشکاران زن جهان قرار دارد.
اوزاکا با امتناع از شرکت در کنفرانسهای مطبوعاتی آزاد فرانسه در سال ۲۰۲۱، سلامت روان خود را به وجههی حرفهای و تصویر خودش در افکار عمومی، ترجیح داد.
با افزایش شور و شوق عمومی، اوزاکا از مسابقات کنار رفت و متعاقباً ۱۵۰۰۰ دلار جریمه شد و یک سخنرانی دشوار در مورد تخلفش در مسابقات نیز برگزار کرد.
به نظر میرسد که اوزاکا خود را از نظر جسمی، ذهنی، اجتماعی و حرفهای میشناخت. او در رسانههای اجتماعی در مورد رنج بردن از دورههای طولانی افسردگی پس از اولین قهرمانیاش در گرند اسلم در سال ۲۰۱۸ صحبت کرده بود.
او پس از بررسیهای اجتماعیاش، تصمیم گرفت مراقبت از سلامت روانش را نسبت به زندگی حرفهایاش در اولویت قرار دهد. اوزاکا نمونهی نادری است که نشان میدهد چگونه میتوان از خودشناسی برای تصمیمگیریهای حیاتی استفاده کرد.
۲. ویکتور فرانکل
ویکتور فرانکل یک روانپزشک و رواندرمانگر بود که به عنوان یکی از بازماندگان هولوکاست، شرایط وحشتناکی را پشت سر گذاشت و روش درمان لوگوتراپی ابداع کرد و کتابهای متعددی هم در مورد این روش درمانی و تجربیات تلخش نوشت.
او در سال ۱۹۰۵ در وین اتریش به دنیا آمد و مدرک دکترای خود را از دانشگاه وین دریافت کرد. مطالعات اولیهی فرانکل بر افسردگی و خودکشی متمرکز بودند.
پس از سالها انتظار، فرانکل ویزای خود را دریافت کرد که به او اجازهی مهاجرت به ایالات متحده را میداد. با این حال، این تصمیم ایجاب میکرد که او والدین، همسر و خواهر و برادرش را پشت سر بگذارد. اما او پس از تفکر، از ویزای مهاجرتش استفاده نکرد.
در سال ۱۹۴۲، فرانکل به همراه خانوادهاش به اردوگاه کار اجباری ترزیناشتات فرستاده شد. او تنها عضو خانوادهاش بود که از آن زندان، زنده بیرون آمد.
مجموعه آثار فرانکل، دستاوردهای او در حوزهی رواندرمانی و تصمیمات متحول کنندهاش نشان دهندهی مهارت او در خودشناسی است که اهداف، ارزشها، باورها و هویت اجتماعی او را منعکس میکند.
۶ نظریه دربارهی خودشناسی
مدلها و نظریههای مختلفی برای تبیین خودشناسی ایجاد شدهاند. در زیر فرایند دستیابی به خودشناسی در قالب ۶ نظریه تشریح شده است:
۱. مدل مشاهدهی بدون واسطه
مدل مشاهدهی بدون واسطه بر مبنای این باور استوار است که ما از طریق افکار بدون واسطهی خود به خودشناسی دست مییابیم. این مدل معمولاً برای مقایسه سایر مدلهای فلسفی استفاده میشود.
۲. مدل شفافیت
مدل شفافیت شامل تصمیمگیری و تفکر منطقی و برای رسیدن به خودشناسی است.
با استفاده از این مدل، ما نه تنها در مورد اعتقادات خود، بلکه در مورد هر نگرش قابل قضاوت دیگر، اطلاعات کسب میکنیم. یکی از جذابیتهای مدل شفافیت، ارتباط نزدیک بین خودشناسی و عاملیت است.
۳. ساختگرایی اجتماعی
ساختگرایی اجتماعی راهی برای درک خود و جهان پیرامونمان از طریق استفاده از زبان برای ایجاد یک واقعیت مشترک است. ساختگرایان این نظریه را مطرح میکنند که معنا در ارتباط با دیگران ایجاد میشود.
۴. خودِ ظاهری
این مدل که توسط جامعهشناس معروف چارلز هورتون ارائه شده است، بر این فرض استوار شده که احساس و برداشت ما از خودمان از طریق تعامل با دیگران ایجاد میشود.
در این نظریه ظاهر ما از طریق شخص مقابل به ما منعکس میشود. سپس ما در مورد قضاوت دیگران دربارهی خودمان فرضیهای میسازیم و در نتیجه احساسی در رابطه با آن قضاوت برای ما تداعی میشود.
۵. خودِ روایی
خودِ روایی برای خلق استدلالهای درونی و بازسازی حافظهی زندگینامهای ما ضروری است. خود روایی دو شاخهی فکری تشکیل شده است:
۱. حالت پارادایمی، که بر مبنای توضیحات منطقی اقدام به خلق یک بازنمایی منطقی از واقعیت میکند.
۲. حالت روایی، که از تعابیر معنادار از خود برای ایجاد توضیحی منسجم از هویت استفاده میکند.
این روایتها رویدادهای گذشته، حال و آینده را در یک توالی منسجم ترکیب میکنند.
۶. نظریهی ادراک از خود
این نظریه که توسط داریل بم ارائه شده است، بر این فرض استوار است که افراد با مشاهده رفتار دیگران و استنباط نتایج منطقی از آن، درباره خودشان بیاموزند.
تست خودشناسی mbti:
منبع: PositivePsychology